تعريف آزادي
شهید مطهری آزادي را به معناي سلبي يعني رفع مانع تعريف ميکند و با بيان فلسفي خاطرنشان ميسازد که آزادي از لوازم موجود زنده و متکامل است که شامل نبات، حيوان و انسان ميشود، به اين معنا که موجود زنده براي ادامه حيات و تکامل خود ممکن است با مانع يا موانعي روبهرو گردد که از عدم اين موانع به آزادي تعبير ميشود. از آنجا که نوع حيات و استعدادهاي اين سه موجود زنده تفاوت اساسي و جوهري با يکديگر دارند، ضرورتاً تعريف نوع آزادي در هر کدام نيز متفاوت خواهد بود. آزادي در حيوان پاسخ مثبت به اميال حيواني و رفع موانع آن است، اما انسان به علاوه بر اميال حيواني، يک سري خواستهها و استعدادهاي بلند و متعالي دارد که وي را از حيوان جدا ميکند، ممکن است اميال حيواني و انساني در جهاتي با يکديگر تعارض پيدا کند، اينجا است که آزادي از نوع انساني اقتضا ميکند که مانع آزادي انساني يعني اميال شهواني حيواني از ميان برداشته شود تا آزادي به رشد و نمو خود ادامه دهد. بر اين اساس آزادي، مطلق و بدون هيچ قيدي نيست، بلکه از آن جا که آزادي به انسان نسبت داده ميشود و به آزادي انسان تعبير ميشود، خود «انسانيت» قيد آن خواهد بود و ما بايد آزادي را در پرتو انسانيت تفسير و تحديد کنيم. (1)استاد تصريح ميکند اسلام دين آزادي است، ديني که مروج آزادي براي همه افراد جامعه است؛ (2) اما نوع آزادي مشروع در اسلام با آزادي غربي تفاوت اساسي دارد. آزادي به شکل غربي از اميال و خواستههاي حيواني انسان نشأت ميگيرد. به تعبير استاد، اين نوع از آزادي، «حيوانيت رها شده» است، اما آزادي مشروع در اسلام آزادي استعدادها و تمايلهاي بلند او است. به تعبير خود ايشان، آزادي يعني «در بند کردن حيوانيت و رها ساختن انسانيت». (3) البته اين بدان معنا نيست که اسلام، دين رياضت و مبارزه با شهوات به معناي کشتن شهوات است، بلکه دين اداره کردن و مسلط بودن بر شهوات است. (4)
آزاديهاي اجتماعي
با اين وجود، اسلام به آزادي و اقسام آن عنايت خاصي دارد به گونهاي که متون ديني مملو از تعاليم و آموزههايي در مقوله آزادي و نفي استثمار فردي و حکومتي است. تأکيد بر آزادي در متون ديني به گونهاي است که به تعبير استاد گويي به مکتبهاي مختلف آزادي قرن بيستم تعلق دارد.استاد، «آزادي اجتماعي» را از اهداف پيامبران ذکر ميکند:
يکي از مقاصد انبيا به طور کلي و به طور قطع، اين است که آزادي اجتماعي را تأمين کنند و با انواع بندگيها و بردگيهاي اجتماعي و سلب آزاديهايي که در اجتماع هست، مبارزه کنند. (5)
علامهي شهيد با تمجيد از آزادي اجتماعي، در تبيين آن به روايت زير از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) استناد ميکند:
اذا بلغ بنو ابي العاص ثلاثين اتخذوا عبادالله خولا و مال الله دولا و دين الله دخلا.
اولاد ابي العاص (امويها) اگر به سي نفر برسند، بندگان خدا را بندهي خود و مال خدا را مال خود، حساب ميکنند، و در دين خدا هم آن چه بخواهند، بدعت ايجاد ميکنند. (6)
در اين حديث، پيامبر اسلام تسلط بر بندگان خدا و سلب آزاديها و لجام کشيدن (يکي از معاني خول) توسط حکومتها را محکوم و از صفتهاي مذموم امويان ذکر ميکند.
آزادي بيان
اما دربارهي حق آزاديهاي عقيدتي و سياسي احزاب و مخالفان، ايشان به آن معتقد است و آن را يکي از افتخارات اسلام ذکر ميکند. استاد در تشريح آن به اظهار عقيدهي منکران خدا پيش پيامبر و برخورد احترامآميز مسلمانان با آنها اشاره ميکند که همين شيوه و سنت حسنه در حکومت امام علي (عليهالسلام) و در عصر ساير امامان ادامه داشت که تاريخ برخي از مباحثات امامان يا ملحدان و اهل کتاب را ضبط کرده است.اعطاي آزاديهاي اجتماعي و سياسي به خوارج توسط حضرت علي (عليهالسلام) نمونهي والاي دموکراسي را که در جهان کمنظير يا بينظير است به تصوير ميکشد.
خوارج آزادانه عقايدشان را ابراز ميکردند و چه بسا در مسجد کوفه (مرکز خلافت علي (عليهالسلام)) وي را تکفير ميکردند. اميرالمؤمنين با خوارج در منتهي درجهي آزادي و دموکراسي رفتار کرد. هرگونه اقدام سياسي و حکومتي برايش مقدور بود، اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد. و حتي سهميهي آنان را از بيتالمال قطع نکرد. با آنها همچون ساير افراد رفتار ميکرد. (7)
آزادي بيان، عامل رشد اسلام و انقلاب
استاد دربارهي آزادي بيان، قلم و فکر در نظام اسلامي ميگويد:هرکس ميبايد فکر و بيان قلمش آزاد باشد و تنها در چنين صورتي است که انقلاب اسلامي ما راه صحيح پيروزي را ادامه خواهد داد. اتفاقاً تجربههاي گذشته نشان داده است که هر وقت جامعه از يک نوع آزادي فکري - ولو از روي سوء نيست - برخوردار بوده است، اين امر به ضرر اسلام تمام نشده، بلکه در نهايت به سود اسلام بوده است.
اگر در جامعهي ما، محيط آزاد برخورد آرا و عقايد به وجود بيايد، به طوري که صاحبان افکار مختلف، بتوانند حرفهايشان را مطرح کنند، و ما هم در مقابل، آرا و نظريات خودمان را مطرح کنيم، تنها در چنين زمينهي سالمي خواهد بود که اسلام هرچه بيشتر رشد ميکند...
و به اعتقاد من تنها طريق درست برخورد با افکار مخالف همين است. و الا اگر جلوي فکر را بخواهيم بگيريم، اسلام و جمهوري اسلامي را شکست دادهايم. (8)
توصيهاي به مخالفان آزادي بيان
استاد بعد از اشاره به اين نکته که آزادي عقيده و بيان آن عامل بقاي اسلام در طول چهارده قرن بود، در توصيهي به مخالفان آزادي بيان و قلم - که اکثراً جوانان متعصب هستند - ميفرمايد:من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار ميدهم که خيال نکنيد راه حفظ معتقدات اسلامي جلوگيري از ابراز عقيدهي ديگران است. از اسلام فقط با يک نيرو ميشود پاسداري کرد و آن علم است و آزادي دادن به افکار مخالف و مواجههي صريح و روشن با آنها. (9)
چگونگي برخورد با شبهات ديني
استاد با اشاره به طرح شبهات مختلف در تضعيف مباني اسلام يا انقلاب که بعضاً نيز به عنوان انديشهي «ديني» عمداً يا غفلتاً، مطرح ميشود، راه مواجهه با آن را عرضهي انديشهي ناب و خالص دين ذکر ميکند و مبارزهي فيزيکي و غيرعلمي را چارهساز نمي داند.راه مبارزه اين خطر، تحريم و منع نيست. مگر ميشود تشنگاني را که براي جرعهاي آب لهله ميزنند از نوشيدن آب موجود به عذر اينکه آلوده است، منع کرد.
اين ما هستيم که مسئوليم، ما به قدر کافي در زمينههاي مختلف اسلامي کتاب به زبان روز عرضه نکرديم. اگر ما به قدر کافي آب زلال و گوارا عرضه کرده بوديم، به سراغ آبهاي آلوده نمي رفتند. (10)
گر نهي تهي باشدي بيشتر جويها *** خواجه، چرا ميدود تشنه در اين کوهها
استاد در جاي ديگر خاطرنشان ميسازد که وجود افراد منتقد اصول دين مانند کسروي که با مقاله و يا سخنراني درصدد زير سؤال بردن مباني دين و مذهب هستند، در صورتي خطرناک است که حاميان دين آن قدر مرده و بيروح باشند که در مقام جواب برنيايند. (11)
حدود آزاديها
استاد به عنوان يک متفکر و فيلسوف برجسته که طرفدار انواع آزاديهاي اجتماعي و سياسي است، عنان آن را به طور مطلق رها نکرده، بلکه براي آن خط قرمز قائل است. ايشان به طور کلي به دو عامل (مقابلهي فيزيکي با نظام و تحريف و بدعت در دين) اشاره ميکند که مرز آزاديهاي مشروع است.خط قرمز و مرز آزاديهاي اجتماعي، سياسي و مخالفان، عدم توطئه و قصد براندازي حکومت ديني است و لذا امام علي (عليهالسلام) شيوهي مدارا و تسامح خود را با خوارج، به مجرد اخلال آنان به امنيت اجتماع، تغيير داد.
اينجا ديگر جاي گذشت و آزاد گذاشتن نبود، زيرا مسئله اظهار عقيده نيست، بلکه اخلال به امنيت اجتماعي و قيام مسلحانه عليه حکومت شرعي است. لذا آنان را تعقيب کرد و در کنار نهروان با آنان رو در رو قرار گرفت.
استاد دوباره حدود آزادي احزاب و مخالفان نظام اسلامي ميگويد:
در حکومت اسلامي احزاب آزادند، و هر حزبي اگر عقيده غير اسلامي هم دارد، آزاد است، اما ما اجازهي توطئهگري نمي دهيم، احزاب و افراد در حدي که عقيدهي خودشان را صريحاً ميگويند و با منطق خود به جنگ ما ميآيند، آنها را ميپذيريم. (12)
اما وقتي مخالفان به جاي ابزار عقيده خود - چه حق و چه باطل - به تحريف مباني و اصول اسلامي بپردازند و قصد داشته باشند به اين طريق مردم را فريب دهند و باورهاي مسلم ديني آنان را مخدوش کنند، اينجا ديگر جاي گذشت و تسامح نيست، چرا که آنان نه به عرضهي عقيده خود بلکه به عرضهي ناقص و تحريف شده انديشهي دين مقدس و يا انديشهي ديگر دست زدند که در حقيقت موجب تعدي به حقوق ديگران شده است.
اگر بخواهند در زير لواي اسلام، افکار و عقايد خودشان را بگويند، ما حق داريم که از اسلام خودمان، دفاع کنيم و بگوييم: اسلام چنين چيزي نمي گويد، حق داريم بگوييم به نام اسلام اين کار را نکنيد. (13)
البته همان طوري که توضيح دادم، برخورد عقايد غير از اغواء و اغفال است. اغواء و اغفال يعني کاري توأم با دروغ، توأم با تبليغات نادرست انجام دادن. (14)
حاصل آنکه در انديشهي سياسي شهيد سعيد، مخالفان در ابراز عقيده و مرام خويش از آزادي کاملي برخوردارند، به شرط اينکه اولاً: عقيده و مرام خويش را صاف و پوستکنده ابراز کنند و بدون دليل به آن رنگ شرعي و اسلامي نزنند و ثانياً در مقام توطئه و سرنگوني نظام اسلامي برنيايند.
تفکيک آزادي انديشه و عقيده
شهيد مطهري، مدافع آزادي و حقوق انساني است، لکن در عين حال معتقد است نبايد با اين بهانه از ارشاد و راهنمايي مردمي که ناآگاهانه عقيده باطل و گمراهي را برگزيدهاند، اجتناب کرد، بلکه بايد در هدايت و دعوت مردم گمراه به راه سعادت و عقيده حق و سره، نهايت کوشش را به عمل آورد و سکوت در برابر عقيده باطل يک عده به بهانه آزادي عقيده به منزله ترک امداد و کمکرساني به گروه درمانده و گرفتاري است که به کمک احتياج دارند. (15)بر اين اساس، استاد عقيده را به دو قسم: عقيده صحيح و عقيده فاسد و ناسره تقسيم ميکند. ايشان از اولي به انديشه و تفکر نام ميبرد که معلوم دليل و براهين علمي و عقلي است، لذا دومي که عقيده مطلق است، معلول علت يا علل باطل و مخدوشي مانند عادتها و تقليدهاي جاهلي است. در انديشه، عقل و تفکر انساني حاکم است اما در عقيده يک سري پارامترها و ملاکهاي کور و تعصبآميز. روشن است که عقل انساني از آزادي در عرصه انديشه و تفکر، حمايت ميکند، اما از آزادي در قسم دوم که عقل و تفکر انساني در آن خاموش است، تنها سياستمداران و جاهلان جانبداري ميکنند! استاد در اين باره ميگويد:
فرق است ميان آزادي تفکر و آزادي عقيده، آزادي تفکر ناشي از همان استعداد انساني بشر است که ميتواند در مسائل بينديشد. اين استعداد بشري حتماً بايد آزاد باشد، پيشرفت و تکامل در گرو اين آزادي است.
اما آزادي عقيده يک خصوصيت ديگر دارد، ميدانيد که هر عقيدهاي ناشي از تفکر صحيح و درست نيست، منشأ بسياري از عقايد يک سلسله عادتها و تقليدها و تعصبها است. عقيده به اين معنا نه تنها راهگشا نيست که به عکس، نوعي انعقاد انديشه به حساب ميآيد يعني فکر انساني در چنين حالتي به عوض اينکه باز و فعال باشد، بسته و منعقد شده است. (16)
پينوشتها:
1. ر.ک: گفتارهاي معنوي، ص 12 به بعد.
2. ر.ک: مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 49، پاورقي.
3. ر.ک: همان، صص 79 و 82.
4. ر.ک: همان، ص 81.
5. گفتارهاي معنوي، ص 18.
6. ابن ابيالحديد، شرح نهجالبلاغه، شرح خطبهي 128؛ و نيز گفتارهاي معنوي، صص 18 و 19؛ مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 2، ص 126.
7. مرتضي مطهري، جاذبه و دافعه امام علي (عليهالسلام)، ص 143.
8. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، صص 49 و 50.
9. مرتضي مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، ص 15.
10. مرتضي مطهري، نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، ص 86.
11. مرتضي مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، ص 134، به بعد.
12. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 14.
13. همان.
14. همان، ص 50.
15. ر.ک: مرتضي مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، ص 100.
16. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 6.
مهاجرنيا، محسن؛ (1388)، انديشه سياسي متفکران اسلامي جلد اول: فلسفه سياسي اسلام، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول