دورنماى عملكرد جهان اسلام تا فاجعه 11 سپتامبر 2001 م

با بعثت پيامبر اكر (ص) و ظهور اسلام در منطقه‏ى حجاز و صحراى عربستان در نيمه‏ى دوم قرن هقتم ميلادى ، تحول عظيمى در تاريخ سياسى - اجتماعى جهان بشريت رخ داد كه در مقايسه با پيش از آن داراى عظمت و شگفتى عجيب و استثنائى بود . به ناگهان قومى صحراگرد و باديه‏نشين كه نه از ميراث‏هاى فرهنگى و تمدن غنى و غالب معاصر خود همچون تمدن «هلنيك» در يونان بهره‏اى اندوخته بودند و نه از لحاظ قدرت و توانايى با امپراتورى‏هاى بزرگ آن يعنى امپراتورهاى ايران و
يکشنبه، 6 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دورنماى عملكرد جهان اسلام تا فاجعه 11 سپتامبر 2001 م
دورنماى عملكرد جهان اسلام تا فاجعه 11 سپتامبر 2001 م
دورنماى عملكرد جهان اسلام تا فاجعه 11 سپتامبر 2001 م

با بعثت پيامبر اكر (ص) و ظهور اسلام در منطقه‏ى حجاز و صحراى عربستان در نيمه‏ى دوم قرن هقتم ميلادى ، تحول عظيمى در تاريخ سياسى - اجتماعى جهان بشريت رخ داد كه در مقايسه با پيش از آن داراى عظمت و شگفتى عجيب و استثنائى بود . به ناگهان قومى صحراگرد و باديه‏نشين كه نه از ميراث‏هاى فرهنگى و تمدن غنى و غالب معاصر خود همچون تمدن «هلنيك» در يونان بهره‏اى اندوخته بودند و نه از لحاظ قدرت و توانايى با امپراتورى‏هاى بزرگ آن يعنى امپراتورهاى ايران و روم قابل قياس بودند و ادعاى رقابت و همسنگى مى‏كردند ، با ابتدايى‏ترين امكانات زندگى در جاهليت محض و در فقيرترين اوضاع معيشتى ، قيام كردند و تحولى عظيم و جهانى به وجود آوردند .
اين قوم به يمن و بركت برخوردارى از آرمان‏هاى حيات‏بخش اسلام و غلبه بر افكار و انديشه‏هاى جاهلى زمان خود نه تنها توانستند رهبران و قدرت‏هاى قبيله‏اى حاكم بر آن سرزمين را به زانو درآوردند و به سرعت حكومت اسلامى را در مدينةالنبى برقرار كنند؛ بلكه خيلى زود در وضعيتى قرار گرفتند كه توانستند قدرت‏هاى بزرگ جهانى آن دوران را نيز به چالش كشانند و با فراخواندن آنها به اسلام دو ابرقدرت ايران و روم را به مبارزه طلبند . ديرى نپاييد كه آن دو قدرت بزرگ جهانى را كه بر بخش عظيمى از دنياى شناخته شده‏ى آن زمان سلطه داشتند، تسلیم خود كردند و با گسترش اسلام در سرزمين‏هاى آنها پايه‏هاى فرهنگ و تمدنى را در جهان بشريت پايه‏ريزى و مستحكم كردند كه بيش از هفت قرن حرف اول را ، در دنياى آن زمان و در دوران قرون وسطى ، زدند .
اگر چه با روى كار آمدن خلافت‏هاى امويان ، عباسيان و نهايتا عثمانى‏ها از راه و رسم و شيوه‏ى حكومت‏دارى اسلامى بر پايه‏ى ارزش‏هاى اصيل آن فاصله‏ى زيادى گرفته شد ، ولى قدرت تعاليم و احكام اسلامى و قرآنى آن چنان قوى و نافذ بود كه انحراف‏هاى حكومتى ، مانع رشد و گسترش افكار و انديشه‏هاى اسلام در ميان توده‏هاى عظيم جوامع مختلف نشد .
در اين دوران به بركت اسلام ، مسلمانان فرهنگ و تمدنى را برقرار كردند كه از لحاظ پيشرفت‏هاى علمى ، فلسفى و حكومت‏دارى توانست خدمات بزرگى به جهان بشريت عرضه كند و شهرهايى مانتد بغداد ، اسكندريه ، اندلس و انطاكيه مشعل‏هاى فروزانى شدند كه تا سه قرن پيش كانون توجه جهان بشريت بودند .
جنگ‏هاى صليبى در طول قرن‏هاى 11 و 12 اگر چه نتوانست اروپاى متحد آن زمان را با تكيه بر صليب به پيروزى بر مسلمانان برساند ؛ ولى توانست آنها را با رمز و رموز اين تمدن و فرهنگ مسلط زمان آشنا كند و به دوره‏ى عظمت و بى‏خبرى آنها پايان دهد، كه از آن به عنوان عصر تاريكى ياد مى‏كنند ، تا در حالى كه جهان اسلام دچار تشتت و تفرقه بود به تدريج خود را بازيابند و عصرجديدى را آغاز كنند كه به آن عصر روشنايى لقب دادند .
در اين دوران ، غربى‏ها با غلبه بر خرافات و جاهليت دوران قرون وسطاى جوامع خود و با تكيه‏ى كامل بر اساس مادى‏گرى و دنياپرستى توانستند پايه‏هاى پيشرفت و ترقى مادى را به قيمت استعمار و استثمار توده‏هاى بشرى و بويژه جوامع تحت ستم از جمله در مناطق اسلامى فراهم كنند . به اين ترتيب ، تاريخ تحولات بشرى بار ديگر ورق خورد و اين تمدن هلنيك يونانى بود كه بعد از خواب طولانى هزارساله بيدار شد و از ضعف‏هاى ايجاد شده در جوامع اسلامى بهره برد و آنها را به اسارت خود درآورد.
اين عصر را مى‏توان آغاز دوره‏اى از پيشرفت و ترقى سريع غرب با تكيه بر افكار و انديشه‏هاى سكولار و مادى‏گرايانه و در عين حال دوره‏اى از به بند كشيدن مسلمانان و ساير ملت‏ها و فرهنگ‏ها يا به عبارت ديگر، آغاز دوره‏اى از فرورفتن مسلمانان به خواب عميق و پذيرش برترى فرهنگ و تمدن اروپايى و از خودبيگانگى دانست.
اروپاى برخاسته از دوران تاريكى قرون وسطايى با بهره‏گيرى از تلاش‏ها و كوشش‏هاى مسلمانان در جهت غناى هر چه بيشتر علمى و با پشت كردن به حكومت‏هاى خودكامه و متحجرانه‏ى كليسايى قرون وسطى و پيشرفت‏هاى شگفتى كه در عرصه‏ى علم و فن‏آورى كسب كردند و با اعمال سياست‏هاى سودجويانه و استعمارى از منابع و ثروت‏هاى عظيم و خداداى ساير فرهنگ‏ها و جوامع غيراروپايى بهره گرفتند و در عين حال توانستند آنها را در جهالت و بى‏خبرى قرار دهند .
قرون هجدهم و نوزدهم دوران پيشرفت و شكوفايى فرهنگ و تمدن غرب بود . جهان اسلام نيز بى‏توجه به علل و عوامل اصلى پيشرفت غرب و عقب‏ماندگى جهان اسلام از اين قافله ، شاهد نوعى شيفتگى مسلمانان به پيشرفت‏هاى غرب و از خودبيگانگى همه‏ى جوامع اسلامى بود ، به طورى كه در اين زمان با تصور غلط ، اساس نوعى تقليد كوركورانه از غرب پايه‏ريزى شد و بخصوص طبقه‏ى روشنفكر اين جوامع را چنان تحت تأثير قرار داد كه براى حل محروميت‏ها و مشكلات و درماندگى‏هاى جوامع اسلامى ، تنها راه علاج را در رها كردن عقايد ، فرهنگ و انديشه‏هاى اسلامى و پيروى بى قيد و شرط از غرب مى‏ديدند ؛ غافل از آن كه نه دنياى استكبارى غرب به جوامع اسلامى اجازه خواهد داد تا آنها از خوب گران بيدار شوند و نه آنها را در دستاوردهاى علوم و فن‏آورى بشريت كه مسلمانان هم در غناى آن سهيم بودند ، شريك كنند و اجازه دهند آزادانه از مواهب الهى اعم از برخوردارى از نعمات اقتصادى و مالى و سياسى همچون استقلال و آزادى در تعيين سرنوشت خود بهره‏مند گردند ؛ بلكه با تمام توان ، جلو بازگشت به خويشتن مسلمانان را خواهند گرفت . قرن نوزدهم نه تنها دوره‏ى سلطه‏ى استعمارگرانه‏ى غرب بر جهان اسلام بود ، بلكه دوره‏ى سلطه انديشه‏هاى مادى‏گرايانه همچون ليبراليسم ، ناسيوناليسم و سوسياليسم هم بود و اين در اوضاعى بود كه بقاياى اقتدار جهان اسلام در قالب امپراتورى عثمانى همچنان حضور داشت . ولى ديرى نپاييد كه استعمار و استثمار غرب چه رسمى و چه غيرعلنى بر تمام جهان اسلام گسترده شد و در عين حال شاهد تعارض و تضاد دو نحله‏ى فكرى بود كه يكى مفتون و مجذوب ماترياليسم برخاسته از غرب بود و تنها راه رستگارى جهان اسلام را پشت كردن به افكار و انديشه‏هاى اسلامى وتبعيت از ايسم‏هاى وارداتى مى‏ديد كه ثمره‏ى آن ايجاد دولت - ملت‏هايى بر پايه‏ى همين انديشه‏ها ، يعنى ، سكولاريسم ، ناسيوناليسم ، سوسياليسم و ليبراليسم شد و دنياى يكپارچه‏ى اسلام را كه جمعيتى متجاوز از يك چهارم جمعيت دنيار را تشكيل مى‏داد ، همچون موزائيك به قطعات متعدد و متفرقى تقسيم كرد و در بسيارى از موارد با استفاده از سياست « تفرقه بينداز و حكومت كن » آنها را به جان يكديگر انداخت و خود، آتش بيار معركه‏ى جنگ و خونريزى و برادركشى ميان مسلمانان شد .
در همين دوران ، كسانى مانند سيدجمال‏الدين اسدآبادى ، رشيدرضا ، محمد عبده و حسن‏البنا بودند كه به عكس گروه قبلى علت درماندگى و عقب‏ماندگى جهان اسلام را نه در تبعيت از احكان و فرامين حيات‏بخش اسلامى ، بلكه در رها كردن آن مى‏ديدند و تنها راه علاج درماندگى اين جوامع را بازگشت به اسلام و وحدت و بيدارى مسلمانان مى‏دانستند و در اين مسير تلاش و مجاهدت‏هاى بى‏وقفه ای مى‏كردند .
اگر چه در دوران جنگ جهانى اول و دوم مسلمان‏ها و اعراب در مقابله با فاشيسم و آلمان هيتلرى همكارى چشمگيرى با قدرت‏هاى غربى داشتند ، به اين اميد كه غرب با حق‏شناسى از آنها حقوق مساوى به اعراب و مسلمانان بدهد ، ولى غرب نه تنها به چنين وعده‏اى وفا نكرد، بلكه با ايجاد و پرورش و رشد جرثومه‏ى فسادى همچون دولت اشغالگر اسرائيل و حمايت بى چون و چرا از صهيونيسم ، ضربه‏ى سختى بر پيكر مسلمانان وارد آورد و روحيه‏ى يأس و نااميدى را در مسلمانان ايجاد كرد .
در همين زمان (1947) آرنولد توين بى ، مورخ معروف انگليسى، با بررسى و مطالعه‏ى عميق تاريخ به غربى‏ها هشدار دارد كه : « اگر چه پان اسلاميسم خوابيده است ، با اين حال بايد اين امكان را در نظر داشته باشيم كه اگر پرولتارياى جهان مستضعفان بر ضد سلطه‏ى غرب به شورش برخيزد و خواستار رهبرى ضدغربى شود ،اين خفته بيدار خواهد شد. بانگ اين شورش ممكن است در برانگيختن روحيه‏ى اسلام‏خواهى مؤثر باشد. حتى اگر اين روح به قدر خفتگان هفتگانه در خواب بوده باشد ، اثر روحى محاسبه‏پذيرى خواهد داشت ؛ زيرا ممكن است پژواك‏هاى عصر قهرمانى را منعكس سازد . اگر وضع كنونى بشر به جنگ نژادى منجر شود ، اسلام ممكن است بار ديگر براى ايفاى نقش تاريخى خود قيام كند .
ديرى نگذشت كه اين پيش‏بينى جامه‏ى عمل پوشيد و موجب بيدارى مسلمانان و بازگشت به خويشتن خويش شد . چنان كه در سال 1979 ، ملت مسلمان ايران با دست خالى و تنها با تكيه بر ايمان و اعتقادات اسلامى خود قيام كردند و در مقابل تمام قدرت‏هاى سلطه‏گر شرق و غرب ايستادند و توانستند به سرعت شگفت‏آورى و در عين حال با ايثار جان و مال خود بر رژيمى قدرتمند و تا دندان مسلح غلبه كنند و اولين نظام سياسى اسلامى را با تبعيت از قرآن، سنت و عترت در اواخر قرن بيستم به وجود آورند و در مقابل زياده‏خواهى‏هاى دنياى استكبارى غرب بويژه آمريكا بايستند و قدرت مادى‏گرايانه غرب و شرق را به چالش كشانند . اين پيروزى شگفت‏آور به قول امام خمينى (ره) انفجار نور بود و مقاومت و پايدارى بى‏نظير با پايبندى به اصول و ارزش‏هاى اسلامى و استكبارستيزى آن چنان اعتماد به نفسى به مسلمانان جهان داد كه موجب خيزش‏هاى متعددى در سرزمين‏هاى اسلامى شد .
آثار اين تحول عظيم به زودى در كشورهايى مانند لبنان ، افغانستان ، تركيه ، مصر ، الجزاير و ساير جوامع اسلامى رخ نمود و موجب بيدارى و خيزش هر چه بيشتر مسلمانان شد .
هنوز چند صباحى از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران نگذشته بود كه ايدئولوژى‏هاى مادى‏گرايانه در جوامع اسلامى رنگ باخت و جاى خود را به نهضت‏هاى آزادى‏بخش اسلامى و هسته‏هاى مقاومت اسلامى داد. غرب بيش از همه‏ى جوامع اسلامى در لبنان نفوذ پيدا كرده بود و مسلمانان را بخصوص در جنوب اين كشور در محروميت و فقر و فلاكت نگاه داشته بود و على‏رغم اين كه اكثريت جمعيت لبنان را مسلمانان تشكيل مى‏دادند ، از كمترين حقوق محروم بودند . دولت اسرائيل نيز براى ايجاد حاشيه‏ى امنيتى و تعقيب سياست توسعه‏طلبانه‏ى خود از سال 1977 بخش عظيمى از اين سرزمين را اشغال كرده بود و بعضا تا بيروت هم پيش رفته بود . دولت‏هاى مقتدر اروپايى هم به بهانه‏ى حراست از صلح و امنيت مركب از آمريكا ، انگليس ،فرانسه و ايتاليا پايگاه‏هاى نظامى در آن سرزمين ايجاد كرده بودند .
ملت محروم لبنان به ناگهان قيام كردند و جوانان آن با تكيه بر عمليات استشهادى به استقبال مرگ رفتند و آن چنان ضربات سهمناكى بر پنج قدرت بزرگ نامبرده وارد آوردند كه با تلفات سنگين و بدون اخذ كوچك‏ترين امتياز و يا امضاى موافقت‏نامه‏اى با نيروهاى رزمنده‏ى مقاومت فرار را بر قرار ترجيح دادند و دومين شكست سنگين را در سال 1982 بر غرب وارد كردند . آخرين شكست نيز فرار صهيونيست‏ها از اين سرزمين بود كه در سال 1999 و در پايان قرن بيستم اتفاق افتاد و به بيش از دو دهه اشغال‏گرى آنها پايان داد .
در تركيه به مدت 60 سال نظام لائيك و سكولارى مصطفى كمال پاشا با تكيه بر ناسيوناليسم و پان تركيسم شكل گرفته بود و در تقليد از فرهنك و تمدن غرب آن قدر پيش رفته بود كه خود را جزئى از دنياى غرب مى‏دانست. خط عربى را به لاتين تبديل كرد و بى‏تابانه و ملتمسانه در جست و جوى نيم نگاهى از ناحيه‏ى اروپا براى پذيرش در دامان غرب ، هم چنان بر درگاه اروپاييان ، در انتظار به سر مى‏برد كه خيزش اسلامى به صورتى مسالمت‏آميز و با استفاده از قالب‏ها و چارجوب‏هاى نظام سكولار و با حركتى آهسته توسط مسلمانان تركيه آغاز شد . با پيروزى‏هاى متعدد در انتخابات شهردارى‏ها و پارلمان به جايى رسيد كه توانست بعد از اندك مدتى ، عنان حكومت را در دست نخست وزيرى اسلام‏گرا قرار دهد . اگر چه نظام سكولار تركيه با تكيه بر قدرت ارتش و حمايت جهان غرب نتوانست به بازى‏هاى ساخته شده‏ى دست غرب همچون دموكراسى ، انتخابات آزاد و حاكميت مردم پايند بماند و به طرق مختلف جلو پيشروى و حاكميت مسلمانان تركيه را از طريق كودتا و تشكيل دادگاه‏هاى فرمايشى بگيرد؛ ولى ترديدى نيست كه اين خيزش و بيدارى نه تنها سركوب نشد ؛ بلكه روز به روز قوام بيشترى يافت و هرچه بر آن فشار وارد آيد ، بيشتر خود را نمايان مى‏سازد و عرصه را بر دولتمردان سكولار بانفوذ در همه‏ى ارگان‏هاى دولتى بويژه نيروهاى مسلح تنگ‏تر مى‏كند . امروزه مسلمانان تركيه نه تنها اداره‏ى بخش مهمى از شهردارى‏هاى سراسر كشور را در اختيار دارند ؛ بلكه صاحب تعداد شايان توجهى از كرسى‏هاى پارلمان تركيه نيز هستند و همچنان آرام آرام جايگاه خود را مستحكم‏تر مى‏كنند و به پيش مى‏روند .
در الجزاير كه دولتى به اصطلاح انقلابى و سوسياليستى بر اريكه‏ى قدرت بود و با كمك مسلمانان توانسته بود بر نيروهاى استعمارگر فرانسوى غالب آيد و استقلال خود را به دست آورد ، داستانى شبيه آنچه در تريكه اتفاق افتاد ، در زمينه‏ى خيزش و بيدارى اسلامى در اين كشور تكرار شد . اين خيزش با استفاده از موقعيت‏هاى به دست آمده در قالب جبهه‏ى نجات اسلامى و به علت ضعف‏هايى كه در ساختار حكومتى به وجود آمده بود ، به تدريج گسترده‏تر شد. ابتدا در انتخابات شهردارى‏ها پيروزى شگفت‏آورى به دست آوردند و آن گاه در انتخابات پارلمان الجزاير اكثريت قاطع كرسى‏هاى پارلمانى را در اختيار گرفتند . دولت لائيك و سكولار الجزاير كه عرصه را بر خود شديدا تنگ ديد ، با حمايت دولت‏هاى غربى ، عنان قدرت را به دست فرماندهان ارتش دارد كه دست پروده‏ى فرانسوى‏هاى استعمارگر بودند . دورانى از خونريزى و قتل و كشتار وحشيانه‏ى مسلمانان آغاز شد كه اگر چه منجر به سركوب موقت اين خيزش و قيام شد ؛ ولى ترديدى نيست كه دوران اختناق و خفقان براى مدتى طولانى دوام نياورد و مسلمانان انقلابى الجزاير كه درس مبارزه و شهادت را در جنگ‏هاى استقلال طلبانه‏ى خود با فرانسوى‏ها كه بيش از يك ميليون شهيد داده بودند ، آموخته‏اند از مسير انتخاب شده‏ى خود دست برنخواهند داشت .
در سودان ، قيام مسلمانان منجر به سقوط دولت نظامى جعفر نميرى شد و اگر چه همچنان نظامى‏ها بر اين كشور حكومت مى‏راندند ، اما با احترام گذاشتن به افكار و انديشه‏هاى مردم مسلمان سودان و على‏رغم مشكلات عظيم داخلى و خارجى در پياده كردن احكام شريعت و مقابله با استكبار جهانى به صف ساير دولت‏هاى ضداستكبارى جهان اسلام ملحق شدند .
در مصر كه همواره در طول تاريخ چهارده قرن اسلام ، مركز تمدن و فرهنگ‏هاى اسلامى بوده است قبل از بسيارى از جوامع اسلامى ، هسته‏هاى خيزش و بيدارى اسلامى شكل گرفت . در دوران حكومت زير سلطه‏ى فاروق ، نهضت اخوان المسلمين به رهبرى مردانى همچون حسن البنا و سيد قطب پايه‏ريزى شد و در كودتاى نظامى ضدامپرياليستى عبدالناصر شركت كرد . اگر چه بعد از آن به علت اختلاف بنيادين و ايدئولوژيك كه با ناسيوناليسم عربى ناصر پيدا كرده بود نتوانست به همكارى خود با دولت ناصر ادامه دهد ، در عين حال ، هسته‏هاى اخوان المسلمين در اكثر جوامع اسلامى مانند سوريه ، فلسطين ، شمال آفريقا و جنوب خليج فارس گسترش يافت و زمينه‏ى لازم را براى بيدارى اسلامى و خيزش‏هاى آن فراهم آورد؛ به طورى كه از درون اين هسته ، نهضت‏هاى جديد انقلابى مانند جهاد اسلامى و التكفير و الهجره در مصر و حماس و جهاد اسلامى در فلسطين شكل گرفت و مخالفت خود را با سازش كمپ ديويد با ترور انور سادات ، رئيس جمهور مصر ، اعلام كردند .
بيان آنچه در افغانستان در مقابله با اشغالگران روس اتفاق افتاد و ابرقدرت شرق با خيزش‏ها و مقاومت اسلامى به زانو درآورد ، داستانى طولانى و مفصل است كه از عهده‏ى اين مقال خارج است . ولى به اجمال مى‏توان گفت كه شكست خفت‏بار اتحاد جماهير شوروى از مردم فقير و پابرهنه‏ى افغان هسته‏ى فروپاشى اين ابرقدرت بزرگ جهانى را كاشت و ديرى نپاييد كه ناقوس و اضمحلال بلوك شرق را با عقب‏نشينى خفت بار از افغانستان به صدار درآورد.
آنچه امروزه در قالب انتفاضه‏ى قدس در فلسطين اشغالى مى‏گذرد و نوجوانان فلسطينى بدون ترس و وحشت از مرگ به استقبال شهادت مى‏روند و دولت تروريست و وحشى آريل شارون را در تنگنا قرار مى‏دهند و مى‏رود قدرتى را كه معروف به قدرت شكست ناپذير بود و در طول 30 سال بعد از تشكيل اين دولت ، شكست هاى خفت‏آورى بر اعراب تحميل كرد كه نهايتا به سازش ننگين كمپ ديويد و اوسلو منجر شد ، زير پاهاى كوچك و مصمم اين نوجوانان فلسطينى لگدمال شود و اين خود نويدبخش آينده‏اى روشن‏تر و موفق‏تر براى مسلمانان است تا فارغ از هر نوع سلطه‏ى استكبار - استبداد و ديكتاتورى خودكامگان از مواعب و بركات نعمت‏هاى الهى برخوردار شوند .
ذكر نمونه‏هاى برجسته‏ى اين خيزش و بيدارى در تعدادى از جوامع اسلامى به معناى محدود بودن اين خيزش‏ها به اين سرزمين‏ها نيست ؛ بلكه هسته‏هاى مقاومت و بيدارى از دورترين نقطه در شرق در جنوب شرقى آسيا تا دورترين نقطه در غرب يعنى شمال صحراى آفريقا و حتى در بسيارى از جوامع آفريقايى و جنوب صحرا و مهم‏تر از آن در قلب قاره‏ى اروپا يعنى شبه جزيره‏ى بالكان رسوخ كرده و نه فقط موجب تقابل و مقاومت در مقابل مستكبران شده است ، بلكه موجب گرايش بسيارى از مردم مستضعف غيرمسلمان ، در سراسر جهان به اسلام گرديده است .
طبيعتا اين پديده‏ى جديد ، تقابل اساسى و جدى دنياى غرب را با اين خيزش به وجود آورده و مى‏آورد . از گفته‏ها و نوشته‏هاى دولت‏مردان و انديشمندان غربى كاملا آشكار است كه دنياى استكبارى شديدا نگران و مضطرب آينده‏ى سياست سلطه‏گرانه‏ى خودند و در واقع ، قرن بيست و يكم را قرن تنازع و مقابله‏ى جهان اسلام با جهان غرب شناخته‏اند. ساموئل هانتينگتون از برخورد تمدن‏ها در قرن بيست و يكم به عنوان برخورد تمدن اسلام و غرب ذكر آن را تئوريزه كرده است . جورج بوش (پسر) بعد از حادثه‏ى 11 سپتامبر نيويورك و واشنگتن از آغاز مجدد جنگ‏هاى صليبى ياد مى‏كند و نخست وزير ايتاليا نيز مشكل بزرگ دنيا و تمدن غربى را در اسلام مى بيند و بعضى از سياست‏مداران آمريكايى ريشه‏ى تروريسم را به زعم خود در عقيده و اعتقاد مسلمانان به عنصر شهادت مى‏دانند و بعضى از انديشمندان با انصاف‏تر غربى نيز مانند بيوكانن از فروپاشى و سقوط تمدن و فرهنگ آمريكايى و غربى با عنوان مرگ غرب ياد مى‏كنند و اينها همگى نويدبخش آينده‏اى است كه در آن با بيدارى و خيزش فراينده‏ى اسلامى به قول توين بى ، اسلام خفته‏ى بيدار شده و رهبرى مستضعفان جهان را عليه مستكبران به دست گرفته و بارى ديگر دوران عظمت و شكوفايى اسلامى را احيا خواهد كرد .
پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و احياى مجدد اسلام و همچنين القاى تفكر اسلام سياسى به يك باره غرب را با حيرت و سردرگمى مواجه ساخت . اين تحير صرفاً به غرب محدود نمى‏شد و تقريبا جنبه‏ى جهانى پيدا كرده بود . اسلامى كه تا آن زمان تصور مى‏شد از ميان رفته است و بايد در صفحات تاريخ آن را جست و جو كرد ، اينك بازگشته بود و با هسته‏اى قدرتمند ، فراتر از مرزهاى ملى در حركت بود . اكثر جامعه‏شناسان خاورشناسان ، و اسلام‏شناسان غربى در اين نكته اتفاق نظر دارند كه امام خمينى (ره) بزرگ‏ترين احياگر تفكر و ارزش‏هاى اسلامى است و معتقدند آنچه را كه اصلاح‏گرايان و تجديد نظرگرايان متعهد و بيدارگرايان اسلامى از قرن نوزدهم ميلادى تا زمان آغاز نهضت امام خمينى به دنبالش بودند و صرفابه عنوان يك آرمان تبليغ مى‏كردند ، امام در صحنه‏ى عمل پياده كرد و دوران جديد رنسانس اسلامى را آغاز كرد . در مخيله‏ى كمتر كسى مى‏گنجيد كه روزى مذهب ، آن هم اسلام كه به مثابه‏ى نيروى بالقوه‏ى فرهنگى ، سياسى و اجتماعى در صحنه حضور نداشت ، آن چنان احيا شود و چنين ابعاد مستحكم و فراگيرى يابد.
واژه‏ى جهان اسلالم قبل از پيروزى انقلاب اسلامى اصولا مطرح نبود و مناطق مسلمان نشین را با توجه به اوضاع جغرافیایی و ژئوپلیکی آن به خاور میانه ، شمال آفریقا ، جنوب شرقی آسیا و خاور دور تقسیم میکردند.
این واژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در روابط بين املل مطرح شد . هانتينگتون در تقسيم‏بندى‏هاى هشتگانه‏ى خود از تمدن اسلام به عنوان يكى از واحدهاى بزرگ تمدن ياد كرد كه در تقابل با تمدن برتر غرب است .
با اين وجود ، اين واحد بزرگ تمدن داراى جغرافيايى است كه از غرب تا تنگه‏ى جبل الطارق و از شرق تا مجمع‏الجزاير ماداگاسكار گسترش دارد. در عين حال ، هنوز به صورت قطعات موزائيك در قالب نزديك به 60 واحد با نظام‏هاى متفاوتى ادامه‏ى حيات مى‏دهد و با وجود بهره‏مندى عمومى از خيزش و احياى اسلامى ، نظام دولت - ملت بر جوامع آن سنگينى مى‏كند . بنابراين ، در بررسى موقعيت آمريكا با جهان اسلام بعد از 11 سپتامبر اين واقعيت را نمى‏توان ناديده گرفت و بايد اين واحد بزرگ را در عين برخوردارى از روحیه ، عقيده و انديشه‏ى واحد در قالب اوضاع جغرافيايى و قومى بررسى و تجزيه و تحليل كرد .




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.