چکیده
این مقاله با روش مروری، تحلیلی (2) و استنباطی کوشیده است به سؤالات ذیل پاسخ دهد:1. مراد از زبان چیست؟ 2. زبان روز به چه معنا است؟ 3. چگونه میتوان برای روشن کردن آموزههای دینی از زبان روز بهره برد؟
زبان ابزار ارتباط انسانها و از الطاف الهی است. گوناگونی زبانها دال بر ظهور این لطف است که در صورتهای مختلف به نمایش گذاشته شده است و به مرور زمان تغییراتی در آن ایجاد گردیده است. مراد از تبیین دین به زبان روز نه این است که زبان دین قدیمی و کهنه است و نه اینکه آموزههای دینی غیرقابل فهم است؛ بلکه مراد این است که آموزههای دینی به گونهای بیان شود که نیازها و مقتضیات زمان را روشن نماید.
در تبیین دین به زبان روز، عالم دین میکوشد تا بنا بر مقتضیات زمان و نیازهای جدید، اصول عمیق بیان شده در دین را روشن و بازنماید و انجام این امر مستلزم توجه به اموری است از جمله: مسئله شناسی و نیازسنجی، آشنایی با قابلیتهای زبان و آگاهی از سطح دانستههای مخاطب و...
زبان از الطاف الهی برای انسان
«زبان» ابزار ارتباط انسانها است که به واسطه آن مقصود یکدیگر را دریافت میکنند. به بیانی، یکدیگر را میفهمند و نیازهایشان را میگویند و با این وسیله برطرف میسازند.در حقیقت زبان ابزار رشد است؛ به واسطه ارتباط، انسانها رشد میکنند و تعالی مییابند. ارتباط صحیح، سازنده است. خداوند زبان را برای انسانها آفرید تا یکدیگر را بشناسند و فکر هم را دریافت کنند و راهی به درون هم بیابند. پس زبان از الطاف الهی است به انسان.
همچنین گوناگونی زبانها، دال بر ظهور لطف الهی است. خداوند این لطف را در صورتهای مختلف به نمایش گذاشته است و دلیل آن را راهی برای شناخت معرفی میکند:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا... (3):
ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها (مختلف ) قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.
با گذشت زمان و در نتیجه، اعصار مختلف؛ زبان دچار تغییراتی شده است که نمیتوان صرفاً آنها را رشد زبان تلقی کرد بلکه به مرور زمان برخی کلمات اضافه یا کاسته شده است و یا صورتهای تلفظ آن تغییر یافته است.
زبان وحی، امروزی و دیروزی ندارد
اگر مراد از تبیین دین به زبان روز این باشد که دین با زبان کهن بیان شده و حال باید با زبان امروزی بیان شود، چنین فرضی صحیح نیست؛ زیرا زبان وحی، امروزی و دیروزی ندارد و اساسا کهنگی بردار نیست، بلکه حقیقتی ثابت است که از خزانه غیب الهی برای هدایت افراد زمینی نازل شده است، آن چنان که پروردگار میفرماید:وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ (4)
هر چیزی خزینهاش نزد خداوند است و جز اندازه معینی نازل نشده است.
بنابراین بر مبنای «وَلاَ تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ » (5) و همچنین «لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» (6) آنچه نزد خدا است ثابت است، پس از این نگاه، زبان دین کهنه نمیشود و مراد از تبیین دین به زبان روز این مسئله نیست.
وحی الهی جاودان است؛ به این معنا که مخاطب آن، مردم تمام اعصار و ادوار میباشند. مخاطب وحی الهی به قوم و ملیت خاصی محدود نمیشود. آنچه که خداوند برای هدایت انسان میفرستد برای هر طالب هدایتی سودمند است و پیام هدایت و رشد را برای او در بردارد. همچنین مسئله مذکور با این نکته تعارضی ندارد که؛ خداوندی که هادی عالمیان و رب العالمین است در مقاطع مختلف زمانی، قومی خاص را مخاطب هدایت قرار داده و ایشان را تبشیر و انذار نموده باشد، بلکه به این معنا است که آن نکتههای هدایتی که از جانب رب العالمین نازل شده است، همیشه در جهت هدایت انسانهایی که دردمند هدایتاند کارآمد و مؤثر میباشد. (7)
بنابراین قرآن هادی و راهنمای بشر است و از آنجا که امر هدایت تعطیلبردار نیست، بنابراین زبان وحی هدایتگر بشر در هر عصر و دورهای است و تنها مختص عصر پیامبر نیست و اگر برخی از آیات قرآن اشاره به فرهنگ عرب دارد تنها به لحاظ تشبیه و تمثیل است نه انحصار حکم!
زبان وحی قابل فهم بوده و هست و خواهد بود
ممکن است برخی این گونه پندارند که مراد از تبیین دین به زبان روز این است که باید مسائل و آموزههای دینی را قابل فهم کرد. این گروه بر این باورند که زبان دین قابل فهم نیست و باید آن را قابل فهم کرد.این فرضیه نیز دارای اشکال است؛ زیرا زبان وحی قابل فهم بوده و قابل فهم هست و قابل فهم خواهد بود.
خداوند با بشر آن چنان سخن گفته است که او بفهمد و راه را بشناسد و حرکت کند و به مقصد برسد. بنابراین زبان دین قابل فهم است و عموم مخاطبان وحی میتوانند از آن بهره برند و پیام هدایت را دریافت کنند. (8)
خداوند انسان را آفرید و او را هدایت نمود؛ به بیان دیگر، او را آفرید تا هدایت شود و به قرب برسد. از این رو، با او به گونهای سخن میگوید تا پیام هدایت را دریافت کند. بنابراین اگر خداوند در هالهای از ابهام سخن گوید و یا مراد خود را به روشنی بیان نفرماید، این مسئله امر هدایت را پیچیده و غیرممکن میسازد و این، خلاف غرض آفرینش است و او که «سبحانه و تعالی» و حکیم علی الاطلاق است، برخلاف غرضش کاری انجام نمیدهد. (9)
در ارتباط با این مسئله آیت الله شاهآبادی میفرماید:
قرآن بیان علم حق است که از مرتبه شامخ وجود که عین ذات است بر قلب مبارک محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نزول یافته و از مرتبه غیب هویت، تنزل نموده تا به اضعف مراتب که صورت کتابت و خط است درآمده برای اینکه بشر، دست به این حبل المتین و عروةالوثقی گیرد و از حضیض خاک به اوج افلاک رسد. (10)
تعالیمی که در قرآن آمده است علاوه بر اینکه معنایی قابل فهم برای همگان دارد، معانی عمیقتری نیز دارد که انسانها به میزان رشد خود در مسیر عبودیت حق، میتوانند به درک آن مفاهیم نائل شوند و این مسئله با نمادین بودن و رمزگونه بودن زبان وحی، به آن صورت که میان دانشمندان غربی (11) و پیروان (12) ایشان مطرح است، تفاوت دارد؛ زیرا آنها بر این باورند که زبان وحی به دلیل آنکه از منبعی متعالی (Transendence) صادر میشود رمزگونه و دست نیافتنی است و با فهم زمینی نمیتوان به آن دست یافت. در حالی که پروردگار بنا بر فرمایش امام کاظم (علیه السلام): «عالٍ فی دنوّه و دانٍ فی علوّه» (13) است؛ یعنی؛ همچنان که در اوج علّو و بلندمرتبگی است، در اوج دنو و نزدیکی نیز میباشد. بنابراین ضعف فهم این افراد عمدتاً به درک نادرست از توحید (بویژه توحید افعالی و ربوبیت پروردگار) برمیگردد؛ زیرا همانطور که بیان شد خداوند متعالی است، «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ» (14) اما در عین حال «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» (15) و «أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» (16) نیز هست. جمع بین این دو مقام، هنر موحدان حقیقی عالم؛ یعنی انبیاء عظام و اوصیاء بر حق ایشان است. سراسر قرآن آموزش این نوع توحید است. با چنین نگرشی بنیان این گونه اعتقادات نادرست درباره وحی، از قبیل؛ رمزگونه بودن و نامفهوم بودن آن و... برچیده میشود.
نکتهی قابل توجه دیگر اینکه؛ عربی بودن قرآن کریم به هیچوجه در تعارض با قابل فهم بودن آن برای همگان نیست، (17) بلکه خداوند برای امر هدایت بشر در هر عصر و دورهای لسان قوم نبی آن زمان را در نظر گرفته و این مسئله به آن جهت است که مردم آن عصر به سهولت و بدون اتلاف وقت پیام الهی را دریافت کنند و عمر را از دست ندهند. هم چنان که به این نکته در قرآن نیز اشاره شده است، آنجا که میفرماید:
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ (18):
ما هیچ پیامبری را، جز به زبان قومش نفرستادیم؛ تا (حقایق را) برای آنها آشکار سازد.
بنابراین در ارتباط با قرآن کریم نیز چنین است؛ یعنی از آنجا که قوم پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) عرب زبان بودند، خداوند پیام خود را از طریق فرستادهاش به زبان ایشان نازل کرد و به این ترتیب کار را برای ایشان آسان نمود تا هدایت شوند.
همچنین باید در نظر داشت که این مسئله به معنای آن نیست که افراد غیرعرب زبان، پیام هدایت را درک نمیکنند؛ بلکه ایشان نیز میتوانند پیام هدایت را بفهمند (19) و امام معصوم هر عصری نقش هادی مطلق را در آن زمان ایفا میکند و پیام هدایت پروردگار را به مردم میرساند.
توجه به نیازها و مقتضیات زمان
اگر مراد از تبیین دین به زبان روز این باشد که باید آموزههای دین به گونهای بیان شود که نیازها و مقتضیات زمان را روشن نماید، این نظریه پذیرفته است.به عبارت دیگر، دین اصول را بیان میکند و برای تبیین دین به زبان روز، عالم دین باید تلاش کند تا بنا بر مقتضیات زمان و نیازهای جدید، آن اصول را روشن نماید.
در این ارتباط، نکات حائز اهمیتی که بدون در نظر گرفتن آنها، تبیین دین به زبان روز ناممکن است، عبارت است از:
الف. عالم دین باید دین را به عنوان یک مجموعهی منسجم و مرتبط با هم بشناسد.
ب. از نیازهای زمان کاملاً آگاه باشد.
ج. با زبان و قابلیتهای آن آشنایی کامل داشته باشد.
بنابراین زبان انعطافپذیر است؛ پس میتوان با آن بازی کرد و آن را به استخدام گرفت. اگر انسان به واقع کاربرد زبان را بشناسد، میتواند از این مهارت برای انتقال مفاهیم استفاده نماید. از این رو عالم دین، که در صدد تبیین دین به زبان روز است، باید این مسائل را مورد توجه قرار داده و مهارت کافی کسب نماید.
ضرورت تبیین دین به زبان روز
توجه به دین به عنوان برنامهی کمال انسان از ضروریات است؛ خداوند در قرآن کریم این مسئله را اینگونه تصریح مینماید و چنین میفرماید:فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا (20):
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده است.
عارف کامل حضرت آیت الله شاهآبادی نیز درباره لزوم اقامهی وجه به سمت دین میفرماید:
دین مصحح حیات انسان است در تمام عوالم از ملک و برزخ و ملکوت و جبروت، نه غیر آن؛ زیرا غیر دین از کمالات علمی و عملی فقط میتواند مصحح حیات ملکی باشد، آن هم مشروط و منوط به إعمال قواعد دین و إلاّ مخرّب زندگانی فردی و اجتماعی است. (21)
بنابراین بر مبنای آخرین تعریف، تبیین دین به زبان روز از اهمیت فوق العادهای برخوردار است و اگر عالم دین نتواند نیازسنجی کند و مقتضیات زمان را بشناسد، ظلمی عظیم در حق خود و جامعهی خویش روا داشته است و در حقیقت به نعمات الهی بیتوجهی کرده است؛ زیرا خداوند نعمت هدایت را به انسان عنایت کرده و از این رو انسان باید این نعمت را بشناسد و از آن بهرهمند گردد.
ظهور این هدایت، کاری بسی مهم است که انبیاء و اوصیای خدا (علیه السلام) به انجام رساندهاند و پس از آنان، عالمان دین عهدهدار آن شدند.
از سیره پیامبران و جانشینان آنان، دعوت افراد به دین الهی، با زبانی نرم و قابل فهم است (22)، از این رو شاگردان آنان نیز باید چنین باشند.
نرمش در گفتار و سخن قابل فهم به این معنا است: عالم دین نیاز مخاطبان را بشناسد و بداند سؤالات آنان چیست؟ دانستههای آنان در چه حد است و سپس با عنایت به معلومات و دانستههای آنها، چنان سخن گوید که مسائل و نقاط مبهم ذهنی افراد زایل شود. سیرهی انبیاء و اولیاء الهی بر این اساس است.
بیتوجهی به این مسئله مهم، صدمات بسیاری به بار میآورد که مهمترین آن، دوری از هدایت است که ثمرهی آن ظلم و جهالت میباشد.
اگر جامعه از هدایت الهی فاصله گیرد، در دامهای گسترده شیطان گرفتار میشود که این گرفتاری به اشکال متفاوتی نمایان میشود و ماحصل تمام آنها غفلت و تاریکی است. (23)
از این رو عالم دین باید این مسئله را جدی تلقّی کرده و برای آن برنامهریزی داشته باشد.
برنامهریزی برای امر هدایت
برنامهریزی در این راستا مستلزم چند امر است. پیش از هر کار باید مسئله شناسی کرد. به این معنا که ابتدا نیازها را شناخت، و آنها را اولویتبندی کرد، سپس از عالمانی که با زبان مخاطب به خوبی آشنا هستند و قابلیتهای زبانی را میدانند، تقاضا کرد تا آن مسئله را تبیین نمایند.به طور معمول گرهها در مرحلهی دوم شکل میگیرند؛ یعنی نیازها شناخته میشوند، اما زبان شناسی ضعیف است و یا اینکه سطح معلومات مخاطب روشن نیست؛ برای نمونه در شرایط کنونی جامعهی ایران، عدهای از جوانان ما در برابر به برخی مسائل دینی از جمله؛ پوشش اسلامی، ارتباط با جنس مخالف، موسیقی، حدود دوستی و احترام به والدین و... با ابهاماتی مواجه هستند و در اجرای حدود الهی دچار مشکل میباشند و به تعبیر صحیحتر تسلیم امر الهی نیستند.
عالمان دین مسئله را میدانند. گام بعدی در جهت تبیین دین به زبان روز، شناخت معلومات مخاطب است.
به طور عمده آن دسته از جوانانی که با چنین ابهاماتی مواجهاند، از اطلاعات کافی در زمینهی مسائل فلسفی، کلامی و یا علوم قرآنی و روایات برخوردار نیستند، اما همین قشر جوان از علوم ارتباطات و فناوری روز مطّلع هستند و حتی در بسیاری از موارد، گامی فراتر از عالمان دین برمیدارند.
به طور معمول این گروه از، جوان با رایانه آشنایی دارند و از اینترنت بهرهمند میشوند. نکته همین جا است، با این دسته از مخاطبان، با دانشی در این سطح، چگونه باید برخورد کرد؟ و کدامیک از قابلیتهای زبان در ارتباط با این افراد کارایی لازم را دارد تا در پایان، مسئلهی خود را حل شده پندارند و ابهامشان برطرف شود.
به طور معمول خطا در همین مرحله صورت میگیرد؛ زیرا عالمان دین اغلب با زبانی سخن میگویند که برای این گروه از مخاطبان ملموس نیست و با آن آشنایی کافی ندارند و همین، مسئله کار را دشوار میسازد و رشته ارتباط این دو قشر را قطع میکند.
بنابراین اگر بخواهیم برای جوانی با این سطح از دانش (همانگونه که توصیف شد)، پوشش اسلامی را توضیح دهیم، نمیتوانیم تنها با تمسک به آیات و روایات، ضرورت و حدود حجاب را برای او روشن کنیم و اگر به این حد اکتفا کنیم به طور یقین با ناکامی و عدم پذیرش مخاطب مواجه میشویم؛ زیرا مخاطب جوان ما در همین گام اول، دچار مشکل شده؛ یعنی هنوز با آیات و روایات به عنوان منابعی قابل اعتماد ارتباط برقرار نکرده تا راه زندگیاش را به واسطهی آنها بیابد و از آنها الگو بگیرد. بنابراین باید به گونهای دیگر، مسئله را روشن کنیم، به نحوی که:
الف- در سطح فهم و دانش او باشد.
ب. استفاده از منابع و ابزاری که با ان انس و ارتباط بیشتری داشته باشد؛ را اینها همه از هنر گوینده است که حال مخاطب خود را به خوبی درک کند و به مقتضای حال او سخن بگوید.
قرآن و عترت نیز بیانگر آن است که مخاطبان انسان همه در یک سطح نیستند و باید با هرکدام به مقتضای سطح فکرشان رفتار کرد و شیوهی متناسب را برگزید. (24)
تبیین مسائل با تکیه بر محسوسات
از آنجا که معمولاً جوانان بیش از هر چیز با امور محسوس در ارتباط هستند، بنابراین استفاده از محسوسات برای پاسخگویی به مسائل ایشان بسیار مؤثر است. به عنوان مثال برای تبیین مسئله پوشش دینی میتوان گفت: پوشش دینی برای محافظت تو قرار داده شده است. در حقیقت خداوند با تعیین حدود پوشش، تو را از آسیب محافظت میکند، چون او از همه به تو مهربانتر است.مهربانی خدا بیمنت است. او مهربانی صمیمی و نزدیکترین وجود به تو است. و در قبال این مهربانی، هیچ انتظاری ندارد؛ جز اینکه تو قدر خود بدانی. خدا دلسوزترین دوست تو است، از این رو به هدایت تو مشتاق است. او دوست ندارد تو گم کرده راه باشی، به همین دلیل با تعیین حدود پوششی، تو را در این راه حفظ میکند.
آیا در برابر سرما و گرما پوشش مناسبی انتخاب میکنی؟ پس این مسیر هم پوشش مناسب خود را دارد؛ یعنی مسیر رشد و هدایت، پوشش خاص خود را میطلبد. حجاب زنان و حدود پوشش مردان، تجهیزات لازم تو را در این راه مهیا میکند.
از آنجا که مخاطب با این نحوهی بیان آشنا است، این نکته را میفهمد و تأیید میکند و در پی اطلاعات دیگر میرود. او با این زبان آشنا است؛ زبانی که با تکیه بر محسوسات سخن میگوید و مطالب را روشن میکند. بنابراین عالم دین میتواند از این راه وارد شود و با جوان ارتباط برقرار کند و با تکیه بر محسوسات و نکات قابل پذیرش از سوی مخاطب، ابهامزدایی کند و مسئله را حل نماید.
بنابراین لازمه شناخت تبیین دین به زبان روز و رسیدن به آن، نیازسنجی مخاطب و سپس شناسایی معلومات و علایق او و بعد هم سخن گفتن با زبانی قابل فهم او است که ما را به هدف مورد نظر میرساند.
استفاده از مثال بسیار کارآمد است
بیان تمثیلی، در واقع تشبیه معقول به محسوس است که در محاورات عرفی و عقلایی روشی رایج است و مانند روش نمادین، سبب پیچیدگی فهم موضوع نمیشود، بلکه مطلب را روشنتر میکند. بنابراین از آنجا که ذهن عموم با ادراکات حسی مأنوستر است، قرآن نیز با به کارگیری این روش به تفهیم تعالیم خود میپردازد. (25)به کار بردن مثالهایی مناسب با فرهنگ مخاطب نقش مهمی در فرآیند تبیین دین دارد و بسیار کارآمد است. بنابراین عالم دین باید مثالها را به خوبی بشناسد و آنها را در کنار نیازها و معلومات مخاطب قرار دهد. در حقیقت هدف این است که ابزار دیگر علوم را نیز برای تبیین دین به استخدام بگیریم.
برای نمونه؛ امروزه بیشتر جوانان با رایانه آشنا هستند و یکی از کارهای رایج میان آنان، کنترل مرتب سیستم رایانهای است که احیاناً مبتلا به ویروس نشده باشد؛ همچنین دائماً از آنتی ویروسهای قوی استفاده میکنند تا سیستم خود را بهینه نگاه دارند. خوب! نکته همین جا است! یعنی میتوان از این مسئله استفاده کرد و این گونه مثال زد که پوشش دینی برای دختران مانند آنتی ویروس عمل میکند و اجازه نمیدهد دشمن وارد شود و سیستم را مختل کند.
شناخت طبیعت و بهرهگیری از آن
شناخت طبیعت و افعال پروردگار، گام مهمی در بیان مسائل دینی است. به عنوان مثال برای محافظت سطوح مختلف طبیعت پوششهای طبیعی وجود دارد از جمله: پوشش پرچم گل، گلبرگ است و پوشش گلبرگ، کاسبرک، پوشش ریشه، خاک است و پوشش آوندهای گیاه، پوستهی آن. پوشش پوست بدن پرندگان، پر است و در حیوانات دیگر نیز به تناسب آفرینش آنان پوششی برای پوست بدنشان وجود دارد. پوشش چشم که آن را از آسیب دور نگه دارد پلک است و...اینها همه سنت الهی است که در عالم، محافظت اعضا را برعهدهی یکدیگر قرار داده است همین طور در رابطه با مسائل معنوی نیز چنین است. به این معنا که؛ محافظت انسان از روحش در عالم قرار داده شده است. انسان با نماز از روحش محافظت میکند و آن را از آسیب دور نگه میدارد، همانطور که خداوند در قرآن میفرماید:
إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ: (26)
نماز انسان را از زشتیها و گناه بازمیدارد.
همچنین برای زنان و مردان (به طور خاص) محافظهایی تعریف شده است. پوششی که خداوند برای زنان قرار داده است محافظ سلامت روحی آنان است. در حقیقت زنان با حفظ پوشش دینی از آسیب محفوظ میمانند، بنابراین نکته قابل تأمل اینکه؛ محافظت و ایمنی، کاهش آسیبهای احتمالی را به همراه دارد.
امروزه بسیاری از جوامع غربی در پی راهحلی برای کاهش آسیبهایی هستند که زنان در معرض آن قرار میگیرند.
تمام عالم، آیتی است که خدا را نشان میدهد
سراسر عالم در نظر عارف بالله، آیت الهی است که او را نشان میدهد و به سوی او رهنمون میکند. عارفان حقیقی خدا را در تمام عرصههای زندگی سود میبینند. آنان با توحید زندگی میکنند. توحید ناب قرآن سرلوحهی کارهای عارفان است، بنابراین مصداق این آیه از قرآن قرار میگیرند:
سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ (27):
به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برایشان آشکار شود که او حق است.
بنابراین عارفان به عنایت الهی، حقیقت عالم را درک میکنند و به تمام اجزای عالم به عنوان آیت الهی مینگرند. از این رو به خوبی درمییابند که زبان نیز از مظاهر پروردگار است و همچنین میدانند که چگونه از این مظهر الهی برای هدایت مظاهر دیگر میتوان استفاده کرد؟ و بنا بر آیهی «لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» (28) کل عالم را سپاه الهی میدانند که در امر هدایت یاریرسان آنان خواهند بود.
از دیدگاه عارفان، عالم وحدتی منسجم و یکپارچه دارد و هرگونه بیثباتی و بینظمی را دور میکند.
در این رابطه عارف وارسته آیت الله شاهآبادی، با ذکر حدیث: «خلقتک لاجلی و خلقت الاشیاء لاجلک»؛ یعنی تو را برای خود آفریدم ولی اشیاء و موجودات را برای تو، چنین میفرماید: و البته چنین عبدی، مُدرِک مولا شود به عقلش و محب و عاشق مولا گردد به قلبش و تمام حرکات و سکناتش بر اساس دید مولا و معشوق حقیقی خود باشد و همین است حقیقت دین، چنانچه از ائمه اطهار وارد شده: «هل الدین الا الحبّ»: یعنی دین غیرمحبت و عشق به ذات مقدس حق تعالی چیز دیگری نیست و کارش به جایی رسد که تمام موجودات و اشیاء را ظهور و جلوهی معشوق حقیقی ببیند و به این ظهور استدلال نماید بر حقّ ظاهر و این مقام، آخرین مرتبهی اسلام است. (29)
توحید عارف جایی برای غیر باقی نمیگذارد. همچنان که اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در دعای عرفه میفرمایند:
ألغیرک من الظهور ما لیس لک (30)
مگر غیر تو را ظهوری هست که از آن تو نباشد.
از این دیدگاه در نگاه عارف، عالم یک سیستم واحد است که تمام اجزاء آن بهترین هستند و تمام آنها ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر دارند و یک ارتباط بسیار دقیق بین اجزاء این سیستم برقرار است. (31)
همهی عالم در نظر عارف، آیت مظهر و تجلی الهی است. از این رو، تمام آیات الهی میتوانند به کمک یکدیگر بیایند. انسانها آیت الهیاند و طبیعت نیز چنین است، بنابراین از طبیعت به عنوان آیت الهی برای هدایت انسان که آیت دیگر خداوند است میتوان بهره برد؛ زیرا تمام آیات الهی طالب هدایت هستند و به مصداق آیه: «ألا الی الله تصیر الامور» در آفرینش همه به دنبال حقاند. و چون وحدت و یکپارچگی بر عالم حاکم است، بنابراین همه در امر هدایت معین یکدیگرند، و همانطور که این مسئله در آفرینش عالم لحاظ شده است، در امر دعوت به هدایت نیز میتواند موردتوجه قرار گیرد و براساس آن برنامهریزی شود.
از آنجا که عارف بالله یکپارچگی عالم را در توحید دریافته است، نگاه او به عالم، نگاه محبتآمیز است و دردِ عالم را در دوری از پروردگار میبیند؛ درد کردگان را میداند و راه و راهبر را هم میشناسد، از این رو برنامهریزی او برای هدایت دیگران با توجه به انسجام و وحدت صورت میگیرد. او مشترکات را به خوبی درمییابد و با تکیه بر آنها دعوت به هدایت میکند. و باید این نکتهی بسیار مهم در امر هدایت مورد توجه قرار گیرد.
نتیجه
خداوند که هادی مطلق عالم است، با انسان به زبانی سخن گفته که آدمی آن را میفهمد. او- سبحانه وتعالی- مشتاق رشد و تعالی انسان است و از دادن چیزی به او دریغ نمیکند.بنابراین هر آنچه لازم است انسان بداند تا حقیقت را دریابد و به آن سو رهنمون شود، به روشنی در دین آورده شده است و زبان دین، زبانی قابل فهم و روشن است.
پس تبیین دین به زبان روز برای افرادی که دغدغه دین دارند این است:
الف. باید دین را به خوبی بشناسند.
ب. مخاطب و نیازهای او را شناسایی کنند.
ج. با زبانی قابل فهم و با تکیه بر اصولی که در دین آمده است به نیازهای افراد پاسخ دهند و ابهامات را برطرف سازند.
اینکه؛ انسان دیندار بتواند با استفاده از قابلیتهای زبان، حقایق را به آسانی بیان نماید، (همچنان که سیره انبیاء عظام و ائمهی اطهار (علیهم السلام) چنین بوده است) یک مهارت است.
سادهگویی هنر است. اینکه عالم دین بتواند حقایق را متناسب با فهم مخاطب با به کار بردن تمثیل و یا مهارتهای دیگر، آسان و قابل فهم نماید، هنر با ارزشی است.
پینوشتها
1- استادیار دانشگاه امام صادق (علیه السلام).
2- Analytical -Review
3- حجرات/13.
4- حجر/21.
5- یونس/64.
6- روم/30.
7- یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ (یونس/57): ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و درمانی برای آنچه در سینههاست (درمانی برای دلهای شما) و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان.
8- البته این به آن معنا نیست که بهرهی همگان از قرآن و زبان وحی یکسان است؛ بلکه براساس روایتی که از اهل بیت (علیهم السلام) منقول است: معارف قرآن دارای مراتبی است و هرکس به میزان ظرفیت و استعداد وجودی خود از آن بهرهمند میگردد. متن حدیث مذکور چنین است: «کتاب الله عزّوجلّ على اربعه أشیاء: علی العباره و الاشاره و اللطائف و الحقایق؛ فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطائف للاؤلیاء و الحقایق للأنبیاء: کتاب خدا مشتمل بر چهار مرتبه است: عبارت، اشاره، لطایف و حقایق؛ عبارت برای عموم و اشاره آن برای خواص و لطایف برای اولیاء و حقایق از آن انبیا است. («بحارالانوار»، ج75، ص278). بنابراین انسانها به میزانی که فطرت خود را پاک و دور از آلودگی نگاه دارند بهرهمندی ایشان از زبان وحی بیشتر است؛ زیرا مخاطب قرآن فطرت آدمیان است.
9- حضرت آیت الله جوادی آملی در این باره میفرماید:
زبان دین با زبان همگان هماهنگ و برای همه انسانها قابل فهم است. زبان دین معماگونه و رمزگونه نیست تا کسی آن را نفهمد؛ زیرا دین برای هدایت توده مردم آمده است پس باید معارف و حقایق را به گونهای بیان کند تا همگان حق و صدق بودن آن را بفهمند و نیز برتری آن را در مقایسه با سایر افکار و آرا یافته و آن را بپذیرند. اگر زبان دین رمزی و معماگونه باشد، هدف در این هدایت و انتخاب و ترجیح، تحقق پیدا نخواهد کرد.
همچنین ایشان در جای دیگر این گونه بیان میکنند:
چون زبان دین باید برای همگان قابل فهم باشد؛ اول اینکه انبیای الهی به زبان قوم خودشان مبعوث شدند: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ» (ابراهیم/4) ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا حقایق را برای آنان بیان کرده. دوم اینکه پیامبران با زبان مردم احتجاج کرده، به سؤالهای آنان پاسخ میدادند و مردم نیز آن احتجاجها را پس از فهم، یا میپذیرفتند یا احیاناً رد میکردند. سوم اینکه از رهآورد انبیاء به نام «بینات» یاد شده است. بینات یعنی حقایقی که بین و روشن است. اگر مقصود از بینات معجزه باشد، دارای زبان گویا و روشن است و اگر مراد کتابهای آسمانی باشد باز هم دلالت متون آن روشن است «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ» (حدید/25) (دینشناسی، ص77 و 78)
استاد شهید مطهری نیز در ارتباط با این مسئله میفرماید:
قرآن مَثل بعضی کتابهای مذهبی نیست که یک سلسله مسائل رمزگونه در مورد خدا و خلقت و تکوین مطرح کرده باشد و حداکثر یک سلسله اندرزهای اخلاقی را هم ضمیمه کرده باشد و بس؛ به طوری که مؤمنین ناچار باشند دستورها و اندیشهها را از منابع دیگر أخذ کنند. قرآن اصول معتقدات و افکار و اندیشههایی را که برای انسان به عنوان یک موجود با ایمان و صاحب عقیده لازم و ضروری است و همچنین اصول تربیت و اخلاق و نظامات اجتماعی و خانوادگی را بیان کرده و تنها توضیح و تفسیر و تشریح و احیاناً اجتهاد و تطبیق اصول بر فروع را بر عهده سنت و یا بر عهده اجتهاد گذاشته است. این است که استفاده از هر منبع دیگر، موقوف به شناخت قبلی قرآن است. قرآن مقیاس و معیار همه منابع دیگر است. («آشنایی با قرآن»، ج1، ص10).
10- حیدر تهرانی، «رشحات المعارف»، جزوه دوم، ص43 و44.
11- یکی از قائلین به نمادین بودن زبان دین در میان دانشمندان غربی «تیلیش» میباشد. برجستهترین دلیلی که تیلیش و دیگران بر اساس آن، زبان دین را نمادین خواندهاند، پیچیدگی متعلق نماد است. تیلیش، سرّ نمادین بودن زبان دین را فوق درک انسانی تلقی کردن خداوند و عدم امکان سخن گفتن دربارهی آن به زبان حقیقی و آن را غیرنمادین میداند. از طرف دیگر، وی اعتقاد دارد که دین، مساوی ایمان، و متعلق ایمان، دلبستگی واپسین و بیقید و شرط است (179-180.Horden. P)
وی میگوید:
دلبستگی واپسین انسان را باید به طور نمادین مطرح کرد؛ زیرا تنها زبان نمادین میتواند نهایی و واپسین را بیان کند. (تیلیش، «ماهیت زبان دینی»، ص57)
آلستون نیز در تبیین نظریهی تیلیش و نقد آن، به این نکته اشاره دارد که دلیل اصلی تیلیش برای نمادین خواندن زبان دین، پیچیدگی درک خداوند و متعلق دلبستگی بیقید و شرط انسان است. «فاوست» و «وات» نیز دلیل اصلی نمادین بودن زبان دین را پیچیدگی موضوعات دینی؛ یعنی فراتر از دانش ظاهری و محسوس انگاری آن میدانند.
Fawcett. The symbolic language of Religion. P.30) (W. Montgomery watt. Islam and Christianity Today A contribution to Dialogue London Rutledge & Kegan Paul1983). P25-27).).
ر. ک: ابوالفضل ساجدی، «زبان دین و قرآن».
12- از جمله پیروان این نظریه آقای مجتهد شبستری است. وی زبان گزارههای دینی را نمادین میداند و در این رابطه تفکیکی میان گزارهها بیان نکرده است. عبارت او گویای نمادین دانستن تمام محتویات متون دینی است. وی چنین اظهار میدارد:
آنچه در کتاب و سنت و روایات داریم دادههای تاریخی است که به گونهای نمادین از واقعیات حکایت میکنند. (کیان، ش52، ص11/ به نقل از: ابوالفضل ساجدی، «زبان دین و قرآن»، ص346)
دین شناسی جدید عبارت است از شناختن دستگاهها و نمادهای رمزی دین. در دین شناسی جدید، زبان دین رمزی است. شناخت هر دین عبارت است از شناخت مجموعه رمزی زبانی. اسلام به عنوان یک قرائت، در درجه اول از مباحث هرمنوتیک سود میجوید که مباحث دانش فهم و تفسیر متن است. براساس این دانش، متون دینی به عنوان نمادهای رمزی مانند هر متن دیگر فهم و تفسیر میشود؛ خواه آن متن کتاب باشد یا هنر اسلامی و یا چیزهای دیگر.... در واقع، اسلام به عنوان یک قرائت از متون دینی، توضیحی رمزگونه و نمادین ارائه میدهد. «شبستری، نقدی به قرائت رسمی از دین »، ص368)
دکتر سروش نیز از دیگر پیروان این نظریه است. او در این باره عبارتهای متفاوتی دارد. گاه زبان قرآن را نمادین تلقی کرده، گاه آن را زبان حیرت مینامد. گاه نیز زبان قرآن را زبان قوم معرفی کرده است. آنجا که زبان دین را زبان حیرت و معما میداند، چنین میگوید:
دین امری رازآلود و حیرتافکن است و این ضدّ قشریت است و آن وضوح و دقت و قشریتی که از یک ایدئولوژی میخواهند، در دین وجود ندارد. (عبدالکریم سروش، «فربهتر از ایدئولوژی»، ص126 و 165)
کسان دیگری همچون دکتر شریعتی و ثینیا ماکینو نیز بر نمادین بودن زبان قرآن تأکید دارند. (ابوالفضل ساجدی، «زبان دین و قرآن»، ص348).
13- «مفاتیح الجنان»، دعای نماز امام موسی کاظم (علیه السلام).
14- شوری/11.
15- انفال/ 24.
16- ق/16.
17- در تأیید این مطلب، آیات بسیاری در قرآن کریم ذکر شده است از جمله: سورهی شعراء آیات 193-195:"نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ * بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ ": روح الامین آن را بر قلبت نازل کرد تا از هشداردهندگان باشی؛ به زبان عربی روشن (یعنی عربی که خود آشکار است و چیزهای دیگر را هویدا میکند). و سوره احقاف آیهی12: «ه?ذَا کِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَاناً عَرَبِیّاً لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرَى لِلْمُحْسِنِینَ»: این کتاب، هماهنگ با نشانههای تورات است، درحالی که به زبان عربی و فصیح و گویاست تا ظالمان را بیم دهد و برای نیکوکاران بشارتی باشد.
18- ابراهیم/4.
19- در ارتباط با این مسئله، آیت الله جوادی آملی میفرمایند:
خداوند، قرآن را (همانند دیگر کتابهای آسمانی) برای هدایت انسانها نازل کرده است. از این رو باید زبان آن برای همه قابل فهم باشد؛ البته چون بعثت در فضای عرب زبانان صورت گرفت و رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عرب بود، قرآن به زبان عربی نازل شد، و چون حوزهی رهنمود قرآن، همهی انسانها در هر عصر و زمان و مکان است، زبان آن جهانی است؛ یعنی مطالب آن جهان شمول و قابل فهم در همهی اعصار است و در بهرهمندی از معارف قرآن نه استفاده از فرهنگ خاصی شرط است تا بدون آن، نیل به اسرار قرآنی میسر نباشد، نه تمدن ویژهای مانع است تا عدهای بر اثر نداشتن آن از لطایف قرآن محروم شوند. («دین شناسی»، صص78 و 79).
20- روم/30.
21- «رشحات البحار» (کتاب: الانسان والفطره)، ص19 و 20.
22- یکی از نمونههای بارز آن، داستان حضرت موسی (علیه السلام) و درخواست ایشان از درگاه خداوند متعال است که شرح آن در سوره طه آیات 25 تا 28 چنین آمده: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی»: پروردگارا سینهام را گشاده کن و کارم را آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
همچنین دستوراتی که خداوند دربارهی شیوهی ابلاغ دین به حضرت موسی (علیه السلام) و دیگر پیامبران میدهد همه بیانگر اهمیت همین مسئله است. برای نمونه به برخی از این دستورات اشاره میکنیم: «فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى»: به نرمی با او سخن بگویید شاید متذکر شود، یا از خدا بترسد. (طه/44)، «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»: با مردم به نیکی سخن بگویید. (بقره/83)، «قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»: با آنها به شایستگی سخن بگویید. (نساء/5)، «قُولُوا قَوْلاً سَدِیداً»: سخن حق بگویید. (احزاب/70)
23- خداوند چه نیکو، حال این گم کردگان طریق هدایت را توصیف میکند؛ آنجا که میفرماید: «أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ»: (حال كافران و گمراهان) همچون ظلماتی در یک دریای عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج دیگری و بر فراز آن ابری تاریک است؛ ظلمتهایی است یکی بر فراز دیگری، آنگونه که هرگاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری بر او نیست. ( نور/40)
24- در اهمیت مسئله مخاطب شناسی همین بس که خداوند در قرآن پیامبر خود را نسبت به آن امر میکند و اینگونه میفرماید: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»: با حکمت و اندرز به راه پروردگارت دعوت کن و با آن شیوهای که نیکوتر است مجادله نما، پروردگارت از هر کسی بهتر میداند چه کسی از راه گمراه شده است و او به هدایت یافتگان داناتر است. (نحل/125)
با دقت در آیهی فوق درمییابیم که پیامبر بنابر امر الهی ملزم است تا متناسب با حال مخاطبانش بهترین روش را برای رویارویی با ایشان برگزیند تا کلامش مؤثر واقع شود؛ زیرا مخاطبان همگی در یک سطح نمیباشند.
چنین در این باره روایتی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده که هنر تبلیغاتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را چنین توصیف میکند: «طبیبٌ دوّارٌ بطبّه، قد أحکم مراهمه و أحمی مواسمه، یضع ذلک حیث الحاجه إلیه من قلوب عمى و أذانٍ صمّ، و السنهٍ بُكم، متتبعٌ بدوائه مواضع الغفله و مواطن الحیوه»: پیامبر (همچون) طبیبی است که [در میان بیماران] میگردد تا درد آنان را درمان کند. دارو و مرهمهای خود را مهیا کرده است و ابزار جراحی خویش را گداخته است تا هر زمان نیاز افتاد آن را بر دلهای نابینا و گوشهای ناشنوا و زبانهای ناگویا بگذارد، با داروهای خود در پی یافتن غفلتزدگان است یا سرگشتگان وادی ضلالت. (نهج البلاغه، خطبه107/ «عیون الحکم والمواعظ» : 319/ 5564)
امام علی (علیه السلام) در ارتباط با مسئله مخاطب شناسی در حدیث دیگری میفرمایند: «مروا الأحاث بالمِراء و الجدال، و الكهول بالفكر، و الشیوخ بالصمت»: نوجوانان را به مجادله و مباحثه فرمان دهید، میانسالان را به تفکر و کهنسالان را به سکوت. («شرح نهج البلاغه»، 20/ 285/ 260)
25- «وَ لَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ»: ما برای مردم در این قرآن از هر نوع مثلی زدیم شاید متذکر شوند. (زمر/27)
«تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»: اینها مثالهایی است که برای مردم میزنیم، شاید در آن بیندیشند. (حشر/21)
یکی از مثالهای بسیار زیبای قرآن که مطابق با قوانین تجربی نیز میباشد، دربارهی مسئلهی انفاق و نتایج حاصل از آن است که خداوند چنین میفرماید: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»: کار کسانى که اموال خود را برای خشنودی خدا و تثبیت (ملکات انسانی) در روح خود انفاق میکنند، همچون باغی است که در نقطهی بلندی باشد و بارانهای درشت به آن برسد و ( از هوای آزاد و نور آفتاب به حد کافی بهره گیرد) و میوهی خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است) و اگر باران درشت به آن نرسد بارانی نرم به آن میرسد و خداوند به آنچه انجام میدهد بیناست. (بقره/ 265)
«سیوطی» تمثیلهای قرآن را به دو دستهی ظاهری و مخفی تقسیم میکند. در نوع اول واژهی مثل در آیه مذکور است یا در قالب تشبیه آمده و به نحوی حرف «ک» مورد تصریح قرار گرفته است. در نوع دوم واژهی مثل در آیه نیامده است. (سیوطی، «الاتقان»، ص413-415)
علامه طباطبایی در این باره میفرماید:
امثالی که در قرآن آمده است، گرچه دارای معانی ظاهری عام و قابل فهمی برای عامهی مردم میباشد، کشف حقیقت معانی و مقصود نهایی آنها برای کسانی فهم میشود که اهل دانش و خرد هستند و دربارهی حقایق امور میاندیشند و به معانی ظاهری آنها جمود ندارند. (طباطبایی، «المیزان»، ج16، ص132)
علاوه بر استفاده از روش تمثیل در آیات قرآنی، این مسئله در کلام اهل بیت (علیهم السلام) نیز مشاهده میشود. برای نمونه به حدیثی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اشاره میکنیم؛ ایشان در این حدیث برای اینکه مسئله زودگذر بودن لحظات عمر را مطرح کنند به کمک تمثیل چنین میفرمایند: «الفرصه تمرّ مرّ السحاب فانتهزوا فرص الخیر»: فرصت مثل ابر از افق زندگی میگذرد. مواقعی که فرصتهای خیری پیش میآید غنیمت شمارید و از آنها استفاده کنید. ( غرر و دررآمدی، ص340).
همچنین ایشان در جای دیگر میفرمایند: «لاهل الاعتبار تضرب الامثال»: امثال برای کسانی بیان میشود که اهل عبرت گرفتن هستند. (غررالحکم، ص60)
26- عنکبوت/ 45؛.
27-فصلت/ 53.
28- فتح/ 4.
29- «رشحات البحار» (کتاب الانسان و الفطره)، صص25و 26.
30- «مفاتیح الجنان»، دعای عرفه.
31- در ارتباط با این موضوع، حضرت امام خمینی (رحمهالله)؛ شاگرد برجسته و بینظیر آیت الله شاهآبادی چنین مینویسد:
آن عارف که حقیقت امر را کشف نموده و آن مرد الهی که در راه معارف قدم برمیدارد، همیشه دارای دو چشم است و هر دو چشمش راست. که با یکی از آن دو به ارتباط میان خالق و مخلوق و استهلاک خلق در عالم بلکه نفی غیریت و کثرت نگاه میکند و با دیگر چشم به نفی ارتباط و حصول احکام کثرت نظر میکند. (امام خمینی، «مصباح الهدایه»، ص27)
* قرآن کریم (ترجمهی آیت الله مکارم شیرازی)
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء التراث، بیروت، اطبعه الثانیه، 1387 هـ. ق.
- سید ناصح الدین ابوالفتح عبدالواحد التیمیمی، غرر و دررآمدی، دفتر تبلیغات حوزه علمیهی قم، چاپ اول، یک جلدی.
- غررالحکم و دررالکلم؛ لعبدالواحد الآمدی التیمیمی (ت550 ه.ق)، تحقیق: میر سیدجلال الدین المحدث الأرموی، جامعه طهران، الطبعه الثالثه، 1360هـ. ش.
- تیلیش، پل، ماهیت زبان دینی، ترجمهی مراد فرهادپور و فضل الله پاکزادف کیان. شماره32.
- تهرانی، حیدر، رشحات المعارف (درسهایی از آیت الله میرزا محمد علی شاهآبادی)، انتشارات پیام آزادی، چاپ اول.
- امام خمینی، روح الله، مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، ترجمه سیداحمد فهری، انتشارات پیام آزادی، تهران، 1360.
- جوادی آملی، عبدالله، دین شناسی، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 1381.
- ساجدی، ابوالفضل، زبان دین و قرآن، قم، مرکز انتشارات مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم 1385.
- سروش، عبدالکریم، فربهتر از ایدئولوژی، مؤسسه فرهنگی صراط.
- سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دار ابن کثیر، 1996م.
- شاهآبادی، محمدعلی، رشحات البحار، تهران، انتشارات نهضت زنان مسلمان، 1360.
- طباطبایی، سیدمحمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، جامعه مدرسین حوزهی علمیهی قم، دفتر اشارات اسلامی.
- قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ترجمه استاد مهدی الهی قمشهای.
- اللیثی الواسطی، ابی الحسن علی بن محمد (قرن 6 هـ. ق)، تحقیق: حسین الحسنی البیرجندی، دارالحدیث، قم، الطبعه الاولی، 1376ش.
- مجتهد شبستری، محمد، نقدی به قرائت رسمی از دین (بحرانها، چالشها، راهحلها) طرح نو، 1379ش.
- مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، انتشارات صدرا.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (علیهم السلام)، مؤسسه الوفاء، بیروت الطبعه الثانیه، 1403هـ ق.
- نهج البلاغه، ما اختاره أبوالحسن الشریف الرضی محمدبن الحسین بن موسی الموسوی من کلام أمیرالمؤمنین (علیه السلام)، ت406 هـ.ق.
منابع لاتین:
-Horden, Wiliam, Philosophy of religio, New york, Collier Book,
1986.
- Fawcett, T homa, The symbolic language of Religion, Minnesota: Augsburg Publishing House, 1971.
- Watt. Montgomery, Islam and Christianity Today A Contribution to Dialogu, Londan Routledge & Kegan Paul, 1983.".
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم