نگاهی به حدیث ولایت و آیه تبلیغ(1)

از جمله رویدادهای تاریخی که زبان به زبان نقل شده است، این است که پیامبر (ص) در سال دهم هجری (632 م) حجة الاسلامی به جا آورد که در تاریخ به حجة الوداع معروف است.و در انجام مراسم آن حج‏به رهبری پیامبر (ص)، دهها هزار تن از مسلمانان شرکت کردند. از رویدادهای مشخص این سفر حج آن است که پیامبر (ص) در راه بازگشت از سفر حج کنار آبی معروف به غدیر خم (بین مکه و مدینه) توقف کرد، و هزاران تن از
يکشنبه، 20 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به حدیث ولایت و آیه تبلیغ(1)
نگاهی به حدیث ولایت و آیه تبلیغ(1)
نگاهی به حدیث ولایت و آیه تبلیغ(1)

نويسنده: محمد جواد شری
از جمله رویدادهای تاریخی که زبان به زبان نقل شده است، این است که پیامبر (ص) در سال دهم هجری (632 م) حجة الاسلامی به جا آورد که در تاریخ به حجة الوداع معروف است.و در انجام مراسم آن حج‏به رهبری پیامبر (ص)، دهها هزار تن از مسلمانان شرکت کردند.
از رویدادهای مشخص این سفر حج آن است که پیامبر (ص) در راه بازگشت از سفر حج کنار آبی معروف به غدیر خم (بین مکه و مدینه) توقف کرد، و هزاران تن از حاجیان را نیز متوقف ساخت، تا به ایشان ابلاع کند که از ثقلین پیروی کنند که در آینده نزدیکی آن را جایگزین خود خواهد ساخت.و آن دو گرانقدر قرآن و عترت پیامبر است، و این دو هرگز جدا نگردند تا این که در کنار حوض (روز قیامت) بر او وارد شوند.و دیگر این که علی (ع) (بزرگ عترت) نسبت‏به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، همان طوری که پیامبر (ص) نسبت‏به افراد مؤمن از خودشان سزاوارتر بود، و هم این که سرپرست مؤمنان است چنان که پیامبر (ص) سرپرست مردم با ایمان بود.
پیامبر (ص) در روز غدیر خم خطبه‏ای طولانی ایراد فرمود، که اندکی از فرموده‏های او را اصحاب به خاطر سپردند، و تمام یا بعضی از این نکات از جمله مطالبی است که در خاطره شماری از اصحاب باقی مانده بود.موردی پیش آمد که امام علی (ع)، وقتی که در کوفه بود، اصحاب حاضر در انجمن خود را سوگند داد تا آنچه را که روز غدیر از پیامبر (ص) شنیده بودند گواهی دهند (این داستان مربوط به حدود بیست و فت‏سال‏پس از رویداد غدیر است)، علی رغم این که شمار اصحاب باقی مانده تا آن زمان، اندک بود.و اندکی از همان اصحاب در کوفه بودند.بسیاری از ایشان گواهی دادند که پیامبر (ص) روز غدیر، سرپرستی علی (ع) را به اطلاع مردم رسانده است.
از ابو الطفیل (یکی از اصحاب پیامبر (ص) ) نقل شده است که گفت: «علی (ع) فرمود: شما را به خدا سوگند! هر کس روز غدیر خم حضور داشته است [برای شهادت] از جا بلند شود.و هیچ کس از جا برنخاست که بگوید: به من خبر دادند و یا این که به من رسید، هر مردی که از جا بلند شد گفت، با گوشهایم شنیدم، و با قلبم دریافتم.هفده تن از جمله، خزیمة بن ثابت، سهل بن سعد، عدی بن حاتم، عقبة بن عامر، ابو ایوب انصاری، ابو سعید خدری، ابو شریح خزاعی، ابو قدامه انصاری، ابو لیلی (یا ابو یعلی)، ابو هیثم بن تیهان و مردانی از قریش از جا بلند شدند، علی (ع) فرمود: آنچه شنیده‏اید بگویید! گفتند: گواهی می‏دهیم که با پیامبر خدا (ص) از حجة الوداع برمی‏گشتیم، هنگام ظهر فرا رسید، پیامبر خدا (ص) در مقابل مردم ظاهر شد و دستور داد شاخه‏های درختان را زدند و روی آنها جامه‏هایی افکندند [تا سایبانی ترتیب داده شد] .و بعد ندای نماز در داد و ما بیرون شدیم.آن گاه فرمود شما چه می‏گویید؟ گفتند: آنچه لازمه گفتن بود شما تبلیغ کرده‏اید، عرض کرد: بارخدایا تو گواه باش (سه مرتبه) .سپس فرمود: نزدیک است دعوت حق را لبیک گویم.براستی که هم من و هم شما مسؤولید.و بعد گفت: ای مردم، من در میان شما دو شی‏ء گرانقدر می‏گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم.اگر شما بدانها چنگ بزنید هرگز گمراه نمی‏شوید.پس ببینید، پس از من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد.و البته که آنها از یکدیگر هرگز جدا نمی‏شوند تا این که در کنار حوض بر من باز گردند.مرا خدای مهربان دانا از این مطلب آگاه ساخته است.و بعد فرمود: البته خداوند سرپرست من و من سرپرست افراد با ایمانم.آیا شما نمی‏دانید که من از خود شما بر شما سزاوارترم؟ عرض کردند: آری می‏دانیم (سه مرتبه این حرف را تکرار کرد) .آن گاه، یا امیر المؤمنین! دست تو را گرفت و آن را بلند کرد و گفت: هر کس را که من صاحب اختیارم، پس این علی صاحب اختیار اوست.بارخدایا هر کس او را دوست می‏دارد، دوست‏بدار، و هر که او را دشمن بدارد دشمنش بدار! پس علی (ع) فرمود: راست گفتید و من خود از جمله شاهدان آن مطلبم‏» . (1)
حافظ محمد بن عبد الله، معروف به حاکم نیشابوری در صحیح خود، المستدرک، به سند خود از زید بن ارقم نقل کرده است که او گفت: «همین که پیامبر خدا (ص) از حجة الوداع بازگشت و در محل غدیر خم فرود آمد، دستور برپا کردن سایبانها را صادر کرد، سایبانها درست‏شد.فرمود: گویا من دعوت حق را لبیک گفته‏ام.در میان شما دو شی‏ء گرانقدر، به جا گذاشتم، یکی از آنها بزرگتر از دیگری است: کتاب خدای متعال و عترتم.پس بنگرید چگونه در باره آنها پس از من رفتار خواهید کرد، زیرا که آن دو هرگز جدا نمی‏شوند تا کنار حوض بر من باز گردند.و بعد فرمود: همانا خداوند بزرگ سرپرست من و من سرپرست تمام مؤمنانم.آن گاه دست علی (ع) را گرفت و گفت: هر کسی را که من سرپرستم این علی سرپرست اوست، بار خدایا دوست‏بدار هر که او را وست‏بدارد، و دشمن بدار هر کس که او را دشمن بدارد» (2).
و به طریق دیگری روایت کرده است که پیامبر (ص) فرمود: «...ای مردم، من در میان شما دو امر قرار می‏دهم که اگر از آنها پیروی کنید، هرگز گمراه نشوید.و آنها کتاب خدا و اهل بیت، و عترت منند.آن گاه فرمود: آیا می‏دانید که من نسبت‏به مؤمنان سزاوارترم از خودشان (سه مرتبه) ؟ گفتند: آری، و بعد رسول خدا (ص) اضافه کرد: هر کسی را که من سرپرستم، پس این علی (ع) سرپرست اوست‏» (3).
ملاحظه می‏کنید که این احادیث‏سه مطلب را می‏رساند:
1) پیامبر (ص) برای امت‏خود، دو شی‏ء گرانقدر و یا دو امر را به جای گذارده است که از یکدیگر جدایی ناپذیرند، و پیروی از آنها باعث ایمنی از گمراهی است.این دو گرانقدر عبارتند از: کتاب خدا و عترت پیامبر (ص) .
2) پیامبر (ص) نسبت‏به افراد با ایمان از خودشان سزاوارتر است و خدا سرپرست پیامبر (ص) و پیامبر (ص) سرپرست مؤمنان است.
3) علی (ع) در جهت‏سرپرستی مؤمنان مانند پیامبر (ص) است.
و این هر سه مورد از جابر بن عبد الله انصاری، عامر بن ضمره و حذیفة بن اسید و امام امیر المؤمنین علی (ع) و دیگران نقل شده است.
دو مورد اول و آخر را امام علی (ع) و ام سلمه همسر پیامبر (ص) نقل کرده‏اند، ام سلمه می‏گوید: «پیامبر خدا (ص) دست علی (ع) را در غدیر خم گرفت و آن را بحدی بلند کرد، که سفیدی زیر بغلش نمودار شد.آن گاه فرمود، هر کسی که من سرپرست اویم، پس علی سرپرست اوست.سپس فرمود: ای مردم، من در میان شما پس از خود دو شی‏ء گرانقدر، کتاب خدا و عترتم را می‏گذارم.و آنها هرگز از هم جدا نمی‏شوند تا کنار حوض بر من باز گردند» .و در حدیث ثقلین گذشت که امام علی (ع) به همین مضمون روایت را نقل کرده بود.
دو مورد آخری را شمار زیادی از اصحاب از جمله ابو سعید خدری، ابو قدامه عرنی، حذیفة بن اسید، عامر بن ضمره و زید بن ارقم، نقل کرده‏اند.و از آن جمله براء بن عازب است که امام احمد و ابن ماجه در سنن خود به سند خویش از عدی بن ثابت از براء نقل کرده‏اند که گفت:
با رسول خدا (ص) از حجة الوداع برگشتیم، در قسمتی از راه که آمدیم، پیاده شد، دستور نماز جماعت داد و بعد دست علی (ع) را گرفت و فرمود: «آیا من نسبت‏به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: چرا.فرمود: آیا من نسبت‏به هر مؤمنی از خودش سزاواتر نیستم؟ گفتند: آری.آن گاه فرمود: این (علی (ع) ) سرپرست کسی است که من سرپرست اویم.بار خدایا دوست‏بدار هر کسی را که او را دوست‏بدارد، و دشمن بدار هر که را که او را دشمن بدارد..» . (4)
.و از جمله کسانی که این دو مورد را نقل کرده‏اند سعد بن ابی وقاص است.حاکم در «المستدرک‏» از او نقل کرده است، گفت:
«...پیامبر خدا (ص) روز غدیر خم پس از سپاس و ستایش خدا در باره علی (ع) گفت: آیا می‏دانید که من نسبت‏به مؤمنان سزاوارتر از خودشان هستم؟ گفتیم: آری.فرمود: بار خدایا هر کسی را که من سرپرست اویم، پس علی (ع) سرپرست اوست.دوست‏بدار، هر که او را دوست‏بدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد..» . (5)
امام احمد در مسند خود از عبد الرحمان بن ابی لیلی روایت کرده است که او گفت:
«علی (ع) را در محوطه‏ای دیدم که مردم را سوگند می‏داد و می‏فرمود: شما را به خدا هر کس که شنیده است روز غدیر خم پیامبر خدا (ص) می‏فرمود: «هر کس را که من سرپرست او هستم، پس علی سرپرست اوست.» برخیزد و گواهی دهد.عبد الرحمان گوید: «دوازده تن از مجاهدان جنگ بدر از جا بلند شدند بطوری که گویی همه در نظر ما یک تن بودند» .گفتند: ما گواهی می‏دهیم که از پیامبر خدا (ص) شنیدیم که روز غدیر خم می‏فرمود: آیا من به مؤمنان سزاوارتر از خودشان نیستم و زنان من مادران ایشان نیستند؟ پس گفتیم: چرا یا رسول الله.فرمود (پیامبر خدا (ص) ) : «هر کس را که من سرپرست اویم پس علی (ع) سرپرست اوست.بار خدایا دوست‏بدار هر کس را که او را دوست‏بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد» (6).
محتوای حدیث آخر را که عبارت از این سخن پیامبر (ص) در روز غدیر خم است: «هر کس را که من سرپرستم پس علی (ع) سرپرست اوست‏» دهها تن از اصحاب نقل کرده‏اند (7).ترمذی در صحیح خود از زید بن ارقم روایت کرده است که پیامبر (ص) فرمود: «هر کس را که من سرپرست اویم پس علی (ع) سرپرست اوست‏» (8).
حافظ محمد بن ماجه در سنن (صحیح خود) از سعد بن ابی وقاص نقل کرده است که او گفت:
«معاویه در یکی از سفرهای حج‏خود بود» ، سعد نزد او آمد و در باره علی (ع) صحبت می‏کردند. معاویه، او را دشنام داد، سعد خشمگین شد و گفت: آیا درباره مردی چنین می‏گویی که من از پیامبر خدا (ص) درباره او شنیدم که می‏فرمود: هر کس که من سرپرست اویم پس علی سرپرست اوست؟ ... (9)
طبیعی است هر کسی که هر سه حدیث و یا دو حدیث آخری و یا حدیث اول و آخر را نقل کرده است، راوی آخرین حدیث هم هست.و این جا هیچ برخوردی بین این روایات وجود ندارد.در حقیقت راوی لازم می‏بیند در یک جا بعضی از روایاتی را که از پیامبر (ص) و یا هر کس دیگری شنیده نقل کند و بعد در جای دیگر تصمیم می‏گیرد قسمت‏بیشتری از آنچه شنیده است نقل کند، و در مورد سوم تصمیم به نقل تمام شنیده‏های خود می‏گیرد، و در هیچ موردی از این موارد اختلاف و برخورد با مورد دیگر وجود ندارد.و به این ترتیب است که ما ابو طفیل عامر بن واثله را می‏بینیم که روایت می‏کند، هفده تن از اصحاب به سوگند امام علی (ع) در کوفه پاسخ مثبت دادند و شهادت دادند که روز غدیر خم سخنانی از پیامبر خدا (ص) شنیده‏اند که محتوای هر سه حدیث را در برداشت، بطوری که در آغاز این بحث نقل کردیم.و روایت دیگری را در احادیث‏سوگند مشاهده می‏کنیم که امام احمد در مسند خود از ابو طفیل نقل کرده است که تنها شامل محتوای دو حدیث آخر بود.او گفته است:
«علی (ع) در محوطه‏ای مردم را جمع کرد و بعد به ایشان گفت: شما را به خدا قسم می‏دهم هر فرد مسلمانی که از پیامبر خدا چیزی را شنیده است که روز غدیر خم‏می‏فرمود از جا بلند شود.پس سی تن از جا بلند شدند.و ابو نعیم گوید: افراد زیادی بلند شدند که دیده بودند، آن وقتی که (پیامبر خدا (ص) ) دست علی (ع) را گرفته بود و به مردم فرمود: آیا می‏دانید که من نسبت‏به مؤمنان سزاوارتر از خودشان هستم؟ گفتند: آری یا رسول الله.فرمود: هر کسی را که من سرپرست اویم پس این سرپرست اوست.بار خدایا دوست‏بدار هر که او را دوست‏بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد. (ابو طفیل) گوید: پس از آن جا بیرون آمدم در حالی که گویی در دلم چیزی بود.پس زید بن ارقم را دیدم و به او گفتم: من از علی (ع) شنیدم که چنین و چنان می‏گفت.زید گفت: چه چیزی را انکار می‏کنی؟ من هم از پیامبر خدا (ص) شنیدم که درباره وی چنین می‏گفت. (10)
در حقیقت پیامبر (ص) راجع به ولایت علی (ع) در غیر محل غدیر خم نیز سخن گفته است. ترمذی در صحیح خود از عمران بن حصین نقل کرده است که چهار نفر از علی (ع) نزد پیامبر خدا (ص) شکایت کردند، پیامبر (ص) خشمگین شد و به آن کسانی که از علی شکایت داشتند فرمود:
«چه می‏خواهید از علی؟ چه می‏خواهید از علی؟ چه می‏خواهید از علی؟ براستی که علی از من است و من از اویم.و او پس از من سرپرست هر فرد با ایمان است‏» (11).
امام احمد در مسند خود (ج 4 ص 437) این حدیث را با اندک تفاوتی در عبارت نقل کرده است و در آن جا گفته است که پیامبر (ص) فرمود: «علی را به حال خود بگذارید، علی را به حال خود واگذارید، علی را به حال خود واگذارید.همانا علی از من است و من از او هستم.و او سرپرست هر مؤمنی است‏» .و امام احمد از سعید بن جبیر از ابن عباس از بریده اسلمی نقل کرده است که گفت: «با علی (ع) در نبرد یمن شرکت کردم و از او سختگیری مشاهده کردم، وقتی که خدمت پیامبر خدا (ص) رسیدم از علی نام بردم و نکوهش کردم، دیدم چهره پیامبر خدا (ص) دگرگون شد و فرمود: ای‏بریده، آیا من سبت‏به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ عرض کردم: چرا یا رسول الله.فرمود: هر کس را من سرپرست اویم پس علی (ع) سرپرست اوست‏» . (12)
و امام احمد نیز در مسند خود (ج 5 ص 356) نقل کرده است: «چنین حرفی درباره علی درست نیست زیرا او از من است و من از اویم، و او سرپرست‏شما پس از من است.» .
البته حدیث غدیر ثابت و قطعی است تردیدی در آن راه ندارد، زیرا که بیش از صد صحابی و بیش از بیست و چهار تن از مورخان بزرگ و بیست و هفت تن از پیشوایان حدیث و بیست و یک مفسر قرآن، آن را نقل کرده‏اند.و همین تعداد از علمای علم کلام، و تعدادی از نویسندگان هر عصر روایت کرده‏اند (13).

معنای حدیث غدیر

پس از آگاهی از صدور ابلاغیه غدیر از جانب پیامبر (ص)، اکنون وقت آن رسیده است تا راجع به محتوای این ابلاغیه، سخن بگوییم.و برای این که آن را درک کنیم لازم است‏بدانیم:
1- آیا فرقی بین کلمه مولا و ولی وجود دارد، چون در بعضی روایات کلمه ولی و در بیشترین روایات کلمه مولا آمده است؟
2- و اگر هر دو کلمه به یک معنی دلالت کنند پس کلمه مولا به چه معنی است؟
3- مقصود پیامبر (ص) از کلمه «اولی‏» در این گفتارش: «آیا من نسبت‏به مؤمنان «اولی‏» سزاوارتر از خودشان نیستم؟ » چیست؟

ولی و مولا

دو کلمه ولی و مولا تقریبا به یک معنی آمده‏اند با این تفاوت که کلمه ولی به‏اشیاء و اشخاص نسبت داده می‏شود، مثلا گفته می‏شود: ولی وقف، همان طوری که می‏گویند: خداوند ولی مؤمنان است.اما کلمه مولا جز به اشخاص نسبت داده نمی‏شود، مثلا گفته می‏شود مولای مؤمنان ولی گفته نمی‏شود مولای وقف.
اما معانیی که کلمه مولا به آن معانی آمده و اهل لغت تعدادی از آن معانی را نقل کرده‏اند:
1- دوست.2- همسایه.3- مهمان.4- شریک.5- پسر.6- پسر عمو.7- پسر خواهر.8- داماد.9- خویشاوند.10- عمو.11- رفیق.12- نعمت دهنده.13- نعمت داده شده.14- از دست رفته.15- آزاد کننده.16- صاحب.17- مالک.18- آقا، غیر آزاد کننده و یا صاحب.19- بنده.20- پیرو.21- همپیمان.22- یاور.23- سزاواتر به چیزی.24- شخصی که دخل و تصرف در کاری می‏کند.25- عهده‏دار کار.26- جانشین.
علی رغم این که کلمه مولا گاهی در هر یک از این معانی به کار می‏رود، پانزده معنای اول از آن معانی است که به هنگام اطلاق، تبادر آنها به ذهن بعید است.جز به قرینه‏ای روشن، ذهن به آن معانی توجه نمی‏کند.و معنای این مطلب آن است که اگر کلمه مولا بدون هیچ قرینه‏ای به کار برده شود، شنونده نسبت‏به درک معنای آن تنها بین یازده معنای آخر مردد می‏ماند.و آشکارترین معنا در بین یازده معنی دو معنای آقا و بنده است.
به هر حال از کلمه مولی در حدیث غدیر خم هیچ یک از پانزده معنای اول منظور نشده است. بنابراین هیچ کدام از معانی همسایه، مهمان، شریک، پسر، خواهرزاده، عمو، داماد و رفیق را قصد نداشته است.زیرا علی (ع) همسایه، وارد، شریک و یا پسر، یا خواهرزاده و یا داماد و یا رفیق برای همه کسانی که پیامبر خدا (ص) همسایه یا وارد، یا شریک او و یا پسر، یا خواهرزاده و یا داماد و یا رفیق آنها بوده باشد، نبوده است و پیامبر (ص) عموی کسی نبوده است، زیرا که او برادری از پدر و مادر نداشته است.و از کلمه مولا خویشاوند را نیز اراده نفرموده است زیرا که خبر دادن از خویشاوندی، نابخردانه است‏شایسته پیامبر (ص) نیست که مردم را جمع کند تا خویشاوندی را به‏اطلاع برساند.زیرا که هر مسلمانی می‏داند که علی (ع) پسر عموی پیامبر (ص) است و خویشاوند هر یک از آن دو تن نیز، خویشاوند دیگری است.و دوست نیز مورد نظر نبوده است‏به این دلیل که این معنی هم مناسب مقام نمی‏باشد زیرا مطلب مهمی نیست که پیامبر (ص) هزاران تن از مردم را جمع کند تا به ایشان اعلام نماید که علی (ع) را دوست‏بدارد هر کسی که پیامبر خدا را دوست می‏دارد، و این چیزی نیست که منحصر به علی (ع) باشد.چون همه اصحاب پاک مانند ابو بکر، عمر، عثمان، ابوذر، سلمان، عمار و دیگران، دوست می‏داشتند کسانی را که پیامبر (ص) آنها را دوست داشت.علاوه بر آن که پیامبر (ص) می‏خواسته است‏بگوید که او سرپرست همه مسلمانان است در صورتی که پیامبر دوست همه مسلمانان نبوده است، زیرا مسلمانان سرکش را دوست نمی‏داشت.
مقصود پیامبر (ص) معنای نعمت داده شده نیز، نبوده است، زیرا پیامبر (ص) از طرف مردم و یا حداقل از طرف گروهی قابل ذکر، نعمتی دریافت نکرده بود.و نعمت دهنده مادی هم مورد نظر نبوده است، زیرا که پیامبر (ص) به تمام مسلمانان نعمت مادی نداده بود.پیامبر (ص) می‏خواست‏بگوید که علی (ع) مانند اوست در این جهت که او سرپرست همه مسلمانان از تمام نسلهاست.و قصد پیامبر (ص) دهنده نعمت معنوی نبوده، علی رغم این که پیامبر (ص) با هدایت مسلمانان به دین خدا به تمام آنها نعمت معنوی داد و همچنین علی (ع) با جهاد بی‏نظیر خود در راه اعلای کلمة الله نسبت‏به همه ولینعمت‏بود.قصد پیامبر (ص) آن نبود، زیرا در آن مقام نبود تا از جریانی خبر دهد که در گذشته اتفاق افتاده است، بلکه در این مقام بود که به علی (ع) مقام و منصبی مرحمت کند.و طبیعی است که مقصود پیامبر (ص) از کلمه مولا، از دست رفته نبود، به دلیل نادرستی و سفیهانه بودن آن، و نه معنی آزاد کننده، زیرا که پیامبر (ص) آزاد کننده مسلمانان نبود زیرا اکثریت قاطع مسلمانان برده نبودند.و یازده معنای آخری نیز درست نیست، از جمله، طبیعی است که معنای رب مورد نظر نبوده است، زیرا که آن کفر است، همچنین معانی: بنده، و پیرو، صحیح نیست چون که پیامبر (ص) بنده و پیروکسی از مردم نبود.و معنای مالک مقصود حضرت نبوده است، زیرا که پیامبر مالک مسلمانان نبوده است، و معنای همقسم و همپیمان مورد نظر نبوده است، چون پیامبر (ص) همپیمان و همقسم تمام مسلمانان نبوده است، و اگر همپیمان معنوی هم باشد باز هم درست نیست، زیرا آن گرامی با گنهکاران مسلمان هماهنگ معنوی نبود و چقدر هم تعداد ایشان زیاد بود!
قصد معنی ناصر، صحیح نیست‏به این جهت که پیامبر (ص) همان طوری که یاد آور شدیم می‏خواهد بگوید که او (ص) سرپرست همه مسلمانان از تمام نسلهاست در صورتی که پیامبر (ص) یاور برای تمام نسلها نیست.و آن که می‏تواند یاری کننده تمام نسلها باشد تنها خداست.و با این همه، پیامبر (ص) یاور همه مسلمانان نیست‏بلکه یاور مسلمانان خالص است و کمک او به مسلمانان عاصی و تبهکار نمی‏رسد.و در این صورت جز پنج معنی از یازده معنی باقی نمی‏ماند و آنها عبارتند از: آقای غیر آزاد کننده، یا مالک، سزاوارتر به چیزی، انجام دهنده کاری، عهده‏دار امری، و جانشین.
معنای آخری (جانشین سرپرست) درست نیست مگر وقتی که یکی از آن چهار معنی مورد نظر باشد، زیرا آن معنای مستقلی نیست.اما (آقا - سرور) در صورتی صحیح است که مقصود از آن زمامدار و یا متبوع باشد، زیرا که پیامبر (ص) متبوع و زمامدار همه مسلمانان بوده است.و سه معنای آخری: سزاوارتر به چیزی، متصرف در کاری و عهده‏دار امری، در معنی به هم نزدیکند و با معنای متبوع و زمامدار هماهنگی دارند، از آن جا که مقصود از متبوع و زمامدار کسی است که با دستور خداوند این چنین بوده باشد، پس اگر غرض از مولا، سزاوارترین فرد نسبت‏به هر مؤمنی باشد که او سزاوارتر به تصرف در امر مسلمانان است، در نتیجه همان معنای زمامدار و کسی خواهد بود که به فرمان خدا باید پیروی شود، و همچنین عهده‏دار امری و متصرف در کار [که ملازم با معنای اولی به تصرف است] .

اولی

مقصود پیامبر (ص) از کلمه «اولی‏» در این عبارت: «الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ » چیست؟ البته اهل لغت تصریح کرده‏اند که کلمه «اولی‏» به دو معنی آمده است: 1- سزاوارتر 2- مناسب‏تر، لایق‏تر.بدیهی است که مقصود پیامبر، معنای «سزاوارتر» بوده است نه معنای مناسب‏تر، چون زشت می‏نماید که گفته شود، پیامبر نسبت‏به مؤمنان از خودشان لایق‏تر و مناسب‏تر است.
براستی پیامبر (ص) خواسته است تا به مسلمانان حقی را یاد آور شود که خداوند به او مرحمت فرموده و به وسیله وحی در قرآن کریم آن حق را اعلان کرده است:
«پیامبر (ص) نسبت‏به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، و همسرانش مادران ایشانند. .» . (14)
این آیه گویای آن است که پیامبر (ص) نسبت‏به اداره امور مسلمانان، بیشتر از آن حقی که خود آنان در اداره امور خویش دارند، حق دارد.از آن جاست که اطاعت و فرمانبرداری وی بر ایشان واجب است.و قرآن مجید این حق را در چندین آیه مورد تاکید قرار داده است، از آن جمله:
«هیچ مرد و یا زن با ایمانی حق ندارند، هنگامی که خدا و پیامبرش مقرر فرمودند کاری انجام شود، نسبت‏به کار خود اختیار کنند، و هر کس از خدا و پیامبر (ص) نافرمانی کند، دچار گمراهی آشکار شده است‏» (15).
هنگامی که تمام این مطالب را دریافتیم، فهمیدن مقصود پیامبر (ص) از عبارات روز غدیر برای ما آسان می‏شود.پس اگر ما تنها آخرین محتوا را از عبارت پیامبر (ص) یعنی: «هر کسی را که من مولای اویم، علی (ع) مولای اوست‏» .بگیریم، چیزی جز معنای زمامدار و یا کسی که به فرمان خدا و یا به فرمان آن که حق دارد از طرف خدا اداره امور مسلمانان را به او واگذار کند، فرمانش مطاع است از آن برنمی‏آید.وپیامبر (ص) بطور واضح بیان می‏کند که علی (ع) در آن جهت همانند اوست.و هر گاه این مضمون را با مضمون دوم، یعنی عبارت: «آیا من نسبت‏به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ » (که تعدادی از روایات به این مضمون آمده است) در نظر بگیریم، بطور کامل، هدف روشن خواهد شد، زیرا به مقتضای نص قرآن، پیامبر (ص) سبت‏به هر مؤمنی سزاوارتر از خود اوست و پیامبر (ص) هم می‏خواسته است، همین مطلب را به مسلمانان یاد آوری کند.و از طرفی چون در پی سؤال خود این عبارت را آورده است: «هر کسی که من سرپرست اویم پس این علی سرپرست اوست.» ، پس مقصود این بوده است که علی (ع) همچون پیامبر (ص) از طرف خداوند، حق اداره امور مسلمانان را دارد.و هر گاه کسی حق داشته باشد در این مورد تردید کند، محتوای بخش اول حدیث: «همانا من در میان شما دو شی‏ء گرانقدر، کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم را می‏گذارم.اگر به آنها چنگ بزنید هرگز گمراه نمی‏شوید، پس توجه کنید که پس از من درباره آنها چگونه رفتار خواهید کرد، و آنها هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا این که کنار حوض بر من باز گردند.» ، هر نوع شک و تردید را از بین می‏برد و حقیقت را بطور خالص آشکار می‏سازد، بنابراین از عترت (و در راس ایشان از علی (ع) ) باید همان طوری که از قرآن پیروی می‏شود، پیروی گردد.و پیروی از عترت مانند پیروی قرآن بر هر مسلمانی واجب است.و احادیثی که به این مضمون آمده‏اند فراوان و متعددند. و صدور این روایات از پیامبر (ص) یقینی است.و معنای تمام آنها این است که پیروی علی (ع) و اطاعت از او مانند اطاعت از پیامبر (ص) است.و پیروی او به فرمان خدا بر هر مسلمانی واجب است.
و از این رو علی (ع) سرپرست هر مؤمنی است که پیامبر (ص) سرپرست او بوده است.و اگر فرمایش پیامبر (ص) را به بریده و دیگران به خاطر بیاوریم که در چند حدیث فرمود: علی (ع) از من است و من از علی هستم.و او پس از من سرپرست هر مؤمنی است‏یا او پس از من سرپرست‏شماست، دیگر مجالی برای هیچ گونه گفتگو پیرامون مقصود پیامبر (ص) از دو کلمه، مولا و ولی، باقی نمی‏ماند.این بود محتوای بیانات پیامبر (ص) . بیاناتی که قبلا نقل کردیم این بود که اطاعت از علی (ع) اطاعت‏خدا و پیامبر و نافرمانی علی (ع) نافرمانی خدا و پیامبر (ص) و جدایی از او، جدایی از خدا و پیامبر و دشنام بر او، دشنام بر خدا و پیامبر است.

پى نوشت ها:

1- ینابیع المودة، قندوزی ص 42.این روایت را از امام سمهودی، نور الدین علی بن عبد الله شافعی نقل کرده و او از ابو نعیم در حلیة الاولیاء روایت کرده است.
2- ج 3، ص 109 «ینابیع المودة‏» .
3- ینابیع المودة ص 110.
4- امام احمد آن را در مسند خود ج 4 ص 281 و ابن ماجه در سنن خویش ج 1 ص 45 نقل کرده‏اند.
5- ج 3 ص 116.
6- مسند امام احمد ج 1 ص 119.
7- از جمله ابو لیلی انصاری، حبشی بن حناده، ابو ایوب خالد بن زید انصاری، سهل بن سعد، طلحة بن عبید الله، عبد الله بن عباس، عبد الله بن عمر بن الخطاب، عبد الله بن مسعود، خلیفه سوم عثمان بن عفان، عدی بن حاتم، عطبة بن بشر مازنی، عقبة بن عمر جهنی، عمار بن یاسر، ابو هیثم تیهان، حبیب بن بدیل بن ورقاء خزاعی، خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین، عبد الله بن بدیل خزاعی، قیس بن ثابت، قیس بن سعد بن عبادة، هاشم مرقال زهری و گروه زیاد دیگر.
8- ج 5 ص 297 (شماره حدیث 3797) .
9- ج 1 ص 45 (شماره حدیث 121) .
10- سنن ابن ماجه ج 4 ص 370.
11- ج 5 ص 296 (شماره حدیث 3796) .
12- ج 5 ص 347، و حاکم در مستدرک ج 3 ص 110 مثل آن را نقل کرده است.
13- هر کس مایل است‏به تفصیل از روایتها و نام راویان و نویسندگان حدیث آگاهی یابد باید کتاب الغدیر مرحوم امینی را بخواند که کتاب بی‏نظیری در این باره است.و شماره‏هایی که در اینجا ذکر شد از ج 1 ص 6- 8 آن کتاب گرفته شده است.
14- سوره احزاب (33) آیه 6.
15- همان سوره، آیه 36.

منبع: امیر المؤمنین(علیه السلام)، اسوه وحدت




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط