گذر از ذهنيت سنتي (خلیج فارس)
امنيت سازي و اقدامات اعتمادآفرين متوازن در خليج فارس
شاخص هاي ياد شده بدون توجه به زيرساخت هاي امنيت اجتماعي و همچنين ضرورت هاي تعامل منطقه اي، راه روشني را براي صلح و امنيت به وجود نمي آورد. رهبران سياسي كشورهاي حوزة خليج فارس، انگاره هاي امنيت سازي خود را از دوران جنگ سرد به ارث برده اند. آنان به ميزاني درگير قالب هاي سنتي هستند كه امكان انعطاف و تحرك استراتژيك خود را از دست داده اند و انگارة امنيت سازي از طريق خريد تسليحاتي و همكاري با قدرت هاي بزرگ در ذهن آنان موج مي زند. بنابراين، تمايلي به آزمون روش هاي جديد نشان نمي دهند.
۱- چالش هاي امنيت سازي اعتمادآفرين در خليج فارس
شواهد نشان مي دهد كه شاخص هاي يادشده به ميزان محدودي مورد توجه قرار گرفته است. نظريه پردازان امنيت خليج فارس، هنوز در طرح ريزي رفتار استراتژيك خود، اين سؤالات را مطرح مي كنند كه شاخص هاي تهديدسازي ايران براي منطقه كدام است و يا اين كه به چگونگي كنترل ايران از طريق ائتلاف با غرب يا خريد تسليحاتي مي انديشند. نگاه ياد شده ماهيت جوهرگرايانه داشته است؛ به عبارت ديگر، آنان پذيرفته اند كه در شرايط موجود قادر به حل بحران هاي امنيتي منطقه نيستند و صرفاً مي توانند تضادهاي موجود را كنترل كرده و با اينكه از گسترش جدال ، جلوگيري به عمل آورند. طبعاً رويكرد جوهرگرايانه نسبت به معضلات امنيتي خليج فارس، نمي تواند توازن امنيتي مؤثري را به وجود آورد. كساني كه داراي چنين نگرشي هستند، امنيت خود را از طريق خريد تسليحات و همكاري با قدرت هاي بزرگ طراحي مي كنند و در ازاي آن تلاش چنداني براي طراحي الگوهاي جديد انجام نمي دهند. به همين دليل است كه فضاي استراتژيك خاورميانه جلوه هايي از معماي امنيتي را به وجود آورده است. اصلي ترين دليل آن را بايد در تداوم اين انگاره دانست كه برنامه ريزان رفتار استراتژيك، امنيت منطقه اي را از داخل لوله هاي تفنگ و قواعد نظامي گري مورد سنجش قرار مي دهند. اين امر، شاخص هايي از الگوي امنيت نظامي را به وجود مي آورد.
۲- گذار از امنيت سازي رئاليستي در خليج فارس
كن بوث (Ken Booth)، تلاش دارد تا الگوهاي امنيت رئاليستي كه مربوط به دوران جنگ سرد بود را بازخواني كند. وي، تعريف جديدي از امنيت را در چارچوب مكتب انتقادي ارايه مي دهد. كن بوث بر اين اعتقاد است كه كشورها صرفاً در شرايطي به امنيت نظامي روي مي آورند كه قابليت چنداني براي برطرف سازي تهديدات درون ساختاري ندارند. اگر رهبران سياسي كه وظيفه طراحي رفتار استراتژيك را عهده دار هستند؛ امنيت را به منزله از بين بردن فقر، ايجاد عدالت اجتماعي و حداكثر سازي آرامش بدانند، طبيعي است كه به الگوهاي منازعه آميز توجه كمتري خواهند داشت. در اين شرايط، امنيت به مفهوم رهايي بخشي از تهديد داخلي محسوب گرديده و در نتيجه، كشورها ناچار خواهند شد تا براي تحقق چنين وضعيتي به فرآيندهايي متوسل شوند كه زمينه هاي لازم براي اعتمادآفريني متوازن را فراهم آورد.
شيفتگي رهبران سياسي و نظريه پردازان استراتژيك كشورهاي حوزه جنوبي خليج فارس به امنيت سنتي و همچنين بهره گيري از ابزارهاي نظامي و استراتژيك منجر به تداوم معماي امنيتي در خليج فارس گرديده است. براي عبور از چنين شرايطي، واحدهاي منطقه اي نيازمند آن هستند تا زمينه هاي لازم براي ايجاد هويت مشترك را فراهم آورند. به عبارت ديگر، امنيت سازي در دوران بعد از جنگ سرد، ماهيت هويتي پيدا كرده است. جدال ها و ستيزش هاي دوران موجود نيز داراي جلوه هايي از هويت گرايي هستند.
3- امنيت سازي هويتي و عبور از نقطة تقابل منفي
۴- بازآفريني انديشه هاي امنيتي و عبور از هرمنوتيك دوگانه
اعتماد سازي امنيتي از دو طريق انجام مي گيرد؛ از يكسو مي توان چنين فرآيندي را از طريق اقدامات و ابتكارات دوجانبه پيگيري كرد. اين امر از طريق اقدامات و الگوهاي رفتار مسالمت آميز با كشورهايي همانند عربستان سعودي، عمان و قطر انجام مي گيرد. كشورهاي يادشده از جمله بازيگراني محسوب مي شوند كه در سال هاي 9 1998 كميته حسن نيت را براي پيگيري روندهاي تنش زا در روابط ايران و امارات عربي متحده ايجاد كردند. به طور كلي، مي توان تأكيد داشت كه كميته حسن نيت به عنوان يكي از شاخص هاي امنيت سازي از طريق اقدامات اعتمادآفرين محسوب مي شود. طبعاً، تحقق چنين فرآيندي نيازمند به كارگيري الگوهاي ديگري است كه اعتمادآفريني را از طريق فرآيندهاي چندجانبه تحقق مي بخشد. اين امر در شرايطي شكل مي گيرد كه كشورهاي منطقه اي خليج فارس، امنيت سازي را به منزله جدال عليه ساير بازيگران منطقه اي تلقي نكنند. تاكنون ذهنيت مبتني بر امنيت نظامي و بازدارندگي منطقه اي منجر به گسترش نظامي گري شده است. در اين شرايط قدرت هاي بزرگ از انگيزه هاي بيشتري براي مداخله گرايي برخوردار مي شوند. به هر ميزان كه امنيت سازي گسترش يابد، ضرورت به كارگيري ابتكارهاي اعتمادآفرين در قالب روش هاي دوجانبه و چندجانبه به ميزان بيشتري فراهم خواهد شد. اين امر به مفهوم آن است كه عبور از تعارض منطقه اي، نيازمند به كارگيري شاخص هايي است كه زمينه هاي لازم براي حداكثر سازي الگوهاي رفتار هويتي را بر اساس مدلي فراهم آورد كه تركيبي از الگوهاي اعتمادآفرين دو جانبه و چندجانبه را بر مبناي زيرساخت هاي فرهنگي و استراتژيك مشترك ايجاد كند.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله