عید فطر؛ روز پیروزى بر طاغوت نفس

واژه «عید» از ریشه عود گرفته شده‏و به معناى بازگشت است، و واژه « فطر» از فطرت‏گرفته شده و به معناى سرشت است. بنابراین عید فطر; یعنى بازگشت‏به فطرت و سرشت. بازگشت از این نظر که آیا رابطه ما با فطرت پاک انسانى به طور صحیح برقرار است‏یا نه؟ آیا آن اعماق روح و فطرت پاکى که خداوند به ما داده و بر اثر حجاب‏هاى‏جهل، انحراف و گناه، زنگار بر رویش نشسته،
شنبه، 6 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حمیده جبل عاملی
موارد بیشتر برای شما
عید فطر؛ روز پیروزى بر طاغوت نفس
عید فطر روز پیروزى بر طاغوت نفس
 
 
نویسنده:محمد محمدى اشتهاردى
 
واژه «عید» از ریشه عود گرفته شده‏و به معناى بازگشت است، و واژه « فطر» از فطرت‏گرفته شده و به معناى سرشت است. بنابراین عید فطر; یعنى بازگشت‏به فطرت و سرشت.
بازگشت از این نظر که آیا رابطه ما با فطرت پاک انسانى به طور صحیح برقرار است‏یا نه؟ آیا آن اعماق روح و فطرت پاکى که خداوند به ما داده و بر اثر حجاب‏هاى‏جهل، انحراف و گناه، زنگار بر رویش نشسته، در کلاس ماه رمضان زنگارها زدوده‏شده‏اند یا نه؟ که اگر چنین است‏باید ابتداى نجات و آغاز پیروزى بر طاغوت نفس رادر نماز عید فطر اعلام بدارند و جشن بگیرند. به عنوان این که: آن چه را در ماه‏رمضان آموخته‏اند و در راه خودسازى و بهسازى به کار برده‏اند ابراز بدارند، باکلمات و حرکات، بلکه در قلب و درون، با تمام وجود و احساس، و با شعار آمیخته باشعور و فریاد برون و درون که:
« الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر و لله الحمد والحمدلله على ما هدانا و له الشکر على ما اولانا; خدا بزرگ‏تر از آن است که توصیف‏گردد. هرگاه انسان در پرتو فیوضات و برکات ماه رمضان و عبادت روزه، به این درجه‏رسید، به حقیقت مفهوم عید فطر رسیده است، و آغاز ماه رمضان در واقع براى او عیداست و باید جشن پیروزى بگیرد، وگرنه هرگز براى او عید نخواهد بود. آرى چنین است، معبودى جز خداى یکتا و بى‏همتا نیست، و خدا بزرگ‏تر از آن‏است که وصف شود، حمد و سپاس اختصاص به ذات پاک خدا دارد به خاطر آن که ما رادر راستاى پاکسازى و بهسازى هدایت کرده، و شکر او را که جمعیت ما و امت ما رابرترین جمعیت و امت قرار داده است.» رمضان اندک اندک پایان مى‏پذیرد، و به‏انتهاى خود مى‏رسد، مسلمانان در مکتب رمضان و روزه، در پرتو آیات قرآن و نیایش‏هاو تقویت صبر و اراده، پس از فراگیرى و آموزش به خودسازى پرداخته‏اند; اینک جشن‏مى‏گیرند که در راه پر دست‏انداز جهاد اکبر، با گام‏هاى استوار عبور کرده‏اند و به‏مقصود رسیده‏اند. چرا که براى انسان بازگشت‏به خویشتن، فرا رسیدن بهار معنویت‏است; مانند درختانى که پس از گذران زمستان سرد زمستانى، به بهار رسیده‏اند و درمسیر حرکت قرار گرفته‏اند، به راستى چه عیدى شیرین‏تر و چه پیروزى‏اى شکوهمندتر ازبازگشت‏به خویشتن، و پیروزى بر طاغوت نفس اماره؟ که فطرت را زیر پاى سهمگین خود منکوب کرده است.
چهار عید در اسلام در اسلام به طور رسمى چهار عید وجود دارد که عبارت‏اند از:
عید قربان، عید غدیر، عید جمعه و عید فطر، عید قربان جشن ایثار و فداکارى است،و مسلمان در این رابطه به خویشتن باز مى‏گردد که آیا به باطن و ماهیت چنین عیدى‏رسیده است‏یا نه آن گونه که ابراهیم خلیل(ع) قهرمان توحید رسید، و حسین بن‏على(ع) آن را در کربلا تکمیل کرد. عید غدیر جشن ولایت و امامت است و انسان مسلمان‏با ژرف‏اندیشى به خویشتن مى‏نگرد که آیا انتخاب او در مسئله بسیار مهم رهبرى،صحیح بوده است‏یا نه؟ که در بینش اسلام ناب، مسئله بسیار عمیقى است، و از ارکان‏زیربنایى نظام اسلام است، که اگر او نباشد هیچ یک از مفاهیم اسلام، ارزش و اصالت‏خود را نمى‏توانند نشان دهند. عید جمعه بازگشت‏به خویشتن است که نقش اساسى درپیشبرد اهداف، و وصول به مقصود دارد، و به راستى که برقرارى اتحاد و یک‏رنگى وهمدلى مسلمانان، وسیعترین و ژرف‏ترین برکات را براى آنها به ارمغان خواهد آورد.
ولى آیا مى‏دانید که اگر عید فطرت و خودسازى نباشد، عیدهاى دیگر تکمیل نخواهدشد. اگر چنین عیدى در زندگى انسان تحقق یابد همه روز، روز عید است چنان‏که‏امیرمومنان على(ع) فرمود: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه و شکر قیامه، و کل‏یوم لا یعصى الله فیه فهو عید; (1) امروز تنها عید کسانى است که روزه آنها در پیشگاه‏خدا پذیرفته شود، و عبادت‏هاى شبانه آنها مورد پذیرش خداوند شده باشد، و هر روزى‏که گناه نکنى روز عید تو است.» حضرت على(ع) این سخن را از سرچشمه وحى گرفته‏بود، چرا که وقتى خطبه رسول خدا(ص) را در مسجد پیرامون فضایل ماه رمضان شنید، از آن حضرت پرسید: «بهترین کار در ماه رمضان چیست؟» پیامبر(ص) پاسخ داد:
«الورع عن محارم الله عزوجل; (2) ورع و پرهیزکارى از آن چه خداوند حرام نموده است‏مى‏باشد; یعنى همان خودسازى و بازگشت‏به فطرت پاک توحیدى‏».

مسئله عید و فطرت در قرآن

براى این که مسئله «بازگشت‏به فطرت‏» را که ماهیت‏عید فطر را تبیین مى‏کند، بهتر بفهمیم و به اهمیت آن، بهتر و عمیق‏تر پى ببریم،مسئله عید و فطرت را به طور خلاصه از دیدگاه قرآن، مورد بررسى قرار مى‏دهیم.
در قرآن مجید کلمه عید یک بار آمده، که در رابطه با حضرت عیسى(ع) و حواریون وشاگردان مخصوص او است، به این ترتیب که: آن شاگردان مخصوص براى تکمیل ایمان خودبه عیسى(ع) گفتند: «آیا پروردگار تو مى‏تواند غذایى از آسمان (مائده) براى مابفرستد؟» حضرت عیسى(ع) از این تقاضا که بوى شک و تردید مى‏داد، نگران شد و به‏آنها فرمود:
«از خدا بترسید اگر ایمان دارید.» ولى به زودى حضرت عیسى(ع) دریافت که‏مقصود آنها مشاهده معجزه بزرگ از عیسى(ع) است، تا در پرتو دیدار آن، قلبشان پاک‏و سرشار از اطمینان و یقین گردد، از این رو به خدا عرض کرد: «اللهم ربنا انزل‏علینا مائده من السماء تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیه منک; (3) خداوندا مائده‏اى از آسمان بر ما بفرست تا عیدى براى اول و آخر ما باشد و نشانه‏اى از تو.
» و از آن جا که روز نزول مائده روز بازگشت‏به پیروزى و پاکى و ایمان به خدابوده است، حضرت مسیح(ع) آن را «عید» نامیده است، و مطابق روایات چون‏«مائده‏» در روز یک شنبه نازل شده، مسیحیان این روز را مانند جمعه مامسلمانان، روز عید مى‏دانند و تعطیل مى‏کنند. نتیجه این که در قرآن کلمه «عید» به عنوان تکمیل ایمان، و وصول به مرحله یقین که اساس خودسازى است، مطرح شده است. بنابراین ما که پیرو قرآن هستیم، باید به مسئله عید به عنوان محور پاکسازى وبهسازى بنگریم. عید فطر وقتى براى ما عید واقعى است که در مسیر خودسازى، پیروزشده باشیم، و تحول عمیقى در ما پدیدار شده باشد.
اما در مورد فطرت، باید توجه داشت که قرآن با صراحت، خداشناسى و دین رامسئله‏اى فطرى مى‏شمرد. آیات متعددى در قرآن به این مطلب دلالت دارد، از جمله درآیه 30 روم مى‏خوانیم: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التى فطر الناس علیهالاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم; اى پیامبر! روى خود را متوجه آیین خالص‏پروردگار کن، این فطرتى است که خداوند انسان‏ها را بر آن آفریده، دگرگونى درآفرینش خدا نیست.» این آیه با صراحت‏بیان کننده آن است که دین اسلام بر اساس‏فطرت و سرشت و نهاد انسان مى‏باشد، و دستورهاى آن همه و همه هماهنگ با درون ذات‏وجود انسان است، و اگر فطرت از دستبرد جهل، خرافات، تبلیغات غلط و تربیت‏هاى‏ناسالم، محفوظ باشد، همان را مى‏خواهد که آیین ناب اسلام آن را مى‏خواهد، و خداوندآئینش را بر اساس نیازهاى فطرى بشر تدوین نموده است. و اگر انسان داراى فطرت‏نخستین، به دور از حجاب‏ها و زنگارها باشد، بدون هیچ‏گونه تردید و دغدغه، راه‏توحید و دستورهاى صحیح الهى را مى‏پسندد و برمى‏گزیند، معناى جهاد اکبر و مبارزه‏بى‏امان با طاغوت نفس این است که پرده‏ها و حجاب‏ها و زنگارها را از روى فطرت پاک‏برداریم و آن را پیروى کنیم.

بیشتر بخوانید: جشن پیروزی،و وداع با رمضان


فطرت در تعبیرات دانشمندان بر دو گونه است: فطرت عقل و فطرت دل.
فطرت عقل یعنى استدلال روشن عقلى، که انسان بعد از رسیدن به کمال عقل بامشاهده نظام جهان و دقت در اسرار هستى، بى‏درنگ به این حقیقت منتقل مى‏شود که‏محال است، این نظام و اسرار شگفت‏انگیز معلول مبدئى فاقد عقل و شعور باشد و این‏«عقل فطرى‏» بدون نیاز به استاد و معلم به مقصود مى‏رسد، ولى فطرت مفهوم دیگرى‏نیز دارد که از آن تعبیر به «فطرت دل‏» مى‏شود، که تفسیر فطرى بودن دین با این‏تعبیر، صحیح‏تر و مناسب‏تر به نظر مى‏رسد. و منظور از آن این است که انسان وقتى به‏اعماق جانش مى‏نگرد، نور حق را مى‏بیند، و ندایى را با گوش دل مى‏شنود، ندایى که‏او را به سوى مبدا علم و قدرت بى‏نظیر هستى دعوت مى‏کند، که گاهى از آن تعبیر به‏«درک وجدانى‏» مى‏شود، مانند آن که وقتى انسان یک گل زیبا را مى‏بیند، بدون‏مقدمه و استدلال به زیبایى آن پى مى‏برد و از آن لذت مى‏برد. اینک پس از این بیان‏به اصل بحث‏باز مى‏گردیم که «عید فطر» به معناى بازگشت‏به فطرت است، یعنى‏مساله جهاد اکبر و خودسازى در ماه رمضان، انسان را به مقامى مى‏رساند که‏پرده‏هاى جهل، هواپرستى و خرافات و هرگونه موانع ضد فطرت، از سر راه فطرت‏برداشته مى‏شود، و انسان مسلمان در این هنگام به فط‏رت ناب خود که از درون ذات‏وجودش مى‏جوشد باز مى‏گردد، همان فطرتى که آیینه صاف خدانما و حق نما است; همان‏پیامبر باطن که اگر از اسارت زنجیرهاى جهل و هواپرستى آزاد گردد، راهنماى کامل‏و دقیق انسان به سوى کمالات است. و به طور روشن موجب سعادت انسان مى‏گردد.
هرگاه انسان در پرتو فیوضات و برکات ماه رمضان و عبادت روزه، به این درجه‏رسید، به حقیقت مفهوم عید فطر رسیده است، و آغاز ماه رمضان در واقع براى او عیداست و باید جشن پیروزى بگیرد، وگرنه هرگز براى او عید نخواهد بود.
جالب این که در آیه مذکور، دین « قیم‏» و استوار و به عبارت دیگر خالص و ناب،آن دینى است که با فطرت بى‏آلایش و سالم آمیخته شده باشد.
نکته قابل توجه این که شواهد زنده متعدد عینى وجود دارد که نشان‏دهنده فطرى‏بودن ایمان به حق است; مانند واقعیت‏هاى تاریخى که نشان مى‏دهد، در میان هر ملتى‏در هر دوره‏اى اعتقاد به خداشناسى و مذهب وجود داشته است، چنان‏که شواهدباستان‏شناسى و آثار و علائم به جا مانده از دوره‏هاى قبل از تاریخ بیان کننده این‏واقعیت است.
مطالعات روانى و اکتشافات روان‏کاوى در ابعاد روح انسان نیز شاهد دیگرى برفطرى بودن اعتقادات دینى است، روان‏شناسان چهار تمایل عالى و اصیل را به عنوان‏ابعاد چهارگانه روح معرفى مى‏کنند که عبارت‏اند از حس دانایى، حس زیبایى، حس‏نیکى، و حس مذهبى. که این خود نیز دریچه دیگرى بر فطرى بودن دین است. (4)
شاهد دیگر بر واقعیت فطرى بودن دین حق، «ناکامى تبلیغات ضد مذهبى‏» است، که‏در همه جاى دنیا مشاهده مى‏شود، فروپاشى شوروى و کمونیسم در عصر حاضر یکى ازنمونه‏هاى آن است.
و هم چنین تجربیات شخصى در سختى‏هاو رنج‏ها شاهد دیگر بر توجه انسان به خواست‏فطرت یعنى خداجویى و پناه آوردن به حق است، که در قرآن در آیات گوناگونى به این‏مطلب اشاره شده است.
این بحث را با چند گفتار از پیامبر(صلی الله علیه واله) و امامان معصوم(علیهم السلام) پایان مى‏بریم:
در حدیث معروفى از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) مى‏خوانیم فرمود: «کل مولود یولد على‏الفطره حتى لیکون ابواهما اللذان یهودانه و ینصرانه; (5) هر نوزادى بر فطرت اسلام ودین خالى از شرک آفریده شده است، و رنگ‏هایى همچون یهودیت و نصرانیت انحرافى است‏که از طریق پدر و مادر به آنها انتقال مى‏یابد.» و امیر مومنان در ضمن گفتارى‏مى‏فرماید: «فبعث فیهم رسله، و واتر الیهم انبیائه لتستادوهم میثاق فطرته; (6) خداوند رسولان خود را به سوى انسان‏ها فرستاد و انبیاى خود را یکى پس از دیگرى‏ماموریت داد تا وفاى به پیمان فطرت را از آنها مطالبه کند.» نتیجه این که‏نباید فطرت را که همانند آیینه خدانما و حق‏جو، در درون، ما را راهنمایى مى‏کند،و آیین حق را نشان مى‏دهد به باد فراموشى بسپاریم، بلکه باید در پرتو جهاد اکبربه ویژه در ماه رمضان خود را به این مرحله برسانیم تا از این پیامبر و چراغ‏فروزان درون بهره‏مند گردیم.

پى‏نوشت‏ها

1- سید رضى، نهج البلاغه، حکمت‏428.
2- شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج‏1، ص‏295.
3- مائده (4- آیه 114.
4- شرح این مطلب در کتاب «حس مذهبى یا بعد چهارم روح انسانى‏» ترجمه مهندس‏بیانى آمده است.
5- علامه طبرسى، تفسیر جمع الجوامع، ذیل آیه 30 روم.
6- سید رضى، نهج البلاغه، خطبه اول.



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما