نویسنده: غلامرضا معصومی
در اساطیر یونان باستان، آژاکس (Ajax) یا آیاس (Aias) دوم، پسر تلامون (Telamon) و پریبوئا (Periboea) بود که بر جزیرهی سالامیس (Salamis) حکومت داشت.
وی به فرماندهی دوازده کشتی که از طرف این جزیره تهیه شده بود، به تروا رفته و رهبری جناح چپ اردوی آخاییها (Achaeans) را به عهده گرفت. بعد از آخیلس (Achilles)، وی قویترین و دلیرترین قهرمان سپاه به شمار میرفت. وی مردی نیرومند، رشید، بسیار زیبا، آرام و خویشتندار بود. آژاکس مجهز به سلاحی سنگین و سپری مخصوص، متشکل از هفت لایهی پوست گاو بود که لایهی هشتم آن از یک صفحهی مفرغی تهیه شده بود. وی بسیار کم حرف و خیرخواه بوده و از خدایان میترسید و از لحاظ اخلاقی، نقطهی مقابل آژاکس اول بود. آژاکس جدیتر از آخیلس به نظر میرسید و در عین اینکه صفات مشترکی با او داشت، فاقد حساسیت، ذوق موسیقی و ملاطفت بوده و قبل از هر چیز یک جنگجوی سختگیر محسوب میشد. او به حکم قرعه، مأمور شد تا با هکتور (Hector) به جنگ تن به تن برخیزد. هنگامی که وی با قطعه سنگی، هکتور را بر زمین افکنده، منادیان، جنگ را متوقف کردند. در جریان شکستهایی که نصیب آخاییها میشد، آژاکس تلاش زیادی برای جلوگیری از حملات هکتور به عمل آورد، اما از فعالیتهای خود نتیجهای نگرفت، زیرا جراحتی برداشت که نتوانست به جنگ ادامه دهد. آژاکس مأموریت یافت تا آخیلس را به شرکت در جنگ تشویق کند و بنابراین وی را به علت خودخواهی و قساوتی که از مصائب یونانیها تأثیری به خود راه نمیداد، نکوهش کرد.
هنگامی که به دستور هکتور حمله به کشتیهای یونانی آغاز شد، آخاییها به رهبری آژاکس، مقاومت سختی از خود نشان دادند و پوزئیدون (Poseidon) نیز از آژاکس تقاضا کرد که بر پایداریاش بیفزاید. آژاکس با قطعه سنگی هکتور را مجروح کرد، اما هکتور با قدرت و نیروی بیشتری، دوباره به میدان آمد. آژاکس که در کشتی خود قرار گرفته بود، به دفاع در مقابل وی پرداخت، اما چون هکتور نیزهی او را شکست، وی این پیشآمد را نتیجهی ارادهی خدایان دانسته و از مقابل هکتور گریخت. پاتروکلوس(Patroclus) در همین حین قدم به معرکهی جنگ گذاشته و سپاهیان تروا (Troy) را به عقب نشینی واداشت. آژاکس پس از مرگ پاتروکلوس، باز هم به جنگ با دشمن قیام کرده و هکتور درصدد حمله به وی برآمد، اما چون تقدیر این بود تا هکتور توسط آخیلس کشته شود، پس به ارادهی زئوس (Zeus)، ابری میان دو قهرمان حائل شد. در مسابقاتی که آخیلس ترتیب داد، آژاکس با اودیسئوس (Odysseus) به جنگ تن به تن پرداخت، اما هیچ یک از آن دو نتوانستند بر دیگری غلبه کند و آخیلس به هر دو رقیب جایزه داد. نتیجهی مسابقهی شمشیر با دیومدس (Diomedes) نیز نظیر همین مسابقه شد، اما در پرتاب وزنه، وزنهی آژاکس کمی دورتر از وزنهی حریف بر زمین افتاد. در داستانهای بعدی از ایلیاد (Iliad)، برای تجلیل از آژاکس، سعی زیادی به کار رفته و حتی او را مانند آخیلس از نوادگان آیاکوس (Aeacus)، پدر تلامون دانستهاند. در آتیک (Attica) چنین معروف بود که مادر وی یکی از دخترانی بود که از طرف آئگئوس (Aegeus)، به عنوان خراج به خدمت مینوس (Minos) در کرت (Crete) فرستاده شد که سرانجام تسئوس (Theseus) با کشتن مینوتور (Minotaur) وی را نجات داد.
هنگامی که هراکلس (Heracles) درصدد اردوکشی به تروا برآمد، به سالامیس رفت تا تلامون را نیز به شرکت در جنگ دعوت کند که به طور اتفاقی وی را در ضیافتی نشسته بر روی پوست مخصوصش دید. بنابراین از زئوس تقاضا کرد به تلامون پسری عطا کند تا مانند پدرش دلیر و مانند شیری که پوست آن در اختیار هراکلس بود، قوی باشد. پس زئوس تقاضای وی را شنیده و عقابی را به نشان رضایت به آن مکان فرستاد. بنابر روایتی دیگر، در این موقع آژاکس به دنیا آمده بود و هراکلس به محض دیدنش، او را در پوست شیر خود پیچید و از خدا خواست که او را رویین تن سازد. کودک رویین تن شد، اما چون قسمتی از پوست که در زیر تیردان هراکلس بود با قسمتهایی از بدن طفل، یعنی زیر بغل، کمرگاه و شانهاش تماس پیدا نکرده، از خاصیت رویین تنی محروم ماند. به روایت از ایلیاد، به تدریج آثار جدیدی در حرکات و رفتار آژاکس ظاهر شد. هنگام عزیمت به تروا، پدرش سفارش کرد که با نیزهی خودش و با کمک خدایان، دشمن را از پای درآورد، اما آژاکس در جواب پدرش گفت که: «هر فرد مهملی هم میتواند با کمک خدایان پیروز شود» و سپس تصویر آتنا (Athena) را از سپر خود محو کرد که این عمل موجب دشمنی آتنا با وی گردید. در اردوکشیهای مقدماتی که در ایلیاد به آنها اشارهای نشده، ظاهراً آژاکس، کارهای مهمی انجام داده است. وی که با برادر ناتنیاش توسر(Teucer) پیش از سایرین، به آرگوس (Argos)، محل اجتماع قوا رسیده بود، مانند آخیلس و فوئنیکس(Phoenix) به فرماندهی ناوگان تعیین شد و حتی هنگامی که آگاممنون (Agamemnon) به علت کشتن ماده آهوی مقدس آرتمیس (Artemis) کنار رفته بود، به جای آگاممنون به فرماندهی عالی اردو انتخاب شد.
هنگامی که کشتیهای یونانی به میزی (Mysia) رسیدند، آژاکس و آخیلس، رهبری عملیات را بر عهده گرفته و در هنگامی که تلفوس (Telephus) توسط آخیلس مجروح گردید، آژاکس نیز تئوترانیوس (Teuthranios)، برادرِ تلفوس را به قتل رسانید. در طی نُه سال جنگ، آژاکس در فعالیتهای راهزنی شهرهای آسیا نیز شرکت کرد وی به پایتخت تلوتاس (Teleutas)، پادشاه فریگیا (Phrygia) حمله برد و تکمسا (Tecmessa) دختر وی را ربود. سپس ناحیهی کرسونزتراس (Thracian Chersonese) را نیز به تاراج مبرده و پلی مستور (Polymestor)، پادشاه آن سرزمین و داماد پریام (Priam)، مجبور شد تا پلی دوروس (Polydorus)، یکی از پسران پریام را که به وی سپرده شده بود، در اختیار مهاجمین قرار دهد. آژاکس به تعقیب احشام و گلههای تروا به کوهستان ایدا (Ida) و ییلاقهای آن حدود نیز رفت. پس از مرگ آخیلس و در دورههای آخر جنگ، حوادث بسیاری را به آژاکس نسبت دادهاند. او نئوپتولموس (Neoptolemus)، پسر آخیلس را مانند پسر خود مورد محبت قرار داده و با کمک وی به جنگ پرداخت. پس از تصرف شهر تروا، وی پیشنهاد کرد که هلن (Helen) را به کفارهی زنائی که انجام داده بود به قتل برسانند، اما آتریدها (Atrides) که نجات هلن را میخواستند به مخالفت با او پرداختند. اودیسئوس پیشنهاد کرد که هلن در اختیار منلائوس (Menelaus) گذاشته شود. آژاکس نیز درخواست کرد تا پالادیوم (Palladium) به عنوان غنیمت جنگی به وی سپرده شود، اما باز هم آتریدها مانع این کار شده و بر اثر آن، اختلافی میان فرماندهان به میان آمد. پس آژاکس تصمیم گرفت از منلائوس و آگاممنون انتقام بگیرد. بنابراین آتریدها عدهای نگهبان برای محافظت از خود گماشته و صبح روز بعد، آژاکس را در حالی یافتند که بدنش با شمشیر خودش سوراخ شده بود. به روایتی دیگر که بیشتر مورد استفادهی تراژدی نوسان بوده، شرح دیوانه شدن آژاکس، نه به آن جهت که از واگذاری پالادیوم به او خودداری شد، بلکه به این دلیل بود که سلاح آخیلس در اختیار وی قرار نگرفت. اسلحهی مزبور به دستور تتیس (Thetis) باید در اختیار دلیرترین یونانیان یا در اختیار کسی که بیش از سایرین موجب وحشت مردم تروا گردد، قرار میگرفت. برای تعیین این فرد، نظر زندانیان تروایی خواسته شد و آنان نیز از روی خشم، اودیسئوس را به این سمت معرفی کردند و بناراین سلاح مورد نظر آژاکس به اودیسئوس تعلق گرفت. در همان شب، آژاکس دیوانه شد و به کشتار حیواناتی که برای غذای یونانیها اختصاص یافته بودند، پرداخت. صبح روز بعد به محض آنکه آژاکس به خود آمد، متوجه سرگردانی و بلاتکلیفی خویش شده و به ناچار خودکشی کرد. هنگام بازگشت، آتنا برای انتقام از این بیعدالتی که آژاکس قربانی آن شده بود، یونانیان را به قهر خویش گرفتار کرد. آژاکس را طبق معمول آن زمان نسوزاندند، بلکه وی را در تابوتی نهاده و به خاک سپردند. آتنیها هر ساله تشریفاتی که مخصوص خدایان بود، در مورد او نیز در سالامیس انجام میدادند.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.
وی به فرماندهی دوازده کشتی که از طرف این جزیره تهیه شده بود، به تروا رفته و رهبری جناح چپ اردوی آخاییها (Achaeans) را به عهده گرفت. بعد از آخیلس (Achilles)، وی قویترین و دلیرترین قهرمان سپاه به شمار میرفت. وی مردی نیرومند، رشید، بسیار زیبا، آرام و خویشتندار بود. آژاکس مجهز به سلاحی سنگین و سپری مخصوص، متشکل از هفت لایهی پوست گاو بود که لایهی هشتم آن از یک صفحهی مفرغی تهیه شده بود. وی بسیار کم حرف و خیرخواه بوده و از خدایان میترسید و از لحاظ اخلاقی، نقطهی مقابل آژاکس اول بود. آژاکس جدیتر از آخیلس به نظر میرسید و در عین اینکه صفات مشترکی با او داشت، فاقد حساسیت، ذوق موسیقی و ملاطفت بوده و قبل از هر چیز یک جنگجوی سختگیر محسوب میشد. او به حکم قرعه، مأمور شد تا با هکتور (Hector) به جنگ تن به تن برخیزد. هنگامی که وی با قطعه سنگی، هکتور را بر زمین افکنده، منادیان، جنگ را متوقف کردند. در جریان شکستهایی که نصیب آخاییها میشد، آژاکس تلاش زیادی برای جلوگیری از حملات هکتور به عمل آورد، اما از فعالیتهای خود نتیجهای نگرفت، زیرا جراحتی برداشت که نتوانست به جنگ ادامه دهد. آژاکس مأموریت یافت تا آخیلس را به شرکت در جنگ تشویق کند و بنابراین وی را به علت خودخواهی و قساوتی که از مصائب یونانیها تأثیری به خود راه نمیداد، نکوهش کرد.
هنگامی که به دستور هکتور حمله به کشتیهای یونانی آغاز شد، آخاییها به رهبری آژاکس، مقاومت سختی از خود نشان دادند و پوزئیدون (Poseidon) نیز از آژاکس تقاضا کرد که بر پایداریاش بیفزاید. آژاکس با قطعه سنگی هکتور را مجروح کرد، اما هکتور با قدرت و نیروی بیشتری، دوباره به میدان آمد. آژاکس که در کشتی خود قرار گرفته بود، به دفاع در مقابل وی پرداخت، اما چون هکتور نیزهی او را شکست، وی این پیشآمد را نتیجهی ارادهی خدایان دانسته و از مقابل هکتور گریخت. پاتروکلوس(Patroclus) در همین حین قدم به معرکهی جنگ گذاشته و سپاهیان تروا (Troy) را به عقب نشینی واداشت. آژاکس پس از مرگ پاتروکلوس، باز هم به جنگ با دشمن قیام کرده و هکتور درصدد حمله به وی برآمد، اما چون تقدیر این بود تا هکتور توسط آخیلس کشته شود، پس به ارادهی زئوس (Zeus)، ابری میان دو قهرمان حائل شد. در مسابقاتی که آخیلس ترتیب داد، آژاکس با اودیسئوس (Odysseus) به جنگ تن به تن پرداخت، اما هیچ یک از آن دو نتوانستند بر دیگری غلبه کند و آخیلس به هر دو رقیب جایزه داد. نتیجهی مسابقهی شمشیر با دیومدس (Diomedes) نیز نظیر همین مسابقه شد، اما در پرتاب وزنه، وزنهی آژاکس کمی دورتر از وزنهی حریف بر زمین افتاد. در داستانهای بعدی از ایلیاد (Iliad)، برای تجلیل از آژاکس، سعی زیادی به کار رفته و حتی او را مانند آخیلس از نوادگان آیاکوس (Aeacus)، پدر تلامون دانستهاند. در آتیک (Attica) چنین معروف بود که مادر وی یکی از دخترانی بود که از طرف آئگئوس (Aegeus)، به عنوان خراج به خدمت مینوس (Minos) در کرت (Crete) فرستاده شد که سرانجام تسئوس (Theseus) با کشتن مینوتور (Minotaur) وی را نجات داد.
هنگامی که هراکلس (Heracles) درصدد اردوکشی به تروا برآمد، به سالامیس رفت تا تلامون را نیز به شرکت در جنگ دعوت کند که به طور اتفاقی وی را در ضیافتی نشسته بر روی پوست مخصوصش دید. بنابراین از زئوس تقاضا کرد به تلامون پسری عطا کند تا مانند پدرش دلیر و مانند شیری که پوست آن در اختیار هراکلس بود، قوی باشد. پس زئوس تقاضای وی را شنیده و عقابی را به نشان رضایت به آن مکان فرستاد. بنابر روایتی دیگر، در این موقع آژاکس به دنیا آمده بود و هراکلس به محض دیدنش، او را در پوست شیر خود پیچید و از خدا خواست که او را رویین تن سازد. کودک رویین تن شد، اما چون قسمتی از پوست که در زیر تیردان هراکلس بود با قسمتهایی از بدن طفل، یعنی زیر بغل، کمرگاه و شانهاش تماس پیدا نکرده، از خاصیت رویین تنی محروم ماند. به روایت از ایلیاد، به تدریج آثار جدیدی در حرکات و رفتار آژاکس ظاهر شد. هنگام عزیمت به تروا، پدرش سفارش کرد که با نیزهی خودش و با کمک خدایان، دشمن را از پای درآورد، اما آژاکس در جواب پدرش گفت که: «هر فرد مهملی هم میتواند با کمک خدایان پیروز شود» و سپس تصویر آتنا (Athena) را از سپر خود محو کرد که این عمل موجب دشمنی آتنا با وی گردید. در اردوکشیهای مقدماتی که در ایلیاد به آنها اشارهای نشده، ظاهراً آژاکس، کارهای مهمی انجام داده است. وی که با برادر ناتنیاش توسر(Teucer) پیش از سایرین، به آرگوس (Argos)، محل اجتماع قوا رسیده بود، مانند آخیلس و فوئنیکس(Phoenix) به فرماندهی ناوگان تعیین شد و حتی هنگامی که آگاممنون (Agamemnon) به علت کشتن ماده آهوی مقدس آرتمیس (Artemis) کنار رفته بود، به جای آگاممنون به فرماندهی عالی اردو انتخاب شد.
هنگامی که کشتیهای یونانی به میزی (Mysia) رسیدند، آژاکس و آخیلس، رهبری عملیات را بر عهده گرفته و در هنگامی که تلفوس (Telephus) توسط آخیلس مجروح گردید، آژاکس نیز تئوترانیوس (Teuthranios)، برادرِ تلفوس را به قتل رسانید. در طی نُه سال جنگ، آژاکس در فعالیتهای راهزنی شهرهای آسیا نیز شرکت کرد وی به پایتخت تلوتاس (Teleutas)، پادشاه فریگیا (Phrygia) حمله برد و تکمسا (Tecmessa) دختر وی را ربود. سپس ناحیهی کرسونزتراس (Thracian Chersonese) را نیز به تاراج مبرده و پلی مستور (Polymestor)، پادشاه آن سرزمین و داماد پریام (Priam)، مجبور شد تا پلی دوروس (Polydorus)، یکی از پسران پریام را که به وی سپرده شده بود، در اختیار مهاجمین قرار دهد. آژاکس به تعقیب احشام و گلههای تروا به کوهستان ایدا (Ida) و ییلاقهای آن حدود نیز رفت. پس از مرگ آخیلس و در دورههای آخر جنگ، حوادث بسیاری را به آژاکس نسبت دادهاند. او نئوپتولموس (Neoptolemus)، پسر آخیلس را مانند پسر خود مورد محبت قرار داده و با کمک وی به جنگ پرداخت. پس از تصرف شهر تروا، وی پیشنهاد کرد که هلن (Helen) را به کفارهی زنائی که انجام داده بود به قتل برسانند، اما آتریدها (Atrides) که نجات هلن را میخواستند به مخالفت با او پرداختند. اودیسئوس پیشنهاد کرد که هلن در اختیار منلائوس (Menelaus) گذاشته شود. آژاکس نیز درخواست کرد تا پالادیوم (Palladium) به عنوان غنیمت جنگی به وی سپرده شود، اما باز هم آتریدها مانع این کار شده و بر اثر آن، اختلافی میان فرماندهان به میان آمد. پس آژاکس تصمیم گرفت از منلائوس و آگاممنون انتقام بگیرد. بنابراین آتریدها عدهای نگهبان برای محافظت از خود گماشته و صبح روز بعد، آژاکس را در حالی یافتند که بدنش با شمشیر خودش سوراخ شده بود. به روایتی دیگر که بیشتر مورد استفادهی تراژدی نوسان بوده، شرح دیوانه شدن آژاکس، نه به آن جهت که از واگذاری پالادیوم به او خودداری شد، بلکه به این دلیل بود که سلاح آخیلس در اختیار وی قرار نگرفت. اسلحهی مزبور به دستور تتیس (Thetis) باید در اختیار دلیرترین یونانیان یا در اختیار کسی که بیش از سایرین موجب وحشت مردم تروا گردد، قرار میگرفت. برای تعیین این فرد، نظر زندانیان تروایی خواسته شد و آنان نیز از روی خشم، اودیسئوس را به این سمت معرفی کردند و بناراین سلاح مورد نظر آژاکس به اودیسئوس تعلق گرفت. در همان شب، آژاکس دیوانه شد و به کشتار حیواناتی که برای غذای یونانیها اختصاص یافته بودند، پرداخت. صبح روز بعد به محض آنکه آژاکس به خود آمد، متوجه سرگردانی و بلاتکلیفی خویش شده و به ناچار خودکشی کرد. هنگام بازگشت، آتنا برای انتقام از این بیعدالتی که آژاکس قربانی آن شده بود، یونانیان را به قهر خویش گرفتار کرد. آژاکس را طبق معمول آن زمان نسوزاندند، بلکه وی را در تابوتی نهاده و به خاک سپردند. آتنیها هر ساله تشریفاتی که مخصوص خدایان بود، در مورد او نیز در سالامیس انجام میدادند.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.