خدمتگزاران با اخلاص
نکته ی دیگری که از قضیه ی نمد پوش صاحب کرامت استفاده می شود این است که طی الارض و انجام اموری از این قبیل ، مقام نوکران حضرت بقیه الله علیه السلام ، اما عظمت خود آن بزرگوار و مقام والای امام زمان ارواحنا فداه فوق تصور بشر و فراتر از عقل انسان است . یکی از داستان های شنیدنی درباره ی مقام چاکران و یاوران با اخلاص امام عصر علیه السلام این حکایت است :مقام نوکری که به مولایش خیانت نکند
آقای صدرالحفاظ یکی از قماش فروشان مشهد بود که به مرحوم آیه الله آقای حاج شیخ حسن علی تهرانی ارادتی تام داشت. این بازرگان نیکوکار که خود اهل تقوی و دیانت بود، بیمار شد و در منزل بستری گردید .چندی به معالجه گذشت اما بهبود نیافت . روز به روز حالش بدتر شد و مرضش سخت تر گردید تا آنجا که از درمان نا امید گشت و دست از حیات شست .
روزی که حالش خیلی وخیم بود و خود را مشرف به مرگ می دید شخصی را در پی حاج شیخ فرستاد و از ایشان خواست به عیادتش بیایند .
وقتی مرحوم حاج شیخ به دیدارش آمدند و بر بالینش نشستند ابتدا از زندگی اظهار یأس کرد و گفت: بیماری من علاج پذیر نیست و هر چه درمان نموده ام مؤثر واقع نشده ، الان هم چنان دردمند و بد حالم که می دانم چند ساعتی بیش زنده نمی مانم و رو به احتضار و مرگ خواهم رفت .
سپس افزود : برای آنکه در آخرت از جهت دیون شرعی گرفتار نباشم تقاضا دارم به خاطر رعایت احتیاط ، اموال مرا بابت وجوه محتمله و آنچه از سهم امام و سهم سادات و سایر امور احتمالی بر ذمه ام هست بپذیرید و چون با رفتن همه ی ثروتم ، اهل و عیال و فرزندانم فقیر می شوند دوباره اموال را برگردانید .
مرحوم حاج شیخ تبسمی نموده و فرمودند: عجب ، می خواهی پول ها را از این جیبت درآوری و به جیب دیگرت بریزی ؟ ! آن گاه دستور دادند قلیانی آماده نمایید و با آهنگ آرام بخش و لحن مطمئنی گفتند : نگران نباش تا این قلیان را بکشم تو شفا خواهی یافت .
طولی نکشید که قلیان را آوردند و حاج شیخ مشغول قلیان کشیدن شدند. در ضمن قدری از تربت حضرت سیدالشهداء علیه السلام را که همراه داشتند به آقای صدرالحفاظ خورانیدند.
دقایقی بعد بیمار علاج ناپذیر و ناامید از زندگی احساس بهبود کرد. وقتی قلیان حاج شیخ تمام شد مریضی که رو به احتضار و در آستانه ی مرگ بود معجزه آسا شفا یافت .
کرامتی عجیب بود ، حادثه ای حیرت انگیز اتفاق افتاد ، شخصی که از درد می نالید و هیچ دارویی در کاهش مرضش تأثیر نکرده و روز به روز حالش بدتر و رنجش بیشتر شده بود یک باره خوب شد و بدون درد و ناراحتی نشست .
آقای صدر الحفاظ که ابتدا سخن آن مرد بزرگ را با ناباوری تلقی کرده و هیچ فکر نمی کرد در ظرف چند دقیقه سلامتش را باز یابد وقتی این کرامت را دید از آن همه اطمینان خاطر که در حاج شیخ بود متعجب شد و گفت : این روح مطمئن شما بهت انگیز است که با خاطر جمعی و اطمینان کامل گفتید : تا پایان قلیان کشیدن من شفا پیدا می کنی .
ایشان فرمودند: این امور از نوکری که به آقای خود خیانت نکند چیزی نیست .
یکی از بزرگان که این قضیه را شنید گفت : سخن اخیر ایشان که فرمودند : ( این کارها از نوکری که به مولایش خیانت نکند چیزی نیست ) از آن اطمینان قلبی و آرامش خاطرشان مهم تر است .
این حکایت را حضرت آیه الله آقای مروارید در ماه رمضان 1414 هجری قمری در مشهد مقدس نقل نمودند.
به نظر ما از این هر دو مهم تر آن است که ایشان هیچ ادعای باطل ننمود، هرگز دعوت به نفس نداشت ، در پی جاه طلبی و شهرت نبود، با آنکه کرامات بزرگی داشت و اگر دنبال نام و عنوان و مقام می رفت و بساط قطبیت و مرشدیت پهن می کرد به ثروت و ریاست می رسید و عده ی زیادی را متوجه خود می ساخت از آن پرهیز کرد و جز نوکری و خدمت به امام عصر علیه السلام هدفی نداشت .
خلاصه اگر انسان به حقیقت ، اهل عبادت شود و از صفای دل به خدا توجه کند و به اهلبیت علیهم السلام توسل جوید و نوکر واقعی و یاور با اخلاص امام زمان علیه السلام گردد نه تنها طی الارض کند و شفای بیماران را از خدا بگیرد بلکه مردگان را نیز مدد نماید و دامنه ی کرامت و قدرت روحش تا آنجا گسترش یابد که حتی گرفتاران جهان برزخ را مشمول عفو و رحمت الهی گرداند و از عذاب و شکنجه ی اخروی برهاند.
نمونه اش حکایت زیر است :
قطعه ای از سرگذشت یک روح
مرحوم حاج حسین علی تهرانی ، برادر آیه الله آقای حاج شیخ حسن علی تهرانی یکی از تجار سرشناس پایتخت در زمان ناصر الدین شاه قاجار بود.وقتی از دنیا رفت بدنش را به قم انتقال دادند تا در جوار مرقد پاک و پر قداست حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک بسپارند .
پس ازورود به قم جنازه را تشییع کردند. آنگاه در حرم مطهر دخت موسی بن جعفر علیهماالسلام طواف داده سپس در یکی از غرفه های صحن دفن نمودند .
مدتی بعد که وی را در خواب دیدند قسمتی از حالات برزخ و سرگذشت روحش را چنین شرح داد: ( هنگامی که روح از بدنم جدا شد دو مأمور از ملائکه ی عذاب بر من مسلط گردیدند . آنها در طول مسافت تهران تا قم زجر و شکنجه ام دادند و پیوسته مرا توبیخ و کیفر نمودند تا وقتی که پیکرم را به صحن مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها بردند.
همین که وارد صحن شدم آن دو ملک بیرون درب ماندند . زمانی که جنازه را به حرم مطهر نزدیک نمودند دیدم بانوی مجلله و با عظمتی تشریف آوردند و به ملائکه ی عذاب فرمودند : برادر این شخص نزد برادرم رفته و توسل جسته که مورد رحمت و غفران قرار گیرد ، او را رها کنید که مشمول عفو گردیده است .
پس از این دستور ، مأموران عذاب دیگر به سراغ من نیامدند و مورد لطف خدا و شفاعت معصومین علیهم السلام واقع شدم ) .
بعد معلوم شد همان موقع برادر آن مرحوم ، حضرت آیه الله آقای شیخ حسن علی تهرانی که از علمای ربانی و صاحب کرامات بود، در مشهد به زیارت امام هشتم علیه السلام مشرف گردیده و با توسل به حضرت رضا سلام الله علیه از آن بزرگوار برای برادرش درخواست شفاعت نموده و متوسل شده که آن فقید را مورد منت و احسان خویش قرار دهند .
این قضیه را مرحوم شیخ عبدالعظیم سوادکوهی از قول پدرش نقل نمود و حضرت آیه الله آقای مروارید در شب نهم ماه رمضان 1414 هجری قمری برای من گفتند.
اکنون که معلوم شد نوکران حضرت بقیه الله علیه السلام چه منصب و جایگاهی دارند و چگونه در دنیا و آخرت صاحب کرامت و شفاعت می گردند باید فکر کرد که مقام خود امام زمان علیه السلام چیست ؟ و ایشان در چه حدی از قدرت و عظمت قرار دارند !!
اینجا است که بشر از ادراک ، ناتوان می ماند و از شناخت ، عاجز می شود. زیرا عظمت آن بزرگوار فوق تعقل و تفکر ما است و اندیشه ی آدمی هرگز نمی تواند به عمق عظمت آن حضرت احاطه پیدا کند.
منبع: کتاب پیرامون مقام امام زمان علیه السلام