1. نظام آیات
1-1. اندازهی هر آیه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معلوم بوده؛ چنان که از ام سلمه دربارهی قرائت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده: «کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقطع قرائته آیة آیة»: (1) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه آیه آیه قرائت میکرد (چند آیه را با یک نفس قرائت نمیکرد).یعنی ام سلمه نیز میداند آیه چیست و کجا تمام میشود یا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به گونهای رفتار میکرده که شنوندگان بفهمند حد و حدود آیات چگونه است. پس اگر اختلافی بیان شده به دست مسلمانان است. همه چیز کتاب خدا معلوم بوده است.
1-2. دربارهی چینش آیات در سورهها روایاتی وجود دارد که نشان میدهد آن حضرت محل آیات را در سوره مشخص میکردهاند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسلمانان چنان تعلیم کرده بودند که میفهمیدند با آمدن «بسم الله الرحمن الرحیم» جدید، سورهی جدیدی آغاز شده و سورهی قبل پایان یافته است.
امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «کان یعرف انقضاء السورة بنزول "بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم" ابتداءً لأخری». (2)
همچنین از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) احادیثی نقل شده که بر اساس آنها رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای آیاتی خاص، محل خاصی مشخص میکردند؛ گرچه آن سوره در گذشته، ظاهراً تمام شده بود. مانند: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ ...» (3) که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و امر کرد که این آیه را در این موضع قرار دهم. (4)
دربارهی آیهی «وَاتَّقُواْ یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللّهِ» (5) نیز نقل شده که جبرئیل محل آن را مشخص کرد. (6)
این کلمات میتواند کمک کند که بگوییم: ترتیب آیات طبق دستور خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده؛ نه اصحاب. در بحث نزول نیز در عنوان ترتیب نزول، احادیثی ارائه شد که به روشن شدن این بحث کمک میکند.
2. نظام تألیفی قرآن
عجیب نیست اجازه داده شود عهدنامهی خدا (7) را غیر مسئولینش تنظیم و تألیف کنند؟!بررسی همه جانبه و کنار هم قراردادن نکات قابل استفاده از روایات، همراه با دلایل عقلی، در مجموع میتواند ما را به وقوع نظام تألیفی قرآن به فرمان رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) رهنمون شود و این ادعا را برتر از دیگر ادعاها قرار دهد. این نکتهها عبارتاند از:
2-1. کتابت و جمع قرآن از آغاز وحی، روش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با تمام دقت، آیاتی را که حفظ کرده بود بر کاتبان املا میفرمود تا بنویسند؛ چنان که علی (علیهالسلام) فرمود: «هیچ آیه از قرآن بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل نشد؛ مگر آنکه آن را برای من قرائت کرد و بر من املا نمود و من به خط خود نوشتم». (8) امام باقر (علیهالسلام) نیز فرمود: «جبرئیل (علیهالسلام) بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) املا میکرد و او بر علی (علیهالسلام)». (9)
2-2. قرآن بر اساس روایات - اگر پذیرفته شوند - یک نزول جمعی و دفعی داشته که در انواع نزول خواندیم. نزول دفعی که بی نظم نبوده و به یقین ترتیب آیات و سورهها برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روشن بوده است. بله، به اقتضای نیاز، آیات به ترتیب دیگری نازل شدند که با راهنمایی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جای مناسب خود قرار میگرفتند و در مکتوبات، وضع ترتیب آیات در سورهها مشخص میشد که احادیث آن گذشت.
2-3. مقابلهی سالیانهی قرآن بین جبرئیل و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از نکات مهم در نظام تألیفی قرآن است که زهرای مرضیه (علیهاالسلام) از پدرش، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که ایشان در روزهای پایانی عمرش فرمود: «إن جبرئیل کان یأتینی یعارضنی بالقرآن فی کل سنة مرة و إنه قد عارضنی به فی هذه السنة مرتین ...»: (10) همیشه جبرئیل سالی یک بار قرآن را بر من عرضه میکرد؛ ولی امسال دوبار عرضه کرد.
بر اساس این حدیث، خدای حکیم هر سال قرآن را بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضهی مجدد میکردند و در سال آخر، قرآن دو بار عرضه و بین جبرئیل و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مقابله شد. این قرآن که عرضه میشده به ویژه در سال پایانی عمر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمیتواند بی نظام باشد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن نظام را در قرآن موجود نزد خود لحاظ نکرده باشد. آیا هدف از این دقتها و ظرافتها غیر از تضمین سلامت قرآن از هر جهت بوده و میتواند هدفی غیر از این داشته باشد که قرآن - مصون از هر دستبردی - به بندگان خدا برسد تا با اطمینان کامل به آن عمل کنند؟! شاید این مقابله برای تحقق همان وعده باشد که خدا به رسولش داده بود که «إِنَّ عَلَینا جَمعَهُ وَ قُرآنَهُ». (11)
2-4. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ویژه در روزهای پایانی عمر، همه را به «ثقلین» (کتاب خدا و عترت) ارجاع دادند و ضمانت کردند که رجوع به آن دو موجب ایمنی از گمراهی است. (12) سؤال: کتابی که جمع و تألیف آن به غیرمعصوم واگذار شود، آیا میتواند ضامن سلامت از گمراهی باشد؟ آیا ترتیب سخن و سازمان دهی کلام در معنای آن تأثیر ندارد؟ بله! ار چینش آیات را توقیفی و ترتیب سورهها را بی تأثیر در معنا بدانیم، مشکل حل میشود؛ ولی به هر حال تنظیم کتابی با این اهمیت را بر عهدهی غیرمعصوم گذاشتن، سهلانگاری در حفظ سلامت متن قانون الهی و تنها یادگار مکتوب خدا در میان آفریدگان است.
ارجاع به ثقلین - بر اساس روایتی - آخرین توصیهی او بود و اگر کتاب معین و مشخصی نبود، مردم به چه چیز ارجاع شدند؟
امیرمؤمنان (علیهالسلام) میفرمایند: «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی آخر خطبته یوم قبضه الله عز و جل إلیه: إنی قد ترکت فیکم أمرین لن تضلوا بعدی ما إن تمسکتم بهما: کتاب الله و عترتی أهل بیتی ... فتمسکوا بهما لا تزلوا و لا تضلوا و لا تقدموهم فتضلوا». (13)
2-5. اهل بیت (علیهمالسلام) به تمام ابعاد قرآن توجه داشتهاند. بر اساس روایتی که در مبحث نزول، در ترتیب نزول سورهها آوردیم، امیرمؤمنان، علی (علیهالسلام) از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمود که ترتیب نزول سورهها چگونه بوده و نیز تعداد سورهها، آیات و حروف قرآن بیان شد. پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان (علیهالسلام) به تمام ابعاد نزول قرآن و تدوین آن توجه داشتهاند.
البته روایت خاصی دربارهی ترتیب موجود نداریم؛ ولی با توجه به آنچه دربارهی ترتیب سورهها در نزول دفعی قرآن گفتیم و ارتباط این نکته با مقابلهی آخری که جبرئیل با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام داد و نیز وعدهی جمع قرآن و حفظ آن از سوی خداوند، اطمینان حاصل میشود که ترتیب فعلی، مطابق نظر خدا و رسولش انجام شده است.
دقت به حدی بود که اهل بیت (علیهمالسلام) اجازه نمیدادند شبههای بر ضد قرآن باقی بماند؛ از این رو در مقابل کاستی معوذتین در مصحف ابن مسعود اعلام موضع کرده و آن را برخلاف اصل قرآن دانستهاند. امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند: «کان أبی یقول إنما فعل ذلک ابن مسعود برأیه و هما من القرآن». (14)
2-6. در روایات فراوانی که بخشی از آنها در مبحث اعجاز آمده، معصومان (علیهمالسلام) اوصاف قرآن موجود نزد مردم را بر شمرده و مردم را به قرآن موجود ارجاع دادهاند. اگر کتاب خدا آن چیزی نیست که موجود است، چگونه معصوم میتواند نام کتاب خدا بر موجود نزد مسلمانان بگذارد؟ و نیز میتوان پرسید اوصافی چون «فیه کل ما یحتاج العباده» که در احادیث برای قرآن مطرح شده، به کدام قرآن مربوط است؛ تألیف شده به امر خدا و رسولش و مطابق نظر آنها یا کتابی که نظام تألیفی آن را جمعی از اصحاب معین کرده اند؟
بر اساس حدیثی از امام رضا (علیهالسلام) پیش از رحلت رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) خدا دین را کامل کرد و نزول قرآن به حدی رسید که هر چیزی که لازم بود و مردم نیاز داشتند، در آن بیان شد. امام (علیهالسلام) برای اثبات نظر خود به آیهی «مَّا فَرَّطْنَا فِی الكِتَابِ مِن شَیْءٍ» (15) و بعد به تعیین تکلیف امامت در واپسین روزهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره و در پایان فرمودهاند: «فمن زعم أن الله یکمل دینه فقد رد کتاب الله و من رد کتاب الله فهو کافر به». (16) استناد امام (علیهالسلام) به آیه نشان میدهد قرآن برای هدایت بشر، کامل است و هیچ چیز کم ندارد. از سویی این استناد و محتوای آیه نشان میدهد خدای متعال برای هدایت انسان، ذرهای کوتاهی نکرده است؛ پس چگونه ممکن است گردآوری و تألیف این کتاب را به غیر معصوم واگذار کرده باشد. استناد امام (علیهالسلام) نشان میدهد این اتفاق نیفتاده و قرآن آنگونه که خدا خواسته، تدوین و تألیف شده است تا کسی نتواند شبههای بر آن وارد کند و «لاریب فیه» باشد.
حضرت فاطمه (علیهاالسلام) نیز دربارهی قرآن فرموده: «کتاب الله الناطق و القرآن الصادق». (17) این سخن خطاب به مردم مدینه است. او برای اثبات ادعای خود به کتاب خدا استناد کرده است. پس همان موجود نزد مردم را کتاب الله نامیده و آن را قرآن دانسته است.
امیرمؤمنان، علی (علیهالسلام) تصریح میکنند: «علیکم بکتاب الله فإنه الحبل المتین و النور المبین و الشفاء النافع و الری الناقع و العصمة للمتمسک و النجاة للمتعلق، لا یعوج فیقام و لا یزیغ فیستعتب»: (18) به کتاب خدا توجه کنید که ریسمان محکم است و نور آشکار و داروی شفابخش. فرونشاننده تشنگیهاست و هر کس را که به آن چنگ زد، از خطا نگه دارد و هر کسی خود را بدان بیاویزد، رهایی یابد. کژی نپذیرد تا نیازی به راست کردن داشته باشد و از حق، عدول نکند تا به راه حقش بازگردانند.
همچنین فرموده: «ما من شیء یطلبونه إلّا و هو فی القرآن»: (19) هر چه مردم بخواهند، در قرآن یافت میشود. هر کس در این مورد چیزی میخواهد، باید از من بپرسد. امام باقر (علیهالسلام) نیز تعبیری مشابه دارند؛ «إذا حدّثتکم بشیء فاسألونی عنه من کتاب الله»: (20) دربارهی هر چیزی برای شما سخن گفتم؛ بپرسید از کجای قرآن استفاده کردید.
تعابیری این چنینی در احادیث، فراوان است. پس اهل بیت (علیهمالسلام) معتقد بودهاند که کتاب الله همین است که نزد مردم است و مردم باید به آن مراجعه کنند. ما در بخش مصونیت قرآن از تحریف و نیز جامعیت و اعجاز، احادیث بسیاری آوردهایم که مؤید این برداشت هستند. روشن است که مشکل اهل بیت (علیهمالسلام) با حاکمان آن روزگار و مدعیان علم، بر سر کتاب الله بودن قرآن موجود نبوده؛ بلکه نزاع بر سر انحرافات معنوی و معرفتی و ناآگاهی از حقایق قرآن بوده است. پس ایجاد شبهه دربارهی تألیف، یک انحراف عمدی است.
2-7. از روایات «عرض بر کتاب الله» (21) نیز میتوان استفاده کرد که آیات کتاب خدا نظام مشخص داشته است. این احادیث قرآن را «میزان» معرفی میکنند و هر نوع خلل در میزان، اطمینان و یقین را دچار شبهه و نظام معرفتی را دچار مشکل میکند.
البته اگر جمع به دست اصحاب انجام شده - آن هم بر اساس تواتر قطعی و قرائت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و چینش آیات و سورهها بر اساس نظر او - جای بحث باقی نمیماند و اگر - اصحاب با شاهد - آیات را ثبت میکردند سؤال میشود چینش و نظام را چه کسی معیّن کرده است؟
اگر بگوییم اصحاب، سؤال میشود: آیا چینش نبوی تغییر کرده و آیا ممکن است آیهای به دلیل نداشتن شاهد، نیامده باشد؟ اگر احتمال تغییر یا فقدان وجود داشته باشد که با جمع بشری به یقین احتمالش هست - در این صورت - ممکن است روایتی باشد که با همان آیهی مفقود، تناقض داشته باشد و ما به دلیل فقدان آیه به روایت عمل کنیم، تکلیف چیست؟ یا اگر چینش اصحاب، معنای دیگری غیر از اصل را افاده کند، ممکن است روایت عرضه شده با این معنای حاصل از جابه جایی آیات، تعارضی نداشته باشد و مکلّفان برخلاف وظیفه عمل کنند؛ یعنی میزان و محک دچار مشکل شده، دیگر چگونه به درستی سنجش، یقین داشته باشیم؟
آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که - به قول عدهای - جمع و تنظیم را مهمل گذاشته و در عین حال به «عرض» امر کرده، - العیاذ بالله - متوجه نبودهاند که ممکن است آیهای مفقود شود یا نظام قرآن به هم بریزد؟!
اگر گفته شود بر اساس روایات، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جمع را به علی (علیهالسلام) واگذار کردند، میگوییم: بسیار خوب، اگر جمع و تألیف علی (علیهالسلام) به ما رسیده که «ثبت المطلوب» و کتاب خدا، کامل نزد ماست و «عرض» صحیح است و اگر غیر از آن است، امامان پس از علی (علیهالسلام) به چه اعتبار، امر به «عرض روایات بر قرآن» کردند؟
البته اگر - بر اساس مشهور - چینش آیات را نبوی و توقیفی بدانیم و فقط ترتیب سورهها را مربوط به اصحاب بدانیم و ترتیب سورهها را در معنا بی اثر قلمداد کنیم، مشکل روایات عرض حل میشود؛ ولی باز هم با اخبار مربوط به جمع قرآن به دست امثال زید، مشکل باقی است؛ زیرا گفته شده جمع آنها با نظر شهود بوده است.
شاهد، کلام حضرت امیر (علیهالسلام) است که در اعتراض به رأی دو قاضی با استفهام انکاری میپرسند: «أم أنزل الله دینا ناقصا فاستعان بهم علی إتمامه، أم کانو شرکاء له، فلهم أن یقولوا و علیه أن یرضی أم أنزل الله سبحانه دینا تاما فقصر الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) عن تبلیغه و أدائه». آیا خداوند دین ناقضی فرستاده و در تکمیل آن از آنان مدد جسته است؟ آیا آنها شریک خدایند و بر خدا لازم است به گفتهی ایشان رضایت دهد؟ یا اینکه خداوند دین را کامل نازل کرده؛ ولی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تبلیغ و ادای آن کوتاهی ورزیده است؟ (22)
آیا واگذاری تألیف و تنظیم به مردمی که خطاکاری جزء جدایی ناپذیر زندگی آنهاست، مخدوش کردن عظمت آخرین کبتاب و آخرین فرستادهی خدا نیست؟! آیاتی را که باید تا روز قیامت در تمام امور زندگی بشر مرجع باشند و او را از تمام فتنه نجات دهند، رها شدند تا جمعی بنشینند و به سلیقهی خود تنظیم کنند! یکی بگوید فلان سوره، جزو قرآن است و چون شاهد ندارد، نوشته نشود و ... . اگر جمع آیات به نظر اصحاب باشد، دربارهی آیاتی چون آیهی تطهیر که بخشی از آیهی 33 سورهی احزاب است، به راحتی میتوان گفت که اشتباه شده و جای آیه اینجا نبوده یا مستقل بوده است؛ ولی اگر توفیقی و طبق برنامهی الهی باشد، باید حکمت قرار گرفتن آیه را در این محل خاص تحقیق کرد.
سورههای قرآن پیش از رحلت آن حضرت مشخص بوده و حتی ویژگیهای آنها مورد توجه بوده است؛ چنان که حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «سورههای طولانی (طوال) به جای تورات، مئین به جای انجیل و مثانی به جای زبور به من داده شد. افزون بر آن مفصلات که 68 سورهاند، نیز به من داده شد». (23)
قرآن، حتی از نظر تقسیمات به طور دقیق و کامل مورد توجه بوده و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دسته بندی خاصی برای سورهها بیان فرمودهاند؛ پس چگونه ممکن است که چینش آیات - حتی در برخی سورهها یا بخشی از یک سوره - با سلیقهی دیگران باشد.
2-8. گزارشهای تاریخی و روایات بسیاری نشان میدهند که علی (علیهالسلام) در دوران حاکمیت خلفا و حاکمیت خود، تفسیر قرآن میگفتند و همچنین علم قرائت نیز آموزش میدادند و شاگردانی در قرائت قرآن داشتند؛ به گونهای که قرآن موجود نزد مسلمانان امروز که بر اساس قرائت حفص است، به عاصم برمیگردد و او نزد ابوعبدالرحمن سلمی قرائت آموخته که از شاگردان علی (علیهالسلام) بوده است. (24)
ذهبی مینویسد: حفص از عاصم نقل میکند که ابوعبدالرحمن گفت: «لم أخالف علیا فی شیء من قرائته و کنت أجمع حروف علی، فألقی بها زیدا فی المواسم بالمدینة فما اختلفنا إلا فی التابوت کان زید یقرأ بالهاء و علی بالتاء»: (25) من با علی (علیهالسلام) در چیزی از قرائتش مخالفت نکردهام و حرف حرف [آموخته از] علی را جمع میکردم [و آنچه میآموختم] بر زید در زمانهای خاص در مدینه القا میکردم [و با هم مباحثه میکردیم]. هیچ اختلافی نداشتیم؛ مگر در «التابوت» که زید با «ه» (التابوه) میخواند و علی (علیهالسلام) با «ت» (التابوت).
این وجه اختلاف به بیان دیگر نیز آمده است: و روی أن زیدا لما قرأ «التابوه» قال علی: اکتبه «التابوت» فکتبه کذلک. (26)
پس حتی مدعیان جمع نیز، قرآن خود را اگرچه غیرمستقیم با قرآن علی (علیهالسلام) مقابله میکردند. عالمان بزرگی نیز مؤید این نظر هستند. علامه حلی (رحمه الله) معتقد است: واجب است که قرائت نماز بر اساس آیات متواتر باشد [که قرائت آن هم متواتر باشد] و این آیات، همان است که مصحف علی (علیهالسلام) مشتمل بر آن است؛ زیرا بیشتر صحابه بر آن اتفاق نظر دارند و عثمان غیر آن را سوزاند. (27) سیدبن طاووس نیز همین نظر را دارد و معتقد است عثمان به نسخهی علوی برگشته و بر اساس نظر آن حضرت، قرآن، تدوین و برای مسلمانان فرستاده شده است. (28)
پس قرآن موجود که نسخهی تهیه شده به فرمان عثمان است، مطابق مصحف علی (علیهالسلام) و جمع آن حضرت است. نقلی از علی (علیهالسلام) مطالب یاد شده را تأیید میکند؛ «یا أیها الناس لا تغلوا فی عثمان و لا تقولوا له الا خیرا فی المصاحف و احراق المصاحف، فوالله ما فعل الذی فعل فی المصاحف الا عن ملأ منّا جمیعا ... والله لو و لیته لفعلت مثل الذی فعل»: (29) در مورد عثمان غلو نکنید و دربارهی کار او در خصوص مصاحف و سوزاندن آنها جز خیر نگویید. سوگند به خدا! کاری که در رابطه با قرآنها انجام داد با اطلاع و در حضور همهی ما بوده است ... سوگند به خدا اگر ولایت با من بود همان کار را میکردم.
اگر قرآن حاضر چنین است و همین کتاب با همین ترکیب بوده و باقی مانده است، یعنی همین قرآن موجود قرائت میشده و عاصم و ابوعبدالرحمن سلمی همین کتاب را داشتهاند و هیچ اختلافی هم به طور مستند و محکم نقل نشده است. پس اگر اختلاف را به تفسیر و تأویل قرآن نسبت دهیم مناسبتر است.
مؤید دیگر، عبارت ابن شهر آشوب است؛ «و العدد الکوفی فی القرآن منسوب إلی علی (علیهالسلام) و لیس فی الصحابة من ینسب إلیه العدد غیره وإنما کتب عدد ذلک کل مصر عن بعض التابعین»: (30) عدد کوفی [دربارهی شمار آیات] قرآن منسوب به علی (علیهالسلام) است و در میان صحابه کسی نیست که تعداد آیات به او نسبت داده شود و هر دیاری عدد را فقط از طریق تابعان نوشته است. پس حتی شمار آیات، مورد تأیید حضرت امیر (علیهالسلام) بوده است.
به نظر میرسد توجه به شاخصههای کار عثمان (31) دربارهی قرآن نیز گفتههای ما را تأیید میکند:
1. مشکلی که عثمان با آن برخورد کرد، اختلاف قرائات بود. (32)
2. عثمان نسخهای برای توحید مصاحف برگزید که مدعی شد از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته شده و مطابق وحی الهی است. (33)
3. قرآنی که عثمان نسخههای بسیاری از آن تهیه کرد و به سرزمینهای مسلمانان فرستاد و مصحف حاضر و موجود نزد مسلمانان است، با تمام نسخههای موجود عصر او - به نقل تاریخ و منابع روایی اهل سنّت - متفاوت بوده؛ حتی با نسخهی حفصه که به نسخهی عمر معروف است و نسخهی عایشه. عثمان به هر شکل ممکن آن نسخهها را نابود کرده است. (34)
4. امام علی (علیهالسلام) هیچ مخالفتی با نسخهی عثمانی نداشته و اگر نقلهای تاریخی را بپذیریم، مؤید کار عثمان نیز بوده اند. (35)
پس جمع و تألیف علی (علیهالسلام) به ما منتقل شده و قرآن موجود، مطابق جمع آن حضرت است.
در پایان این بررسی، لازم میدانیم تذکر خود را باز هم تکرار کنیم:
کوچکترین سهلانگاری دربارهی کتابی که به فرمایش علی (علیهالسلام): «و أنزل علیه کتابا فختم به الکتب فلا کتاب بعده» (36) پذیرفتنی نیست. این کتاب پایانی قرار است که تا روز قیامت، هدایت بشر را بر عهده گیرد؛ چه معنا دارد که با کمک شهود، جمع و تألیف شود و هر کس دو شاهد بیاورد و آیهای ثبت کند. چگونه میشود به تمام این کتاب اعتماد کامل کرد.
پینوشتها:
1. احمد اردبیلی؛ زبدةالبیان؛ ص 99.
2. محمدبن مسعود عیاشی؛ تفسیر العیاشی؛ ج 1، ص 19، ح 5.
3. نحل: 90.
4. احمدبن حنبل؛ مسند احمد؛ ج 4، ص 218. جلال الدین سیوطی؛ الاتقان فی علوم القرآن؛ ج 1، ص 168، ح 782.
5. بقره: 281.
6. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 2، ص 369: قال جبرئیل (علیهالسلام) ضعها فی رأس الثمانین و المائتین من البقره.
7. از امام صادق (علیهالسلام) محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 609، ح 1. از حضرت فاطمه (علیهاالسلام): صدوق؛ من لا یحضره الفقیه؛ ج 3، ص 567-568، ح 4940.
8. حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج 18، ص 152-154، ح 1.
9. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 18، ص 270، ح 34.
10. صدوق؛ الامالی؛ ص 692، ح 948.
11. قیامت: 17.
12. احمدبن حنبل؛ مسند احمد؛ ج 3، ص 59.
13. محمدکلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 415، ح 1.
14. علی بن ابراهیم قمی؛ تفسیر القمی؛ ج 2، ص 450.
15. انعام: 38.
16. حر عاملی؛ الفصول المهمه فی أصول الأئمه؛ ج 1، ص 490-491، ح 692.
17. صدوق؛ من لا یحضره الفقیه؛ ج 3، ص 567-568، ح 4940.
18. نهج البلاغه؛ خطبهی 156. زمخشری؛ ربیع الأبرار؛ ج 2، ص 80.
19. محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 624، ح 21.
20. محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 1، ص 60، ح 5 و ج 5، ص 300، ح 2. برقی؛ المحاسن؛ ج 1، ص 419، ح 962.
21. محمدکلینی؛ الکافی؛ ج 1، ص 69، ح 1-5.
22. نهج البلاغه: خطبهی 18.
23. محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 601، ح 10.
24. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 40، ص 156-157.
25. محمدبن احمد ذهبی؛ سیر أعلام النبلاء؛ ج 2، ص 441.
26. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 89، ص 52.
27. علامه حلی؛ تذکرة الفقهاء؛ ج 3، ص 141-142، مسئلهی 227.
28. ابن طاووس؛ سعدالسعود؛ ص 278.
29. متقی هندی؛ کنزالعمال؛ ج 2، ص 583-584، ح 4777.
30. ابن شهر آشوب؛ مناقب آل ابی طالب؛ ج 1، ص 321.
31. مطالعه و بررسی منابع به خوبی نشان میدهد که کار عثمان دربارهی قرآن یکسان سازی قرائات بوده و ربطی به جمع قرآن ندارد؛ برای نمونه در تاریخ المدینه آمده است: «عثمان بن عفان به شهرها نوشت: افرادی از اهالی شهرهای مختلف نزد من جمع شدند و به بحث دربارهی قرآن پرداختند که اختلاف فراوانی با هم داشتند؛ برخی گفتند من نزد ابودردا قرائت آموختهام و بعضی از آنها گفتند: من طبق نظر عبدالله بن مسعود قرائت کردم و عدهای گفتند: طبق نظر عبدالله بن قیس قرائت کردم. پس از شنیدن این اختلافات در قرائت قرآن که به نظرم امر منکری آمد، از اختلاف این امت دربارهی قرآن نگران شدم و ترسیدم که در دینشان اختلاف پیدا کنند؛ البته پس از مرگ باقیماندهی اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که در زمان حضرت قاری قرآن بوده و قرائت آن را از دهان او شنیدهاند؛ چنان که نصاری دربارهی انجیل پس از رفتن عیسی بن مریم (علیهما السلام) اختلاف کردند» (ابن شبه نمیری؛ تاریخ المدینه المنوره؛ ج 3، ص 997). به هر حال پی از این ماجرا عثمان نسخهها را جمع کرد و یک نسخهی مورد اتفاق را تکثیر کرد و برای شهرها فرستاد.
32. ابن شبه نمیری؛ تاریخ المدینه المنوره؛ ج 3، صص 995 و 997.
33. همان، ص 997.
34. همان، ص 1003. مسلم بن حجاج قشیری؛ صحیح مسلم؛ ج 2، ص 112 و ج 4، ص 167. احمدبن حنبل؛ مسند احمد؛ ج 6، ص 271 و ... .
35. ابن شبه نمیری؛ تاریخ المدینه المنوره؛ ج 3، ص 994-997.
36. حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج 18، ص 147-148، ح 62.
میرعرب، فرج الله؛ (1394)، علوم قرآن در احادیث اهل بیت (ع)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول