نگاهی به بنیان‌های علم و دانش نزد مسلمانان (1)

توجه به علم و دانش از قدیم ایام مورد توجه اکثر جوامع و ادیان در نقاط مختلف جهان بوده است. در این میان دین اسلام توجه ویژه ای به حفظ و گسترش این امر در جامعه اسلامی داشت. تاکیدات قرآن، توجهات پیامبر و ائمه اطهار چه در سیره
شنبه، 10 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به بنیان‌های علم و دانش نزد مسلمانان (1)
  نگاهی به بنیان‌های علم  و دانش نزد مسلمانان (1)

 

نویسنده: پیمان باقری تلواژگانی (1)




 

چکیده:

توجه به علم و دانش از قدیم ایام مورد توجه اکثر جوامع و ادیان در نقاط مختلف جهان بوده است. در این میان دین اسلام توجه ویژه ای به حفظ و گسترش این امر در جامعه اسلامی داشت. تاکیدات قرآن، توجهات پیامبر و ائمه اطهار چه در سیره و چه در کلام آن ها، موجبات توجه مسلمانان به دانش افروزی را در حوزه قلمرو اسلامی به وجود آورد. این مسئله توجه دانشمندان و علاقه مندان به حوزه‌های علمی را در پی داشت. روشن شدن وضعیت علمی اسلام در مقاطع مختلف تاریخی کمک بسیار زیادی به شناخت تاریخ اجتماعی جهان اسلام می کند. به طوری که بدون اطلاع از اوضاع علمی اسلام، نمی توان به پژوهش و تحقیقات اساسی در این زمینه اقدام نمود. بر این اساس، با توجه به گستردگی موضوع، این مقاله برآن است تا به روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس اطلاعات منابع دست اول و تحقیقی به طور به بررسی جایگاه و بنیان‌های علم نزد مسلمانان از جمله - انواع علم - و - طبقه بندی - آن در قرون اولیه اسلامی بپردازیم.
کلید واژه: اسلام، قرآن، علم و دانش، تمدن، طبقه بندی، مسلمانان.

مقدمه:

نگاهی به آموزه‌های اسلام نشان‌دهنده توجه بسیار زیاد این دین به علم و دانش‌آموزی است. در قرآن و کلام پیامبر اسلام (ص) و سایر بزرگان دین توصیه‌های بسیاری به آموختن دانش وجود دارد و می‌توان گفت سفارش به دانش‌آموزی یکی از مهم‌ترین آموزه‌های دین اسلام است. در ادیان و جوامع دیگر آن چنان که باید و شاید به حوزه دین و دانش به شیوه مبانی دین اسلام توجه نمی شود. به همین دلیل با ظهور اسلام در سال 650 ه.ق و نشر آن در شبهه جزیره عربستان و سپس مناطق اطراف، تحولی عظیم در جایگاه علم و دانش این جوامع به وجود آمد.
به دلیل گسترده ای حوزه علم و شاخ‌های فراوان آن، بررسی در این زمینه با سختی‌های بسیار زیادی روبه رو می باشد؛ به طوری که در یک کتاب و مقاله نمی توان به این موضوع پرداخت. به همین دلیل پژوهش‌های زیادی در مورد تاریخ علم در اسلام صورت گرفته که هر یک از آن ها به بررسی گوشه ای از این امر پرداخته اند.
بر این اساس، در مقاله حاضر بر خلاف دیگر مقالات که بیشتر به سیر تاریخی این امر می پردازند؛ قصد داریم به بنیان‌های این حوزه از تاریخ اجتماعی اسلامی بپردازیم.
در این مقاله سعی شده؛ به هر دو منابع دست اول و تحقیقی توجه کاملی شود؛ تا از این رهگذر مقاله نسبتا جامعی در مورد کلیات علم در بطن دین اسلام تالیف شود. لذا به همن خاطر نخست به تعریف علم نزد متفکران اسلام و غربی پرداختیم تا پی شاز شروع بحث خواننده با تعریفات گوناگون واژه علم آشنا شود و سپس به به بحث در مورد موضع اصلی پرداختیم. این مقاله می تواند؛ به رهگذری کلی به تاریخ علم در آغاز تا اواسط قرن سوم ه.ق در تاریخ اسلام داشته باشد.

- تعریف علم:

علم و دانش افروزی نزد خداوند جایگاه بالایی دارد. به همین دلیل در کتب ادیان آسمانی، خداوند به این امر توجه ویژه ای نشان داه است. از جمله در قرآن کریم تعداد آیاتی که به مسئله علم پرداخته شده؛ بسیار زیاد می باشد. در سوره زمر آمده: «« آیا كسانى كه مى‏دانند و كسانى كه نمى‏دانند یكسانند تنها خردمندانند كه پند پذیرند .(2)(سوره زمر، آیه 9) و یا در جایی دیگر می گوید: ««آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت‏سرشان است مى‏داند و به چیزى از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمى‏یابند .»»(3)(سوره بقره، آیه 255)
تعریف واژه علم از قدیم ایام نیز مورد توجه دانشمندان و فعالان عرصه دانش قرار داشته است. اما به دلیل حوزه بسیار گسترده ای که این واژه به خود اختصاص می دهد؛ تعریف این کلمه با دشواری‌های زیادی روبه رو می باشد. بنابراین در تمامی زبان‌های دنیا برای این کلمه تعاریف و توضیحات زیادی وجود دارد؛ که همگی آن ها در نهایت به یک معنی – شناخت از پیرامون جهان خویش – به صورت‌های گوناگون ختم می شوند. طباطبائی در تعریف کلی واژه علم می نویسد: «« علم نه تنها نیازمند تعریف نیست؛ بلکه اساسا تعریف حدی و یا رسمی آن ناممکن است؛ زیراتعریف حدی از جنس و فصل تشکیل می شود؛ در حالی که علم اساسا یک مفهوم ماهوی نیست و جنس و فصل ندارد.(طباطبائی، 1378، ج2: 239)
هجویری در بیانی ساده می نویسد که علم بسیار است و عمر کوتاه و یادیگری تمام علوم بر مردم امکان پذیر نیست.(هجویری، 1384: 17) در واقع علم به معنای دانش و آگاهی و نقیض جهل و نادانی است.(فراهیدی، 1383، ج2: 88) ابن سینا علم را‌ حضور مثال‌ حـقیقت‌ شـئ‌ (نه نفس حقیقت شئ)‌ نزد مدرک تعریف می کند.(ابـن‌سینا، 1403: 308) فارابی در‌ بحث‌ تبیین کیف و اقسام آن،‌ علم‌ را‌ از مقوله کیف‌ نفسانی‌ دانسته است.(فارابی، 1408: 51) ملاصدرا معقتد است که : «علم، امر سلبی مانند تجرد از ماده، و امر اضافی نیست، بلکه وجود است و نه هر وجودی بلکه وجود بالفعل است نه بالقوه، و نه هر وجود بالفعلی، بلکه وجود خالص غیر مشوب به عدم، و هر اندازه که از ماده و شوائب عدم خالص تر باشد، در علم بودن نیز شدیدتر و قوی تر است». (ملاصدرا، 1383، ج۳: ۲۹۷) بر این اساس مشخص می شود که علم نزد گذشتگان تعاریف گوناگون و گسترده ای را شامل می شده و در یک حوزه خاص قرار نمی گرفته است و دانشمندان حوزه‌های مختلف علمی، هریک به تناسب خویش به تعریف این واژه پرداخته اند.
در لغت نامه‌های فارسی واژه علم را به دانستن، یقین کردن، دانش، معرفت دقیق و با دلیل، ادراک مطلق یا حصول به هر چیزی، تعریف کرده اند.(معین، 1343، ج2: 2342؛ دهخدا، 1373، ج10: 14159) در دانشنامه بریتانیکا، علم به هر سیستم از دانش که در رابطه با جهان فیزیکی و پدیده‌های آن به صورت مشاهدات بی طرفانه و آزمایش‌های سیستماتیک تعبیر شده که از آن به عنوان – Science- یا دانش (encyclopedia Britannica, 1973: 6)
به نوعی معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن به طور کلی می باشد. اما مفهوم دوم آن، به آگاهی هایی اطلاق می شود که از طریق تجربه مستقیم حسی مانند اخلاق، متافیزیک و عرفان به دست آمده باشد. در این بخش، علم در مقابل جهل قرار نمی گیرد؛ بلکه در مقابل دانستنی‌های به دست نیامده از آزمون حسی قرار می گیرد. در این بخش علم به معنای معادل انگلیسی اش - Science - به کار می‌رود. در این مفهوم، این واژه معادل هر نوعی از دانش- Knowledge- اطلاق می شود. علم در این مفهوم کلی شامل هر نوع آگاهی نسبت به اشیاء، پدیده‌ها، روابط و.... اعم از حوزه‌های مادی و طبیعی و یا مربوط به علوم معنا و ماوراءالطبیعه می باشد. در این تعریف، رعایت قواعد روش علمی، برای دستیابی به آن دانش الزامی نیست و علم شامل مجموعه‌ای از آگاهی‌ها، دانش‌ها و معلوماتی است که انسان از طریق روش‌های گوناگون تا به امروز به آن ها آگاهی پیدا نموده. اصطلاحاتی چون علم اخلاق، علم حدیث و علم ریاضیات نشان دهنده کاربرد این معنا از علم هستند.(سروش، 1357: 4-3) بکار نیز در این خصوص می نویسد: «« - علم- به مـعنای آکادمیک با یک روش تحقیقی خاص‌ و به عنوان‌ نوع‌ خاصی‌ از شناخت و معرفت،از مـبانی عـقلانی‌ و فلسفی،وجود‌ شناختی‌ و معرفت‌ شناختی‌ خاص‌ خـود برخوردار است. این ادعا حد اقـل تـوسط فلاسفه و دانشمندان‌ مکتب مشاء.که کندی پایـه‌گذار آن اسـت و فلسفه علم آن بعدا توسط فارابی و ابن سینا گسترش یافت و مرتب‌ و نظام‌مند گردید.صادق تلقی شده اسـت.براساس ایـن مکتب برای‌ پذیرش ریاضیات و علوم طـبیعی و هـمه شـاخه‌های آنها به‌ عنوان اقـسام عـلوم فلسفی، و ایجاد پیوندی ضـروری مـیان علم‌ و فلسفه مخصوصا عدم انفکاک علم‌ و متافیزیک،دلایل‌ وجود شناختی و معرفت شناختی دقیقی وجود دارد. کندی خـاطر نـشان می‌سازد که«شناخت ماهیت حقیقی‌ اشیاء متضمن شـناخت الوهـیت،وحدت و فضیلت، معرفت‌ کامل بـه اثـر و فـایده هر چیز و راه اکتساب آنـ،و‌ اجتناب‌ و احتیاط در برابر ضررهای آن است» بنابراین فلسفه مشتمل‌ بر متافیزیک؛ علم به اشیاء الوهی که ذیل فلسفه نـظری قـرار می‌گیرد، اخلاق و علم به فضائل و محاسن‌ و معایب اشـیاء؛ که اقـسام فـلسفه عـلمی‌ هـستند،خواهد‌ بود.(بکار، 1383: 47)

- علم در نزد اعراب پیش از اسلام:

مهدی دامغانی در مورد وضعیت علمی اعراب پیش از اسلام می نویسد: ««اعراب جاهلى، پیش از ظهور اسلام و بعثت‌ حضرت‌ محمد(ص)به پیامـبرى،در دنـیاى بـه دور از فرهنگ و مدنیت و بى‌بهره از دانش‌ و دیانت‌ به‌ سر مى‌بردند.فكر و ذكر و اهداف ارتـباط،بـر محور زندگى بیابان‌گردى و كوچ‌نشینى مى‌گذشت،آنان در‌ وصف‌ اتلال و دمن و كوچ و كوچ‌گاه و جست‌وجوى چراگاه،شتر و شترچرانى چشم دوخـتن بـه آسـمان براى‌ بارش‌ باران‌، غارت و كشتار و جنگ‌هاى قبیله‌اى تفاخر به اصل و تبار و...مـیلى وافـر داشـتند.با این وجود زندگى‌ در‌ زیر آسمانى نیل‌گون با ستاره‌هاى درخشان و طبیعتى عریان و افقى بیكران،بیابانى بـیشتر‌ هـموار‌ و خـالى‌ از كوه و كوهستان و تن درندادن به هیچ محدودیت و مانع سیاسى از سوى حكمرانان،اعراب را‌ در‌ چنان‌ حال و هـوایى آزاد پرورانـده بود كه فصاحت فطرى و بلاغت بیان و صراحت در‌ گفتار‌ و آزادى در كردار از خصائص غریزى آنان محسوب مى‌شد.»»(مهدی دامغانی، 1388: 101) کسائی معتقد است که علوم و فنون ابتدایی عرب با زندگی بدوی و بیابان گردی وی سازگار می نمود. نجوم آن ها در حد شناخت طلوع و غروب ستارگان برای راهیابی در بیابان، طب آن ها در حد درمان بیماری‌های اولیه، در واقع مهم ترین علم آن ها، نسب شناسی بود که بر حسب زندگی بدوی نشین و قبیله ای آن ها از جایگاه بالایی در میان برخوردار بود.(کسائی، 1383: 87) اما با ظهور اسلام تحولات بسیاری در میان جامعه عرب نشین جزیه العرب و هم چنین دیگر مرمانی که به دین اسلام گرویدند؛ ایجاد شد.
از خطیبان نامور عرب باید به قسّ‌ بن ساعده اشاره کرد. وی در‌ دوره جاهلیت بین بت‌پرستان‌ از توحید، خداشناسى و اعتقاد به‌ روز‌ رستاخیز سـخن مـى‌گفت و در بازارهای موسمی، اعراب را‌ به‌ ترك بتان و ستایش خـداى‌ یكتـا‌ فرا‌ مى‌خواند.(راوندى، 1382، ج2: 5)‏ از دیگر‌ حكیمان‌ می توان به اكثـم بـن صیفى اشاره کرد.(صفا، 1378، ج5: 1494) وی ‌ كه‌ نعمان بـن‌ مـنذر‌ حكمران‌ محلى حیره او را‌ به دربار ساسانیان در ایران فـرستاد و که نزد خـسروانوشیروان جایگاه ویژه ای یافت. سخنان‌ اكثم‌ صیفى بـا گـفته‌هاى بزرگمهر درآمـیخته و در منابع عربى مربوط به سـده‌هاى نـخستین اسلامى تـحت عـنوان«حـكم‌ بزرجمهر‌ حكیم‌ الفرس و اكثم بن صـیفى» از آن یاد‌ شـده‌ است‌. اكثـم تا زمان ظهور اسلام و مبعث رسـول زنده بود و اطرافیان خویش را ـه آئین اسلام فرا می خواند.(الاسكندى و عنانى، 1335: 1-30)
عـلوم و فـنون اعراب متناسب و محدود با معیشت بدوى و بیابانى آن ها بود. علومى به مانند نـسب شناسی و حـسب‌شناسى، ایام العـرب - آگاهى از اخبار جـنگ‌ها و رویدادهـاى مهم هم چون جنگ، از شمایل ظاهرى‌ به‌ احوال باطن و درون پى بـردن. كهـانه و عرافه مخصوص کاهنان آن دوره، زجریا تفأل، تطیّر و نشست و پرواز با پرندگان و حیوانات، حـجامت، داغ كردن زخم‌ها‌ یا‌ اعـضاى آسـیب دیده انـسان‌ و حـیوان‌ها، در زمینه نجوم یا ستاره‌شناسى در حد آگـاهى از زمـان طـلوع و غـروب سـتارگان بـراى جهت‌یابى در تاریكى در بر و بحر و دیگر آداب و عاداتى از این قبیل آگاهی داشتند.(الاسکندی، 1335: 41-38)
در ایام حج،‌ خـانه كعـبه و مـسجد الحرام و بازارهاى‌ موسمى از جمله بازار عكاظ - در نزدیكى مكه - و گاهی نزدیک به مناسك‌ حج‌ بـه سـنت عصر جاهلى آن دوران برپا مى‌شد. مکان ها به پرستشگاه‌ بتان‌، جایگاه‌ داد و ستد و تجارت، حل و فصل مـسائل اعـراب‌ در موضاعاتی از جمله جنگ یا پیمان صلح و یا مبادله اسیران و خرید و فروش كالا اختصاص داشت. خطیبان‌ و شاعران نیز در آن جا به سخنرانی و ارائه سروده‌های خویش با فـصاحت‌ و بلاغت‌ خاص خویش‌ در عباراتى كوتاه می پرداختند.(الافغانى‌،1413: 277)

- عوامل تولید علم در جهان اسلام:

الف - توجهات ویژه خداوند در قرآن:

توجه ویژه خداوند در قرآن کریم به علم و دانش اندوزی، باعث گرایش بسیاری از افراد به حوزه‌های علمی در آغاز تمدن اسلامی شد. به طوری پرداختن به این امور، نه تنها مقبول جامعه آن دوران بود؛ بلکه در نزد پروردگار نیز اجر بسیار زیادی داشت. در قرآن بیش از هشتاد بار واژه علم به کار رفته؛ که نشان دهنده اهمیت این موضوع از سوی خداوند می باشد.(ولایتی، 1384: 25) در سوره جمعه آیه دوم ، خداوند به فرستادن پیامبر در میان قومی بی سواد یا امی و آموختن كتاب و حكمت تاکید می کند. و یا در سوره آل عمران آیه 3 می گوید که: «« هیچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پیامبرى بدهد سپس او به مردم بگوید به جاى خدا بندگان من باشید بلكه - باید بگوید - به سبب آنكه كتاب – آسمانى -تعلیم مى‏دادید و از آن رو كه درس مى‏خواندید علماى دین باشید.»»
و یا با بررسی سوره علق ، در پنج آیه اول این سوره که بر پیامبر (ص) نازل شده؛ به علم آموزی تاکید فراوانی شده است. اسلام همیشه میان علم و اخلاق فاصله ای قائل نمی شود و همواره بر پیوستگی آن دو تاکید فراوان می کند. این یکی از ویژگی‌های بارز دین مبین اسلام در زمینه آموزش و پرورش می باشد که مکتب خاصی را برای آن ایجاد می نمود.(ولایتی، 1384: 26)

ب – توجهات ویژه پیامبر و ائمه اطهار به علم آموزی:

در واقع آموزش و پرورش در اسلام با حرکت و رسالت بزرگ حضرت محمد (ص) آغاز شده است؛ به طوری که با بررسی عملکرد سیره پیامبر و اهل بیت، توجه به علم نشان داده می شود. تاکید حضرت محمد (ص) به دانش آموختن هر مرد و زن، و یا اقدامات ائمه معصومین (ع) در ترویج علم و دانش به ویژه امام صادق (ع) در جامعه اسلامی، همگی در گرایش مسلمانان و اندیشمندان اسلامی به علم تاثیر فراوانی داشت.
- علم در نزد پیامبر:
وردی می نویسد: «« پیامبر(ص) فدیه اسـیران بدر را باسواد کردن مسلمانان‌ تعیین فرمود و از همان صدر اسلام هرهفته‌ برای مردان و زنان مجالس درسی‌ بـرپا می‌نمود.سنت و سیره‌ پیامبر(ص) سرمشق‌ مسلمانان قرار گرفت و رفته‌رفته توجه به علم و آموزش فراگیر شد. علما و دانـشمندان در مساجد و خانه‌های‌ خویش مجالس درسـی بـرپا می‌نمودند تا اینکه نهادهای خاص آموزشی دایر گشت و مسلمانان به‌ شیوه‌ کلاسیک به تعلیم و تربیت اقدام نمودند.»»(وردی، 1383: 203)
بنابراین مسلمانان که اهمیت زیادی برای دستورات قرآن و آموزه‌های دینی خویش قائل بودند؛ به سمت علم آموزی و گسترش آن پیش رفتند. به طوری که در دوره‌های مختلف اسلامی به ویژه در قرون اولیه اسلام، مکاتب مختلف علمی در نقاط گوناگون سرزمین اسلامی ایجاد شد و جهش علمی سریعی به وجود آمد. یکی از این موارد را باید نهضت ترجمه به حساب آورد که در توجه و گسترش علوم مختلف در جهان اسلام تاثیر بسیار زیادی برجای گذاشت و از این رهگذر مسلمانان با انواع علوم گذشتگان – ایرانیان، یونانیان و... – آشنا شدند و به تولید و گسترش میراث دنیای باستان پرداختند.
پیش از این در مورد اهمیت فراگیری علم و دانش از منظر قرآن و اهل بیت(ع) و تشویق مسلمانان برای آموزش و یادیگری آن صحبت شد. همه این عوامل باعث شد تا حکومت‌های اسلامی هر یک به تناسب خویش برای گسترش قدرت و اقتدارشان در جامعه اسلامی به پیشرفت علم کمک کنند.
به این صورت از وجود علم با توجه به آن چیزی که در ذهن پژوهش گر تلقی می شود؛ در پیش از اسلام وجود نداشت؛ اما با تولد اسلام در شبهه جزیره عربستان، توجه به علم و دانش اندروزی با تاکیدات فراوان دینی رونق بی سابقه ای گرفت. مورد توجه پیامبر به دانش و علم اندوزی به طور گذرا پیش از این اشاره شد. در این قسمت به جایگاه علم در نزد مسلمانان و پیامبر می پردازیم.
پیامبراکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: ««من طلب العلم تکفّل اللَّه برزق»» - هر که علم جوید خدا عهده دار روزى او شود. –(سایت اینترنتی آوینی) پیامبر (ص) برای گسترش اسلام و آموزش قرآن، در مدینه خانه - مخرمة‏ بن‏نوفل - را به عنوان - دارالقراء - (خانه قاریان) مرکز تربیت معلم قرار داد و از این مرکز معلمان قرآن را به خارج از مدینه و به دیگر شهرها، اعزام می‏کرد. واقدی نقل می‏کند: عبدالله بن امّ مکتوم بعد از جنگ بدر همراه مصعب‏بن عُمیر وارد مدینه شد و در دارالقراء سکنی گزید.(ابن سعد، 1374، ج5: 7)
ابن سعد معتقد است که اساسا یکی از اهداف بزرگ پیامبر اسلام، گسترش علم و فرهنگ و مبارزه با جهل و نادانی بود و به این امر اهمیت می‏داد که هر چقدر تعداد باسوادان زیادتر شود، همان قدر پیشرفت اسلام سریعتر خواهد بود. به همین جهت، به زید بن ثابت دستور داد که زبان عبری و سریانی را یاد بگیرد و واسطه او با یهود باشد، زید می‏گوید در مدت هفده روز توانستم زبان عبری را یاد بگیرم و با آنها مکاتبه کنم.(ابن سعد، 1374، ج2: 346)

پی‌نوشت‌ها:

1 . کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی.
2 . «« قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ.»»
3 . «« مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء»»

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما