نویسنده: محمّدمهدی تهرانچی
دانشمندان تربیت بدنی و روانشناسی، مشترکاً بررسی و مطالعات دامنهداری را در زمینه مسائل روانی و ورزشکاران، انجام دادهاند که به آن «روانشناسی ورزشی» میگویند. این دانش نسبت به روحیهی شخصیت، تیپ، رفتار و دیگر مسائل روانی ورزشکاران، در تمام رشتههای مختلف ورزشی، تحقیقات باارزشی را در اختیار میگذارد. طبعاً این دستاوردها راهگشای تدریس و تمرین صحیح ورزش و کسب موفقیت ورزشکاران، در رشتههای مختلف ورزشی میگردد.
از جمله مسائلی که در روانشناسی ورزشی به آن پرداختهاند عبارت است از: «روانشناسی قهرمانی»، «انگیزههای روانی ورزشی» و «شخصیت ورزشی» که ما این سه موضوع را برای ورزش باستانی انتخاب و به اختصار به آن میپردازیم.
روانشناسی قهرمانی در ورزش باستانی
عنوان قهرمانی آرزوی اکثر ورزشکاران، در تمام رشتههای مختلف ورزشی است که بیشترین تلاش آنها، در جهت نیل به این هدف میباشد. امتیازات قهرمانی غالباً موجب انتقال قهرمان، از طبقهای به طبقه دیگر میشود، و صاحب این مقام دارای دوستان جدید و امتیازات تازه اجتماعی میگردد، که طبعاً در روحیه و شخصیت قهرمان تأثیر میگذارد و او را به غرور میکشد و چه بسا از هدف عالی تربیت بدنی که فروتنی و تزکیه نفس است، به دور میافتد.شاید این امر تا پایان دوره میانسالی دوام داشته باشد. ولی در سنین پیری، تمامی آن افتخارات یکباره فرو میریزد و قهرمان خود را تنها مییابد. زیرا جامعه به قهرمانان جدید رو آورده است. در این حالت است که اگر قهرمان پیر متکی به امتیازات قهرمانی باشد، به علت از دست دادن آن دچار «تزلزل شخصیت» و «افسردگی» و «انزوا» میگردد. این امر بویژه در کشورهای غربی امری اجتنابناپذیر است. چرا که فرهنگ مادی و بیرحم غرب دارای چنین مصلحتی است. بنابراین بررسی روانی قهرمان، بدون در نظر گرفتن محیط، فرهنگ و دین و ملیت آن، امری غیرممکن است.
همین اصل مهم موجب میشود که قهرمان ایرانی، خاصه پهلوانش، در سنین پیری دارای مقام والایی در جامعه باشد. پهلوان ایرانی دارای هر شخصیتی باشد و مربوط به هر قشر و طبقهای که باشد، در سنین از کارافتادگی دارای روحیهای قوی و سالم است. او در نهایت سرفرازی و شادمانی به سر میبرد و ما بارها شاهد تجلیل از قهرمانان و پیشکسوتان و پهلوانان در زورخانهها بودهایم؛ قهرمانانی که حتی اگر از فرط پیری قادر به راه رفتن نبودهاند، و دیگران به آنها کمک میکردهاند تا وارد زورخانه شوند. زیرا فرهنگ ورزش باستانی سرشار از انسانیت و جوانمردی است. این پهلوان، تحت تأثیر این فرهنگ، هیچگاه مغرور نمیشود.
در جامعه ورزش باستانی اگر ورزشکاری به مقام پهلوانی برسد برای اینکه در او تکبر و غروری مشاهده نگردد، نهایت دقت و مراقبت در رفتار و کردار خود را دارد و نسبت به همگنان و استادان خود، کمال فروتنی و کوچکی را بجا میآورد. زیرا در این مکتب، خودپرستی و غرور از بدترین صفات به شمار میآید.
اصولاً محتوای فتوتنامهها، مراسم و سنتهای ورزش باستانی و تمامی تشریفاتی که ضمن ورزش در زورخانهها انجام میشود، به خاطر ایجاد روح جوانمردی و پرورش پهلوانانی همتای پوریای ولی است.
انگیزههای روانی ورزش باستانی
بررسی انگیزههای ورزشی اشخاص کار دشواری است و پی بردن به نیت ورزشکار دارای ریشههای مختلفی است که باید از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار گیرد. دانشمندان کلیاتی را در این باره به دست دادهاند که با استفاده از آنها میتوان، نسبت به تحقیق انگیزههای روانی ورزشکاران باستانی؛ تستهایی تهیه کرد و به نتایجی نسبی دست یافت.انگیزهها بسیار است و دارای ابعاد فراوانی میباشد. در بررسی انگیزهها به نیازها میرسیم. نیازها موجب انگیزه میشوند و انگیزه رفتار را سبب میشود. ما از میان آنها چهار علت را که در ورزش باستانی تقریباً دارای اهمیت است انتخاب کردهایم.
یکم - انگیزه مادی، که منظور قهرمان و پهلوان رسیدن به پول و ثروت است.
دوم - انگیزه کسب موقعیت اجتماعی، که هدف ترقی در اجتماع است.
سوم - انگیزه روانی، که هدف از قهرمانی رفع ناراحتیهای روانی است.
چهارم - انگیزه مذهبی و ملی، رو آوردن به مقام قهرمانی، به منظور اثبات حقانیت و برتری دین و ملیت خود به سایر ادیان و ملیتهاست.
مسئله نخست که رسیدن به پول و ثروت است در ورزش باستانی نمیتواند انگیزه باشد. زیرا میدانیم در این رشته ورزشی نه تنها ثروتی کسب نمیشود؛ بلکه پهلوان پس از دریافت بازوبند پهلوانی بیش از مستمری که برایش منظور میشود (که مقدار آن اندک است) باید «سفرهداری» کند.
مورد دوم کسب موقعیت اجتماعی است، که این مهمترین انگیزه روآورندگان به زورخانهها و شرکتکنندگان در مسابقات ورزشهای باستانی به شمار میرود.
انگیزه کسب موقعیت اجتماعی که از نیاز به مقبولیت و تأیید همگنان سرچشمه میگیرد، اهمیت فراوانی دارد. به نظر «کیرنباخ» انسان در تمام فعالیتهای اجتماعی نیازمند به تأیید و مورد قبول قرار گرفتن، بخصوص در بین همسالان خود میباشد. همچنین نیاز وابستگی به گروه انگیزهای قوی در او به وجود میآورد که مشکلترین فعالیتها را به نحو احسن انجام دهد.
طی پرسشهایی که نگارنده از اکثر ورزشکاران باستانی نموده، صراحتاً گفتهاند که میخواهند در جامعه سرشناس و نامور شوند و از طریق قهرمانی، به اقشار و طبقات بالا راه یابند و مدال قهرمانی خود را از دست شخص اول مملکت دریافت کنند.
سومین انگیزه از نیازمندی احترام به نفس و مورد توجه و ارزش قرار گرفتن سرچشمه میگیرد. این انگیزه ورزشکار باستانی را وا میدارد که از تواناییهای خود با خشونت کامل و به نحو احسن بهره بگیرد و موجبات پدید آمدن شخصیتی سالم و بیعیب را فراهم آورد. ورزشکار باستانی ضمن اینکه برای خود ارزش و احترام قایل است، ناتوانیها و کاستیهای خود را نیز قبول دارد و سعی در رفع آن مینماید.
باید توجه داشت که این نیاز نباید با خصلتهای خودپسندانه که نوعی ویژگی بیمارگونه در شخصیتهای ناسالم است اشتباه گرفته شود.از سویی ورزشکار باستانی همیشه خود را در محک انتقاد سازنده قرار میدهد و به بررسی نقایص و معایب احتمالی خود میپردازد. (1)
این ورزشکار سعی میکند خوب ورزش کند، خوب بچرخد و پا بزند و بدنش را «بسازد» و «شیرینکاری» کند و بالاخره «میاندار» شود تا مرشد او را بستاید و در جمع مطرح گردد. طبعاً هر چه در این امر پیشرفت کند بیشتر خود را باور مینماید و همیشه با انبساط خاطر و دلی پر امید زورخانه را ترک کند. این افراد بیشتر جوانانی هستند که در کار و ادامه تحصیل و مسائل دیگر اجتماعی، موفقیت چندانی نداشتهاند و از نظر عاطفی دچار کمبودهایی هستند. روآوری آنها به ورزش باستانی میتواند برطرف کننده بسیاری از ناراحتیهای روانی آنها باشد. ما بارها در زورخانهها شاهد چنین افرادی بودهایم که حتی به مقام قهرمانی و پهلوانی رسیدهاند. البته ممکن است برای عدهای این سؤال پیش بیاید که چنین افرادی، به هر یک از ورزشها روی بیاورند و موفق شوند، دارای این نتیجه خواهد بود. ولی مسئله اینجاست که اگر ورزشکاری در ورزش باستانی، به اصطلاح «گل» هم نکند، باز به علت مسابقه و «کسوتم، دارای احترام خواهد بود، و خود به خود جاذبهی تربیتی زورخانه، در کمرویی و خودکم بینی او اثر مثبت خواهد داشت.
چهارمین مسئله انگیزه مذهبی و ملی است. این انگیزه به شکل دیگری در بعضی از ورزشکاران باستانی جلوهگری دارد و کسی که با این تفکر به زورخانه روی میآورد، بر این باور است که ورزش زورخانه حق است و مرشدش معلم فتوت است و پهلونش مانند پوریا و مالکاشتر و گود مقدسش جایگاه دلاوران و شیرمردان است. صدای ضرب مرشد برای آنها قهرمانیهای رستم و پهلوانان شاهنامه را تداعی میکند. ماحصل اینکه این ورزشکاران به تمام معنی عاشق زورخانهاند و توهین و بیاحترامی به ساحت زورخانه برای آنها به معنی اهانت، به مقدسات مذهبی و ملی است.
نگارنده بارها در زورخانه با این ورزشکاران در تماس بودهام. اینها غالباً دارای قیافهای مصمم و روحیهای قوی، و سخت پایبند به سنن و آداب زورخانه هستند که بیشتر دوره جوانی را پشت سرگذاشته و با شاهنامه و تاریخ ایران کم و بیش آشنایی دارند. البته این یک عشق است که شاید درک آن برای عدهای مشکل باشد و این انگیزه را به چیزی نشمرند، اما واقعیت دارد. زیرا شناخت صحیح ورزش باستانی، نسبت به آن علاقه و عشق میآورد. به قول مولانا جلالالدین روحی و امام غزالی عشق به هر چیز نتیجهی دانش و شناخت به آن است. یعنی آگاهی به آنچه که انسان در جستوجوی اوست، نیکیها و محاسن مطلوب، موجب علاقه و عشق میگردد.
«اریک فروم» معتقد است که نیاز به تعالی در فرد او را وا میدارد تا از طبیعت و خلق و خوی حیوانی خود دور شده و به سوی هدف متعالی راه یابد؛ که این نیاز در ورزشکار باستانی انگیزه تعالی مذهبی و ملی را بارور میسازد تا در این راستا از نمونههایی مانند پوریای ولی و مالکاشتر پیروی کند.
ورزش باستانی و شخصیت
واژه شخصیت، به مجموعهی ساختمان روانی فرد اطلاق میشود و شامل مزاج، منش، هوش، شور و احساس، شیوه رفتار، علایق، معتقدات، جاهطلبی و آرمانهای او میگردد. (2) البته تعریف شخصیت از دیدگاه علوم مختلف فرق میکند. به همین جهت تعریف واحد و مشخصی برای شخصیت وجود ندارد و تعریف بالا از بعد روانشناسی است.شخصیت ورزشکار با توجه به کیفیت مخصوص به خود از سایر انواع شخصیتها قابل تفکیک میباشد. (3) یک ورزشکار باید در جهت ایجاد هماهنگی بین جسم و روح، و کلاً در رفتار و کردار نمونه باشد.البته شخصیت ورزشکاران در هر کشوری، با توجه به فرهنگ و معتقدات آنجا تفاوت دارد؛ و حتی در ادوار مختلف تاریخی، ورزشکاران یک کشور یکنواخت نیست. لذا برای روشن شدن مسئله شخصیت در فرهنگ پهلوانی، از اولین پهلوان ایرانی، رستم، مثال میزنیم.
درباره شخصیت پوردستان ایرج افشار در کتاب بزرگان سیستان چنین مینگارد:
«رستم تنها یک پهلوان نیست بلکه مظهر تمایلات و آرزوهای مردم ایران است. پاکدلی، انساندوستی، میهنپرستی، بزرگمنشی و بلندنظری او صفات عالیه ایرانیان باستان را مجسم میکند.»
اما همین پهلوان، از خشونت و غرور ویژهای برخوردار است و در آنچه که میکند، کسی یارای مخالفت با او را ندارد و کردار و منش و اخلاقش سرشار از خودخواهی، و خودباوری شدید است. رستم در خان پنجم که به سوی کنام دیوان، برای نجات کاووس شاه میرود، در مزرعهای رخش را رها میکند و خود به خواب میرود. دشتبان که رستم را نمیشناسد از کردار او به خشم میآید و او را بیدار میکند. ولی رستم در جواب اعتراض دشتبان، دو گوش او را از بن میکند و دوباره به خواب میرود. همچنین در مبارزه جهان پهلوان با پسرش سهراب، که مغلوب پسرش شده و یکدیگر را نمیشناختهاند، با فریب و ترفند از چنگ او آزاد میشود و بار دیگر که سهراب مغلوب میگردد، رستم بیدرنگ پهلوی او را میشکافد. این شخصیت پهلوان ایرانی، در ادوار قبل از اسلام است. (4)
ولی نمونه شخصیت پهلوان اسلامی، در چند صدسال بعد، پوریای ولی است. این پهلوان برای خشنودی و رضایت خاطر پیرزنی، عمداً خود را مغلوب پهلوان دیگری میکند و شهرت و ناموری خود را یکباره به زیرپا مینهد.
این دو نمونه از شخصیت پهلوانی یک کشور با دو جهان بینی است. براین اساس است که ورزشکار باستانی سعی در ایجاد شخصیتی، همانند پوریای ولی و مانند آن دارد.
شخصیت ورزشکار باستانی - که بالاترین درجهی آن پهلوان است - قابل مقایسه با شخصیت هیچ یک از قهرمانان سایر رشتهها نیست. بگذریم از بعضی مسائل و عقدههای ناشی از نارساییهای محیط که گریبانگیر همه، از جمله ورزشکاران باستانی است و گهگاه به شکلی بروز میکند. با این همه، شخصیت ورزشکاران به طور اعم، و شخصیت ورزشکار باستانی بالاخص، دارای آن چنان ویژگیای است که او را از دیگر ورزشکاران کاملاً متمایز میکند.
اثرات روانی نوای ضرب در ورزشکاران
این آلت موسیقی در ورزشکاران، دارای اثراتی است که دو فایده مهم در آن موجود است.اول اینکه ضربههای این ساز برای تنظیم حرکات ورزشی و هماهنگی ورزشکاران نهایت ضرورت را دارد، مانند مارشهای نظامی که برای منظم کردن و تقویت روحیه سربازان لازم است. اهمیت ضرب بویژه هنگامی نمایان میشود که اگر به عللی در زورخانه نواختن ضرب تعطیل باشد و ورزشکاران بخواهند ورزش کنند، کسالت و سردی عجیبی در باشگاه احساس میشود و خیلی زودتر از حد معمول خسته میشوند.
دومین فایده آهنگ ضرب در زورخانه، همانا به شوق آوردن ورزشکاران، برای اجرای حرکات ورزشی و تمرکز دادن فکر آنها، صرفاً روی ورزش، و خارج کردن آنها از عالم بیرون باشگاه است. ترنم صدای ضرب حتی در آنها که ورزشکار نیستند شوق و ذوق دیگری میآفریند.
میدانیم گزارشی را که اعصاب به مغز میفرستند، در اثر فرمان مغز به صورت یک ادراک در نقاط لازم بدن ظاهر شده و سبب حرکت میگردد. ضمناً همکاری که بین سلسله اعصاب موجود است، در مکانیک حرکات اهمیت فوقالعادهای دارد.
فعالیتهای جسمانی، به شدت تحت تأثیر اعمال سلسله اعصاب قرار میگیرند و کار جسمانی پیش از آنکه عضلات را خسته کند، اعصاب را فرسوده میکند، و نتیجهی خستگی اعصاب، خستگی مغز خواهد بود. در اینجا اهمیت صدای ضرب در رفع خستگی اعصاب برای ورزشکار نمایان میشود که نتیجهی آن بیرون شدن خستگی مغز و انبساط خاطر و احساس سبکی و نشاط در ورزشکار است.
وجود موسیقی در زورخانهها که عرفا آن را سماع مینامند، از نظر متصوفه و بسیاری از فقها جایز است. در تاریخ فرهنگ ایران نسبت به سماع اشارهای به شرح زیر آمده است:
«سماع یکی از وسایل تربیت صوفیه است و لااقل دوفایده بزرگ در بر دارد. نخست آنکه در شنونده شور تولید کند و عواطف آن را برانگیزد و او را به عالم قدس که منظور عرفا است نزدیک سازد. دوم آنکه سالکان را که در خانقاه به ریاضت و مجاهدت مشغولند، از حال کدورت و خستگی و رکود خارج کند و آنان را به شوق و حال آورد و در تزکیه نفس و صفای باطن آنان تأثیر عظیم نماید.» (5)
و نیز مطلبی دیگر در این زمینه به نقل از نشریه ایرانشهر: «در زورخانههای ایران ورزش باستانی با ضربهای مخصوصی، متناسب با حرکات مشخصی اجرا میشود و خواندن نغماتی همراه با اشعار شاهنامه، سبب تحریک و تقویت نیروهای بدنی و سجایای اخلاقی و خصایل روحی میگردد. بخصوص دستگاه چهارگاه برای خواندن شاهنامه، در زورخانهها معمول بوده و این نشانه اصالت این دستگاه است که از هزاران سال پیش به یادگار مانده است.»
عدهای از روحانیون شیعه به طور کلی موسیقی را به هر شکل و هر نوعش در اسلام حرام میدانند. ولی بعضی از فقها، چنانچه در موسیقی و اشعار آن، برنامههای خلاف اخلاق و شرع نباشد، هیچگونه مخالفتی با آن ندارند.
امام محمد غزالی که یکی از عرفا و دانشمندان به نام قرن پنجم است در کتاب «کیمیای سعادت» مبحثی دارد به نام «آداب سماع و وجود» که در قسمتی از آن چنین آمده است:
«... اما اینجا میگوییم که حکم سماع از دل باید گرفت، که سماع هیچچیز در دل نیارد که نباشد. بل آن را که در دل باشد بجنباند. هر که را در دل چیزی است که در آن شرع محبوب است، و قوت آن مطلوب است. چون سماع آن را زیادت کند، وی را ثواب باشد و هر که را در دل باطلی است، که در شریعت مذموم است، وی را در سماع عقاب بود. و هر که را دل خالی از هر دو بود، لیکن بر سبیل بازی شنود و به حکم طبع بدان لذت یابد، سماع، وی را مباح است.
پس سماع بر سه قسم است:
قسم اول آنکه به غفلت شنود و بر طریق بازی. این طریق اهل غفلت بود و دنیا همه لهو و بازی است، و این نیز از آن بود و روا نبود که سماع حرام باشد. به آن سبب که خوش است، که خوشیها همه حرام نیست. و آنچه از خوشیها حرام است، نه از آن حرام است که خوش است، بلکه از آن حرام است، که در وی ضرری باشد و فسادی. چه آواز مرغان خوش است و حرام نیست و سبزه و آب روان و نظاره گل و شکوفه، خوش است و حرام نیست. پس آواز اندر حق گوش، همچون سبزه و آب روان است اندر حق چشم. و همچون بوی مشک است اندر بینی و شم. و همچون طعم خوش است اندر حق ذوق و همچون حکمتهای نیکوست اندر حق عقل و یکی از این حواس را لذت است چرا باید حرام باشد.!؟» (6)
دکتر محمود ایروانی استاد روانشناسی میگوید: امروزه، یکی از روشهای درمان بیماریهای روانی «موسیقی درمانی» است. در این روش متناسب با نوع بیماری از موسیقی محرک یا آرامبخش به صورت فردی یا گروهی استفاده میشود. نوع موسیقی محرک بیشتر برای تخلیه هیجانهای آزاردهنده بیمار به کار میرود. درمانگر سعی میکند بیماران خود را به صورت گروهی هماهنگ با ریتم خاص به رقص و پایکوبی وادار سازد و فضایی شاد و ضعفانگیز ایجاد کند. در این فضا بیمار از دنیای اوهام و تخیلات پوچ و بیمعنی خارج میشود و برای مدتی هرچند کوتاه احساس رهایی و آزادی از چنگ افکار آزاردهنده پیدا میکند. در فضای آهنگهای ملایم سعی میشود بیماران را به آرامش روانی برسانند. شاید بتوان نوای ضرب و آهنگهای متنوع آن را در زورخانه از لحاظ تأثیر روانی آن بر ورزشکار باستانی، آن هم به صورت گروهی، به نوعی تخلیه هیجانی و آرامشدهی تشبیه کرد.
پینوشتها:
1. نسرین تبرئی، کارشناس علوم اجتماعی دانشکده ادبیات مشهد.
2. دکتر محمد پارسا، کاربرد روانشناسی در تدریس، ص 216.
3. جاوید، زمینه ورزششناسی، ص 77.
4. پرویز البرز، شکوه شاهنامه در آیینهی تربیت و اخلاق پهلوانان، ص 136.
5. دکتر صدیق، تاریخ فرهنگ ایران، ص 422.
6. امام محمد غزالی، کیمیای سعادت، ص 371.
تهرانچی، محمّدمهدی؛ (1388)، ورزش باستانی از دیدگاه ارزش، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم