شش اشتباه بزرگ زنان - 5

متأسفانه زن ها عادت دارند که با ديگران از موضع ضعف برخورد کنند. همان طور که در طول تاريخ شاهد بوده ايم، همواره زنان از موضع ضعف برخورد نموده و قدرت را به دست مردان زندگيشان مي دادند. بنابراين اين موضوع به صورت يک واقعيت تلخ درآمده، تا يک اشتباه. يکي از مراحل خلق ارتباطي سالم و پرمهر، کشف اين موضوع است که چگونه در مواجهه با مرد زندگيتان از موضع ضعف برخورد مي
پنجشنبه، 17 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شش اشتباه بزرگ زنان - 5
شش اشتباه که زنها مرتکب مي شوند(زنان از موضع ضعف بر خورد مي کنند)
شش اشتباه بزرگ زنان - 5

نويسنده : باربارا آنجليس
قسمت پنجم : زنان از موضع ضعف بر خورد مي کنند
متأسفانه زن ها عادت دارند که با ديگران از موضع ضعف برخورد کنند. همان طور که در طول تاريخ شاهد بوده ايم، همواره زنان از موضع ضعف برخورد نموده و قدرت را به دست مردان زندگيشان مي دادند. بنابراين اين موضوع به صورت يک واقعيت تلخ درآمده، تا يک اشتباه.
يکي از مراحل خلق ارتباطي سالم و پرمهر، کشف اين موضوع است که چگونه در مواجهه با مرد زندگيتان از موضع ضعف برخورد مي کرديد و اين که ياد بگيريد چگونه دست از اين کار برداريد.
براي زن هايي که مرتکب اين اشتباه مي شوند، به اين اميد که مردهاي زندگيشان آن ها را بيشتر دوست داشته باشند، يک اسمي گذشته ام: «قربانيان عشق»قرباني عشق کسي است که خودش را به علتي برتر فدا مي کند.در اين راستا ما زن ها اغلب به اين شکل درآمده که احترام شخصي، عزت نفس و هم چنين اعتماد به نفسمان را فدا کنيم؛ تنها به اين دليل که مردي ما را دوست داشته باشد.

آيا شما يک قرباني عشق هستيد؟

در زير آزموني است که به شما کمک مي کند، دريابيد که تا چه حد در قرباني عشق شدن، جدي هستيد.اين آزمون حاوي ده نشانه ي خطر است که به شما در شناسايي قربانيان عشق کمک مي کند. مي توانيد آزمون را بر اساس رابطه اي که هم اکنون داريد و يا روابط گذشته ي خود و يا روابط تان با مردها به طور عموم پاسخ دهيد.به هر يک از جمله هاي خبري اين آزمون بر حسب اين که تا چه حد در مورد شما صدق مي کند، بر اساس جدول زير نمره بدهيد. تاجايي که مي توانيد به اين پرسش ها با صداقت پاسخ دهيد. ممکن است از اين که پيش خودتان اعتراف کنيد، برايتان خوشآيند نباشد. روبرو شدن با اين حقيقت اولين قدم در جهت تغيير آن مي باشد.

به کرات

0 امتياز

اغلب

4امتياز

گاه به گاه

8امتياز

بندرت

10امتياز


ده نشانه يک قرباني عشق:

1- احساس مي کنيد مي بايست دور وبر نامزد يا همسرتان پاورچين پاورچين راه برويد، تا مبادا او را ناراحت کنيد.
2- احساس مي کنيد نامزد يا همسرتان با شما با احترام رفتار نمي کند.
3- در محل کار و يا هنگامي که با دوستان خود هستيد با اعتمادبنفس و از موضع قدرت بيشتري برخورد مي کنيد.
4- از اين که پس خوراند منفي به نامزد يا همسرتان بدهيد، احساس امنيت و راحتي نمي کنيد.
5- از اين که نيازها و خواسته هايتان را از نامزد يا همسرتان مطالبه کنيد، مردد هستيد و بعضي اوقات نگرانيد که مبادا بيش از حد محتاج جلوه کنيد.
6- احساس مي کنيد رفتار نامزد يا همسرتان به مراتب بدتر از رفتار شما با اوست.
7- هنگامي که نامزد يا همسرتان رفتار مهربانه اي با شما ندارد، به اميد جلب محبتش تلاش مي کنيد، تا هرچه بيشتر با اومهربان باشيد.
8- احساس مي کنيد، براي اين که به نامزد يا همسرتان نشان دهيد که از عشق، محبت، آزادي و برابري سهمي داريد، مي بايست براي اين کار خيلي تلاش نماييد تا او متقاعد گردد.
9- غالباً مجبوريد در مورد رفتار همسرتان و يا اوضاع و شرايط زندگي خود، براي ديگران عذر و بهانه بياوريد و از او دفاع کنيد.
10- به خاطر دست کم گرفتن و زير پا گذاشتن عزت نفس خود در
مقابل يک مرد، غالباً از دست خودتان عصباني مي شويد، گرچه به خودتان قول داده بوديد، هرگز دوباره چنين رفتاري نکنيد، اما هم چنان اجازه مي دهيد با عشق و محبت کمتر ازآن چه که به راستي استحقاقش را داريد، با شما رفتار کنند.
حال امتيازات خود را جمع بزنيد.
100 - 800 امتياز: به شما تبريک مي گويم. شما در رابطه ي خود ازموضعي برابر با همسرتان برخوردار هستيد و هرگز آن چه و آن که هستيد را به خاطر عشق بيشتر فدا نمي کنيد. به منظور جلوگيري از بروز مشکلات آتي در مواردي که امتياز کمتري گرفته ايد، کار کنيد.
79 - 60امتياز: شما يک قرباني عشق با مشکل جدي نيستيد، اما در بسياري از نواحي در روابط خود از موضع ضعف برخورد مي کنيد. توجه نماييد که ترس از دست دادن و تأييد، شما را از درخواست آن چه که استحقاقش را داريد، باز مي دارد.سعي کنيد در راستاي عشق ورزيدن، با خودتان کار کنيد و خود را کمتر زير پا بگذاريد.
59 - 40امتياز: اخطار.چه بخواهيد و چه نخواهيد اعتراف کنيد در روابط خود با مردها يک قرباني عشق هستيد، زيرا اجازه مي دهيد با شما بد رفتاري کنند.به منظور احقاق حق خود رد مقابل همسرتان نمي ايستيد. چنان در فدا کردن براي عشق بيشتر متخصص شده ايد که ديگر از ياد برده ايد، راحت بودن کناريک مرد به چه معنا است و چگونه احساسي مي باشد.دستورالعمل هاي اين فصل را به دقت بخوانيد و به آن ها عمل نماييد. اندکي از عشقي که به پاي مردتان مي ريزيد را به
خودتان بدهيد.
39 - 0امتياز: اورژانس.شما يک قرباني عشق حرفه اي هستيد. احتمالاً نسبت به خود از احترام شخصي بسيار ناچيزي برخوردار هستيد و يا اصلاً نداريد.با توجه به رفتارهاي بسيار بدي که توسط مردان زندگيتان با شما مي شود، مي توان گفت که اعتماد به نفس شما نيز بسيار پايين است. مادامي که خودتان را دوست نداريد، انتظار نداشته باشيد به شما عشق بورزند. وقت آن رسيده که برخيزيد و مانند يک زن قوي باشيد نه يک پادري. مي بايست همين الان اقدامي صورت دهيد.توصيه هاي اين کتاب را به کار ببنديد ومشاوره و کمک حرفه اي بگيريد و از فدا کردن خود، دست کشيده و عزت نفستان را مجدداً باز يابيد.

چگونه عزت نفس خود را زير پا مي گذاريم

مي توانيد اين نشانه هاي هشدار را به علائم هشدار قبلي اضافه کنيد.زير پا گذاشتن عزت نفستان به عنوان يک زن بدين معناست که:
اجازه مي دهيد مردها با شما طوري رفتار کنند که معمولاً دوست نداريد، عيناً همين رفتار را با دختراتان داشته باشند.
براي حفظ عزت نفس خود مقابل مردها نمي ايستيد، حتي موقعي که مي دانيد مي بايست اين کار را بکنيد.
در ترس دائم از انتقاد و عدم تأييد از سوي همسرتان زندگي مي کنيد.
به عشق و محبتي کمتر از آن چه که مي دانيد استحقاقش را داريد،
راضي مي شويد.
هرگاه از موضع ضعف با نامزد يا همسرتان برخورد مي کنيد، به او اجازه مي دهيد، تا رفتاري محترمانه با شما نداشته باشد و در اين حالت است که احترام شخصي و عشق به خودتان را نيز از دست مي دهيد.
اين موضوع چرخه اي معيوب را سبب مي شود و معمولاً چنين به کار مي افتد که: به يک مرد اجازه مي دهيد، با شما بدرفتاري کند.شايد با اسم ها و لقب هاي نامناسب صدايتان مي زند.هنگامي که ناراحت هستيد، توجه چنداني به شما نمي کند و سعي در خوشحال کردنتان ندارد. هرگاه مي خواهيد راجع به رابطه ي خود حرف بزنيد، مانند يک کودک عصباني برخورد مي کند و به طريقي براي احساسات شما اهميتي قائل نيست و نيز شما از خودتان دفاع نمي کنيد.اين باعث مي شود، عصباني و افسرده شده و خود را دوست نداشته باشيد. هرگاه احساس خوبي نسبت به خودتان نداريد، اعتماد به نفستان کاهش پيدا کرده و وقتي اعتمادبه نفستان پايين باشد، بار ديگر که مرد ديگري با شما بدرفتاري مي کند، جرأت و شهامت کمتري داريد و نمي توانيد از خودتان دفاع کنيد و اين چرخه ي معيوب همين طور مرتب تکرار مي شود.
تنها يک راه وجود دارد و آن اين است که از اين چرخه ي معيوب خارج شويد، برخيزيد و عزت نفس خود را حفظ کنيد و اجازه ندهيد با شما با عشق و احترام کمتر از آن چه که استحقاقش را داريد، رفتار شود.هنگامي
که اين راه را انتخاب مي کنيد، احساس خوبي نسبت به خودتان پيدا کرده و اين نيز به نوبه ي خود، اعتمادبه نفستان را بالا مي برد. بار ديگر که با شما بهتر رفتار مي شود، قدرت خود را در رابطه با قدرت بدست گرفته و از موضع ضعف برخورد نخواهيد کرد.
آيا بدرفتاري ديگران براي شما عادي شده است؟
آيا براي شما پيش آمده به طور مثال ماشين تازه اي بخريد و بعد از رانندگي متوجه بشويد که چقدر رانندگي با ماشين قديمي برايتان مشکل بوده است؟
آيا برايتان پيش آمده، به خانه اي با فضاي بيشتر نقل مکان کرده وبعد متوجه شويد که محل زندگي قبليتان، تا چه حد مخروبه و ناراحت کننده بوده است؟
آيا شده که بعد از خريدن يک جفت کفش نو و راحت متوجه شويد که چقدر کفش هاي قديمي پاهايتان را ناراحت مي کرده است؟
چه بدانيد و چه ندانيد، بسياري از مواقع از موضع ضعف برخورد مي کنيد و به خودتان اجازه مي دهيد، رفتار نه چندان خوبي با شما داشته باشند، چرا که عادت کرده ايد، ما انسان ها از قدرت سازش پذيري و انطباق بسيار بالايي برخوردار هستيم و غالباً اين طور است که از وضعيت و شرايط خود اطلاع چنداني نداريم، مگر آن که شرايط و موقعيتمان را تغيير بدهيم. به يک باره قياس دوجفت کفش، دو آپارتمان، دو ماشين و يا دورابطه، چنان برايمان بزرگ جلوه مي کند که راهي نمي ماند جز اين که به
خودمان اعتراف کنيم، قبلاً خوشبخت نبوده ايم!
ما زن ها عادت کرده ايم که برايمان احترام چنداني قائل نباشند.به همين دليل به مردان زندگيمان اجازه مي دهيم کمتر از آن چه استحقاقش را داريم به ما عشق بورزند.
تا همين اواخر با هر مردي که سر راهم قرار مي گرفت، از موضع ضعف برخورد مي کرد و قدرت را به او واگذار نموده و اجازه مي دادم که نسبت به من قدرناشناس باشد.رفتارهايي را تحمل مي کردم که نظير آن ها را اجازه نمي دهم هيچ يک از مراجعينم از جانب نامزد يا همسرانشان تحمل کنند. خواسته ها و نيازهايم را به منظور همراهي با او فدا مي کردم و دائماً به دنبال تأييد گرفتن بودم.آيا آگاه هستم که خودم هم يک قرباني عشق بودم يا خير؟ تصور مي کردم زني قدرتمند و با اعتماد به نفس باشم، ولي حقيقت اين بود که چنان برخورد از موضع ضعف عادت داشتم و برايم اين حس آشنا مي نمود که حتي نمي دانستم چکار مي کنم.آيا تقصير با مردهاي زندگيم بود؟ نه، هرگز، اين خودم هستم که با خودم رفتار مهربانانه و توأم با احترام نداشتم و طبيعاً آن ها هم فقط از من تبعيت مي کردند.
حال براي اولين بار در زندگي آموخته ام که چگونه عزت نفسم را در رابطه با يک مرد حفظ کنم، البته کار ساده اي نيست. اين عادت قرباني عشق بودن، هنوز به نوعي راه خودش را در روابطم باز مي کند و باعث
مي شود که همه ي وجودم را فداي عشق کنم، اما حالا با کمک تکنيک هايي که در اين کتاب با شما نيز در ميان گذاشتم و حمايت و تأييد همسر و دوستانم، بصورت زني قدرتمند در آمده ام.
چگونه زن ها در ترس دائم از همسرشان در کنار آن ها زندگي مي کنند و نهايتاً برعليه آن ها مي شورند.
لوئيس سي وشش سال داشت و ليندا سي و دوساله بود.هنگامي که اين دو براي مشاوره نزد من آمدند، نه ماه مي گذشت که با يکديگر نامزد شده بودند، لوئيس چنين شروع کرد. «ليندا منو ديوانه ي خودش کرده بود. اولين باري که اونو ديدم، خيلي مهربون و شيرين مي نمود، همان زني که مي خواستم تا آخر عمر با او زندگي کنم، اما چند ماه بعد، ناگهان اخلاق و رفتارش بشدت تغيير کرد.حالت تدافعي به خودش مي گرفت، طعنه زن و کنايه گو شده و حتي بسياري از اوقات خيلي سرد مزاج شده بود. بارها سعي کردم راجع به اين موضوع باهاش صحبت کنم، اما هميشه بمن مي گفت: همينه که هست! و از من مي خواست که او را همين طور که هست بپذيرم و سعي نکنم اونو تغيير بدم. نمي خوام اعتراف کنم، اما او واقعاً بداخلاق شده.» همين که لوئيس داشت ماجرا را برايم تعريف مي کرد، ديدم ليندا اخم بدي کرده. فکر کردم بهتر است از لوئيس بخواهم ازاتاق بيرون برود، تا من بتوانم تنهايي با ليندا صحبت کنم. احساس کردم از اين راه بهتر مي توانم به آن ها کمک کنم. بنابراين از لوئيس خواستم تا اتاق را ترک کند.
به ليندا گفتم:«خب راجع به خودت به من بگو. دوست دارم راجع به روابطي که قبل از لوئيس داشتي بدانم.»
ليندا پاسخ داد: «وقتي بيست و نه ساله بودم با مردي نامزد شدم. نامزدي ما دو سال طول کشيد. خيلي دوستش داشتم. همه کاري مي کردم تا خوشحالش کنم، در واقع اين طوري بود که سر از کاليفرنيا در آوردم.او از طرف محل کارش به کاليفرنيا منتقل شد؛ بنابراين منم از کارم استعفا دادم تا همراهش باشم. اون هفت سال از من بزرگتر بود و فکر مي کنم، جايگاهش را بيشتر از آن چه که واقعاً بود، بالا برده بودم.»
ليندا در حالي که از نامزد قبليش صحبت مي کرد، چشم هايش از اشک پر شدند و چهره اش حالت ملايم تري به خود گرفت.به آرامي از او پرسيدم:«خب بعد چه اتفاقي بين شما افتاد؟» او اين طور ادامه داد:«من خيلي احمق بودم و او هيچ رفتار خوبي با من نداشت، اما من هميشه رفتارش را تحمل مي کردم و با تمام کثافت کاري هايش کنار مي آمدم. او تمايلي نداشت که زودتر عروسي کنيم و مرتب تاريخ تعيين شده را به عقب مي انداخت. يک روز از همه جا بي خبر، زودتر از هميشه از سر کار به خونه برگشتم و ديدم که با منشي شرکتش تو خونه تنها هستند.باور کنيد، مي خواست منو متقاعد کنه که رابطه ي جنسيش با او هيچ مسئله اي نيست و دليلي نداره که نامزدي مون را بهم بزنيم.»ليندا به اين جاي صحبت هايش که رسيد هق هق گريه را سر داد.اين جا بود که رابطه اش با لوئيس را درک کردم. ليندا آن قدر سال ها در مقابل مردان از موضع ضعف برخورد کرده و آن قدر رنجيده بود که ناخودآگاه تصميم گرفته، اين بار به حد
افراطي از طرف ديگر بام بيافتد و هرگز به خودش اجازه ندهد به مرد ديگري علاقمند شود.او از افراط به تفريط رسيده بود و از پاورچين پاورچين راه رفتن کنار نامزد قبليش، به شورش در مقابل لوئيس رسيده بود وتعجبي نداشت که لوئيس نمي توانست تغيير شخصيتي که در ليندا اتفاق افتاده بود را در ک کند.
بسياري از زنان ديگر نيز از همين الگوي ارتباطي تبعيت مي کنند.بدين معني که با طرف مقابلشان از موضع ضعف برخورد مي نمايند و سپس قسم مي خورند ديگر هرگز چنين کاري نکنند و با پررويي ووقاحت تمام در رابطه ي بعدي خود بر عليه آن مرد بي گناهي که عاشق آن ها شده، شورش مي کنند. مدتي بعد در مي يابند که اين هم بدرد نمي خورد و رابطه ي موفقي نيست و دوباره برمي گردند به همان الگوي روز اول خود و همين طور ادامه مي دهند.
نظير همين الگو را با تفاوت هايي جزيي يکي از دوستانم در پيش گرفته بود. او با اين الگو شوهرش را ديوانه کرد. يک هفته با او مثل زير دست و خدمتکاررفتار مي نمود و بسيار سرد و نامهربان مي شد.هفته بعد، از اين سردي خودش حالش بهم مي خورد و تسليم مي شد و ازشوهرش عذرخواهي مي کرد.دوباره هفته ي بعد، از اين که تا اين حد از خود ضعف نشان داده، از دست خودش عصباني مي شد و دوباره سرد و بي عاطفه مي شد، و اين چرخه را مرتب تکرار مي کرد.
اين همان رفتاري است که باعث مي شود، مردها ما را دمدمي مزاج، غيرقابل پيش بيني، باري به هر جهت و اعصاب خردکن بنامند.راه حل،تنها در پيدا کردن نقطه ي تعادلي است که بين اين دو حالت پيدا مي شود. بدين معني که با عزت نفس و حفظ ارزش هاي خود زندگي کنيم و از اين چرخه ي معيوب ضعيف و شورشي بودن خودرا آزاد کنيم.

راه حل: چگونه در مقابل مردان از موضع ضعف برخورد نکنيم؟

در زير توصيه هايي است که به شما در رؤيارويي با اشتباه شماره ي پنج کمک خواهد کرد:
1- به مردان زندگيتان به خاطر بدرفتاري که با شما مي کنند، جايزه ندهيد. ورونيکا و شوهرش ديويد به تازگي با هم دعواي وحشتناکي کردند.ماجرا هنگامي شروع شد که ورونيکا از ديويد خواست به او کمک کند تا براي آشپزخانه کاغذ ديواري جديدي انتخاب کنند و ديويد علاقه ي خاصي نشان نداد.هرچه ورونيکا بيشتر اصرار کرد ديويد عصباني تر شد، تا جايي که ديگر از کوره در رفته و سرورونيکا داد زده و به اوگفته بود که زني وقيع و کنترل کننده است و بعد هم از خانه بيرون رفته بود.
حال ورونيکا در حالي که هق هق کنان در رختخوابش دراز کشيده بود، آرزو مي کرد اي کاش مي توانست عقربه هاي ساعت رابه عقب بکشد، به زماني که هنوز دعوا شروع نشده بود.بعد از گذشت چند ساعت ورونيکا متوجه مي شود، ديويد به خانه برگشته. او به اتاق نشيمن مي رود و تلويزيون را روشن مي کند. حال ورونيکا احساس پشيماني مي کرد و براي اين که احساس نزديکي گذشته را مجدداً با همسرش حفظ کند، به درون اتاق رفته کنار صندلي ديويد روي زمين مي نشيند و سرش را روي
زانوهاي او گذاشته و کمي گريه مي کند.اين در حالي است که ديويد تمام مدت روي صندليش نشسته و به تماشاي تلويزيون مشغول است. بعد از چند دقيقه ورونيکا احساس مي کند، ديويد موهايش را نوازش مي کند و دريافته که او ديگر عصباني نيست.ورونيکا سرش را بلند کرده و بازوهاي ديويد را مي گيرد و مي گويد:«اوه عزيزم، خوشحالم برگشتي، دلم برات تنگ شده بود.من نمي خوام با تو دعوا کنم.» ديويد نيز آهي مي کشد و مي گويد: «منم نمي خوام با تو دعوا کنم.» يکديگر را مي بوسند و عصر صميمي و گرمي را با هم مي گذرانند.
شارون و نامزدش ارني در حالي که وسط آپارتمانشان ايستاده اند، دعواي شديدي راه مي اندازند.ارني به شارون مي گويد: قرار است امشب شام را بانامزد قبليم که نمي داند قرار است با تو ازدواج کنم، بيرون بخورند. شارون از اين موضوع خيلي عصباني مي شود و به ارني مي گويد: «چرا به او نگفته اي که با من نامزد شدي.» ارني جواب مي دهد: «چون که آن دختر از لحاظ روحي و احساسي ثبات چنداني نداره و من نمي خوام با اين خبر احساساتش را جريحه دار کنم.»شارون از دست ارني به اين دليل که با او صادق نبوده، خيلي عصباني مي شود و به او اتهام مي زند: «اين طور که معلومه احساسات نامزد قبليت، براي مهم تره تا احساسات من.»ارني فرياد مي زند:«دوست ندارم اين مزخرفات را بشنوم.» در را پشت سر خود مي کوبد و سرکار مي رود.
تمام روز شارون در حالي که مرتب مجسم مي کند ارني و نامزد قبليش الان در يک رستوران مشغول خوردن شام هستند و اين که امروز صبح ارني چقدر نسبت به احساساتش بي تفاوت بوده است، احساس فلاکت و بدبختي مي کند. با گذشت زمان ترس او نيز شدت مي گيرد، مدام فکر مي کند، ديگر ارني را از دست داده و مطمئن مي باشد تا ديروقت او را نخواهد ديد. بنابراين تصميم مي گيرد هنگامي که ارني به خانه بر مي گردد، ذوق زده اش کند. کيک مورد علاقه اش را مي پزد، نوشيدني فوق العاده اي مي خرد و آپارتمانشان را با شمع هاي زيبايي تزيين مي کند.ارني ساعت يازده و نيم بر مي گردد، شارون سراسيمه مي دود تا در را برايش باز کند. او را در آغوش مي گيرد و در گوشش زمزمه مي کند: «عزيزم به خونه خوش اومدي، دلم برايت تنگ شده بود، هيچ وقت دلم نمي خواد از دستت بدم.» ارني نيز پاسخ مي دهد:«منم نمي خوام تو را از دست بدم.» ارني از اين که شارون حالش خوب است و رفتار خوبي دارد، احساس خلاصي مي کند.هر دو شب بسيار خوبي را با هم مي گذراندند.
بعد از خواندن اين ماجراها، چه فکر مي کنيد؟ آيا فکر مي کنيد که اين پايان خوش آيند هستند؟ آيا فکر مي کنيد، رفتار اين دو زن درست بود؟ آيا به نظرتان آن ها مي دانند که با مردشان چگونه بايد رفتار کنند؟ چنان چه فکر مي کنيد رفتارشان درست بوده، سخت در اشتباهيد.ورونيکا و شارون شايد اين طور باور داشته باشند که احساسات ديگران را خوب درک مي کنند و بسيار بخشنده و مهربان هستند، اما آن چه حقيقت دارد اين است که به بدترين وجهي قرباني عشق هستند و به مردانشان به خاطر بدرفتاري که با آنها کردند، جايزه دادند.
يکي از بزرگترين اشتباه هايي که ما زن ها در رابطه با مردها مي کنيم، اين است که به آن ها به خاطر بدرفتاري که با ما دارند جايزه مي دهيم.
اين کار را چگونه مي کنيم؟ ما مردي را که به تازگي با ما بدرفتاري کرده و کلمات ناشايستي را در مورد ما به کار برده، در آغوش گرفته و مي بوسيم. هنگامي که سرمان فرياد مي زنند، چيزي نمي گوييم و به خاطر اين که عصباني شده اند از آن ها عذر خواهي مي کنيم.ما شب با کسي همبستر مي شويم که چند ساعت و يا چند لحظه ي پيش، مثل آشغال با ما رفتار کرده، بدون آن که کوچک ترين عذر خواهي کرده باشد. ما مردي که احساساتمان را جريحه دار کرده تر و خشک مي کنيم، تا که به او نشان دهيم چقدر دوستش داريم.
در اين گونه مواقع چه پيامي به مرد زندگيمان مي دهيم.ما اين پيام را مي فرستيم، که تو هر طور که بخواهي مي تواني با من رفتار کني،اما من هم چنان دوستت خواهم داشت. در واقع هرچه بدتر با من رفتار کني، بيشتر مي ترسم و در نتيجه با تو مهربان تر خواهم بود.
توصيه ام به شما اين نيست که هرگاه نامزد يا همسرتان با شما بدرفتاري کرد، روزنامه اي بدست بگيريد و به صورتش بکوبيد.آن چه که در اين جا مي خواهم بگويم، اين است که اگر به مردتان به خاطر بدرفتاريي که با شما کرده است، جايزه بدهيد، در واقع به او اين آموزش را مي دهيد که مي تواند به اين رفتار بد خود ادامه دهد.

هنگامي که رفتار نامزد يا همسرتان با شما غيرقابل تحمل است، چه بايد بکنيد؟

احساسات منفي خود را با او در ميان بگذاريد و صبر کنيد، جوابي بشنويد تا نشان دهنده ي اين باشد که احساساتتان را درک کرده و به خاطر رفتارش پشيمان شده است.
راه هايي بيابيد که هر دوي شما بتوانيد با عقل و منطق و اهميت متقابل براي احساسات يکديگر، از بروز چنين موقعيت هاي مشابهي در آينده جلوگيري کنيد.
آنگاه يکديگر را ببوسيد و آشتي کنيد.
2- دو ليست ترتيب دهيد، ليست اول:از زمينه هايي که در رابطه با مردان از موضع ضعف برخورد مي کنيد و ليست دوم: در زمينه هايي که در کليه ي روابطتتان با ديگران از موضع ضعف برخورد مي کنيد.
اين مرحله، فرايند مهمي است و حتماً آن را روي کاغذ انجام دهيد. نوشتن زمينه هايي که به طور معمول در آن زمينه ها مثل يک قرباني عشق برخورد مي کنيد، به شما در آگاه شدن نسبت به رفتارهايتان کمک خواهد کرد و اولين قدم در راه تغيير را آسان خواهد نمود.پس از آن که اين ليست را تمام کرديد، اين موضوع را با يکي از دوستان زن خود در ميان بگذاريد.اين کار به شما کمک خواهد کرد در اين رابطه متعهد تر باشيد و هرگز دوباره از موضع ضعف برخورد نکنيد.
3- دو ليست ديگر ترتيب دهيد: يک ليست از رفتارهايي که صحيح و سالم هستند و ليست ديگر رفتارهايي که ديگر هرگز نبايد در رابطه با مردان به آن ها مبادرت ورزيد.
4- عزت نفس خود را حفظ نماييد.من از اين عبارت خيلي خوشم مي آيد. اين عبارت را روي کاغذ هاي کوچکي نوشته ام و براي آن که آن ها را بيشتر ببينم، در قسمت هاي مختلف خانه ام نصب کرده ام تا به عنوان يادآورهايي به من بگويند چه کسي هستم. گاهي اوقات مچ خودم را در حين انجام يک رفتار قرباني عشق شدن مي گيرم.لحظه اي چشمانم را مي بندم و به معناي اين عبارت فکر مي کنم. تقريباً اکثر اوقات فکر کردن به اين عبارت، دوباره مرا به حس احترام شخصيم بر مي گرداند.شما نيز تعبير شخصي و اين که چگونه عزت نفستان را حفظ کنيد از اين عبارت خواهيد گرفت.
به خاطر داشته باشيد:از موضع ضعف برخورد نکردن با مردان، به اين معنا نيست که نسبت به آن ها سلطه جو باشيد و سعي کنيد آن ها را کنترل نماييد، بلکه بدين معني است که با خودتان رفتاري از سرعشق و توأم با احترام داشته باشيد و بدين وسيله مردتان را وادار کنيد که او نيز با شما چنين رفتاري داشته باشد.
منبع: کتاب راز هايي در باره ي مردان




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما