الطاف امام زمان(علیه السلام) در عصر غیبت

از زماني كه امام عصر(علیه السلام) از ديده ها پنهان شده و در پس پرده غيبت زندگي خود را شروع كرده است، انبوهي از پرسش‌ها، پيرامون مسائل غيبت مطرح شده است كه بسياري از آنها از يك پيشينه ديرينه اي برخوردار است، به گونه اي كه بسياري از اين سؤال‌‌ها در نوشته هاي نويسندگان كتاب‌هاي مربوط به امام زمان(علیه السلام) در قرن چهارم و پنجم اسلامي مطرح گرديده و علما پاسخ‌هاي مناسبي به آن داده اند.
چهارشنبه، 16 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
الطاف امام زمان(علیه السلام) در عصر غیبت
الطاف امام زمان(علیه السلام) در عصر غیبت
الطاف امام زمان(علیه السلام) در عصر غیبت

نويسنده: مهدي سلطاني رناني
از زماني كه امام عصر(علیه السلام) از ديده ها پنهان شده و در پس پرده غيبت زندگي خود را شروع كرده است، انبوهي از پرسش‌ها، پيرامون مسائل غيبت مطرح شده است كه بسياري از آنها از يك پيشينه ديرينه اي برخوردار است، به گونه اي كه بسياري از اين سؤال‌‌ها در نوشته هاي نويسندگان كتاب‌هاي مربوط به امام زمان(علیه السلام) در قرن چهارم و پنجم اسلامي مطرح گرديده و علما پاسخ‌هاي مناسبي به آن داده اند.
از جمله پرسش‌هاي رايج درباره امام زمان(علیه السلام) اين است كه:
ـ به فرض قبول امامي كه فرزند بلافصل امام عسكري(علیه السلام) است چه خاصيتي بر وجود ايشان مترتب است؟
ـ اگر امام، پيشواي مردم است بايد ظاهر باشد. بر وجود امام ناپيدا چه فايده اي مي توان يافت؟
ـ امامي كه صدها سال است، غايب است، نه دين را ترويج مي كند، نه مشكلات جامعه را حل مي نمايد، نه پاسخ مخالفان را مي دهد، نه امر به معروف و نهي از منكر مي كند، نه از مظلومي حمايت مي كند و نه حدود و احكام الهي را جاري مي سازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتي دارند؟
ـ در دوران غيبت كه آن جمال الهي از ديدگان ما ناپيداست نحوه استفاده ما از آن حضرت چگونه است؟
پيش از پاسخ‌گويي به اين پرسش‌ها ذكر نكاتي چند در اين باره ضروري است:
1. ظاهراً اين اشكالات از زبان كساني مطرح مي گردد كه در واقع نه امام را شناخته اند و نه به معناي حقيقي امامت پي برده اند. و امام را مانند رهبري عادي كه كارش مسئله گويي و حداكثر، اجراي حدود و احكام است مي دانند، در حالي كه مقام امامت و ولايت به مراتب از اين مقامات ظاهري شامخ تر و والاتر است و بايد دانست كه مفهوم غايب بودن امام مهدي(علیه السلام) اين نيست كه وجودي نامرئي دارد و به يك وجود پنداري شبيه تر است، بلكه او نيز از يك زندگي طبيعي عيني خارجي برخوردار است و تنها استثنايي كه در زندگي او وجود دارد، عمر طولاني اوست و الاّ آن وجود نازنين، در جامعه انساني به طور ناشناس زندگي مي كند.
2. بايد گفت، اگر چه حضور شخصي امام غايب در بين مردم سبب مي شود كه مسلمانان از بركات بيشتر و در سطح وسيع تري بهره مند شوند، ولي اين چنين نيست كه اگر شخص امام غايب بود هيچ گونه فايده و ثمره اي براي امت اسلام و مردم نداشته باشد، بلكه مردم را تحت نفوذ شخصيتي خود مي گيرد زيرا آثار امام ـ كه بقيةالله در زمين است ـ بر دو قسم مي باشد:
1. آثار حضور؛
2. آثار ظهور؛
و غيبت امام به معناي عدم ظهور اوست، نه عدم حضور1.
3. مسئله فوائد وجودي امام غايب از طرق ذيل قابل بررسي و محل بحث است:
1. از طريق محاسبات اجتماعي؛
2. از طريق قرآن و نهج البلاغه؛
3. از طريق روايات متعدد معصومين(علیهم السلام)
تا هر فردي به فراخور فكر خود، يكي از اين طرق يا هر سه را بپذيرد؛ به گونه اي كه شخص غير معتقد، به اصالت قرآن و نهج البلاغه، از طريق اول مي تواند فايده وجود امام غايب را به خوبي درك كند.
اينك؛ بيان اين راه‌ها و پاسخ به سؤال موردنظر به كمك آنها:
1. وجود رهبر مايه بقاي مكتب است
محاسبات عقلي و اجتماعي ثابت مي كند كه اعتقاد به وجود چنين امامي، در طول مدت، اثر عميقي در اجتماع شيعه داشته است كه اكنون به آن اشاره مي كنيم:
اصولاً هر جامعه اي براي خود تشكيلات و سازماني دارد، و براي بقا و ادامه كار سازمان‌ها و به منظور تعقيب هدف، وجود رهبري لازم است. هرگاه اين رهبر در دل اجتماع باشد، وجود و مداخله اش در رهبري و گردش تشكيلات و سازمان‌ها لازم و ضروري خواهد بود، ولي هرگاه كه رهبر به عللي محبوس، يا تبعيد و دور افتاده، يا مريض و بيمار باشد، وجود او براي پيگيري امور اجتماع و افراد، كافي خواهد بود؛ زيرا باز مردم به اميد آن رهبر، دست به دست هم داده، كارها را ادامه مي دهند. در طول تاريخ، در ميان ملل زنده كه قيام و نهضت‌هايي داشتند، براي اين مطلب گواهي‌هاي فراواني وجود دارد كه نشان مي دهد تا آن رهبر از حيات و زندگي برخوردار بوده، هر چند از نزديك موفق به رهبري نمي شده، اما تشكيلات آن گروه، باقي و پايدار مي مانده‌است؛ اما لحظه اي كه حيات و زندگي او به پايان مي رسيد، تفرقه و دو دستگي، تشتّت قوا و پراكندگي و نابساماني در ميان جمعيت حكم فرما مي گرديد.
بهترين شاهد بر اين كه وجود رهبر، حافظ نظام و نگاه‌دارنده مكتب و مايه تشكّل پيروان اوست، ماجراي نبرد احد است. در جنگ احد، به طور اشتباه، و يا از روي غرض ورزي، ندايي در قلب لشكر بلند شد:
ألا قد قفتل محمّد
محمد كشته شد.
اين خبر ناگوار، زماني در ميان مسلمانان منتشر شد كه آنان مشغول دفاع از تجاوز و تعدّي مهاجمان بودند. وقتي شايعه مرگ رهبر قوت گرفت، نظام و پيوستگي آنان چنان گسسته گرديد كه هر كدام به گوشه اي فرار كرده و دست از نبرد كشيدند و گروهي به فكر پيوستن به لشكر دشمن افتادند، اما هنگامي كه خبر قتل پيامبر تكذيب شد، لشكر از هم پاشيده، بار ديگر به دلگرمي وجود رهبر از نقاط مختلف دور پيامبر گرد آمده و نبرد و دفاع را از سر گرفتند. خداوند، در قرآن كريم، اين حقيقت را به خوبي بيان فرموده:
و ما محمّد، الاّ رسول قد خلت من قبله الرّسل أفإن مات أو قتل انقلبتم. علي أعقابكم و من ينقلب علي عقبيه فلن يضرّالله شيئاً و سيجزي الله الشّاكرين.2
با اين توضيح، درباره امام زمان(علیه السلام) بايد گفت: آيا اعتقاد به وجود امام حي و حاضر، ناظر، مستعد و آماده براي نهضت، هر موقعي كه خدا بخواهد، در حفظ وحدت جمعيت و تشكيلات، بالأخص آماده كردن افراد براي نهضت و قيام بر ضدّ جور، استبداد و خودكامگي، و افسانه پرستي و تفرقه اندازي مؤثر نيست؟
هرگاه جمعيتي معتقد شود كه رهبر آنان در قيد حيات و زندگي بوده و پيوسته مترقب فرمان الهي است كه از پس پرده غيبت بيرون آيد، به طور مسلم نااميد نمي شود، وحدت كلمه خود را از دست نمي دهد و در حفظ مكتب خويش مي كوشد.
بنابراين اگر رهبر يك جنبش در ميان مردم هم نباشد، وجود واقعي او مي تواند الهام بخش معنوي و مايه اميد، تحرّك و يادآوري گردد و اما در مورد اين كه چرا خداوند امام را در موقع ظهور خلق نكرد، بايد گفت: اگر چنين بود، اصولاً عنوان انتظار ظهور مصلح، واقعيت خارجي پيدا نمي كرد، زيرا انسان‌ها در انتظار فردي مي توانند باشند كه به زنده بودنش معتقدند والاّ نمي توان بشريت را به اين دلخوش داشت كه چند سال بعد ممكن است كسي به دنيا آيد كه قرار است نقش منجي را ايفا كند. پس آدميان در شناخت دقايق و ظرايف حيات و براي آنكه در مسير تكاملي به پيكار برخيزند، لازم است كه از وجود رهبري، حتي اگر غايب باشد، الهام گرفته و بهره مند گردند.
2. اميرمؤمنان(علیه السلام) در نهج البلاغه براي خدا دو نوع حجت معرفي مي نمايند: يكي حاضر و آشكار و ديگري غايب و ناپيدا. آنجا كه مي فرمايد:
اللّهمّ، لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجّة إمّا ظاهراً مشهوراً أوخائفاً مغمورا لئلّاتبطل حجج الله و بيّناته.3
پروردگارا، روي زمين هيچ گاه از حجت‌هاي تو خالي نمي ماند، حجت‌هايي كه گاهي مرئي و آشكار، و گاهي از بيم مردم پنهان است، تا دلايل آئين الهي محو و نابود نشود.
مقصود امام علي(علیه السلام) از «حجت خائف و مغمور» كيست؟ آيا جز آن پيشواي معصوم است كه بر اثر نبودن شرايط مساعد، در پس پرده غيبت به سر مي برد تا روزي كه جهان براي قيام و نهضت او آماده گردد؟
پس از آگاهي از اين دو نوع حجت به ذكر نام گروهي از اولياي الهي كه آنان يا غايب و پنهان بوده و با اين حال هدايت مي كردند يا به صورت مستتر به سازندگي افراد اشتغال داشتند و يا اين كه نبي و ولي بودند ولي منتظر آن بودند كه فرمان حق رسيده و سپس انجام وظيفه كنند، مي پردازيم:
الف) معلم موسي كه در اخبار به نام «خضر» معرفي شده است؛
ب) پيامبر گرامي اسلام(ص) كه سه سال از طريق فردسازي هدايت مي كرد؛
ج) حضرت موسي(علیه السلام) در مدت غيبت چهل روزه؛
د) حضرت يونس(علیه السلام) كه مدت‌ها در شكم نهنگ، پنهان از ديدگان به سر مي برد.
3. پاسخ پرسش از طريق روايات متعدد معصومين(علیهم السلام):
الف) جابربن عبدالله انصاري، از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسيد:
آيا شيعه در زمان غيبت از فيوضات قائم آل محمد(علیه السلام) برخوردار مي شوند؟
فرمودند: آري! قسم به پروردگاري كه مرا به پيامبري برانگيخت، از وي نفع مي برند و از نور ولايتش كسب نور مي كنند، هم چنان كه از خورشيد استفاده مي نمايند، هنگامي كه در پشت ابرها پنهان مي گردد.4
ب) از امام چهارم، حضرت سجاد(علیه السلام) پرسيدند:
شيعيان در زمان غيبت از وجود حضرت ولي عصر(علیه السلام) چگونه استفاده مي كنند؟
فرمودند: آن چنان كه از خورشيد استفاده مي شود هنگامي كه در پشت ابرها پنهان گردد.5
ج) حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
از روزي كه خداوند متعال، حضرت آدم را آفريده تا روز رستاخيز، زمين خالي از حجت نبوده و نخواهد بود، يا حجت ظاهر و روشن و يا غايب و پنهان.
راوي پرسيد: از امام غايب چگونه استفاده مي شود؟
فرمودند: آن چنان كه از خورشيد استفاده مي شود هنگامي كه در پشت ابر قرار گيرد.6
د) در توقيع مباركي كه از ناحيه مقدس امام عصر(علیه السلام) توسط دومين نايب خاص ايشان، محمدبن عثمان به اسحاق بن يعقوب صادر شده است، چنين آمده است:
اما چگونگي استفاده مردم از من، به‌سان استفاده آنهاست از خورشيد، هنگامي كه در پشت ابر پنهان شود.7

خورشيد فروزان در پشت ابرهاي تار

در پاسخ پيشوايان دين به منافع وجودي امام غايب(علیه السلام) در عصر غيبت و چگونگي استفاده از محضر او خوانديم كه همگي تصريح مي كنند: در زمان غيبت از فيوضات بي كران ناموس دهر، امام عصر(ع)، همگان برخوردار هستند، به‌سان استفاده آنان از خورشيد، زماني كه در پشت ابرها قرار گيرد. ولي نكته اينجاست كه چرا امام زمان(علیه السلام) در زمان غيبت به خورشيد پنهان در پشت ابر تشبيه شده است؟
1. نور هستي و هدايت توسط آن حضرت مي رسد؛ زيرا حضرات ائمه(ع)، علت غايي ايجاد مخلوقات عالم اند و اگر آنها نبودند نور عالم به غير ايشان نمي رسيد و نيز به بركت آنهاست كه علوم و معارف حقّه بر مردم آشكار مي گردد و گرفتاري‌ها از امت اسلام برطرف مي شود. اگر آنها نبودند، مردم به وسيله اعمال زشت خود مستحق انواع عذاب‌هاي الهي مي شدند، چنان كه خداوند فرموده است:
و ما كان اللَّه ليعذّبهم و أنت فيهم...8
2. همان گونه كه مردم از آفتاب پشت ابر بهره مي برند و انتظار دارند كه ابر كنار رفته و دوباره قرص خورشيد پيدا شود تا بيشتر از آن بهره بگيرند، در ايام غيبت نيز شيعيان با اخلاص، در همه وقت، منتظر ظهور امام عصر(علیه السلام) هستند و هيچ گاه مأيوس نمي گردند.
3. كساني كه وجود آن حضرت را با همه آثار و علائمي كه دارد انكار مي كنند، مانند انكار كنندگان خورشيد هنگام ناپديد شدن آن در پشت ابر مي باشند.
4. گاهي براي بندگان خدا پنهان شدن خورشيد در پشت ابر از روي مصلحت بهتر از آشكار بودن آن است. همچنين غيبت امام زمان(علیه السلام) از روي مصلحت براي مردم عصر غيبت، بهتر است. از اين رو ايشان از نظرها غايب گرديده اند.
5. نگاه كردن مستقيم به خورشيد، بينايي انسان را به مخاطره مي افكند و اين به خاطر ضعف قوه ديد و عدم احاطه به خورشيد است. آفتاب ملكوتي وجود امام عصر(علیه السلام) نيز همين گونه است كه اگر همه او را ببينند ممكن است به حال مردم زيان بخش باشد و موجب كوردلي آنها از ديدن آفتاب حقيقت گردد. در صورتي كه در غيبت ايشان، چشم بصيرتشان موجب ايمان به او مي گردد؛ همان طور كه انسان مي تواند از ميان ابر به خورشيد بنگرد و ضرري نبيند.
6. گاهي آفتاب از ميان ابر بيرون مي آيد اما يكي به آن مي نگرد و ديگري توجهي ندارد. همين طور نيز ممكن است آن حضرت در ايام غيبت بر عده اي آشكار شود ولي ديگران او را نبينند.
7. وجود ملكوتي و نور مطلق الهي ائمه اطهار(علیه السلام) از لحاظ نفعي كه براي عالم وجود دارند، همانند خورشيد است و تنها كساني نمي توانند از وجود مقدسشان بهره مند گردند كه چشم دلشان كور باشد. در قرآن كريم نيز به اين اشاره شده است:
و من كان في هذه أعمي فهو في الآخرة أعمي و اضلّ سبيلاً.9
8. همان طور كه خورشيد نورش فروزان است و به اندازه روزنه هاي خانه ها وارد آن مي شود و به اندازه ارتفاع آنها در آن مي تابد، مردم نيز به اندازه روزنه هاي دلشان از انوار هدايت‌گر اهل بيت(علیه السلام) استفاده مي كنند. اگر انسان، پرده هاي هواپرستي را از پيش روي خود كنار بزند، در زير آسمان قرار مي گيرد و نور آفتاب، بدون مانع، از هر سو او را احاطه مي كند.10
امام باقر(علیه السلام) در حديثي فرمودند:
اين‌كه خداوند مي فرمايد: «إعلموا أنّ الله يحيي الأرض بعد موتها» به اين معني است كه خداوند به وسيله قائم(علیه السلام) زمين مرده را حيات خواهد داد.11و12
حضرت آيت اللَّه جوادي آملي(حفظه الله) در اين باب مي‌فرمايند: «تشبيه امام به آفتاب و تشبيه غيبت امام به واقع شدن آفتاب پشت ابر لطايف بسياري در بردارد:
1. خورشيد در منظومه شمسي مركزيت دارد و كرات و سيارات به دور او در حركت‌اند، چنان كه وجود گرامي حضرت حجت(علیه السلام) در نظام هستي مركزيت دارد:
ببقائه بقيت الدّنيا و بيمنه رزق الوراء و بوجوده ثبتت الأرض والسّماء.13
2. خورشيد در اين مجموعه، منافع فراواني دارد: ايجاد جاذبه،كه مايه ثبات و بقاي نظام است؛ گرما و حرارت، كه از پشت انبوه ابر غليظ نيز به زمين مي رسد؛ باد و باران، روييدن گياهان و امثال آن از بركت تابش خورشيد است و ابر گرفتگي در آن اثر مهمي ندارد. بله، نور افشاني از پشت ابر، كمتر خواهد بود. بدين ترتيب ابر گرفتگي فقط يكي از منافع آفتاب ـ آن هم در برخي نقاط ـ را تقليل مي دهد، نه اين كه از بين ببرد.
3. ابر، هرگز آفتاب را نمي پوشاند بلكه ما را مي پوشاند، در نتيجه ما را از ديدن آن محروم مي كند، نه آنكه در منفعت رساني آن خلل ايجاد كند. چگونه مي توان گفت كسي كه عالم وجود در قبضه قدرت اوست و مي تواند هر لحظه اي در هر جا حضور داشته باشد، غايب است؟
4. پوشاندن ابر، اختصاص به كساني دارد كه در زمين هستند نه كسي كه بر فراز ابر حركت مي كند. غيبت آن حضرت نيز براي كساني است كه به دنيا و طبيعت چسبيده اند، اما كساني كه بر ابرهاي شهوات و غبار هواهاي نفساني پا مي گذارند و در آسمان عبوديت پرواز مي كنند، در بهره گرفتن از خورشيد با ديگران قابل مقايسه نيستند.
5. آفتاب، لحظه اي از نورافشاني غفلت نمي كند. هر كس به اندازه ارتباطي كه با خورشيد دارد از نور آن بهره مي برد و اگر بتواند همه موانع را كنار بزند و در برابر آفتاب بنشيند بهره كاملي مي برد. چنان كه حضرت ولي عصر(علیه السلام) مجراي فيض الهي است و از اين جهت فرقي بين بندگان خدا نمي گذارد؛ ليكن هر كس به اندازه ارتباط خود مستفيض مي شود.
6. اگر اين آفتاب پشت ابر هم نباشد شدت سرما و تاريكي، زمين را غير قابل سكونت خواهد كرد. اگر وجود گرامي آن حضرت در پس پرده غيبت نباشد سختي‌ها و تنگي‌هاي معيشت و كينه توزي دشمنان مجالي به شيعه نمي دهد. آن حضرت در توقيع مبارك خود به مرحوم شيخ مفيد(ره) نوشته اند:
ما در مراعات حال شما سهل انگار نيستيم و هرگز شما را فراموش نمي كنيم وگرنه سختي‌ها و تنگناهاي فراواني به شما مي رسيد و دشمنان، شما را نابود مي كردند:
إنّا غير مهملين لمراعاتكم ولا ناسين لذكركم ولولا ذلك لنزل بكم الّلأو اء و اضطلمكم الأعداء.17
7. درست است كه امام(علیه السلام) با حضور و ظهور خود مي تواند مايه اضمحلال دشمنان گردد، آن گونه كه از نظر علمي، تابش بدون ابر و مستقيم خورشيد ـ به خاطر اشعه هايي كه دارد ـ ضدّعفوني كننده و از نظر فقهي نيز جزو مطهرات محسوب مي شود و برخي نجاسات را پاك مي كند، ليكن وجود امام معصوم(علیه السلام) در نظام آفرينش مثل مغناطيس زمين است كه با وجود نامرئي بودن، همه قبله نماها و قطب نماهاي كشتي‌ها، هواپيماها، عمليات‌هاي نظامي و... را به حركت درمي آورد و از بركت آن ميليون‌ها بلكه ميلياردها انسان، جهت قبله يا مسير مسافرت خود را پيدا مي كنند و به مقصد مي رسند.19

منافع وجودي امام غايب

فوايد امام غايب(علیه السلام) فقط منحصر به امور ظاهري و منافعي كه مربوط به ترقي و ترويج آيين اسلام در دوران ظهور مي‌باشد، نيست؛ بلكه فوايد باطني كثيري نيز بر امام غايب مترتب است كه به مراتب، عظيم تر از فوايد ظاهري است و در احاديث متعددي كه پيرامون فلسفه و فايده وجود امام(علیه السلام) در عصر غيبت به ما رسيده، موارد گوناگوني عنوان گرديده است، كه اكثر اين منافع، عمومي است يعني مسلمان و كافر، شيعه و سني در آن سهيم هستند. چنان كه منافع آفتاب نيز عام است ولي برخي از آنها اختصاص به شيعيان دارد. به هر حال بيان اين منافع، جذبه معنوي خاصي دارد كه خالي از لطف نيست.

1. امام غايب(علیه السلام) مايه آرامش اهل زمين

وجود امام معصوم در ميان جامعه بشري از جهات گوناگون موجب آرامش و امنيت براي ساكنان زمين است:
الف) امنيت فكري و روحي: امام و حجت خدا براساس اين كه مسؤليت هدايت و ارشاد جامعه را برعهده دارد، از مرزهاي اعتقادي و فكري جامعه اسلامي نگهباني مي كند تا مورد هجوم افكار غلط و اعتقادات منحرف دشمنان خدا واقع نشود. در پرتو هدايت و ارشاد حجت خداست كه انحرافات فكري و عقيدتي كه موجب تزلزل روحي و فكري جامعه است، از بين رفته و امنيت فكري و روحي به وجود مي آيد.
ب) احساس آرامش در سايه امام: يكي ديگر از ثمرات مهم امام در ميان بندگان از جهت وجود شخصيتي بزرگ، ملكوتي، معصوم و آگاه به حال مردم است و در ميان افرادي كه اعتقاد به امامت و رهبري وي دارند و او را از هر كس ديگر نسبت به خود مهربان تر و دلسوزتر مي دانند، موجب دلگرمي روحي است و هر نوع يأس و نوميدي را از ايشان دور مي كند و آنها را به آينده اي روشن و ارزشمند اميدوار مي سازد. به عبارت ديگر وجود امام، نقطه اتكايي است براي بندگان خدا كه در هنگام مواجهه با حوادث هولناك، به وي پناه برند و به عنوان پناهگاهي چاره ساز و آرام بخش از وجود امام منتفع گردند و به تلاش و كوشش خويش در راستاي نيل به اهداف الهي و اسلامي ادامه دهند.

2. وجود امام، منشأ خير و بركت

بر حسب روايات و اخبار، وجود افراد مؤمن در بين مردم، منشأ خير و بركت و موجب نزول باران و جلب منافع و دفع بسياري از بلاها از جامعه است، چنان كه در تفسير آيه 251 سوره بقره22 از امام صادق(علیه السلام) نقل شده كه فرمودند:
إن الله ليدفع بمن يصلّي من شيعتنا عمّن لايصلّي ولو اجتمعوا علي ترك الصّلاة لهلكوا.
به درستي كه خداوند به واسطه نمازگزاران شيعه، بلا را از كساني كه نماز نمي خوانند، دفع مي كند، زيرا اگر همه شيعيان نماز را ترك كنند، هلاك مي گردند.23
واضح است كه وقتي وجود افراد مؤمن در اجتماع، چنين بركتي را به همراه داشته باشد، بركات وجود امام معصوم كه ولي و حجّت خدا بر مردم است، به مراتب بيشتر خواهد بود، زيرا امام و حجّت خدا، واسطه رسيدن فيض و بركت خداوند متعال به مردم است؛ چنان كه امام سجاد(علیه السلام) درباره بركات وجودي ائمه اطهار(علیه السلام) مي فرمايد:
ما كساني هستيم كه به واسطه ما آسمان بر فراز زمين نگهداري شده و زمين از هلاك نمودن اهلش منع گرديده است.
حضرت در ادامه مي فرمايد:و بنا ينزّل الغيث و تنشر الرّحمة و تخرج بركات الأرض.24
در اين فراز از بيان امام، بركات ديگري چون نزول باران، انتشار رحمت خدا و خروج بركات زمين، از آثار وجودي ائمه اطهار(علیه السلام) شمرده شده است. پس وجود امام غايب به عنوان حجّت الهي و ولي معصوم حق باعث نزول خيرات بسيار بر امّت اسلامي است.

3. اميدبخشي به مسلمين

ايمان و اعتقاد به امام غايب(علیه السلام) سبب اميدواري مسلمانان نسبت به آينده پر مهر و صفاي خويش در عصر ظهور امامشان مي گردد. اين اميدواري از بزرگ ترين اسباب موفقيت و پيشرفت است. جامعه شيعي، طبق اعتقاد خويش به وجود امام شاهد و زنده، همواره انتظار بازگشت آن سفر كرده را كه صد قافله دل همره اوست مي كشد. هر چند او را در ميان خود نمي بيند، اما خود را تنها و جدا از او نمي داند. باري، امام غايب(علیه السلام) همواره مراقب حال و وضع شيعيان اند و همين مسئله باعث مي گردد كه پيروانشان به اميد لطف و عنايت حضرتش، براي رسيدن به يك وضع مطلوب جهاني تلاش كرده و در انتظار آن منتظر بسر برند. چنان كه خود فرموده اند:
ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم؛ پس تقواي الهي پيشه كنيد و ما را ياري نماييد تا از فتنه اي كه به شما رو مي آورد، شما را نجات بخشيم.25
آري، اوضاع آشفته و اسفبار جهان و سيل بنيان كن ماديت و محروميت مستضعفين و توسعه استكبار، خيرخواهان بشريت را مضطرب كرده است؛ به طوري كه ممكن است گاهي در اصل قابليت اصلاح بشر ترديد كنند. در اين صورت تنها روزنه اميدي كه براي بشر مفتوح است و يگانه بارقه اميدي كه در اين جهان ظلمت زده سوسو مي زند، همان انتظار فرج و فرا رسيدن عصر درخشان حكومت توحيد و نفوذ قوانين الهي است.

4. حفظ و نجات شيعيان از خطرات، گرفتاري‌ها و شرّ دشمنان

در توقيعي كه از ناحيه مقدّس حضرت حجت(علیه السلام) براي شيخ مفيد(رض) صادر گشته، آمده است:
ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم كه اگر جز اين بود، دشواري‌ها و مصيبت‌ها بر شما فرود مي آمد و دشمنان، شما را ريشه كن مي نمودند.27
سلامتي و نجات يافتن از خطرات، گرفتاري‌ها و شرّ دشمنان توسط امام(علیه السلام) بر دو وجه است:
1. عافيت و سلامتي از همه خطرات دينيّه و دنيويّه؛
2. حاصل شدن سلامتي و نجات يافتن از بلايا و گرفتاري‌هاي بسيار سخت و مشكلات عظيم در امر دين و دنيا.
از جمله اين موارد در وجه دوم، نجات مردم بحرين از اجحاف حاكم ظالم است، آنگاه كه صدراعظم وقت حكومت، حيله و نقشه اي را پي ريزي كرد تا با شيعيان، همچون كفار حربي از اهل كتاب رفتار شود؛ يا «جزيه» پرداخته و ذلت پرداخت آن را تحمل كنند و يا مردانشان كشته و زنان و كودكانشان به اسارت گرفته شوند، كه آن حضرت در خنثي ساختن اين توطئه، نقش بزرگي ايفا نمودند.28
آري! شيعيان، معتقد به امام غايب زنده و حاضر هستند. در هيچ برهه اي از زمان، حتي در مشكلات، خود را تنها نمي دانند و مي دانند كه پيوسته امدادهايي پر بركت از ناحيه آن بزرگوار به ايشان مي رسد.
مضافاً اين كه توسل به حضرت مهدي(علیه السلام)، دستگيري و امدادهاي امام نيز، از ديگر بركات ا٠

پی‏نوشت‏ها:

1.روزنامة كيهان 22/7/78؛ ش16633
2.سوره آل عمران (3)، آيه 138.
3.نهج البلاغه، كلمات حكمت، شماره 139. نهج البلاغه فيض الإسلام، ص1148.
4.صدوق،كمال الدين، ج1، ص146 و 365 / مجلسي، بحارالانوار، ج36، ص250.
5.دكتر احمد محمود صبحي، نظريه الإمامة ص413.
6.صدوق، أمالي و بحارالانوار، ج52، ص92.
7.شيخ طوسي، الغيبة ص188 / بحارألانوار، ج53، ص181 / صدوق، كمال الدين، ج2، ص162 / طبرسي، الإحتجاج، ص263 / كشف الغيبة، ج3، ص322 / فيض كاشاني، النوادر، ص164.
8.سوره انفال ، آيه 33.
9.سوره اسراء ، آيه 72.
10.عباس استاد آقايي، اسرار آفرينش اهل بيت(ع)، صص253ـ251.
11.تفسير البرهان، ج4، ص291.
12.علامه مجلسي(رحمت الله علیه)، بحارالانوار، ج52، صص93ـ92، ح7.
13.مفاتيح الجنان، دعاي عديله.
14.ديوان حافظ، ص195، غزل 144.
15.فروغي بسطامي / ديوان شعر.
16.ديوان حافظ، ص195، غزل 144.
17.بحارالانوار، ج53، ص175.
18.حاج ملا هادي سبزواري.
19.عصاره خلقت درباره امام زمان(علیه السلام) برگرفته از آثار آيت الله عبداللَّه جوادي آملي، ص 85.
.20 سوره ذاريات، آيه 56.
21.دكتر حسين فريدوني، امام مهدي(علیه السلام)؛ آخرين پناه، ص85.
22.ولولا دفع اللَّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض و لكن الله ذو فضل علي العالمين.
23.اصول كافي، ج2، ص451.
24.كمال الدين، ص207.
25.احتجاج طبرسي، ج2، ص497.
26.آيت اللَّه ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص157.
27.دفع گرفتاريها و بلاها ممكن است مستقيماً توسط خود آن بزرگوار يا از طريق وسايط و ياران مخصوص وي و يا به وسيله دعاي آن حضرت صورت گيرد. (سيد محمد صدر، تاريخ الغيبة الكبري) ص153.
28.النجم الثّاقب، ص314 / بحارالانوار، ج52، ص178 / منتهي الامال، ج2، ص316، به نقل از تاريخ الغيبة الكبري، صص117ـ116.

منبع: ماهنامه موعود




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط