مترجم: احمد رازیانی
منبع:راسخون
منبع:راسخون
نظریه ذرات بنیادی، كه به مدل استاندارد معروف شده است، از جمله دستاوردهای بزرگ اندیشه بشر در قرن بیستم است. ثمره جمعی تلاشهای متفكران بسیاری است با اندیشههای عمیق و خلاق، كه انگیزه مشتركشان پیدا كردن روزنهای به درك ساختار جهان فیزیكی و نحوه كار آن بوده است. این نوع تلاش معمولاً یك سنت اروپایی است و بخش عمده تحقیقات مدل استاندارد هم در دانشگاههای غنی اروپا و امریكای شمالی انجام شده است. اما كسانی هم از كشورهای دیگری كه ثروت چندانی ندارند در آفرینش این نظام فكری سهم داشتهاند. یكی از این افراد عبدالسلام است كه در بیست و یكم نوامبر سال 96 از دنیا رفت. عبدالسلام به خاطر تحقیقاتش، جایزه نوبل سال 1979 را به اتفاق استیون واینبرگ و شلدون گلاشو دریافت كرد.
مدل استاندارد بهترین توصیف ریاضی موجود از پدیدههای فیزیكیای است كه در مقیاسهای زیر هستهای اتفاق میافتند. پیشبینیهای این مدل با دقتهای زیادی تأیید شدهاند. عنصر اصلی در ساختمان این مدل، نوعی نظریه میدان به نام نظریه یانگ – میلز است. در سالهای دهه 1950، سلام به اتفاق جی سی وارد، از اولین كسانی بود كه اهمیت نظریه یانگ – میلز در توصیف نیروهای هستهای ضعیف را دریافت.
در سال 1962، سلام، واینبرگ و گلدستون قضیه مهمی را كه در اصل پرداخته گلدستون بود اثبات كردند. بعد از آنكه هیگز، كبیل، و دیگرانی این قضیه را بسط دادند و در مورد مدلهای نوع هیگز به كار بردند، زمینهای فراهم شد برای درك اینكه چگونه میتوان به ذرات برداری یانگ – میلز جرم نسبت داد. این در واقع آخرین جزء لازم برای بنا كردن یك نظریه واحد برای بر هم كنشهای ضعیف و الكترومغناطیسی بود، و نظریه الكترو ضعیف واینبرگ و سلام به زودی پرداخته شد.
عبدالسلام در سال 1926 در قضیه جانگ در ایالت پنجاب – كه در آن زمان جزء هندوستان و مستعمره انگلستان بود – در یك خانواده معمولی به دنیا آمد. پدرش آدمی بود به شدت مذهبی و به آموزش خیلی اهمیت میداد؛ همو بود كه یك تنه تأثیر زیادی در شكل گیری شخصیت سلام در دوران تحصیلاش در پاكستان داشت. عبدالسلام در كالج دولتی لاهور، در كالج سنت جان در كمبریج، و در آزمایشگاه كاوندیش تحصیل كرد، و در سال 1952 درجه دكتری گرفت. در سال 1957، به دعوت بلاكت، كرسی استادی فیزیك نظری كالج امپریال دانشگاه لندن را پذیرفت و همانجا گروه فیزیك ذرات بنیادی نظری را تشكیل داد.
اصل راهنمای سلام در تمام دوران زندگی فعالش، اصل تقارن بود. در اولین سالهای دهه 1960، او به اتفاق گلمان و كسانی دیگر، اهمیت طبقه بندی هادرونها بر اساس نظریه گروه را نشان داد. كار عبدالسلام، و جان استرات دی، در مورد شكل نسبتاً مجردی از تقارن، كه ابر تقارن نامیده میشود، كار معروفی است. این دو در سالهای 1974 و 1975 یك چارچوب ریاضی برای ابر تقارن ابداع كردند، كه ابر فضا نامیده میشود. معترضه اینكه شاید حتی بسیاری از متخصصان هم ندانند كه چندین اصطلاح از قبیل نظریه الكتروضعیف، فیزیك اختر ذره و ابر تقارن را كه امروزه جزء واژگان عادی فیزیك محسوب میشوند، عبدالسلام وضع كرده است.
در همان سالهای نیمه دهه 1970، سلام و روبرت دلبورگو اولین كسانی بودند كه امكان نقض اصل همارزی در نسبیت عام را كه از اثرهای كوانتومی فرمیونهای كایرال ناشی میشود، با فرمولبندی ریاضی نشان دادند. این كار در ابداع مفهوم اینستانتونهای گرانشی، كه بعداً استیفن هاوكینگ و دیگران آن را پرداختند، تأثیر زیادی داشت. سلام و جوگش پاتی از اولین گروههای نظریهدانهایی بودند كه فكر نظریه بزرگ وحدت یافتهای را كه شامل نیروهای الكترو ضعیف و هستهای قوی باشد مطرح كردند، و این را كه در چنین مدلهایی پروتون ممكن است پایدار نباشد.
فكر ایجاد یك مركز بینالمللی كه در آن علم پیشگانی از هر ملیت و با هر مرام و مسلكی بتوانند به همكاری و تبادل نظر با همدیگر بپردازند، ریشه در تجربه شخصی عبدالسلام داشت كه در پاكستان از علم جهان منزوی شده بود. عمدتاً به خاطر تلاشهای سلام بود كه در سال 1964 مركز بینالمللی فیزیك نظری (ICTP) زیر نظر آژانس جهانی انرژی اتمی و با حمایت دولت ایتالیا در تریست تأسیس شد. مدیریت این مركز از همان ابتدای تأسیس تا دسامبر 1993 به عهده خود سلام بود.
عبدالسلام حتی اگر چنین دانشمند خلاق و با نفوذی هم نبود، صرفاً به خاطر تأسیس ICTP و سی سال رهبری معنوی این مركز ارزش به یاد ماندن داشت. مركز تریست در توسعه علم در آن بخشی از جهان كه – شاید به علت اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی – علوم پایه تقریباً به كلی نادیده گرفته میشد، تأثیر انكار ناپذیری داشته است. ICTP همواره قرارگاه فیزیك پیشگانی با فرهنگ و هر مذهبی بوده است و هنوز هم هست. مثلاً، در طی سالهای جنگ سرد، این مركز از معدود مؤسساتی بود كه در آن دانشمندان اهل كشورهای بلوك اتحاد جماهیر شوروی میتوانستند با همكاران غربیشان ملاقات و تبادل نظر كنند.
مركز فیزیك نظری برای رسیدن به جایگاه مستحكم فعلیاش بر بسیاری مشكلات ظاهراً غیر قابل حل فائق آمده است. تنها شخصیتی با آرمانها و نیروی فكری سلام، كه خود را چنین وقف رفاه بخش فراموش شده بشریت كرده باشد، میتوانسته است این نهاد را برقرار نگه دارد. تلاشهای سخت و مستمر عبدالسلام در جبهه سیاسی باور نكردنی است. او با بسیاری از مهمترین رهبران سیاسی زمانه ما، از جان اف كندی و چوئن لای تا فرانسواز میتران و مارگات تچر به گفتگو نشسته است.
عبدالسلام طی دوران فعالیتاش به عضویت انجمنهای معتبر در 24 كشور، از جمله فرهنگستان علوم ایالات متحد امریكا، فرهنگستان علوم سوئد، و فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروی، انتخاب شد در سال 1989 فرمان افتخاری KBE (شوالیه امپراتوری بریتانیا) در یافت كرد و عضو افتخاری هفت مجمع ملی مهم دیگر در چهاره قاره جهان بود 45 دكترای افتخاری از دانشگاههای 28 كشور گرفت، و به خاطر تلاشهایش در جهت صلح و ارتقاء همكاریهای بینالمللی نه مدال دریافت كرد؛ از جمله جایزه اتم برای صلح عبدالسلام فرهنگستان علوم جهان سوم را هم تأسیس كرد و تا سال 1994 رئیس آن بود. سلام در سالهای آخر زندگیاش گرفتار نوعی نارسایی عصبی بود – فلج فوق هستهای پیشرونده در میان بسیاری نبردهای مهمی كه سلام در زندگیاش در آنها درگیر شد، این شاید تنها نبردی بود كه در آن پیروز نشد. بیماری را با وقار و آرامش تحمل كرد. با همین تواضع، موهبتهای بزرگی را پذیرفته بود كه به بركت آنها توانست در راه علم و برای جهان سوم چنین موفق عمل كند، و چنین رودروی مصیبت بیماری بایستد.
مشكل بود كه آدم تحت تأثیر شخصیت نیرومند و عمیقاً انسانی عبدالسلام قرار نگیرد. سلام احترام صادقانهای برای دیگران قائل بود و شوخ طبعی بسیار هوشمندانهای داشت. چیزی كه سخاوتمندانه از دیگران دریغ نمیكرد وقت بود و الهام؛ شاید گرانبهاترین هدایایی كه میشد از چنین شخصیت یگانهای دریافت كرد.