چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه معکوس دارد؟

تقابل و تضاد بین ایران و آمریکا به دلیل خوی استکباری و سلطه‌طلبی این کشور در چهار حوزه‌ی تجربی-تاریخی، تمدنی-هویتی، اقتصادی-صنعتی و نهایتاً سیاسی-امنیتی، عمیقاً و منطقاً مانع از این می‌شود که فضای اعتماد...
چهارشنبه، 26 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه معکوس دارد؟

چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه معکوس دارد؟

 

 

نویسنده: سالار نامدار وندایی





تقابل و تضاد بین ایران و آمریکا به دلیل خوی استکباری و سلطه‌طلبی این کشور در چهار حوزه‌ی تجربی-تاریخی، تمدنی-هویتی، اقتصادی-صنعتی و نهایتاً سیاسی-امنیتی، عمیقاً و منطقاً مانع از این می‌شود که فضای اعتماد بین این دو کشور شکل بگیرد. حجم بدعهدی‌ها و خدعه‌های آمریکایی علیه ایران و سایر ملل به‌اندازه‌ی کافی است تا اعتماد به آمریکا را بی‌نهایت غیرعقلانی و مخرب جلوه دهد.
مقام معظم رهبری مدظله‌العالی طی دیداری که سال جاری به مناسبت روز 13آبان با دانش‌آموزان و دانشجویان داشتند به‌صورت مبسوط پیرامون آسیب‌های سازش با آمریکا و اثرات و نتایج آن بحثی استدلالی و منطقی ارائه نمودند. سخنان ایشان در این دیدار ناظر بر «غیرعقلانی» و «بی‌نتیجه بودن» سازش با آمریکا بود که از زوایای مختلفی مورد بررسی و مداقه قرار گرفت. بررسی علل و دلایل غیرمنطقی و بی‌نتیجه بودن اعتماد به آمریکا با توجه به ویژگی‌های استکباری و سلطه جویانه ای که این کشور دارد و استدلال در مورد معکوس بودن نتیجه اعتماد به آمریکا بر مبنای سخنان رهبر معظم انقلاب مدظله‌العالی در جلسه پیش‌گفته در این پژوهش موردنظر است.

چرایی غیرعقلانی و بی‌نتیجه بودن سازش با آمریکا را می‌توان از چهار منظر تجربی-تاریخی، تمدنی-هویتی، اقتصادی-صنعتی و نهایتاً سیاسی-امنیتی موردپژوهش و واکاوی قرارداد.

1.تجربی-تاریخی

تجربه و تاریخ یکی از منابع شناخت بشری است، اصل «انسان عاقل از تجربه‌های تاریخی خود استفاده می‌کند» به خوبی بیانگر این موضوع است. امام علی علیه‌السلام در بیانی صریح و شیوا در مورد لزوم پند گیری از تجربه‌های تاریخی می‌فرماید:« هر کس از وقایع گذشتگان عبرت بگیرد بینا می‌شود، کسی که بصیرت و بینایی پیدا کرد می‌فهمد، و آن‌کس که فهمید عالم می‌شود»[1] و «کسی که از تاریخ دیگران پند نگیرد و تجربه نیاموزد در برنامه‌ی زندگی خود پشتیبانی نگرفته است»[2] در مورد سازش با آمریکا نیز رجوع به تجربه‌ی تاریخی می‌تواند مفید و راهگشا باشد. سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم تا پیروزی انقلاب اسلامی، ایران عرصه‌ی یکه‌تازی و ملک طِلق آمریکا بود، نه‌تنها هیچ‌یک از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه حل نشد بلکه باعث تشدید و تعمیق مشکلات کشور و افزوده شدن مشکلات دیگری مانند مسائل و معضلات امنیتی بر مشکلات قبلی نیز شد.

بعد از انقلاب اسلامی نیز بااینکه به‌صورت کلی روابط جمهوری اسلامی ایران با ایالات‌متحده آمریکا قطع شد اما در مقاطع خاص که بنا به ضرورت و مصلحت به آمریکایی‌ها اعتماد شد، تجربه‌ی تلخ عهدشکنی و فریبکاری حاصل شد. نمونه‌ی این عهدشکنی را می‌توان در قرارداد الجزایر و اخیراً در برجام مشاهده کرد. طبق قرارداد الجزایر مقرر شده بود تا امریکا دارایی‌های مصادره شده ایران را آزاد کند که بعد از امضای قرارداد و تحقق تعهدات طرف ایرانی، آنچه آمریکایی‌ها قول انجام آن را داده بودند محقق نشد. در جریان برنامه جامع اقدام مشترک بین ایران و 1+5 بدعهدی آمریکا در عمل به تعهداتی که پذیرفته بود به‌اندازه‌ای بود که مورد اعتراض اروپایی‌ها نیز قرار گرفت.[3]

تجربه‌ی تاریخی در مورد بدعهدی آمریکایی‌ها منحصراً مربوط به ملت ایران نمی‌شود و کشورهای دیگر نیز به طرق مختلف چنین تجربه‌ای را دارند. یک نمونه بسیار برجسته و مهم، بدعهدی آمریکایی‌ها نسبت به انگلیس در جریان جنگ جهانی دوم است، طی جنگ جهانی دوم و«در ماجرای فتح نرماندی (توسط آلمان نازی)، انگلستان از آمریكا خواست تا سریعاً وارد عمل شده و با اعزام نیرو و تسلیحات نظامی، بریتانیا را در فتح نرماندی یاری كند. مشخص بود كه فتح نرماندی می‌توانست بزرگ‌ترین ضربه را به آلمان زده و روند پیروزی متفقین را سرعت بخشد. اما آمریكا علی‌رغم درخواست انگلستان، در ورود به جنگ تعلل كرد تا جایی كه انگلستان در ساحل نرماندی بسیاری از نیروهای خود را از دست داد.»[4]

2.تمدنی- هویتی

یکی از بدیهی‌ترین گزاره‌های پذیرفته‌شده در مورد آمریکا این است که این کشور خود را در تقابل با اسلام – ناب محمدی صلی‌الله علیه و اله- تعریف کرده و اقدامات خود در عرصه‌ی بین‌المللی را بر این اساس تنظیم می‌کند. ساموئل هانتینگتون در کتاب «برخورد تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی» می‌گوید: «خصومت هزار و چهارصدساله اسلام و غرب در حال افزایش است و روابط میان دو تمدن اسلام و غرب آبستن بروز حوادثی خونین می‌شود»، هانتینگتون جهان امروز را به بخش‌های فرهنگی متفاوتی تقسیم می‌کند و معتقد است آن قسمت از جهان که دارای فرهنگ اسلامی است، اصلی‌ترین دشمن احتمالی غرب خواهد بود و وظیفه‌ی برخورد و مبارزه با دشمنی که هانتینگتون تصور می‌کند بر عهده‌ی امریکا به‌عنوان نماد غرب است. او در کتابش می‌نویسد:« تاز مانی که اسلام، اسلام (منظور اسلام ناب محمدی صلی‌الله علیه و آله است) باقی بماند و تا زمانی که غرب، غرب باقی بماند، تنها عامل تعیین‌کننده روابط موجود میان این دو دایره فرهنگی عظیم و دو سبک متفاوت زندگی،کشمکش بنیادین میان آن دو خواهد بود. در این چهارچوب است که آمریکا تلاش می‌کند تا اسلامی که ایران نمایندگی می‌کند و درصدد است آن را به‌عنوان الگو به سایر ملل مسلمان و غیرمسلمان معرفی کند را به هر طریق ممکن تضعیف کرده و به حاشیه براند و حتی اگر توانست از صحنه خارج کند.

با این تحلیل آمریکا، پیشرفت اقتصادی، علمی و فنّاورانه ایران را تقویت اسلامی می‌داند که خود را تقابل با آن می‌بیند. لذا از هیچ کوششی دریغ نمی‌کند تا در مسیر پیشرفت ایران مانع ایجاد کند. نمونه‌های چنین تلاشی را می‌توان در مورد برنامه‌ی هسته‌ای ایران به‌وضوح دید که یکی از خواسته‌های غرب از ایران توقف «تحقیق و توسعه» در زمینه‌ی انرژی اتمی بود.[5] از این جهت ضروری است جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به پیشرفت علمی و صنعتی حداکثر مقاومت و پایداری را برای غلبه بر نیروهای مخالف داشته باشد.

گذشته از بحث تمدنی، ماهیت و رفتار استکباری و ظالمانه‌ی آمریکا در منطق دینی اسلام و قرآن مبین، ماهیتی شیطانی توصیف شده است. که به‌تدریج و قدم‌به‌قدم سعی می‌کند تا جنبش‌هایی که در راه عدالت، آزادی حقیقی و معنویت گام برمی‌دارند را منحرف کند. قرآن در مورد منطق و ماهیت مستکبرین با مثال زدن قوم عاد می­گوید: « «فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الاْءَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً»[6] امّا قوم عاد به‌ناحق در زمین تکبّر ورزیدند و گفتند: چه کسی از ما نیرومندتر است؟! خداوند نیز در پاسخ به آن‌ها می‌فرماید: « وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً»[7] آیا نمی‌دانستند خداوندی که آنان را آفریده است از آن‌ها قوی‌تر است؟ با این منطق قرآن مسلمانان را به ترس از خدا به‌جای ترس از مستکبرین توصیه کرده و ایجاد ترس از ظلم و کبر پیشگان را از ترفندهای شیطانی می‌داند: « إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»[8]، این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بى‏اساس از مستکبرین و اصحاب خود) مى‏ترساند، از آن‌ها نترسید و تنها از من (خدا) بترسید اگر ایمان دارید. استضعاف و استکبار دو قطب سازش‌ناپذیرند که ستیزی سازش‌ناپذیر بین آن‌ها حاکم است و تا ظلم و زورگویی وجود دارد مبارزه علیه آن نیز وجود خواهد داشت.

جمهوری اسلامی ایران بین کشورهای جهان به‌عنوان کشوری استکبارستیز و ظلم‌ستیز شناخته‌شده و این نقش به بخشی از هویت این کشور تبدیل گردیده است، ملل ظلم دیده و ستم‌کشیده دنیا ایران را به چشم کشوری که در مقابل ظالمان و زورگویان ایستاده و سازش نمی‌کند می‌شناسند و همین مسئله قدرت نرم جمهوری اسلامی را در دنیا تقویت می‌کند. به همین دلیل مادامی‌که امریکا با خوی استبدادی و استکباری در جهان رفتار کرده و ظلم می‌کند، انجام هر عملی که حتی شائبه‌ی سازش و تبانی بین ایران و امریکا را ایجاد کند به‌شدت به جایگاه و اعتبار ایران نزد ملل مختلف آسیب وارد کرده و ازنظر هویتی با خطر مواجه می‌کند. علاوه بر همه‌ی این نکات مهمی که در رابطه با ماهیت آمریکا مطرح است، این کشور نشان داده به‌قدری غیرقابل‌اعتماد است که تصویر یک کشور «مذاکره ناپذیر» از خود در ذهن ملت ایران و سایر ملل ایجاد کرده است. علاوه بر بدعهدی، آمریکا سعی می‌کند با رفتاری منافقانه طرف مقابلش را مقصر جلوه داده و خود را مبری نشان دهد و این نیز یکی از دلایل عدم اعتماد ایران به امریکا محسوب می‌شود.

3.اقتصادی-صنعتی

بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا تنها قدرت اقتصادی بود که توانست روی پای خود بایستد. اول به دلیل وام‌های کلانی که طی جنگ به کشورهای درگیر مانند انگلستان پرداخت و آن‌ها را ازنظر اقتصادی و سیاسی کاملاً به خود وابسته کرد و دلیل دوم اینکه، آمریکا تنها کشوری بود که توانست از آسیب‌ها و خرابی‌های جنگ جهانی دوم در امان مانده و در مقایسه با کشورهای دیگر که در طول جنگ تقریباً تمام زیرساخت‌های اقتصادی‌شان را از دست دادند ظرفیت بالای خود برای تولید و تجارت را حفظ کند. ظرفیت بالای اقتصادی آمریکا در دوران پس از جنگ باعث شد تا این کشور اقدام به طراحی نظم جدید اقتصادی جهانی کند. نهادسازی یکی از روش‌هایی بود که امریکا برای استقرار نظم اقتصادی موردنظر خود استفاده کرد. طی این نهادسازی سازمان‌های اقتصادی و تجاری بین‌المللی مانند سازمان تجارت جهانی[9]، صندوق بین‌المللی پول[10] تحت سیطره‌ی مالی و مدیریتی آمریکا متولد شدند.

در تمام سال‌های جنگ سرد و بعدازآن سازمان‌هایی ازاین‌دست که ایلات متحده آمریکا سیطره‌ی انحصاری را بر آن‌ها داشتند به‌عنوان ابزار مکمل سیاست خارجی این کشور مورداستفاده قرار می‌گرفتند. نمونه‌ی بارز آن‌هم سازمان تجارت جهانی یا WTO است. فرایند پیوستن کشورها به این سازمان یک فرایند مبتنی بر مذاکره و تقریباً طولانی است. کشوری که می‌خواهد عضو سازمان تجارت جهانی شود بایستی مجموعه‌ای از موضوعات سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی-امنیتی را با سازمان به مذاکره گذاشته و به نتیجه برسند.

در شرایط فعلی اقدام ایران برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی مستلزم پذیرفتن الزامات و شروطی است که احتمال دارد امنیت ملی را به خطر انداخته و حتی اقتصاد داخلی را با ضعف روبرو کند. پیوستن به WTO مستلزم مذاکره بر سر موضوعاتی-مانند حمایت ایران از حماس و حزب‌الله- است که مستقیماً با امنیت ملی کشور در ارتباط است. از طرفی دیگر پیوستن به سازوکارهایی که آمریکا بر آن‌ها تسلط داشته و جهت نیل به اهداف خود استفاده می‌کند –مانند شرایط قبل از انقلاب- موجب بالا رفتن هزینه‌های ایران می‌شود. چراکه در آن صورت ایران مجبور است تا بخشی از توانمندی و ظرفیت‌های خود را در اختیار تأمین نیازمندی‌های سایر اعضا و در رأس آن‌ها آمریکا قرار دهد. ارز دلار یکی دیگر از ابزارهای اقتصادی مکمل سیاست خارجی امریکا است که سلطه‌ی آن بر معاملات کشورها را با استفاده از نهادهای بین‌المللی پیش‌گفته تثبیت کرده است. جدا از ساختارهای و نهادهای بین المللی دولت و کنگره‌ی آمریکا هم با تصویب قوانین داخلی در پی مصادره اموال دولت‌های خارجی برآمده‌اند.[11]

4.سیاسی-امنیتی

امنیت مهم‌ترین دغدغه‌ی دولت‌ها و تأمین آن اصلی‌ترین وظیفه‌ی آن‌ها است. هیچ دولتی در هیچ شرایطی حاضر نیست تا بر سر امنیت ملی خود معامله کند و چیزی را بر آن ترجیح دهد. امنیت ملی در رأس سلسله‌مراتب اهداف ملی قرار دارد و بخش عمده‌ای از سیاست خارجی کشورها صرف تأمین امنیت می‌شود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و خروج ایران از بلوک غرب، اهداف ایران و آمریکا را در منطقه و جهان در تقابل و تضاد باهم قرار گرفت و به‌اصطلاح قوانین بازی با حاصل جمع جبری صفر بر روابط دو کشور حاکم گردید ازاین‌رو مادامی‌که جمهوری اسلامی ایران بر تحقق اهداف خود اصرار کرده و پایبند باشد و آمریکا نیز از رفتار سلطه طلبانه خود دست برندارد، صحبت از اعتماد به آمریکا و سازش با او غیرمنطقی و نامفهوم است.

نقش مخرب آمریکا در منطقه به‌ویژه در بحران سوریه و حمایت از تروریسم تکفیری یکی دیگر از تضادهای امنیتی ایران و آمریکا است. طرحی که آمریکا و ایران برای تأمین امنیت منطقه در نظر دارند کاملاً متضاد هم هستند. درحالی‌که آمریکا خود را محق دخالت در غرب آسیا و خلیج‌فارس می‌داند، ایده‌ی جمهوری اسلامی ایران بومی‌سازی فرایند تأمین امنیت و عدم دخالت هیچ قدرت خارجی به‌ویژه آمریکا است، حال‌آنکه آمریکا چه با حضور مستقیم و بر هم زدن نظم و امنیت منطقه و چه با فروش انبوه سلاح‌های سبک و سنگین به دولت‌های غیر مردم‌سالار منطقه به‌عنوان عامل بر هم زننده نظم طبیعی عمل می‌کند. وضعیت و ویرانی عراق و افغانستان بعد بیش از یک دهه حمله و حضور آمریکایی‌ها در این کشورها به‌خوبی نمایانگر اثرات سوء و مخرب نسخه‌های آمریکایی که برای منطقه پیچیده‌اند را نشان می‌دهد. خرید موشک‌های دفاعی S300 روسی و مخالفت آمریکا یکی دیگر از نمونه‌هایی است که تمایل بیش‌ازاندازه آمریکا برای ضعیف نگه‌داشتن توان دفاعی ایران و درنتیجه وابسته کردن آن را نشان می‌دهد. در چنین شرایطی اعتماد به آمریکا و سازش بر سر موضوعات پیش‌گفته چگونه می‌تواند به تضعیف امنیت ملی ایران منتهی نشود؟ مادامی‌که آمریکا در پی زورگویی و سلطه‌طلبی است و ایران نقش انقلابی و غیر سازش گرانه‌ی خود را دنبال می‌کند، سازش و تفاهم بر سر موضوع مهم امنیت ملی با این کشور بسیار مضر و خطرناک است.

نتیجه‌گیری

تقابل و تضاد بین ایران و آمریکا به دلیل خوی استکباری و سلطه‌طلبی این کشور در چهار حوزه‌ی تجربی-تاریخی، تمدنی-هویتی، اقتصادی-صنعتی و نهایتاً سیاسی-امنیتی عمیقاً و منطقاً مانع از این می‌شود که فضای اعتماد بین این دو کشور شکل بگیرد. حجم بدعهدی‌ها و خدعه‌های آمریکایی علیه ایران و سایر ملل به‌اندازه‌ی کافی است تا اعتماد به آمریکا را بی‌نهایت غیرعقلانی و مخرب جلوه دهد. در هر یک از چهار حوزه‌ی پیش‌گفته تجارب، شواهد و دلایل بسیاری وجود دارد که اعتماد به آمریکا نه‌تنها بی‌نتیجه و بیهوده است بلکه می‌تواند نتایج معکوس و مضرّ نیز داشته باشد. در این پژوهش دلایل غیرعقلانی بودن اعتماد به امریکا در چهار حوزه‌ی مختلف موردبررسی قرار گرفت، لکن محدودیت موضوع مانع از این شد که به اهداف و منافعی که آمریکا از توسعه‌طلبی و سلطه‌جویی تعقیب می‌کند پرداخته شود. این مسئله می‌تواند به‌عنوان مکمل مطلب حاضر، موضوع پژوهش‌های بعدی باشد.

پی‌نوشت‌ها:

[1] سفینه البحار و مدینه الحکم و آلاثار، صفحه 146
[2] غررالحکم و درر الکلم، صفحه 646
[3] «نهاوندیان: امروز بدعهدی آمریکا مورد اعتراض خود اروپایی‌ها است»، قابل بازیابی در آدرس زیر:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/624668
[4] «تمام خیانت‌های آمریکا در دنیا»، قابل بازیابی در آدرس زیر:
http://rishe.ir/news/9358
[5] «انرژی هسته‌ای در ایران»، قابل بازیابی در آدرس زیر:
http://www.hawzah.net/fa/Article/View/93196
[6] سوره فصّلت، آیه 15
[7] همان
[8] سوره آل‌عمران، آیه 175
[9] World Trade Organization
[10] International Monetary Fund
[11] برای مطالعه بیشتر ر.ک: سالار نامدار وندایی، انگیزه و اهداف قانون عدالت علیه حامیان تروریسم کنگره آمریکا (جاستا)، منتشر شده در اندیشکده راهبردی تبیین، قابل بازیابی در آدرس زیر:
http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items-6/1395071904


منبع مقاله : اندیشکده راهبردی تبیین

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط