عوامل ونتايج جنگ در جوامع بشرى

نزاع , درگيرى , جنگ و كشمكش , قدمتى به درازاى زندگى انسان دارد. از زمانى كه انسان پا به عرصه جهان خاكى نهاد و زندگى اجتماعى خود را آغازكرد, پديده جنگ و درگيرى نيز به وقوع پـيوست , كه اولين جنگ و خونريزى...
دوشنبه، 25 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عوامل ونتايج جنگ در جوامع بشرى
عوامل ونتايج جنگ در جوامع بشرى
عوامل ونتايج جنگ در جوامع بشرى

نويسنده:محمد باقر زنگانه

مقدمه

نزاع , درگيرى , جنگ و كشمكش , قدمتى به درازاى زندگى انسان دارد. از زمانى كه انسان پا به عرصه جهان خاكى نهاد و زندگى اجتماعى خود را آغازكرد, پديده جنگ و درگيرى نيز به وقوع پـيوست , كه اولين جنگ و خونريزى بين فرزندان حضرت آدم7 , روى داد. اين درگيرى تا كنون نيز ادامه داردو هر روز افراد زيادى در اطراف و اكناف عالم , در جنگ و درگيرى ها جان خود را از دست مى دهند, ولى انسان ها از اين پديده شوم و خانمانسوز عبرت نگرفته , روز به روز دامنه جنگ و نزاع خونين راگسترش مى دهند.
ما در اين جا به بررسى علل و عوامل و نتايج اين پديده اجتماعى مى پردازيم .

جنگ در لغت و اصطلاح

جـنـگ بـه مـعـناى جدال , كارزار, ستيزه , نبرد, ناورد, پيكار و... مى باشد.(1) كه در اصطلاح علم جامعه شناسى به مبارزه مسلحانه و خونين گروه هاى سازمان يافته , اطلاق مى گردد.(2)

عوامل و انگيزه هاى جنگ

امـروزه بيشتر دانشمندان علوم اجتماعى , روان شناسى و سياسى به اين نتيجه رسيده اند كه براى بـه وجود آمدن يك پديده اجتماعى و سياسى در جامعه نمى توان به يك يا دو عامل بسنده كرده و آنـهـا را تنها انگيزه اتفاق آن پديده به حساب آورد. جنگ نيز يك پديده اجتماعى , سياسى و دينى است و براى بيان علل و انگيزه هاى وقوع آن نمى توان به يك علت يا علل خاص تكيه نمود, از اين رو بـراى بـه وجـود آمـدن يك جنگ تمام عيار, عوامل و علل گوناگونى از قبيل : شرايط اجتماعى , اوضـاع اقـتصادى , انگيزه هاى روانى و فرهنگى , تعداد جمعيت و نيروى انسانى و... دست به دست هـم مى دهند تا اين كه نبردى رخ مى دهد و عده اى را در كام خود فرو مى برد. دانشمندان با توجه بـه تخصص , باور و تجربه اى كه دارند به بررسى علل و انگيزه هاى جنگ پرداخته اند كه به تعدادى از آنها اشاره مى نماييم .
1ـ ناكامى و انتقام : رفتار انسان , معطوف به هدف مى باشد, اگر بر سر راه انسان در جهت رسيدن بـه هـدف , مـوانـعـى ايجاد گردد, انسان به مقصد نمى رسدو در نتيجه ناكام مى گردد. او براى برداشتن موانع , شيوه هاى دفاعى مختلفى اتخاذ مى نمايد كه يكى از آنها انتقام گيرى است كه به نزاع , درگيرى و جنگ و جدال كشيده مى شود.(3) (ابن خلدون ) در اين زمينه مى گويد: بـايـد دانست انواع جنگ ها و زد و خوردها از نخستين روزگارى كه خداوند مردم را آفريده است پـيـوسته در ميان آنان روى مى داده است و اصل آن ازكينه توزى و انتقام گرفتن يكى از ديگرى , سرچشمه مى گيرد.(4)
2ـ نـاخـوشايندى و دفاع : آسيب جسمانى رساندن به ديگران مساوى با عكس العمل پرخاشگرانه و دفـاع از خـود است , آسيب ها و لطمه هاى جسمانى ,ناخوشايندى هايى را در افراد ايجاد مى كند كه بـاعث خشم و غضب , نزاع و درگيرى مى شود, همين گونه است اگر گروهى از انسان ها مورد هـجـوم و حمله گروهى ديگر قرار گيرند. افراد مورد هجوم به دفاع از خود برخاسته , به جنگ و ستيز با افراد مهاجم مى پردازند.(5)
3ـ غـريزه جنگجويى : برخى معتقدند رفتارهاى آدمى ناشى از غرايزى است كه در نهاد وى نهفته اسـت و آدمـى بـراى ارضـاى آن غرايز فعاليت مى نمايد. يكى از غرايزى كه از بدو خلقت در انسان نـهـاده شـده اسـت غـريـزه جـنـگـجـويـى اسـت و افراد براى ارضاى اين غريزه به جنگ و ستيز مى پردازند.(لورنس ) در اين زمينه معتقد است :
ريـشـه و عـلت جنگ ميان انسان ها در معجونى از خميره و سرشتى است كه به طور يكسان ميان انسان و حيوان نهفته است .(6)
(فـرويـد) بـنيانگذار روانكاوى , مدعى است كه انسان ها داراى محرك هايى درونى براى نابودى ديگران هستند, او مى گويد:
مـرگ , عبارت از عدم حضور عوامل زيستى حيات در ارگانيسم است , غريزه مرگ در قبال غريزه زيـسـت مـعنا مى يابد, يعنى مرگ به آسيب رسانى به ديگران و غريزه زيست به هميارى با ديگران منتهى مى گردد.(7)
در مكاتبه اى كه بين فرويد و (انيشتين ) انجام شده است نيز دليل جنگ ها, وجود غريزه نابودى و انهدام ديگران در انسان ذكر شده است .(8)
4ـ قـدرت طـلبى : انسان طبعا خودگرا و خودپسند است . از آثار خودگرايى يكى ميل به تملك و ديـگـرى سـلطه خواهى بر ديگران است , اين عوامل باعث مى شود انسان به جنگ و ستيز با ديگران بپردازد.
طـبـق نـظـر (نـيـچه ) تمام رفتارها و حركات اجتماعى انسان , مستقيم يا غيرمستقيم ناشى از قـدرت طلبى است , او حتى محبت و مهربانى را ناشى از اهميت دادن به خويش مى داند و احساس حـق شـنـاسـى را چـيزى بيشتر از يك انتقام خوب نمى شناسد, زيرا هر فردى مى خواهد برترى و قدرت خود را در روابطاجتماعى به رخ ديگران بكشد.(9)
(هـابـز) كـه يـك دانـشـمـنـد خـودگـراسـت ـ آثار خودگرايى يكى ميل به تملك و ديگرى سلطه خواهى بر ديگران است ـ انسان را طبعا خودخواه و به دنبال سود خود مى داند و معتقد است وضع طبيعى انسان , يك حالت جنگ و نزاع مى باشد.(10)
5ـ تـضـاد طـبقاتى : ماركسيست ها به اين باورند كه تضاد طبقاتى (بين فقير و ثروتمند, كارگر و سـرمايه دار) ناشى از تكامل ابزار توليد, عامل اصلى جنگ و نزاع بشرى است , و در اين راستا جنگ , وسـيـله انتقال قدرت سياسى از طبقه حاكم سنتى به طبقه جديد و انقلابى مى باشد و آنها تاريخ كليه جوامع بشرى تا امروز را در تاريخ مبارزات طبقاتى خلاصه مى نمايند و جنگ را به عنوان يك پديده اجتماعى ناشى از تضاد, ضرورى مى شمارند.(لنين ) در اين باره مى گويد: مـا متوجه هستيم تا زمانى كه طبقات از بين نرفته اند و سوسياليزم به وجود نيامده است , جنگ ها را نمى توان از ميان برد.(11)
6ـ سـيـاسـت و دولـت هـا: (هـگل ) معتقد است : (جنگ , مولود سياست است )(12), يعنى اين سـيـاست است كه باعث به وجود آمدن جنگ مى گردد وارتشيان كه مجريان دولت ها هستند به پـيـروى از سـيـاست دولت ها جنگ را انجام مى دهند, پس ريشه اصلى جنگ در سياست دولت ها است .
7ـ احـتياج : انسان در زندگى خود نيازهاى مادى فراوانى دارد كه براى برآورده كردن آنها دست به فعاليت مى زند. يكى از راه هاى به دست آوردن احتياجات مادى , جنگ و مبارزه با ديگران است . (ارسطو) در اين باره مى گويد:
فن جنگ به حكم طبيعت به نحوى , فن به دست آوردن مال است .(13) (افـلاطـون ) نـيـز نيازهاى غيرضرورى را كه مردم به دنبال آن هستند عامل جنگ مى داند, او مى گويد:
تـمـايـل مردم به چيزهايى كه لزوم حياتى ندارند و جزو نيازهاى تجملاتى به شمار مى روند عامل اساسى جنگ است .(14)
دربـاره علل جنگ , ديدگاه هاى فراوان ديگر نيز هست كه عامل جنگ را انگيزه هايى چون : برترى نـژادى , كـشـورگـشايى , رشد جمعيت , وضعيت اجتماعى و... مى دانند كه بررسى اجمالى آنها به درازا مـى كشد. به همين علت ما از پرداختن به آنها خوددارى مى نماييم . طالبان اطلاعات بيشتر مـى تـوانـند به منابع ذكر شده در پاورقى و كتابهاى ديگرى كه در اين زمينه نوشته شده , مراجعه نمايند.

جنگ از ديدگاه اسلام

دين مقدس اسلام با هر جنگ و مبارزه اى كه در راه غير خدا و با انگيزه هاى مادى و نفسانى انجام شـود مخالف است , از اين رو, پس از هر آيه اى از آيات مباركه قرآن كريم كه مقاتله با كافران در آن آمـده , كـلمه نورانى (فى سبيل اللّه ) يادآورى گرديده است و خداوند بزرگ , هرگاه دستور به قتال فرموده اندآن را به (فى سبيل اللّه ) مشروط كرده اند, آن جا كه مى فرمايد:
(و قاتلوا فى سبيل اللّه الذين يقاتلونكم و لا تعتدوا ان اللّه لا يحب المعتدين ) (بقره ,190) با كسانى كه با شما پيكار مى كنند, در راه خدا پيكار كنيد و تجاوز نكنيد, كه خداوند, متجاوزان را دوست ندارد.
پيكار و نبرد در راه خداوند سبحان با انگيزه هاى الهى , دو گونه انجام مى شود: الف ) دفع شرارت و فساد: پروردگار دانا براى از بين بردن مفسدانى كه در زمين فساد مى كنند, گـروه هايى از انسان هاى مؤمن و صالح را برمى انگيزدو از اين طريق , دفع فساد مى نمايد. خداوند منان در اين باره مى فرمايد:
(لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض )(بقره ,251) اگر خداوند بعضى از مردم را با بعضى ديگر دفع نمى كرد, زمين را فساد فرا مى گرفت . از ايـن آيـه مباركه استنباط مى گردد يكى از انگيزه هاى جنگ و ستيز در راه خدا, دفع شرارت و فـسـاد از روى زمـيـن است كه اين فساد مى تواند شامل شرك و كفر, بى عدالتى , فسق و فجور و... شود.
ب ) عـبادت و بندگى خدا: پس از دفع شرارت بايد براى اجراى احكام خدا, اقامه كردن عبادت و بندگى پروردگار, پياده كردن قوانين و مقررات الهى جنگيد. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد: (لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع وبيع و صلوات ) (حج , 40) اگـر خـداونـد (شـرارت ) بـعـضـى را با بعضى ديگر دفع نمى كرد پايگاه هاى عبادت الهى از بين مى رفت .
مـفـهوم آيه مباركه اين است كه اگر خداوند بزرگ , فساد بعضى از افراد جامعه را با جنگ و ستيز بـعضى از مؤمنان از بين مى برد براى اين است كه مساجدو معابد عبادت خدا پابرجا بماند تا مردم بتوانند با آرامش و آسودگى خاطر به عبادت الهى بپردازند كه اگر اين كار را انجام نمى داد ديگر از عبادت خداخبرى نبود.
با همين دو انگيزه مقدس است كه مى بينيم پيامبران الهى , صالحان , اولياى خدا و ائمه اطهار: به مـبـارزه عـلـيه ظلم و فساد برخاسته , براى استقرارحكومت الهى و پياده كردن احكام شريعت به ستيز مى پردازند.(15)

آثار سوء جنگ

جـنـگ هـايـى كه در طول تاريخ اتفاق افتاده است , به طور عموم طرفى غالب و پيروز و گروهى مـغـلـوب و شـكـست خورده بر جاى گذاشته است . گروه غالب با تلفاتى اندك به اهداف از پيش تـعـيـين شده خود, دست مى يابد, غنيمت هاى فراوانى به چنگ مى آورد, فرهنگ خود را به افراد مـغـلـوب تـحميل مى كند,سلطه خويش را حاكم مى نمايد و با غرور و افتخار ناشى از پيروزى به حاكميت ادامه مى دهد و گروه شكست خورده و مغلوب , يا حاكميت گروه غالب رامى پذيرد و يا بارها كردن موقت جنگ به انتقام در فرصت مناسب مى انديشد.
در بحبوحه جنگ و نبرد, افراد درگير كمتر به فكر تلفات , خسارت ها و خرابى هاى ناشى از جنگ هستند, وقتى كه نبرد پايان يافت و افراد فرصت برآورد, سرشمارى و تعيين خسارت را پيدا كردند, آن جـاسـت كـه آثـار شـوم و خـانمانسوز جنگ ها آشكار مى گردد و وسعت فاجعه , نمود بيشترى پـيدامى كند. آثار شومى كه جنگ ها به جاى مى گذارند و كلمه جنگ را نزد همه انسان ها واژه اى زشت و منفور نموده است عبارتند از:
1ـ تلفات جانى : اولين و مهم ترين اثر سوء جنگ از بين بردن گروه هاى زيادى از افراد انسانى است كـه عـمق خسارت و زيان آن را با هيچ معيارى نمى توان سنجيد و پس از جنگ نيز با هيچ چيزى جـبـران نـمـى گـردد. از بـيـن رفتن انسان ها در جنگ ها عمده ترين عاملى است كه فكر و ذهن همه دست اندركاران جنگ را به خود مشغول مى نمايد. آمار و ارقامى كه از جنگ هاى جهانى اول و دوم در دست است , عمق اين فاجعه انسانى را نمايان مى سازد:
جـنگ جهانى اول 1565 روز ادامه يافت , 65 ميليون نفر در آن براى جنگ بسيج شده بودند كه از ايـن عـده حـدود 9 مـيـلـيـون نـفـر در مـيـدان جنگ تلف شدند وبيش از 5 ميليون نفر مفقود گرديدند.(16)
جنگ جهانى دوم 6 سال به درازا كشيد, 70 ميليون نفر در آن شركت داشتند, از لهستان 300 هزار سرباز, 8,5 ميليون غير نظامى كه به دست آلمانى هابه قتل رسيدند. از روسيه 14 ميليون سرباز و غير نظامى به دست آلمانى ها هلاك شدند. يوگوسلاوى 5,1 ميليون كشته داد كه فقط 500 هزار تـن رزمنده بودند. 5,4 ميليون آلمانى در جنگ كشته شدند كه 593 هزار تن آنها غير نظامى و بر اثر بمب باران هاى هوايى بود.
ژاپـن بـيـش از يـك ميليون رزمنده درميدان نبرد و 600 هزار غير نظامى در بمب باران هوايى از دست داد. 3 تا 13 ميليون چينى در ميدان نبرد مردند كه بيشتر بر اثر گرسنگى بود, نه شركت در يـك جـنـگ واقـعى انـگـلستان000 ,300 رزمنده را از دست داد.(علاوه بر اين ) 62 هزار غيرنظامى و 35 هزار از اعضاى تـجـارت دريـايـى در بمب باران هوايى از دست داد. بار تلفات ايالات متحده آمريكا فقط 300 هزار جنگجو بود. كه تلفات آن از همه سبك تر بود.(17)
آمـار مـجـروحـان و معلولان اين دو جنگ خانمانسوز نيز آمارى است كه سر به فلك مى كشد. در جـنـگ جـهـانـى دوم 20 مـيليون نفر ناقص الاعضا شدند و درجنگ جهانى اول 22 ميليون نفر از كارافتاده و عاجز شدند و 7 ميليون نفر براى هميشه , عليل و ناقص گشتند.(18)
2ـ خـسـارت هـاى مـالـى : دومـيـن نـمود ظاهرى جنگ پس از قتل نفوس انسانى , خسارت هاى اقـتـصـادى اسـت كـه شـامـل ويـرانـى خـانـه ها, كارخانه ها, مزارع ,احشام , دانشگاه ها, مدارس , آزمـايـشـگـاه هـا, مساجد و معابد و... مى شود, كه برآورد اين زيان هاى مالى نيز كار آسانى نيست . (سيد قطب ) در اين باره مى نويسد:
هـزيـنـه واقعى اقتصادى جنگ [جهانى اول ] تقريبا 400 ميليارد دلار برآورد گرديد كه اين مبلغ طبق حساب مؤسسه (وقف كارنگى براى صلح بين المللى ) براى انجام كارهاى زير كافى بود: 1ـ تهيه خانه اى به ارزش 2500 دلار, در زمينى به مساحت پنج جريب فرنگى به ارزش 500 دلار, با اثـاثـيـه مـعـادل 1000 دلار براى هر يك از خانواده هاى ساكن انگلستان , ايرلند, اسكاتلند, بلژيك , روسيه , ايالت متحده , آلمان , كانادا و استراليا.
2ـ تـهيه كتابخانه اى به ارزش 5 ميليون دلار و دانشگاهى با هزينه 10 ميليون دلار در هر ناحيه اى از اين كشورها كه داراى 20 هزار يا بيشتر نفوس باشد.
3ـ به وجود آوردن سرمايه اى كه سود آن با نرخ 5 درصد براى استخدام 125 هزار معلم و 125 هزار پرستار كه سالانه هزار دلار حقوق بگيرند.
4ـ ذخيره اى كه براى خريدن همه املاك و اراضى و تمام ثروت دو كشور فرانسه و انگلستان كافى باشد.(19)
در جنگ جهانى اول , 130 هزار دبستان و دبيرستان و 6 هزار دانشگاه و 2000 لابراتوار تخريب شد و در جنگ جهانى دوم نيز 1710 شهر, 70 هزارروستا, 6 ميليون خانه و 31850 كارخانه از شوروى ها از بين رفت , آلمان ها 5 ميليون اسب و 17 ميليون گاو را به سرقت بردند. مـنـابـع صـنـعـتـى لهستان به نصف كاهش پيدا كرد, منابع صنعتى يوگسلاوى تا23 پايين آمد, آلـمانى ها 5/2 ميليون خانه از دست دادند, در انگلستان 500هزار خانه ويران شد و 4 ميليون خانه آسيب ديد.(20)
3ـ ناهنجارى هاى روانى : تلفات جانى را مى توان با آمار و ارقام مشخص نمود, خسارت هاى مالى و اقتصادى را مى توان تخمين زد و برآورد كرد,ولى ناهنجارى هاى روانى و روحى حين جنگ و بعد از جـنـگ , نه قابل شمارش هستند و نه قابل اندازه گيرى , ولى از نظر عمق فاجعه , دردناك ترين اثرسوء جنگ است كه بعد از جنگ نيز تا مدت هاى طولانى ادامه و استمرار دارد. گـرفـتـارى هـاى روحـى و روانـى نـاشـى از كـشته شدن سرپرست خانواده , رنج و دردى كه از مـعـلـولـيت هاى مجروحان دامنگير شخص معلول و خانواده اومى گردد, يتيمى فرزندان پدر از دسـت داده كـه ديـگر تا پايان عمر از نعمت پدر محروم شده اند, ازدواج هاى مجددى كه به وقوع مـى پـيـونـدد وگـرفـتـارى هـايـى كه از اين ازدواج براى فرزندان و خانواده ها ايجاد مى گردد, خـودكـشـى هـا, بـيمارى هاى روحى كسانى كه در اثر موج گرفتگى تعادل روانى خود را از دست داده اند, پدران و مادرانى كه با از دست دادن فرزندان شان دچار حزن و اندوه و افسردگى دائمى شـده انـد و هـزاران ناهنجارى روحى وروانى ديگر, گرفتارى هاى سخت و دردناكى هستند كه تا مـدت هـاى مديدى اعضاى جامعه جنگ زده را زجر مى دهد و سال هاى طولانى افراد اجتماع رابه خود مشغول مى نمايد.
به اميد روزى كه به قول حضرت امام خمينى (ره ) مسلسل ها تبديل به قلم شود و جامعه انسانى با صـلـح و آرامـش بـه عبادت خداوند پرداخته , با استفاده ازنعمت هاى بى كران الهى , شاكر بارگاه الهى گردند.

پی نوشت:

1ـ لغت نامه دهخدا
2ـ جـامـعـه شـنـاسـى جـنـگ و ارتـش ,گـاستون بوتول ,ترجمه دكتر على رضا ازغندى و دكتر محمدصادق مهدوى ,ص 30.
3ـ روانشناسى اجتماعى ,گلاين برگ ,ترجمه على محمد كاردان ,ص 124.
4ـ اصـول روانـشـنـاسـى ,نرمان .ل .مان ,ترجمه دكتر محمود ساعتچى , ج2 , ص 57, كتاب مسائل جامعه شناسى از ديدگاه امام على7 , هياءت تحريريه بنياد نهج البلاغه , ص 417.
5ـ روانشناسى اجتماعى ,اتوكلاين برگ ,ترجمه دكتر على محمد ماردان ,ج1 ,ص 117.
6ـ جامعه شناسى جنگ و ارتش ,پيترمى ير,ترجمه على رضا ازغندى و محمدصادق مهدوى ,ص 12.
7ـ روانـشـنـاسـى اجـتـمـاعـى ,لـئونـارد بـركـووتز,ترجمه محمدحسين فرجاد,عباس محمدى اصل ,ص 425.
8ـ روانپزشكى و جنگ ,دكترفربد فدايى ,ص 23.
9ـ روانشناسى اجتماعى ,دكتر محمود حيدريان ,ص 61و75.
10ـ همان ,ص 67.
11ـ مقاله ريشه هاى پديده جنگ در كتاب تجاوز و دفاع ,عباسعلى عميد زنجانى ,ج2 ,ص 201.
12ـ همان ,ص 195.
13ـ همان .
14ـ همان .
15ـ مقاله ريشه هاى پديده جنگ در كتاب تجاوز و دفاع , عباسعلى عميد زنجانى , ج2 , ص 201.
16ـ زيربناى صلح جهانى , سيد قطب , ترجمه سيد هادى خسروشاهى و زين العابدين قربانى ,ص 11.
17ـ جنگ جهانى دوم ,اى .جى .پى تيلر,ترجمه بهرام فرداد امينى ,ص 401.
18ـ مجله درس هايى از مكتب اسلام ,شماره2 ,سال 33,ارديبهشت 1372,ص 3.
19ـ زيربناى صلح جهانى ,سيد قطب ,ترجمه سيد هادى خسروشاهى و زين العابدين قربانى ,ص 12.
20ـ جنگ جهانى دوم ,اى .جى .پى تيلر,ترجمه بهرام فرداد امينى ,ص 403.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط