وجه تسمیه دریای خزر و حواشی تاریخی آن

حال، انتساب بزرگترین دریاچه روی زمین به این قوم نامهربان، آن هم توسط نویسندگان و مقامات رسمی كشورمان - كه بیشتر در عصر جدید ایران، از مشروطه تا امروز صورت گرفته است - چه وجهی می تواند داشته باشد، بر نگارنده این سطور روشن نیست. زیرا حتی اگر یك كشور دیگر نیز از چنین نامگذاری پیروی كرده بود، می توانستیم دست كم تقلید را كه از ویژگی های بارز دوران جدید و معاصر ماست، علت این امر بدانیم. ولی ظاهراً از نادر مواردی كه نوآوری داشته ایم،
سه‌شنبه، 8 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وجه تسمیه دریای خزر و حواشی تاریخی آن
وجه تسمیه دریای خزر و حواشی تاریخی آن
وجه تسمیه دریای خزر و حواشی تاریخی آن

نويسنده:دکتر محمد رجبی

چکیده:

حال، انتساب بزرگترین دریاچه روی زمین به این قوم نامهربان، آن هم توسط نویسندگان و مقامات رسمی كشورمان - كه بیشتر در عصر جدید ایران، از مشروطه تا امروز صورت گرفته است - چه وجهی می تواند داشته باشد، بر نگارنده این سطور روشن نیست. زیرا حتی اگر یك كشور دیگر نیز از چنین نامگذاری پیروی كرده بود، می توانستیم دست كم تقلید را كه از ویژگی های بارز دوران جدید و معاصر ماست، علت این امر بدانیم. ولی ظاهراً از نادر مواردی كه نوآوری داشته ایم، همین نامگذاری نبوغ آمیز است كه بر خلاف رسم تمام جهانیان، نام آشنا و خودی «قزوین» را حذف كرده ایم و برای نشان دادن خردورزی عمیق و مهرورزی و تساهل بیش از حد خود، نام دشمنانی را كه قرنهاست به تاریخ پیوسته اند، سخاوتمندانه بر روی این دریای عظیم نهاده ایم، هر چند كه هیچ كشور دیگر دنیا هم آن را نپذیرد!
چندی پیش در فضای مطبوعات كشورمان پژواك نشست سران كشورهای حاشیه دریای خزر طنین انداز شد. وقتی به شبكه های خبری و مطبوعات كشورهای عربی می نگریم، همان بازتاب را منتها با نام «دریای قزوین» - بحر قزوین - می یابیم.
در جراید و شبكه های غیرعرب سراسر جهان نیز - از جمله آنها كه مربوط به كشورهای مشترك المنافع (شوروی سابق) هستند - چنین انعكاسی را با عنوان «دریای كاسپین» ملاحظه می كنیم. با آگاهی از این كه نام قزوین تلفظ عربی - معرب - همان لفظ كاسپین است، به سهولت در می یابیم كه در سراسر جهان كنونی - به استثنای ایران - كنفرانس مزبور را مربوط به «كشورهای حاشیه دریای قزوین» دانسته اند؛ نه دریای خزر.
چرا آنها «دریای قزوین» می گویند زیرا هم عرب ها و هم یونانی ها از دیرباز مشهورترین نام آن را كه منسوب به كاسپین ها بوده است، برگزیده اند و از طریق همان نوشته ها و ترجمه آنها چنین تسمیه ای جهانگیر شده است.
كاسپین ها چه كسانی بودند قومی ساكن ایران شمالی و مركزی كه قبل از آریایی ها در این سرزمین فرهنگ و تمدن درخشانی پدید آوردند و حتی بیش از پانصد سال بر كشور متمدن بابل حكمرانی كردند. كاشی یا كاسی و با تلفظی دیگر، كاشیت و كاسیت نام دیگر این قوم است كه اسامی شهرهای كاشان، كاشمر و كشوین یا كژین یا قزوین كنونی و بسیاری از نام های شهر ها و روستا ها با تلفظ هایی مشابه یا متفاوت همچون كاشك در حومه سبزوار، كاشانك نزدیك تهران، كاشگان در خرقان قزوین، كاشانتو جنب شهر صحنه كرمانشاهان، كاستان در جنوب غربی كاشمر، كاسمند در حومه آمل، كاسان در اطراف فومن، كاسكان هم در نزدیكی بیرجند و هم در جوار كازرون، كاسوا در دستجرد حوالی قم، یادگاری از دوران حضور آنهاست. (۱) كاسپین نامی است كه مأخوذ از كاسیوم لاتینی است و چنانكه گفتیم در زبان های اروپایی و از آنجا در تمام جهان رایج شده است و تنها كشورهای عربی مستثنی به شمار می روند كه همان نام آشنای و قدیمی قزوین را هنوز بكار می برند.
هجوم اقوام آریایی كه طی دو نوبت به فاصله پانصد سال از یكدیگر صورت گرفت، به حیات تاریخی و تمدنی كاسیت ها پایان داد. اما باقی ماندن اسامی جغرافیایی آنها و همچنین كاوش هایی كه حاكی از تأثیرپذیری آریایی های سكونت یافته در ایران از فرهنگ و تمدن كاسی ها است، دلالت بر این دارد كه ظاهراً نظیر هر نوع مهاجرت سیل آسای تاریخی و حتی تهاجم ویرانگر دوران كهن، پس از مدتی جنگ و كشتار و غارت و ویرانی، میان مهاجمان و بومیان نوعی همزیستی غالب و مغلوب برقرار شده و از آن آمیختگی های نژادی و فرهنگی پدید آمده است. این واقعیت تاریخی با موارد بسیاری در دوران های باستان، میانه و حتی جدید تشابه دارد كه آخرین نمونه آن را می توان در آمریكای مركزی و جنوبی امروز در آمیزش اروپائیان مهاجم و مهاجر و سرخپوستان بومی آن خطه ملاحظه كرد.
به هر حال، گستردگی جغرافیایی قوم كاسیت یا كاسپین ها چنان بود كه در سواحل شرقی و جنوبی و جنوب غربی بزرگترین دریاچه جهان جای گرفتند و نام خود را به آن بخشیدند. البته بعد ها نام های دیگری نظیر دریای خراسان، دریای مازندران، دریای جرجان، دریای طبرستان، دریای دیلم و دریای خزر هم به هنگام ذكر اوضاع و احوال جغرافیایی هر منطقه و متناسب با نام آن منطقه مورد اطلاق می گرفت. مثلاً به هنگام بحث از منطقه خراسان، آن را واقع در شرق ساحل دریای خراسان می خواندند و به همین ترتیب نیز در مورد مازندران و گرگان و سایر مناطق ساحلی آن عمل می كردند. با این همه، چه نزد مورخان و جغرافی دانان عرب و ایرانی و چه برای یونانیان و رومیان قبل از اسلام و اروپائیان لاتینی نویس پس از اسلام و چه امروز در تمام محافل علمی و بین المللی گوناگون، نام دریای قزوین - دریای كاسپین - تنها نام بلامنازع بوده و هست.
اینك باید بپرسم كه چرا ما نام دریای خزر را بر آن اطلاق می كنیم می دانیم كه خزر ها قومی ساكن ساحل جنوب غربی دریای قزوین بودند كه بعد ها تقریباً سراسر ضلع غربی آن را اشغال كردند. آنها به ظن قوی از اقوام بخش شرقی دریای مزبور بودند و در قرن دوم میلادی به سمت جنوب یا شمال آن دریا كوچیده و در بخش مناسبتر و معتدلتر آن كه جنوب غربی بود، استقرار یافته بودند. مدت های مدیدی با فرهنگ و زندگی شبانی و كوچی زندگی كردند، ولی رفته رفته متمكن و تثبیت شدند و منطقه ای را از جنوب غربی دریای قزوین تا جنوب ولگا به نام خویش موسوم نمودند. از آنجا كه هنوز خوی تمدن و شهر نشینی نیافته بودند، دین و آئین پیشرفته ای نداشته و اغلب به شمنیزم و آنیمیسم و محتملاً میترائیسم گرایش داشتند. آنها پس از تشكیل دولت و به هم زدن قدرت، بنا بر عللی كه چندان روشن نیست به آئین یهود درآمدند و طبق معمول یهودیان كه دین خود را به آئین نژادی تبدیل كرده بودند، برای خود تبارنامه ای جعلی ساختند و مدعی گردیدند كه از تیره بنی اسرائیل هستند، همان گونه كه برخی از سیاه پوستان اتیوپی - فلاشه ها - و بعضی سفید پوستان اروپایی و رنگین پوستان خاورمیانه كه یهودی هستند، همین داعیه را دارند. (۲)
برخی معتقدند كه خزر ها كمی قبل از آن به آئین مسیحیت درآمده بودند، ولی با تبلیغات تجار یهودی كه به شمال و جنوب رفت و آمد داشتند، از آن دست كشیدند. به هر ترتیب، با وجود پذیرش كیش یهودی و درواقع «بنی اسرائیلی شدن» خزرها، خوی نامتمدن ایشان كاملاً زایل نگردید و اشتغال اصلی دولت آنان، علاوه بر واسطه گری و تجارت، غارتگری و چپاول اقوام مجاور بود. جنگ های آنها با ایرانیان و خساراتی كه بر ساسانیان وارد ساختند، یكی از عوامل مؤثر تضعیف ارتش ایران در برابر حملات مستمر روم شرقی بود. خزر ها پس از وارد ساختن ضربات كاری بر سپاه منظم ساسانی مستقر در قفقاز، كه با شبیخون های پیاپی و جنگ های چریكی با آنان صورت می گرفت، صلاح خویش را در اتحاد با دشمن بزرگ ایران یعنی دولت روم دانستند. ساخلوی بزرگ ساسانی در «دربند» قفقاز كه بعد ها مسلمانان نیز آن را «باب الابواب» نامیده و پایدار نگاه داشتند، برای جلوگیری از هجوم مستمر خزر ها تأسیس شده بود. با این همه، در زمانی كه سپاه ایران ساسانی در عصر خسرو پرویز پیشروی برق آسایی در آسیای صغیر نمود و متصرفات روم را یكی پس از دیگری به چنگ آورد، هراكلیوس -هرقل- امپراتور روم شرقی سركرده خزر ها را برای حمله به ایران ترغیب نمود. او نیز با ۴۰ هزار نفر سپاه خود به یاری ارتش شكست خورده روم آمد و هماهنگ با یكدیگر، مشتركاً از شمال و غرب بر سپاه خسرو پرویز تاختند و آن را در هم شكسته، تا عمق سرزمین ایران به عقب راندند. خزر ها تا چندین ماه آذربایجان را نیز در اشغال داشتند و شهرهای آن را به باد غارت داده و اسیران و غنائم فراوان بردند و خصوصاً به ویران ساختن آتشكده ها همت گماشتند. ولی هنگامی كه زمستان فرا رسید و سپاه ایران نیز توانست خود را ترمیم كند، خزر ها به سرزمین خود بازگشتند.
پس از آنكه تاریخ دوران اسلامی ایران آغاز شد، سپاهیان مشترك عرب و ایرانی بار ها با خزر ها درگیر شدند. در سال ۷۱ هجری قمری سپاه محمد بن مروان كه از طرف عبدالملك خلیفه اموی مأمور سركوب خزرها و دفع فتنه و آشوب آنها شده بود، مغلوب ایشان گردید و خزرها ارمنستان را اشغال كردند. اما ۴۰ سال بعد، پسر همین فرمانده به نام مروان بن محمد نیروی اصلی خزر ها را نابود ساخت و پیمان صلح سركرده آنها را كه درخواست مسلمان شدن داشت، پذیرفت. در این زمان بخشی از خزرها مسلمان و بخشی دیگر یهودی و عده ای هم تحت تأثیر روم شرقی مسیحی بودند. اما اسلام آنها چندان نپایید و با ارتباط بیشتر دولت روم شرقی با ایشان، كه بویژه با ازدواج دختر خاقان خزرها با كنستانتین پنجم ولیعهد لئوی سوم امپراتور روم نزدیكتر گردید، مسیحیت به عنوان عنصر غالب فرهنگی خزرها شناخته شد. تاخت وتاز غارتگرانه خزرها تا قرن ها بعد نیز ادامه یافت و در زمان هارون الرشید حتی تا منتهی الیه شرقی ایران یعنی ماوراءالنهر كشیده شد و مردمان بسیاری را از آرامش و امنیت محروم ساخت. با قدرت گرفتن اقوام اسلاو- طوایف مختلف روس- خزر ها خود را از هر سو در مخاطره یافتند، و بتدریج از صحنه تاریخ محو گردیدند.
حال، انتساب بزرگترین دریاچه روی زمین به این قوم نامهربان، آن هم توسط نویسندگان و مقامات رسمی كشورمان - كه بیشتر در عصر جدید ایران، از مشروطه تا امروز صورت گرفته است - چه وجهی می تواند داشته باشد، بر نگارنده این سطور روشن نیست. زیرا حتی اگر یك كشور دیگر نیز از چنین نامگذاری پیروی كرده بود، می توانستیم دست كم تقلید را كه از ویژگی های بارز دوران جدید و معاصر ماست، علت این امر بدانیم. ولی ظاهراً از نادر مواردی كه نوآوری داشته ایم، همین نامگذاری نبوغ آمیز است كه بر خلاف رسم تمام جهانیان، نام آشنا و خودی «قزوین» را حذف كرده ایم و برای نشان دادن خردورزی عمیق و مهرورزی و تساهل بیش از حد خود، نام دشمنانی را كه قرنهاست به تاریخ پیوسته اند، سخاوتمندانه بر روی این دریای عظیم نهاده ایم، هر چند كه هیچ كشور دیگر دنیا هم آن را نپذیرد!
در زمان رضاخان پهلوی با توجه به این كه وی از اهالی مازندران بود، در برخی از كتب درسی كوشش ناموفقی به عمل آمد تا نام «دریای مازندران» را جایگزین نام دریای خزر سازند، ولی در همان هنگام در اغلب نقشه های جغرافیایی و نوشته های روشنفكران و روزنامه نویسان، كماكان نام دریای خزر به كار برده می شد و امروز نیز یگانه نام آن دریا، همین است. آیا می توان چاره ای اندیشید و كاری كرد
شاید. و اگر بشود، می توان آن را آغازی برای بازنگری دقیق بسیاری از نكات خرد و كلان فرهنگی و تاریخی خود بدانیم و هوشیارانه تر به رویدادهای پیرامون خویش، از گذشته و حال گرفته تا آینده نزدیك و دور، بنگریم.
*چندی پیش دكتر محمد رجبی به دعوت سفارت پاكستان درمراسمی با عنوان «روز سیاه كشمیر» سخنرانی ای پیرامون «تاریخ كشمیر و احتمال خویشاوندی آنها با سایر اقوام نزدیك و دور» ارائه داد كه این بحث حاوی نكاتی بود كه اكنون به صورت مقاله ای مجزا تقدیم می شود.
۱. به اعتقاد اینجانب بر خلاف فرضیه موجود كه خاستگاه و جایگاه كاسی ها را تنها به مركز ایران كنونی محدود می كند، قلمرو گسترده ای به ایشان تعلق داشته كه از سیبری و آسیای مركزی تا شمال هند و ماوراء النهر و خراسان بزرگ و سراسر ایران امروزی و حتی سرزمین های همسایگان غربی آن امتداد داشته است. شهرهای كش در ازبكستان امروزی و كاشغر در تركستان چین و منطقه كشمیر در پاكستان و هند و بسیاری نام های جغرافیایی دست نخورده و یا تغییر یافته دیگر در این پهنه وسیع، حكایت از این واقعیت دارند. امید آنكه در این زمینه تحقیقی را نگارنده این سطور تقدیم اهل نظر كند.
۲. اخیراً نیز عوامل اسرائیل كه در كردستان عراق با حمایت آمریكا فعال شده اند، برای مطیع ساختن كردها ، این توهم را القا می كنند كه كرد ها نیز از نسل بنی اسرائیل هستند و ارتباطی با ایرانیان و عرب ها و ترك ها ندارند ! جالبتر آنكه در ژاپن نیز همین دروغ پردازی را رواج داده اند و ژاپنی ها را همان قوم گمشده بنی اسرائیل معرفی كرده اند!!
منبع:www.irdc.ir




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط