سال 1320 هجری قمری از نیمه میگذشت که مولودی در ایران دیده به جهان گشود که بعدها با قیام الهی خویش سرنوشت ایران و جهان اسلام را دگرگون ساخت و انقلابی را پدید آورد که قدرتهای مسلط جهان و تمامی دشمنان آزادی و استقلال ملتها، از همان آغاز در برابرش صف کشیدند و برای سرکوبیاش به میدان آمدند.
آن روز کسی نمیدانست، این همان است که فرداها دنیا او را به نام «امام خمینی» خواهند شناخت. همان که وقتی قیام خویش را آغاز کند، در برابر بزرگترین قدرتهای جهان خواهد ایستاد و از استقلال کشور و مجد امت اسلامی دفاع خواهد کرد و احیاگر دین خدا در عصر مسخ ارزشها خواهد شد. امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنهاش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگاه مرحوم آیة الله خوانساری (صاحب زبدة التصانیف) بوده است و هم چنین نزد عمه مکرمهاش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حق جو بود، سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.
پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیة الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیة الله العظمی میرزای شیرازی (ره) پس از آن که سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلام را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نائل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجاء مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از 5 ماه از ولادت «روح الله» نمیگذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمّال حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زور گوئیهایشان به مقاومت برخاسته بود با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دار الحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
بدین ترتیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنهاش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگاه مرحوم آیة الله خوانساری (صاحب زبدة التصانیف) بوده است و هم چنین نزد عمه مکرمهاش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حق جو بود، سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.
حضرت امام از سنین کودکی و نوجوانی با بهرهگیری از هوش سرشار، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزههای دینیه، از آن جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر آقا میرزا محمد افتخار العلماء، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی، مرحوم اقا شیخ علی محمد بروجردی، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیة الله سید مرتضی پسندیده) فرا گرفت و در سال 1297 هـ . ش عازم حوزة علمیه اراک شد.
هم زمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت به فراگیری ریاضیات و هیئت و فلسفه نزد مرحوم حاج سید ابو الحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافة علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکیمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیة الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیة الله آقا میرزا محمد علی شاه آبادی بپردازد.
پس از رحلت آیة الله العظمی حائری یزدی تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزة علمیه قم به نتیجه رسید و آیة الله العظمی بروجردی (ره) به عنوان زعیم حوزة علمیه عازم قم گردید.
مشی سیاسی حضرت امام که سخت معتقد به حفظ کیان حوزهها و اقتدار روحانیت و زعامت دینی به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزهای خطیر و پر آشوب بود، موجب میشد تا آن حضرت علیرغم شایستگیها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خویش را در خدمت به تحکیم حوزة تازه تأسیس علمیه قم و به عنوان مدافعی دلسوز در کنار آیة الله العظمی حایری و بروجردی باقی بماند. پس از رحلت آیة الله بروجردی نیز امام خمینی علی رغم روی کرد گستردة طلاب و فضلا و جامعه اسلامی به ایشان به عنوان یکی از مراجع تقلید، از هر گونه اقدامی که شائبة موقعیت طلبی و مقام خواهی داشته باشد به شدت پرهیز داشت.
حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزة علمیه قم به تدریس دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسة فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسة حاج ملا صادق، مسجد سلماسی، و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری (ره) معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود. به گفتة شاگردان ایشان درس امام خمینی از معتبرترین کانونهای درسی حوزه محسوب میشد و در برخی از دورهها ـ سالهای تدریس در حوزة علمیه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلم و شناخته شده حاضر بودند.
ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا ایشان در رهبری قیام روحانیت ایفای نقش کند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملت ایران در 15 خرداد سال 1342 با دو ویژگی برجسته یعنی رهبری واحد امام خمینی و اسلامی بودن انگیزهها، شعارها و هدفهای قیام، سرآغازی شد بر فصل نوین مبارزات ملت ایران که بعدها تحت نام «انقلاب اسلامی» در جهان شناخته و معرفی شد.
کودتای رضا خان در سوم اسفند 1299 شمسی که به وسیلة انگلیسیها حمایت و سازماندهی شده بود هر چند که به سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حدودی حکومت ملوک الطوایفی خوانین و اشرار پراکنده را محدود ساخت اما در عوض آن چنان دیکتاتوری پدید آورد که در سایه آن هزار فامیل بر سرنوشت ملت مظلوم ایران حاکم شدند و دودمان پهلوی به تنهایی عهده دار نقش سابق خوانین و اشرار گردید.
امام خمینی علاقه خاصی به پیگیری مسائل سیاسی و اجتماعی داشت. رضا خان پس از محکم کردن پایههای سلطنت خویش در همان سالهای نخست برنامههای وسیعی را در جهت زدودن آثار فرهنگ اسلامی در جامعه ایران به معرض اجرا گذاشت. علاوه بر اعمال انواع تضییقات برای روحانیون، طی دستورالعملهای رسمی مجالس روضه و خطابههای مذهبی را تعطیل کرد، تدریس امور دینی قرآن در مدارس و اقامه نماز جماعت را ممنوع و زمزمة کشف حجاب بانوان مسلمان ایرانی را آغاز کرد. قبل از آن که رضا خان عملاً و در سطحی گسترده هدفهای خود را علنی سازد، روحانیت متعهد ایران نخستین قشری بود که با آگاهی از اهداف پشت پرده به مخالفت و اعتراض برخاست. علمای متعهد اصفهان به رهبری آیة الله حاج آقا نور الله اصفهانی در سال 1306 هجری شمسی دست به هجرت اعتراض آمیز به قم و تحصّن در این شهر زدند.
این حرکت از سوی علمای دیگر شهرها نیز همراهی شد. هجرت و تحصّن 105 روزة علما در قم (21 شهریور تا 4 دیماه 1306 هـ .ش) به عقب نشینی ظاهری رضا خان انجامید و نخست وزیر وقت (مخبر السلطنه) متعهد به اجرای شرایط متحصنین گردید، با شهادت رهبر قیام در دیماه 1306 به دست عمّال رضا خان، تحصّن عملاً پایان یافت.
این ماجرا فرصتی بود برای طلبهای جوان، با استعداد و دارای روحی سلحشور به نام روح الله خمینی تا با حضور در متن جریان از نزدیک با مسائل مبارزه و چگونگی ستیز روحانیت و رضا خان آشنا بود. از سوی دیگر چند ماه پیش از این، در نوروز سال 1306 هجری شمسی ماجرای درگیری رویاروی آیة الله بافقی با رضا خان در قم و محاصره این شهر به وسیله شاه و تبعید او به شهر ری به وقوع پیوست. این حادثه و ماجراهای مشابه و جریاناتی که در مجلس قانونگذاری این ایام میگذشت به ویژه مبارزات، روحانی نامدار و مجاهد آیة الله سید حسن مدرس تأثیر خود را بر روح حساس و پر شور امام بر جای مینهاد.
منبع:www.andisheqom.com
آن روز کسی نمیدانست، این همان است که فرداها دنیا او را به نام «امام خمینی» خواهند شناخت. همان که وقتی قیام خویش را آغاز کند، در برابر بزرگترین قدرتهای جهان خواهد ایستاد و از استقلال کشور و مجد امت اسلامی دفاع خواهد کرد و احیاگر دین خدا در عصر مسخ ارزشها خواهد شد. امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنهاش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگاه مرحوم آیة الله خوانساری (صاحب زبدة التصانیف) بوده است و هم چنین نزد عمه مکرمهاش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حق جو بود، سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.
پیشینة تاریخی:
بیستم جمادی الثانی «روز کوثر» است، پس از وفات فرزندان پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ مشرکین قریش خوشیها کردند و زبان به زخم گشودند که نسل پیامبر ادامه نخواهد یافت! از خالق هستی فرمان رسید: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ... إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ». در آن روز بزرگ، کوثر ولایت و امامت در زمین جاری گشت و بانوی عفت و ایمان، صدیقه طاهره ـ علیها السلام ـ دیده به جهان گشود تا امام همیشة عدالت و انسانیت را مونس و همسر باشد و نسلی پدید آورند که یازده ستارة امامت، ایستاده بر شاهراه هدایتِ انسانها از آن جملهاند. نسلی که صلح و جنگش، مناجات و سکوتش، حلم و علمش و حیاتِ سراسر مقاومت و رنج و شهادتش و سرانجام غیبتِ موعودِ به انتظار نشستهاش حکمتهای الهیه را رقم میزند و ثابت میکند که بندگان خدا در عصر هبوط و در حصار زمان و طبیعت به خود وانهاده نشدهاند و حق پویان و رهروانِ طریق هدایت را همیشه هدایت کنندهای هست و زمین از حجت حق خالی نخواهد ماند. دوران غیبت آغاز شد و کشمکشِ همارة خوب و بد نیز ادامه یافت. نسل در نسل، گردنکشان و زر پرستان و اصحاب فساد در جبهه ظلمت خویش و در آن سو مؤمنان و صالحان و پاک سیرتان در وادی نور رویارو ایستادند. انوار وحی بر جهان تابیده بود و اسلام با فتح قلوب بندگان خوب خدا قلمرو خویش را گسترش میداد و تا دور دستهای شرق و از آن سو تا قلب اروپا پیش میرفت. تمدنی بزرگ و بیسابقه شکل میگرفت و بشر شاهد جهش و تحولی شگرف در پهنة علم و ادب، فرهنگ و هنر و تمامی آثار تمدن واقعی با مبنایی استوار از ایمان و انگیزه بود.از ولادت تا هجرت -
در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلالة زهرای اطهر ـ علیها السلام ـ ، روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد.پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیة الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیة الله العظمی میرزای شیرازی (ره) پس از آن که سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلام را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نائل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجاء مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از 5 ماه از ولادت «روح الله» نمیگذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمّال حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زور گوئیهایشان به مقاومت برخاسته بود با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دار الحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
بدین ترتیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنهاش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگاه مرحوم آیة الله خوانساری (صاحب زبدة التصانیف) بوده است و هم چنین نزد عمه مکرمهاش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حق جو بود، سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.
حضرت امام از سنین کودکی و نوجوانی با بهرهگیری از هوش سرشار، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزههای دینیه، از آن جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر آقا میرزا محمد افتخار العلماء، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی، مرحوم اقا شیخ علی محمد بروجردی، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیة الله سید مرتضی پسندیده) فرا گرفت و در سال 1297 هـ . ش عازم حوزة علمیه اراک شد.
هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی:
اندکی پس از هجرت آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (ره) (نوروز 1300 ش، مطابق با رجب المرجب 1340 هجری قمری) امام خمینی نیز رهسپاره حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزة قم طی کرد. که میتوان از فرا گرفتن تتمّه مباحث کتاب مطوّل (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیة الله سید محمد تقی خوانساری، و بیشتر نزد مرحوم آیة الله سید علی یثربی کاشانی و دروس خارج فقه و اصول نزد زعیم حوزة قم آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی نام برد.بیشتر بخوانید: کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟
هم زمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت به فراگیری ریاضیات و هیئت و فلسفه نزد مرحوم حاج سید ابو الحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافة علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکیمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیة الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیة الله آقا میرزا محمد علی شاه آبادی بپردازد.
پس از رحلت آیة الله العظمی حائری یزدی تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزة علمیه قم به نتیجه رسید و آیة الله العظمی بروجردی (ره) به عنوان زعیم حوزة علمیه عازم قم گردید.
مشی سیاسی حضرت امام که سخت معتقد به حفظ کیان حوزهها و اقتدار روحانیت و زعامت دینی به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزهای خطیر و پر آشوب بود، موجب میشد تا آن حضرت علیرغم شایستگیها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خویش را در خدمت به تحکیم حوزة تازه تأسیس علمیه قم و به عنوان مدافعی دلسوز در کنار آیة الله العظمی حایری و بروجردی باقی بماند. پس از رحلت آیة الله بروجردی نیز امام خمینی علی رغم روی کرد گستردة طلاب و فضلا و جامعه اسلامی به ایشان به عنوان یکی از مراجع تقلید، از هر گونه اقدامی که شائبة موقعیت طلبی و مقام خواهی داشته باشد به شدت پرهیز داشت.
حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزة علمیه قم به تدریس دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسة فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسة حاج ملا صادق، مسجد سلماسی، و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری (ره) معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود. به گفتة شاگردان ایشان درس امام خمینی از معتبرترین کانونهای درسی حوزه محسوب میشد و در برخی از دورهها ـ سالهای تدریس در حوزة علمیه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلم و شناخته شده حاضر بودند.
ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا ایشان در رهبری قیام روحانیت ایفای نقش کند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملت ایران در 15 خرداد سال 1342 با دو ویژگی برجسته یعنی رهبری واحد امام خمینی و اسلامی بودن انگیزهها، شعارها و هدفهای قیام، سرآغازی شد بر فصل نوین مبارزات ملت ایران که بعدها تحت نام «انقلاب اسلامی» در جهان شناخته و معرفی شد.
کودتای رضا خان در سوم اسفند 1299 شمسی که به وسیلة انگلیسیها حمایت و سازماندهی شده بود هر چند که به سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حدودی حکومت ملوک الطوایفی خوانین و اشرار پراکنده را محدود ساخت اما در عوض آن چنان دیکتاتوری پدید آورد که در سایه آن هزار فامیل بر سرنوشت ملت مظلوم ایران حاکم شدند و دودمان پهلوی به تنهایی عهده دار نقش سابق خوانین و اشرار گردید.
امام خمینی علاقه خاصی به پیگیری مسائل سیاسی و اجتماعی داشت. رضا خان پس از محکم کردن پایههای سلطنت خویش در همان سالهای نخست برنامههای وسیعی را در جهت زدودن آثار فرهنگ اسلامی در جامعه ایران به معرض اجرا گذاشت. علاوه بر اعمال انواع تضییقات برای روحانیون، طی دستورالعملهای رسمی مجالس روضه و خطابههای مذهبی را تعطیل کرد، تدریس امور دینی قرآن در مدارس و اقامه نماز جماعت را ممنوع و زمزمة کشف حجاب بانوان مسلمان ایرانی را آغاز کرد. قبل از آن که رضا خان عملاً و در سطحی گسترده هدفهای خود را علنی سازد، روحانیت متعهد ایران نخستین قشری بود که با آگاهی از اهداف پشت پرده به مخالفت و اعتراض برخاست. علمای متعهد اصفهان به رهبری آیة الله حاج آقا نور الله اصفهانی در سال 1306 هجری شمسی دست به هجرت اعتراض آمیز به قم و تحصّن در این شهر زدند.
این حرکت از سوی علمای دیگر شهرها نیز همراهی شد. هجرت و تحصّن 105 روزة علما در قم (21 شهریور تا 4 دیماه 1306 هـ .ش) به عقب نشینی ظاهری رضا خان انجامید و نخست وزیر وقت (مخبر السلطنه) متعهد به اجرای شرایط متحصنین گردید، با شهادت رهبر قیام در دیماه 1306 به دست عمّال رضا خان، تحصّن عملاً پایان یافت.
این ماجرا فرصتی بود برای طلبهای جوان، با استعداد و دارای روحی سلحشور به نام روح الله خمینی تا با حضور در متن جریان از نزدیک با مسائل مبارزه و چگونگی ستیز روحانیت و رضا خان آشنا بود. از سوی دیگر چند ماه پیش از این، در نوروز سال 1306 هجری شمسی ماجرای درگیری رویاروی آیة الله بافقی با رضا خان در قم و محاصره این شهر به وسیله شاه و تبعید او به شهر ری به وقوع پیوست. این حادثه و ماجراهای مشابه و جریاناتی که در مجلس قانونگذاری این ایام میگذشت به ویژه مبارزات، روحانی نامدار و مجاهد آیة الله سید حسن مدرس تأثیر خود را بر روح حساس و پر شور امام بر جای مینهاد.
منبع:www.andisheqom.com