یکی از القاب و صفات حضرت مهدی (علیه السلام) «المهذب الخائف» است که بیانگر پاکی و ترس آن حضرت از خدای پیراسته است.
صفای روح و جان، قلب و اندیشهای سالم و فروتنی در مقابل خداوند توانا از آرمانهای بلند مردان برجسته است؛ تنها نخبگان عالم آفرینشاند که در عمل، مدعی راستین چنین حقایقی هستند، اما تودهی مردم به آنان اقتدا کرده و گامی پیش نهاده و یا به آرزوی آن بسنده کردهاند.
آن زمان که قلب و جان انسان، بی آلایش از کفر و شرک گردید و انسان از غیر خدا چشم پوشید، عظمت و بزرگی حق تعالی در روح وی تجلی کند و او خود را موجودی کوچک و ضعیف در پیشگاه خداوندی متواضعانه و با فروتنی هرچه تمامتر، به خاک افتد و صورت به خاک بندگی ساید و ترس و ادب به حق تعالی در سراسر وجودش جلوه نمایی خاصی دارد.
خدای دانا در قرآن کریم برخی مانند انبیا را به صفاتی که گفتیم ستوده و بر این اساس آنان را از میان تمام آفرینش برگزیده است؛ دربارهی حضرت ابراهیم (علیه السلام) میفرماید:
(إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ) (1)؛
[به خاطر بیاور] هنگامی را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد.
ابراهیم (علیه السلام)، قهرمان توحید، با قلبی سالم از هرگونه بیماری اخلاقی و اعتقادی و با روحی پاک، مأمور مبارزه با بت پرستان شد و در رستاخیز نیز با آن قلب خالص و خالی از شرک و آکنده از مهر خدا بر او وارد میشود.
قرآن کریم حضرت مریم (علیه السلام) را این چنین میستاید:
(إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ) (2).
خداوند سبحان مریم (علیه السلام) را از هر گناه و آلودگی پاک کرده و بر این اساس او را بر تمام زنان عصر خود برتری داد و از میان آنها برگزید. نبی اکرم، امیرالمؤمنین علی، فاطمهی زهرا و فرزندان معصومشان (علیهم السلام) در میان تمام انبیا و اوصیا، این برگزیدگان آفرینش، در پاکی قلب و روان، زلالی نفس و اندیشه سرآمده بودهاند و چگونه چنین نباشد؟! قرآن کریم در مدح و تمجید آنان، نازل گشته، خداوند متعال خود خواسته که هیچ گونه پلیدی در وجود مقدسشان نباشد و آنها را پاک و از هر گناه و اشتباهی مبرا دانسته:
(یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا) (3).
ابو درداء گوید:
شبی از شبها که تاریکی، دامان خود را گسترده بود، با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در مدینه بودیم. حضرت کم کم از مردم فاصله گرفت و در میان نخلستان تاریک پنهان گشت. به جست و جوی او برآمدم. نوایی پر از سوز و گداز به گوشم رسید که با خدا دعا و نیایش میکرد و میگریست... پس از مدتی آوای علی (علیه السلام) قطع شد. دیگر از او صدایی نمیآمد و حرکتی نمیکرد، با خود گفتم: از بیداری شب به خواب رفته، خواستم برای نماز صبح بیدارش کنم، دیدم مانند چوبی خشک افتاده است و هر قدر حرکتش دادم تکانی نخورد. دست و پایش را جمع کردم، جمع نشد، گفتم: (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ) (4)؛ سوگند به خدا! علی بن ابی طالب (علیه السلام) دار فانی را وداع گفته است. نزد حضرت زهرا (علیها السلام) آمدم و ماجرا را تعریف کردم. حضرت فرمود:ای ابو درداء، سوگند به خدا! این حالتی است که از ترس خدا به او دست میدهد (و علی نمرده است. معلوم میشود که این حالت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سابقه پیشین داشته است]. (5)
روز آدینه در زیارت عزیز زهرا (علیها السلام)، مهدی منتظر (علیه السلام) با این عنوان سلام میکنیم:
السلام علیک ایها المهذب الخائف. (6)
روح و روان، قلب و اندیشه، دامان و دل آن عزیز زهرا (علیها السلام)، از هر آلودگی، پاک و پیراسته است و هم چون نیاکان نیکش رنگ شرک و ظلم به خود نگیرد. روح پاک و با صفایش هرگز دست خوش دگرگونیهای زمانه نگشته و لحظهای از محضر خدا رو برنتابد، قلب صاف و بی آلایشش لبریز از محبت و عظمت خداست.
خداوند متعال آن حضرت را با هر فضیلت و صفت نیکی آراسته و آیهی تطهیر را در شأن و منزلت او نیز نازل فرموده است؛ در زیارت جامعهی کبیره در مورد آن حضرت و نیاکان پاکش میخوانیم:
عصمکم الله من الزلل و آمنکم من الفتن و طهرکم من الدنس و أذهب عنکم الرجس و طهرکم تطهیرا؛
خدای متعال شما را از لغزشها نگاه داشت و از گناهان و فتنهها، بازداشت، دامان شما را از پلیدی دور و پاک و پاکیزه گرداند. (7)
خلق و خوی حضرت مهدی (علیه السلام) نمایانگر خلق و خوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. شجاعت او، عدالت و زهد امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) را در خاطرهها زنده میکند. صفا و ایثارش خبر از فداکاری مادر مظلوم و شهیدش حضرت زهرا (علیها السلام) میدهد. سخاوت و کرمش پرده از جود و بخشش امام حسن مجتبی (علیه السلام) بر میدارد. اخلاص و گذشتش، صداقت جد مظلوم و شهیدش امام حسین (علیه السلام) را به تصویر میکشد که تمام هستی خود را عاشقانه به خدای خویش تقدیم نمود. عبادت و ترس از خدایش، بندگی و گریههای امام سجاد (علیه السلام) را به نمایش میگذارد. گزیده گویم، هر چه همهی خوبان عالم دارند او همه را تنها و یک جا دارد؛ از همین رو امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
وقتی حضرت قائم (علیه السلام) ظهور نماید، به کعبه تکیه زند و بفرماید: ای مردم، آگاه باشید! هر که بخواهد آدم و وصیاش شیث را ببیند، من همان آدم و شیث هستم. هر که بخواهد ابراهیم و اسماعیل را بنگرد، من همان ابراهیم و اسماعیلام. هر که بخواهد حصرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نظارهگر باشد، من همان [حضرت] محمد و علی هستم. هر که خواهد تماشاگر [امام] حسن و [امام] حسین (علیه السلام) باشد من همان [امام] حسن و حسینام. هر که بخواهد به پیشوایان از نسل امام حسین (علیه السلام) نگاه کند، من همان پیشوایان هستم و... . (8)
امام صادق (علیه السلام) از اجداد پاکش نقل کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
مهدی (علیه السلام) هم نام و نشان من است، او در خلق و خوی، شبیهترین مردم به من است. (9)
امام زین العابدین (علیه السلام) از پدر بزرگوارش امام حسین (علیه السلام) نقل فرمود:
یکی از مژدههایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من داد این بود که میفرمود: ای حسین! تو آقا و فرزند آقایی و تو پدر نُه سرور از فرزندان خود هستی و آنها پیشوایان نیکوکار، امین و معصوم هستند... . (10)
پینوشتها:
1- صافات، آیهی 84.
2- آل عمران، آیهی 42: «و یاد کن از آن هنگام که فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را پذیرفته و پاکیزه داشته و بر زنان جهانیان [همزمان خویش] برتری داده است.»
3- احزاب، آیهی 33: «بی تردید خداوند میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»
4- بقره، آیهی 156: «ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم.»
5- بحارالأنوار، ج41، ص11، تاریخ امیرالمؤمنین (علیه السلام) باب 101، عبادته و خوفه (علیه السلام)، ح1.
6- مفاتیح الجنان، ص96.
7- همان.
8- بحارالأنوار، ج53، ص9، تاریخ الامام الثانی عشر، باب25، ما یکون عند ظهوره (علیه السلام)، حدیث مفضل.
9- «اشبه الناس بی خلقاً و خلقاً»؛ مننخب الأثر، ج2، ص 133، باب3، فیما یدل علی ظهور المهدی (علیه السلام)، فصل4، ح8، ش 498.
10- بحارالأنوار، ج36، ص 344، تاریخ امیرالمؤمنین (علیه السلام)، باب 41، فی نصوص الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی الأئمة، ح210.
عربان، رسول؛ (1386)، ترسیم آفتاب، قم: نشر خُلُق، چاپ دوم