سعادت و شقاوت (خوشبختی و بدبختی)
يكى از فروعات بحث توحيد ربوبى (توحيد افعالى) مسله سعادت و شقاوت است كه از مسائل پيچيده كلامى است. يعنى: آيا سعيد كسى است كه در ازل سعادت برايش نوشته شده بود و شقى كسى است كه قبل از تولد شقاوت برايش نوشته شده بود؟
مفهوم سعادت و شقاوت (1)
سعادت و شقاوت دو معنا دارد:
1- سعادت و شقاوت ظاهرى
سعادت ظاهرى همان رفاه و خوشبختى در زندگى دنيايى و شقاوت ظاهرى همان بدبختى و تنگدستى در زندگى ظاهرى را گويند.
خداوند كريم در قرآن به پيامبرش مىفرمايد: «ما انزلنا عليك القرآن لتشقى.» (2)
«ما قرآن را بر تو نفرستاديم تا خود را به سختى بيندازى و زندگى را بر خود تنگ كنى.»
چون پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) شب تا صبح در عبادت بود كه مىگويند قدمهاى پايش تورم كرده بود. «حتى تورمت قدماه.»
و همچنين خداوند به حضرت آدم و حوا سفارش مىكند كه شيطان شما را فريب ندهد و از بهشت خارج نسازد كه شقى خواهيد شد.
«فلا يخرجنكما من الجنة فتشقى» (3) «شيطان شما را از بهشت بيرون نكند تا در يك زندگى پر مشقت و دشوارى قرار بگيريد.»
رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه واله) طى حديثى فرمود:
«من سعادة المرء سعة داره ، و من شقائه ضيق داره.» (4)
«از سعادتهاى انسان داشتن خانه وسيع و از شقاوتهاى انسان داشتن خانه تنگ و كوچك است.»
2- سعادت و شقاوت باطنى
سعادت باطنى همان پاكى و روشنايى درون انسان است، و انسان سعادتمند كسى است كه در امور معنوى به موفقيت هايى نائل گردد.
شقاوت باطنى همان خباثت و سياه دلى است كه سرتاسر وجود باطنى انسان را فرا مىگيرد.
خداوند راجع به قوم ثمود مىفرمايد: «كذبت ثمود بطغويها اذا انبعث اشقيها» (5)
«قوم ثمود بر اثر طغيان، پيامبرشان را تكذيب كردند وقتى كه شقىترين آنها به پا خواست.»
در آيه فوق شقاوت به معناى خبث ذاتى و باطنى است كه گريبانگير قوم ثمود شده بود. (6)
تحقيقى پيرامون حديث «السعيد سعيد فى بطن امه...»
از تحقيقات و بررسىهاى انجام شده به دست آمده كه اين حديث از پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) صادر شده و متواتر هم است و در سندهاى معتبر از ائمه ما راجع به اين حديث سوال شده و آنها نيز معنا كردهاند.
لذا كسانى كه نتوانستهاند اين حديث را تفسير درست بكنند آن را ساختگى پنداشتهاند. صحيح حديث كه از رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه واله) نقل شده عبارت است از:
«السعيد من سعيد فى بطن امه و الشقى من شقى فى بطن امه.» (7)
يعنى اگر كسى بنا باشد در اين زندگى رفاهى داشته باشد از همان موقعى كه در رَحِم مادر است زندگى برايش فراهم است و مادرش با كمال راحتى و آسايش دوران جنينى او را پشت سر مىگذارد.
اما كسى كه مقدّر است در اين جهان سختى و در فشار باشد از همان موقعى كه نطفهاش منعقد مىشود مادرش با نارحتى او را حمل مىكند و دوران باردارى او براى مادرش با ناراحتى تمام مىشود.
با اين تفسير روشن شد كه مراد از سعادت و شقاوت در حديث سعادت و شقاوت باطنى نيست و مطيع بودن يا گناهكار بودن انسان هيچ گونه ربطى به اين حديث ندارد.
اگر سعادت و شقاوت در حديث را سعادت و شقاوت باطنى فرض كنيم بايد گفت:
سعيد كسى است كه وقتى در رَحِم مادر بود خدا مىدانست اعمالش در آينده اعمال سُعدا است و شقى كسى است كه وقتى در رَحِم مادر بود خدا مىدانست در آينده اعمالش عمل اَشقيا است.
اين همان معنايى است كه ابن ابى عُمير از امام موسى بن جعفر(ع) در تفسير اين حديث شريف نقل كرده است.
ابن ابى عمير از امام هفتم(ع) درباره فرمايش پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) كه فرموده: «السعيد من سعد فى بطن امه و الشقى من شقى فى بطن امه.» سئوال مىكند و آن حضرت در پاسخ مىفرمايد:
«الشقى من علم اللَّه - و هو فى بطن امه - انه سيعمل اعمال الاشقياء و السعيد من علم اللَّه - و هو فى بطن امه - انه سيعمل اعمال السعداء» (8)
«شقى كسى است كه موقعى كه در رحم مادر است خدا مىداند در آينده اعمال اشقيا را انجام مىدهد و سعيد كسى است كه در حالى كه در رحم مادر است خداوند مىداند كه در آينده اعمال سعدا را مرتكب مىشود.»
باز ابن ابى عمير از امام هفتم(ع) درباره فرمايش پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) كه فرموده: «اعملوا فكل ميسر لما خلق له» سئوال مىكند و آن حضرت در پاسخ مىفرمايد:
«ان اللَّه عز و جل خلق الجن و الانس ليعبدوه و لم يخلقهم ليعصوه، و ذالك قوله عز و جل: «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» (9) «خداوند انسانها را آفريده است تا در راستاى طاعت كوشش كنند و كسى را نيافريده تا در راستاى معصيت گناه سعى و تلاش كند. (10) و اين همان معناى آيه شريف است كه مىفرمايد: من جن و انس را خلق نكردم مگر اين كه عبادتم كند.»
لذا راه عبادت آسان است و راه معصيت بر خلاف فطرت و دشوار است.
خداوند در قرآن مىفرمايد: «لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت.» (11)
«انسان هر كارى نيكى انجام دهد براى خود انجام داده و هر كار بدى كند به زيان خود كرده است.»
آيا خداوند انسانها را از اول به دو دسته سعيد و شقى آفريده است؟
عدهاى معتقدند: خداوند سرنوشت خوب و بد را از اول آفريده است. اما آنچه از آيات (12) و روايات به دست مىآيد برخلاف اين كلام است. چون خداوند همه انسانها را خوب و براى سعادت آفريده است و اگر انسان به شقاوت و پليدى گرايش پيدا مىكند با اختيار و خواست خودش است.
امام صادق(ع) در تفسير آيه «قالوا ربنا غلبت علينا شقوتنا و كنا قوماً ضالين» (13) مىفرمايد: «باعمالهم شقوا» (14) يعنى شقاوتى كه اينها مىپندارند يك صفت نفسانى، ذاتى و درونى و اكتسابى است.
از طرفى هم خداوند انسان را شايسته امانت الهى دانسته است و امانت خود را به او سپرده است.
و اين دلالت بر سرشت خوب انسان مىكند كه نزد خداوند سبحان داراى مقام والايى بود.
«انا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوماً جهولاً.» (15)
«ما امانت خويش (تعهد، تكليف، خِرد، انديشه، ولايت الهيه) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم آنها از قبولى و پذيرش آن سر برتافتند و از آن هراسيدند اما انسان آن را پذيرفت، او بسيار ظالم و جاهل بود.»
اما كيفيت عرضه اين امانت چگونه بود؟ بحث قابل توجهاى را مىطلبد. خلاصه آن اين است كه: خداوند در علم ازلى خود به تمام آنچه را كه قابل هستى بودند عرضه كرد، اما هيچ كدام را شايسته سپردن بار امانت الهى را نديد جز انسان.
اين بهترين دليل بر اشرفيت و اكرميت انسان است. خداوند انسان را براى اين خلق كرده كه شرافت و كرامت در انسان تجلى كند. «الا من رحم ربك و لذالك خلقهم.» (16)
«مگر كسى را كه پروردگارت رحم كند و براى همين (پذيرش رحمت) آنها را آفريد»
اما سعادت و شقاوت را اگر به معناى رفاه يا دشوارى در زندگى فرض كنيم ممكن است كه خداوند طبق مصالحى برخى را برترى داده باشد تا در رفاه و خوشى زندگى كنند و بعضى در سختى و دشوارى دست و پنجه نرم كنند.
در عين حال اين عين عدالت الهى است. چون ظلم در ساحت قدس الهى راه ندارد.
«اهم يقسمون رحمة ربك؟ نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحيواة الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضاً سخرياً و رحمة ربك خير مما يجمعون.» (17)
«آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟ ما روزى را در دنيا بين مردم تقسيم كرديم و بعضى را بر بعضى برترى داديم تا يكديگر را به خدمت گيرند و با هم همكارى نمايند ؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آورى مىكنند بهتر است.»
آيه در صدد اين است كه بفرمايد، برترى بعضى بر بعضى بى جهت نيست بلكه ناشى از استعدادها و فعاليت هايى است كه افراد در زندگى به خرج مىدهند. يعنى ما انسان را آفريديم ولى استعدادها فرق مىكند، كوشش و فعاليت انسانها در اين دنيا متفاوت است، در نتيجه رزق و روزى آنها هم متفاوت خواهد بود.
پس آيه حكايت از شقاوت هايى كه در خارج مطرح است مىكند. نه اين كه خداوند خواسته باشد بگويد: ما اين تفاوتها را تحميل كرديم.
از طرفى هم، علت آفرينش استعدادهاى متفاوت به خاطر بهرههاى متنوع و مختلفى است كه انسان در زندگى اجتماعى از آنها برخوردار است. از اين كه به خودش نسبت مىدهد (18) به اين خاطر است كه هر چه در اين جهان به وقوع بپيوندد با اذن خدا انجام مىگيرد و تمام كارها به ذات احديت انتساب پيدا مىكنند.
دليل ما ذيل آيه شريفه است كه مىفرمايد: «ليتّخذ بعضكم بعضاً سخرياً» يعنى انسان چون اجتماعى است بايد در جامعه زندگى كند و خارج از اجتماع براى او مكان زندگى نيست.
لذا بايد زندگى داشته باشد كه روح تعاون و همكارى در آن وجود داشته باشد.
پس معناى آيه اين نيست كه ما بعضى را فقير و بعضى را غنى قرار داديم تا اغنيا فقرا را تسخير كرده و آنها را استثمار كنند!
البته نبايد از بعضى توفيقات معنوى و عنايات ربانى غافل شد. گاهى تعهد و تقوى در شخصى بروز مىكند و موجب موفقيت او در زندگى و تحصيلات او مىشود كما اين كه خداوند در آيات بسيارى به آن اشاره كرده و فرموده است:
«و من يتق اللَّه يجعل له مخرجاً. و يرزقه من حيث لا يحتسب و من يتوكل على اللَّه فهو حسبه ان اللَّه بالغ امره قد جعل اللَّه لكل شىء قدراً.» (19)
«هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مىكند، و او از جايى كه گمان ندارد روزى مىدهد ؛ و هر كس بر خدا توكل كند، كفايت امرش را مىكند ؛ خداوند فرمان خود را به انجام مىرساند ؛ و خدا براى هر چيزى اندازهاى قرار داده است.»
پی نوشت :
1. سعادت در اصطلاح شرع امرى است كه موجب دخول بهشت و راحت ابدى شود و شقاوت آن است كه موجب دخول دوزخ و عقوبت ابدى شود و مقصود از آفرينش سعادت و شقاوت تقدير و اندازهگيرى تكاليفى است كه مايه سعات و شقاوت گردد. پس از آن كه خداوند متعال تكاليف واجب و حرام را قرار داد انسان را آفريد و با علم خود دانست كه كداميك از مخلوقاتش، تكاليف موجب سعادت را انتخاب مىكند و سرانجام به سعادت مىرسد و كداميك از آنها تكاليف موجب شقاوت را بر مىگزيند و عاقبت به شقاوت او منجر مىشود. پس خداوند يك دسته را سعيد و يك دسته را شقى آفريد.
2. طه 2:20.
3. طه 117:20.
4. مكارم اخلاق طبرسى. جهت اطلاع بيشتر به وسائل ج5، ابواب احكام مساكن، صفحه 312-299 رجوع نماييد.
5. شمس 91: 12-11.
6. و همچنين آيه شريفه «و لم يجعلنى جباراً شقياً»، (مريم/32) دلالت بر اين معنا دارد.
7. ميزان الحكمة 9533/129:5.
8. توحيد صدوق: 3/356؛ بحار الانوار 157:5.
9. توحيد صدوق: 3/356.
10. يعنى اين طور نيست كه عدهاى را براى طاعت و عدهاى را براى معصيت آفريده باشد. بلكه خداوند همه را در راه اطاعت آفريده است و راه طاعت را براى همه ميسّر ساخته است.
11. بقره 286:2.
12. فهرست آيات سعادت و شقاوت: هود/150؛ مؤمنون/106؛ طه/123؛ مريم/48.32.4؛ شمس/12؛ ليل/15؛ اعلى/12.11؛ قصص/79؛ فصلت/35؛ آل عمران/176؛ مائده/14.13.
13. مؤمنون 106:32.
14. توحيد صدوق: 2/356؛ بحار الانوار: 10/157:5.
15. احزاب 72:33.
16. هود 119:11.
17. زخرف 32:43.
18. نحن قسمنا بينهم... و رفعنا بعضهم.
19. طلاق 3-2:65.
معارفى از قران ، ص 60 -51