خشونت و پرخاش‌گري در زناشويي

خشونت در همه‌ي اشكال بدني، رواني، پيدا و پنهان آن رفتاري نادرست است كه ممكن است از هركس سر بزند. ولي اغلب هنگام بروز رفتار خشن، فرد زورمندتر به فرد ضعيف‌تر بيشتر آسيب مي‌زند. گفتني است، هرگونه
دوشنبه، 29 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
خشونت و پرخاش‌گري در زناشويي
خشونت و پرخاش‌گري در زناشويي

نويسنده: فريبا علاسوند

 

چكيده

خشونت در همه‌ي اشكال بدني، رواني، پيدا و پنهان آن رفتاري نادرست است كه ممكن است از هركس سر بزند. ولي اغلب هنگام بروز رفتار خشن، فرد زورمندتر به فرد ضعيف‌تر بيشتر آسيب مي‌زند. گفتني است، هرگونه سخت‌گيري خشونت به شمار نمي‌آيد. براي مثال، گاهي براي ايجاد انضباط، والدين كودكان خود را بيشتر كنترل مي‌كنند، يا در جهت تربيت آنان رفتاري جدي دارند. در منابع اسلامي، دستورهاي بسياري وجود دارد كه افراد را از خشونت با يكديگر، هم در حوزه‌ي خانوادگي و هم در حوزه‌هاي اجتماعي بازمي دارد. اين دستورها برخي اخلاقي‌اند كه بايد در افراد دروني شوند و برخي حقوقي‌اند كه بايد به كمك حاكميت قانون اعمال شوند؛ چرا كه خشونت يك فرد، هم عوامل طبيعي (زيستي و رواني) دارد و هم وضعيت فرهنگي و ساختاري جامعه مي‌تواند به آن دامن بزند.
خشونت با توجه به پيامدهايش بحثي با اهميت است. تعريف خشونت به ما كمك مي‌كند به درستي بدانيم درباره‌ي چه رفتاري صحبت مي‌كنيم. از زماني كه خشونت در جامعه‌ي حقوقي بين‌الملل مطرح شد، گاهي در تعريف آن عناصري داخل شد يا در دامنه‌اي ويژه بدان توجه شد. بنابراين طبيعي است كه تعاريف گوناگوني از خشونت در دست باشد يا بحث از خشونت نسبت به گروه معيني متداول‌تر باشد. ما در اين نوشته به تعريف و تبيين خشونت، خشونت جنسي، خشونت خانوادگي و بيان ديدگاه اسلام در اين باره مي‌پردازيم.

1.تعريف خشونت

الف) خشونت، رفتاري با قصد و نيت آشكار (يا رفتاري با قصد و نيت پنهان، اما قابل درك) براي وارد كردن آسيب فيزيكي به ديگري است.
ب) خشونت به معناي اشكال افراطي رفتار پرخاشگرانه است كه احتمالاً موجب آسيب‌هاي مشخصي به قرباني مي‌شود. (1)
ج) عمل فرد معين (جمعي از افراد يا گروهي خاص) است كه به جان يا مال يا شرف ديگران تعرض و حمله مي‌كند. (2)
تعاريف بالا براي نمونه ذكر شد تا معلوم شود در برخي تعاريف، آسيب فيزيكي و در برخي ديگر افزون بر آن، آسيب‌هاي رواني نيز مورد نظر تحليلگران بوده است.
در تعريفي ديگر، خشونت چنين تبيين شده است:
د) وقتي يك يا چند مجري در تعاملي به طور مستقيم يا غيرمستقيم به طور يك باره يا به گونه‌اي پراكنده به يك يا چند تن در درجات متفاوت- چه از نظر شخصيت فيزيكي يا شخصيت معنوي، چه از نظر دارايي‌ها يا مشاركت نمادين و از نظر فرهنگي (مثل ايمان، سنن و زبان مردم)- لطمه و آسيب بزنند، در چنين حالتي خشونت بروز مي‌كند. (3)
در اين تعريف نيز به ابعاد و دامنه‌ي خشونت، از نظر كمي و كيفي اشاره شده است. به هر صورت، رفتارهاي خشونت‌آميز متفاوت‌اند؛ آشكارا يا پنهان، هدفمند يا بدون هدف، فيزيكي يا رواني.
تعاريف بالا به ابعاد درستي از خشونت اشاره دارند، ولي بايد دانست كه برخي از تعاريف موجود در كتاب‌ها بر ذهنيت غربي آزادي و فردگرايي مفرطي مبتني است كه در آنها موج مي‌زند؛ چنان كه گاهي تعاريف درباره‌ي گروهي مثل زنان بيش از حد جانبدارانه‌اند.
به طور قطع، خشونت‌هاي بدني اشكال بسيار بدي از خشونت‌اند، اما برخي خشونت‌هاي رواني آثار درازدامني بر فرد مي‌گذارند و همواره موقعيت گروه‌هاي ضعيف‌تر مانند زنان، كودكان و سالخوردگان در اين زمينه اسفبارتر است. در عين حال بايد تأكيد كنيم كه در نظريه‌ي اسلامي، آزادي فرد آنقدر نيست كه هيچكس نتواند با نصيحت، امر به معروف و نهي از منكر او را تربيت كند؛ چنان كه قانون مجازات اسلامي، كيفرهاي معيني را در قبال جرم‌هاي تعريف شده بر افراد روا مي‌دارد و آزادي عنان گسيخته‌ي فرد را كنترل مي‌كند. والدين نيز در عين لزوم خوش‌رفتاري، حق تأديب و تربيت فرزندان را دارند و شوهران نيز ضمن لزوم پرهيز از خشونت و اجراي معاشرت نيكو، حقوقي بر عهده‌ي زنان خود دارند. ممكن است در اين تعامل‌ها گاهي يكي از طرفين در اعمال خواسته‌ي خود همه‌ي موازين اخلاقي را به كار نبندد، اما اين مسئله همواره به معناي خشونت‌گري نيست. به عبارت روشن‌تر، در يك زندگي معمولي گاهي زن يا شوهر عصباني به يكديگر پرخاش مي‌كنند. در اين حالت نمي‌توان بي‌درنگ آنها را به خشونت‌گري متهم كرد؛ اگرچه هر دو وظيفه دارند خشم خود را فروخورند و عصبانيتشان را كنترل كنند. بنابراين به نظر مي‌رسد خشونت در تعريفي پذيرفته، رفتاري است كه دربردارنده‌ي آسيب‌هاي بدني يا رواني يا هر دو است كه به ناروا در حق كسي اعمال مي‌شود.
بنابراين رفتار خشونت‌آميز مي‌تواند قولي يا فعلي باشد؛ همان گونه كه ممكن است فردي يا گروهي عليه فرد يا گروه ديگر اعمال شود. هر زن يا مردي مي‌تواند مرتكب رفتار خشونت‌آميز شود، ولي اغلب اين زورمندتر است كه مي‌تواند به ضعيف‌تر بيشتر و سخت‌تر آسيب وارد آورد. در انديشه‌ي اسلامي بدترين ستم، ستم به ضعيف شمرده شده (4) و اخلاق برتر را چشم‌پوشي از انتقام در عين داشتن قدرت (5) معرفي كرده است.

خشونت جنسي: يكي از اقسام خشونت، خشونت جنسي است. منظور از آن نيز هر نوع عمل فيزيكي، بصري، كلامي يا جنسي كه زن يا دختر در زمان وقوع يا بعدتر، آن را تهديد، ارعاب يا حمله‌اي احساس كند كه اثرش ناراحتي يا تحقير او باشد يا توانايي برقراري تماس نزديك و صميمانه را از وي سلب كند. (6) تجاوز به عنف، ايجاد فضاي تحريك آميز يا تحقير‌آميز براي زنان با صور قبيحه (پورنوگرافي)، انواع متلك‌هاي جنسي كه موجب تحقير و سلب امنيت رواني زنان و دختران شود، سوء استفاده از دختران و زنان در تجارت فحشا و قاچاق آنها براي اين منظور، همه در ذيل تعريف خشونت جنسي قرار مي گيرند. اين گونه خشونت گاهي ابعاد وسيعي به خود مي گيرند و به منزله‌ي يك استراتژي در جنگ‌ها عليه ملتي به كار گرفته مي‌شود؛ مانند تجاوز سازمان يافته به عنف براي تغيير دادن نژاد يك ملت. (7) البته زنان و كودكان در اغلب جنگ‌ها با هدف يا بي‌هدف قرباني اين گونه خشونت بوده‌اند.
در ماده‌ي نخست اعلاميه‌ي رفع خشونت عليه زنان، خشونت جنسي چنين تعريف شده است:
هر عمل خشونت‌آميز مبتني بر جنسيت كه سبب بروز يا احتمال آسيب‌هاي جسماني، جنسي يا رواني يا رنج و آزار زنان، از جمله تهديد به انجام چنين اعمالي، محروميت‌هاي اجباري يا اختياري (در شرايط خاص) ‌از آزادي در زندگي عمومي و خصوصي شود.
تعريف خشونت در توصيه‌ي عمومي شماره‌ي 19 كميته‌ي رفع تبعيض عليه زنان در سال 1992: خشونتي كه عليه زنان به صرف زن بودن هدايت مي‌شود يا خشونتي كه به گونه‌اي ناعادلانه و نامناسب زنان را متأثر مي سازد.
در ماده‌ي 113 سند پكن (1994) نيز شبيه مضمون بالا در تعريف آمده است.

2. خشونت خانوادگي

خشونت احساسي، فيزيكي و جنسي كه عضوي از خانواده به عضو يا اعضاي ديگر اعمال كند خشونت خانوادگي نام دارد. (8) بنابر مطالعات، هدف اصلي اين خشونت‌ها، كودكان به ويژه كودكان زير شش سال و سپس زنان‌اند. زنان نيز ممكن است مرتكب خشونت فيزيكي در خانواده شوند. (9) گاهي ادعا مي‌شود زنان در خانه به اندازه‌ي مردان با همسر و كودكان خود خشن‌اند، اما روشن است كه خشونت زنان محدودتر است و به احتمال بسيار كمتري موجب آسيب جسماني بادوام مي‌شود. (10) بنابراين دوام و آسيب جسمي از ويژگي‌هاي خشونت‌هاي مردانه است. زنان معمولاً با رفتارهايي مانند غرزدن‌هاي هميشگي يا تحقيركردن شوهران، مرتكب خشونت‌هاي كلامي و رواني مي‌شوند. البته در مواردي نيز خشونت هاي جسماني زنان (مادران و نامادري‌ها) در قبال كودكان گزارش شده است.
در متون فمينيستي، بررسي خشونت خانوادگي بيشتر به خشونت شوهران عليه زنان معطوف است. در تعريف آنان، خشونت شوهران عليه زنان به شكل‌هاي فردي و مستقيم، جسماني يا رواني و آشكار يا پنهان بروز مي‌كند. هدف از اين خشونت نيز تأثيرگذاري شوهر بر زن است تا امكان به واقعيت درآوردن قابليت‌هاي بالقوه‌ي زنان را كاهش دهد. در نظريه‌ي فمينيستي، معيار سنجش وجود خشونت، هميشه برداشت شخصي فرد قرباني است. (11) به اين معنا كه اگر زن از هرگونه رفتار شوهر احساس تحقير، تهديد و محدوديت كند، يعني با وي رفتار خشونت بار شده است. روشن است كه اين رويكرد از آن جهت كه خشونت با ديگر اعضا يا خشونت خود زنان را ناديده مي‌گيرد ناقص است. افزون بر آنكه در سنجش خشونت، تنها به احساسات زنانه توجه دارد. از سوي ديگر، بيشتر افراد در صورتي كه با آنان مخالفت شود، يا زماني كه با برخوردي جدي رو به رو شوند، احساس حقارت خواهند كرد، ولي چنان كه گذشت، هر برخوردي كه براي طرف مقابل اين احساس را ايجاد كند، لزوماً خشونت نيست؛ به ويژه با زناني كه از نظر عاطفي زودتر و به مدت طولاني‌تري برانگيخته مي‌شوند.
در عين حال، تأكيد بر اين نكته نيز ضرورت دارد كه متون اسلامي مردان را به رعايت هرچه بيشتر درباره‌ي زنان و دختران فراخوانده‌اند. ملاحظه‌ي عواطف زنان و دختران و خودداري از تهييج عواطف آنان دستورهايي اخلاقي‌اند كه اين متون، مردان را از آنها آگاه ساخته‌اند. (12) از اين سفارش‌ها بر مي‌آيد كه خشونت عليه زنان مي‌تواند غير اخلاقي‌تر به شمار آيد. اگر زنان شوهران خود را آزار دهند، مردان همواره راهي كم دردسر براي رهايي از فضاي پيش آمده دارند، مانند آنكه در هر زمان از شبانه روز مي‌توانند خانه را ترك كنند و به تفريح روي آورند، يا حتي همسر خود را طلاق دهند، ولي چنين راه‌هايي همواره براي زنان فراهم نيست. اين است كه ستم به زنان اغلب از نوع ستم به فرد ضعيف است.

خشونت خانوادگي مسئله اي قديمي و جهاني است. حتي گزارش شده كه در سده هاي مياني و اوايل صنعتي شدن، خشونت در قبال زنان جنبه اي متداول در ازدواج بوده و مداخلات قانوني در خشونت خانوادگي، همواره به دلايل گوناگون، از جمله خصوصي بودن اين حريم بسيار محدود و ناچيز بوده است. بررسي‌هاي مربوط به خشونت خانوادگي با مقاله‌اي آغاز شد كه در سال 1962 هنري كمپ و همكاران (Henry Kempe and etal) با عنوان نشانه‌هاي بارز كودك كتك خورده (Syndrom of battered child) منتشر كردند. (13) پس از آن و در دهه‌هاي بعد، اين جنبه از خشونت بازتابي گسترده در جامعه‌ي بين‌الملل يافت. در چهارمين كنفرانس حقوق بشر در وين (1997) بررسي پديده‌ي خشونت عليه زنان اولويت يافت. پيش از آن كميسيون حقوق بشر در پنجاهمين نشست خود طي قطعنامه‌ي 1969/45 در چهارم مارس 1994 تصميم گرفت طي دوره‌اي سه ساله با تعيين رابطي براي بررسي ابعاد گوناگون اين پديده، گزارش‌هاي او را در اين باره دريافت كند. (14) البته همه‌ي گزارش‌ها و بررسي‌ها بنابر تعريف فمينيستي از خشونت پي گرفته شد. در اين تعريف، درخواست شوهر از زن درباره‌ي برقراري رابطه‌ي زناشويي در صورت بي‌ميلي زن، مصداق خشونت خانوادگي و خشونت عليه زن است. در حالي كه از نظر اسلام، تمكين زن از شوهر، اگر به عسر و حرج نينجامد، وظيفه‌ي اوست. افزون بر اين، اسناد و مطالعات ياد شده خشونت با ديگر اعضاي خانواده را ناديده مي گيرند.

3. عوامل خشونت خانوادگي (نظريه‌ها)

خانواده جايگاهي امن است. صميميتي كه افراد در خانواده تجربه مي‌كنند، در جاي ديگر كمتر به دست مي‌آورند. با اين همه، پژوهش‌ها نشان داده كه گاهي در همين موقعيت آسيب‌هاي فراواني به اعضاي ضعيف‌تر وارد مي‌شود. بنابراين بايد دانست كه چرا در چنين محيطي رفتار خشونت‌آميز رخ مي‌دهد.
در اين باره گفتارها و تحليل‌هاي گوناگوني در دست است كه برخي نويسندگان آنها را در قالب نظريه‌هايي نظم داده‌اند. در ذيل به طور بسيار خلاصه به بيان اين نظريه‌ها مي‌پردازيم.

1-3. نظريه‌هاي خرد درباره‌ي پديده‌ي خشونت‌گري انسان

1. پرخاشگري رفتاري غريزي است و انسان به طور طبيعي پرخاشگر است. فشارهاي دروني - ذاتي خشونت را ايجاد مي‌كنند.
2. پرخاشگري حاصل طرد وابستگان يا احساس ضعف و يا ناشي از ميل به حاكم ساختن نظمي خاص است. (مرد يا زني كه از سوي وابستگان درجه‌ي اول خود طرد مي‌شود و به خشونت‌گري نزديك مي‌شود و خشونت راهي براي جبران اين كمبود و تألمات روحي ناشي از طرد است. در اين نظريه، برخلاف نظريه‌ي پيش بر شرايط محيطي يا انگيزشي خاص تكيه مي‌شود.
3. يادگيري اجتماعي: بنابر اين نظريه، رفتار خشونت‌آميز هم از راه تقليد و هم با تجربه‌هاي مستقيم آموخته مي‌شود.

2-3. نظريه‌هاي كلان درباره‌ي پديده‌ي خشونت‌گري انسان

نظريه‌ي نظارت اجتماعي.

افراد براي رسيدن به هدف با استفاده از زور و قدرت تمايل دارند. نظارت اجتماعي در حوزه‌ي اجتماع به مثابه‌ي مانعي سر راه اين اقتدار و خشونت قرار مي‌گيرد. اما در خانواده كه حريمي خصوصي است، چون نظارت اجتماعي وجود ندارد، خشونت ايجاد مي‌شود.

نظريه‌ي كاركردگرايي.

اين نظريه خشونت را توجيه مي‌كند. بر مبناي اين نظريه برخي اعضاي خانواده براي حفظ كاركرد و تأثير خود در خانواده و رفع پاره‌اي تضادها، از خشونت استفاده مي‌كنند. شوهر در قبال زن، پدر يا مادر در قبال فرزندان و فرزندان بزرگ‌تر در قبال كوچك‌ترها ممكن است از خشونت براي حفظ كاركرد خود سود ببرند.

نظريه‌ي فرهنگي.

گاهي فرهنگ و هنجارهاي يك جامعه با خشونت هماهنگ است؛ مثل جامعه‌اي كه با اعمال خشونت براي بقاي نظم در جامعه (هم در سطح كلان و هم در سطح خرد مانند خانواده) موافق باشد؛ نظير تجويز اعمال خشونت مردان در قبال همسرانشان.

نظريه‌ي ساختار اجتماعي (تنش و تضاد).

اين نظر بر موقعيت‌هاي تنش‌زا تأكيد دارد؛ هرچه اين موقعيت‌ها در داخل و بيرون خانواده بيشتر باشند (مثل پديده‌ي اعتياد) احتمال بروز رفتار خشونت‌آميز در خانواده بيشتر است.

نظريه‌ي فمينيستي.

در اين نظريه، ساختارهاي اقتداري مانند پدرسالاري علت اصلي پيدايش خشونت معرفي مي‌شود. در اين تحليل‌ها، اقتدار عنصر اساسي است كه مرد براي پيش بردن اميال خود و ناديده گرفتن اميال زن از ان استفاده مي‌كند. در اين تحليل، خانواده نهاد مركزي پدرسالاري معرفي مي‌شود. (15)
در اين زمينه نظريه‌هاي سيستمي نيز وجود دارد كه از بررسي تك عاملي پرهيز مي‌كنند. به نظر مي‌رسد خشونت، پديده‌اي تك عاملي نيست و بررسي سيستمي در تحليل آن مفيدتر است. گاهي خشونت واقعاً عامل روان‌شناختي دارد. كمبود محبت در كودكي و نداشتن احساس امنيت و آسايش و تجربه يا ديدن خشونت، اين افراد را در بزرگ سالي خشن‌تر مي‌كند. زماني نيز ارتباط‌هاي دروني خانواده موجب كنش منفي و متقابل اعضاي خانواده مي‌شود. چنان كه گاهي خشونت متأثر از نظام خارجي و عواملي بيروني مثل بيكاري يا اعتياد است و زماني نيز فرهنگ يك جامعه به اندازه‌ي كافي ارزش‌هاي متعالي اخلاقي را ترويج نمي‌كند، يا در مقابل، رفتارهاي خشونت‌زا را در افراد دروني مي‌كند و ارزش مي‌بخشد. مثل آنكه تنبيه در حدود خانواده، تنبيه فرزندان به دست پدر و مادر و زن به دست شوهر اغلب با تأييد عمومي رو به رو مي‌شود. (16) شايد بتوان گفت كه نظريه‌ي اسلامي درباره‌ي عوامل خشونت خانوادگي نظريه‌اي سيستمي است كه خشونت را به عوامل گوناگون ارجاع مي‌دهد.

4.ديدگاه اسلامي درباره‌ي خشونت

از مجموعه‌ي گزاره‌هاي ديني به دست مي‌آيد كه اسلام درباره‌ي خشونت نظريه‌ي تلفيقي ارائه مي‌دهد. خشونت مي‌تواند زمينه‌ي خُلقي داشته باشد. خلق يك فرد در عوامل طبيعي (جسماني) و رواني ريشه دارد. ويژگي‌هاي روان‌شناختي نيز مي‌توانند ناشي از عملكرد هورموني يا زمينه‌هاي تربيتي در زندگي فرد باشند. در عين حال، نقش ساختارهاي فرهنگي و نظارت‌هاي اجتماعي را نبايد ناديده گرفت. وضعيت فرهنگي جامعه مي‌تواند اعمال خشونت را براي افراد تسهيل كند يا از آن باز دارد. نهادهاي حكومتي و نهادهاي عرفي مانند نهاد امر به معروف و نهي از منكر نيز در صورت عملكرد درست از خشونت و گسترش آن جلوگيري مي‌كنند و در صورت بي‌اعتنايي به رفتار خشن به تداوم و بازتوليد آن كمك مي‌رسانند.
از آنجا كه خشونت بعدي جنسي نيز دارد، در تحليل خشونت‌هاي جنسي عليه زنان مي‌توان از عامل فرهنگي و تربيتي‌اي كه تساهل در رفتار جنسي را دامن مي‌زند و خويشتن‌داري افراد را كاهش مي‌دهد يا موجب تهييج احساسات جنسي مردان مي‌شود به طور خاص نام برد. اين عامل كه هم بعد خرد (مانند بعد زيستي، تربيتي و اخلاقي) و هم بعد كلان (مانند وجود رسانه‌هاي سكس‌محور و خشونت‌مدار يا حاكميت فرهنگ بي‌عفتي) دارد، عاملي مهم در بروز خشونت جنسي عليه زنان است.
بخشي از گزاره‌هاي ديني را كه منبع نظريه‌ي اسلامي‌اند مي‌توان چنين توضيح داد:
پديده‌ي خشونت، به ويژه در بعد خانوادگي آن، از ديد مكتب‌هاي آسماني مخفي نمانده است. سخت‌دلي، سخت‌گيري بي‌جا، بدزباني، سوءظن، كينه‌توزي، عصبانيت، آزاررساني بدني به افراد و مضامين مشابه، همه در آيه‌ها و روايت‌هاي اسلامي نكوهش شده (17) و بسياري از آنها جزو گناهان كبيره به شمار مي‌آيند. در مواردي، مراتبي از خشونت مجازات دارند. اين مجازات‌ها در قالب تعزير حد، قصاص و ديه در نظام كيفري اسلام بيان شده‌اند. اعلام مجازات‌هاي حاد اخروي براي اين‌گونه رفتارها نشان ناخشنودي دين از خشونت است.
در مواردي كه بنابر آيين فقهي، حاكم اسلامي به اعمال برخي مجازات‌ها مجاز مي‌شود حدود آن كاملاً معلوم مي‌شود و هيچ فردي نمي‌تواند بر كميت يا كيفيت مقداري كه يا در شريعت تبيين شده (حدود) يا حاكم تعيين كرده (تعزيرات) بيفزايد.
در ديدگاه اسلامي حب و بغض بايد براي خدا باشد و كسي نبايد در مواردي كه به اعمال خشونت مجاز است (مثل آنچه كه در جنگ‌هاي دفاعي يا جهاد ابتدايي رخ مي‌دهد) براي تسلاي قلب خود يا به قصد انتقام‌گيري خشمناك شود و فعاليتي انجام دهد. براي همين پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هنگام آغاز نبرد افسران خود را فرا مي‌خواندند و مي‌فرمودند: به نام خداي مهربان و بخشنده به سوي دشمن رويد و مبادا به زنان، كودكان و پيرمردان آسيب برسانيد يا درختي را بشكنيد... (18). بنابراين حتي در جنگ كه نماد بزرگي از خشونت است، مسلمانان وظيفه دارند براي خدا پيش روند و با كنترل بغض خويش، به جز آنچه وظيفه دارند انجام ندهند. مهار خشونت در مواردي كه اعمال آن جايز شده بسيار مهم است.
در سيره‌ي نبوي آمده است، رسول خدا (صلي الله عليه و‌ آله و سلم) در برابر اعمال خشونت‌هاي نابجا مي‌ايستادند تا به سيره و رفتار عمومي بدل نشوند. از آن جمله پي‌گيري حضرت درباره‌ي جنگ و كشتار نابجاي خالد بن وليد در قبيله‌ي بني‌المصطلق است. رسول خدا براي دلجويي از بازماندگان و برطرف ساختن برخي آسيب‌هاي اين خشونت نابجا، حضرت علي (عليه السلام)‌را به سوي قبيله‌ي بني‌المصطلق فرستاد. حضرت پس از بازگشت گزارشي از فعاليت‌هاي انجام شده ارائه داد. از جمله فرمود: «...به ازاي هر چنين سقط شده، مالي به خانواده‌ها دادم. بخشي از پول باقي مانده را به زنان و كودكاني دادم كه از اين حمله ترسيده و گريسته بودند. حتي پول ظروفي كه حيوانات اهلي در آنها غذا مي‌خوردند و در خلال جنگ شكسته بود به صاحبانشان پرداختم.» (19)
طبيعي است كه ديني چنين رئوف و پيامبري چنان عطوف به خشونت خانوادگي بيشتر اهميت مي‌دهد. پيوندهاي خويشاوندي براي اسلام بسيار با اهميت است و كانون خانواده و پيوند ازدواج محبوب‌ترين كانون و پيوند اجتماعي نزد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) است. همه‌ي روايت‌هاي اسلامي درباره‌ي پيوند زوجيت و پيوندهاي خويشاوندي در جهت تأسيس، حفظ و غني‌سازي اين پيوندهاست. طبيعي است خشونت‌هايي كه به اين پيوندها آسيب مي‌زنند در نظر اسلام بيشترين ممنوعيت را دارند. براي همين به گوشه‌اي از آيه‌ها و روايت‌هاي نظار به بحث خشونت خانوادگي و خشونت عليه زنان مي‌پردازيم.
عمل به رفتار شناخته شده و پسنديده (معروف) در همه‌ي مراحل زندگي خانوادگي وظيفه‌ي انساني مردان و زنان مسلمان است. معاشرت به معروف (20) واژه‌‌اي قرآني، به معناي رفتار نيكو است. اكرام فرزندان (21)، احترام به پدر و مادر (22)، دوري از بدزباني (23)، اولويت دادن به خانواده در احسان كردن (24) و لطف و مدارا با زنان در همه حال (25) دستورهاي ديني درباره‌ي زنان و خانواده‌اند.
در قرآن كريم، دوام زندگي خوشايند به رفتار نيكو وابسته است. حتي طلاق درست را طلاق بر پايه‌ي معروف و احسان مي‌داند. خطاب قرآن به پيامبرش اين است كه به زنانت بگو اگر خواهان دنيا و زينت‌هاي آنيد [و تحمل مشقت‌هاي زندگي با پيامبر را نداريد]، بياييد تا نحله‌ي شما را داده، به زيبايي طلاقتان دهم.» (26)
همو مردان مؤمن را امر مي‌كند كه يا زنان را به نيكويي نگه دارند يا آنان را به نيكويي رها سازند. اين آيه آشكارا مردان را از آزار رساني به همسران باز مي‌دارد و مي‌فرمايد: «اگر كسي زن را نگه دارد تا به او زيان رساند، به خود ستم كرده و آيات الهي را به مسخره گرفته است.» (27) اهل بيت عصمت و طهارت در شرح اين آيه آورده‌اند: مراد آن است كه مرد نبايد جواز رجوع به زن در طلاق رجعي را دست‌مايه‌ي آزار زن قرار دهد (28)، يا آنكه فرموده‌اند: منظور از امساك به معروف آن است كه ديگر اذيتي در كار نباشد و نفقه‌ي زن پرداخت شود. (29)
توجه به اين نكته ضروري است كه خشونت خانوادگي ممكن است هم از سوي مرد و هم از سوي زن اعمال شود. براي همين روايت‌هاي اسلامي هم خطاب به زنان و هم خطاب به مردان از اعمال خشونت بازداشته‌اند، ولي طبيعي است مردان براي اعمال خشونت بيشتر قابليت دارند و اگر عصبانيت خود را كنترل نكنند، احتمال بيشتري وجود دارد كه به ديگران آزار جسماني و رواني وارد آورند. (30) براي همين، روايات اسلامي در چند مرحله و در موارد گوناگون مردم را از اين مسئله آگاه كرده است. در مرحله‌ي نخست، از ازدواج با مرد بداخلاق بازداشته است. (31) سپس به مردان درباره‌ي مراعات همسرانشان بسيار سفارش كرده است. از آن جمله گفتار پيامبر در حجة‌الوداع است كه به مردم خطاب كردند: «زنان امانت‌هاي خدا در دست شمايند كه با واژه‌هاي الهي بر شما حلال شده‌اند.» (32) سپس با عبارت «لاَ یملکن لانَفْسن ضَرّاً وَ لاَ نَفْعاً» (33) كه در متن حديث آمده، در واقع مردان را به حمايت از زنان دعوت كردند. اين پيوند زوجيت است كه مسئوليت حفاظت از زن را بر دوش مرد مي‌نهد. تا جايي كه يك مرد مي‌تواند براي دفاع از همسر خود در برابر حمله‌ي ديگران به خشونت دست بزند. (34)
گاهي نيز روايت‌ها مصاديق خشونت را در نظر قرار داده، اين رفتارها را نكوهش كرده‌اند؛ مانند:
- «هر مردي كه به صورت همسرش يك سيلي بزند، خداوند مالك دوزخ را فرمان دهد تا او را هفتاد سيلي بزند»؛ (35)
-«خداوند مرداني را كه فرياد مي‌زنند دوست ندارد و صداي ملايم را دوست دارد» (36)؛
- «بدترين شما كسي است كه تهمت زن، بداخلاق و بدزبان است؛ به تنهايي غذا مي‌خورد و بخشش نمي كند و ديگران پناه همسر اويند.» (37)
گاهي نيز رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين مردان را در تنگناي اجتماعي قرار مي‌داد و وجهه‌ي مرداني را كه به خانواده‌ي خود آزار مي‌رساندند مخدوش مي‌ساخت. از اين جمله است جلوگيري پيامبر از حضور عثمان، همسر رقيه (دختر حضرت) در تشييع جنازه‌ي وي با اين تعبير: «كسي كه به زن و دخترش آزار مي‌رساند نبايد به تشييع جنازه‌ي آنان بيايد.» (38)
نكته‌ي مهم ديگري كه در روايات ياد شده به چشم مي خورد، اشاره به آثار اعمال خشونت بر روابط زناشويي همسران است. (39) در روايات به تنافي ميان آزاررساني به زن و سپس درخواست جنسي شوهر اشاره شده است. افزون بر اينكه، روايات ياد شده مي‌توانند به تأثير منفي خشونت در رفتارهاي زناشويي اشاره داشته باشد؛ چه اينكه لطمه‌هاي روحي وارد بر زن بر اثر اعمال خشونت، بر ميل و علاقه‌ي او در اين باره تأثير كاهنده دارد.
همان‌گونه كه گذشت روايات اسلامي به خشونت هاي زن با شوهر نيز توجه داشته است و زنان را نيز از آزاررساني به شوهرانشان باز مي‌دارد. چنانچه آمده است، اگر زني با زبان شوهرش را بيازارد خداوند اعمال نيكويش را نپذيرد تا شوهر را راضي كند؛ اگرچه روزها روزه بگيرد و شب‌ها را به عبادت بگذراند. (40) رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد: زن متدين و خانواده‌دار (41) هر روز از شوهرش شكايت نمي‌كند (42) و زن بددهان فحاش، زندگي مرد را تيره و تار مي‌سازد. (43)
اگرچه روايت‌هاي فراواني در دست است كه به تحمل اخلاق نارواي زن يا شوهر سفارش مي‌كند، هيچ يك از آنها به معناي رواداري خشونت نيست.
درباره‌ي اخلاق پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است: او مهربان‌تريني بود كه هيچ‌گاه احدي را شتم نكرد و زني را نفرين نفرمود و نه هيچ خدمتكاري را. هيچ‌گاه در مجلس او كسي ملامت نشد، مگر اينكه مي‌فرمود: رهايش كنيد، و هيچ انساني (مرد، زن آزاد يا كنيز) نزد او نيامد، مگر آنكه حضرت براي رفع مشكلش برخاست و با او همكاري كرد. (44)

5.خشونت و ارزش‌هاي ديني

گذشته از عوامل شخصيتي كه پيش‌تر گذشت، مفاهيمي چند به منزله‌ي ارزش‌هاي ديني وجود دارند كه برداشت نادرست از آنها خشونت خانگي را توجيه مي‌كند. از جمله اين ارزش‌ها، مسئله‌ي غيرت است. غيرت يا روحيه‌ي حفاظت از ناموس نيرويي دروني است كه به طور فطري در مردان وجود دارد. اين توان فطري مانند ديگر فطريات مي‌تواند به خمول و خاموشي دچار شود. نوع تربيت خانوادگي و اجتماعي تقويت يا تضعيف غيرت تأثير اساسي دارند. اين توانايي موهبت الهي براي حفاظت از خانواده، ناموس و آبروست كه در عين حال مي‌تواند به يك ضد ارزش بدل شود. تعصب‌هاي بي‌جا و وارد آوردن فشار به زن و فرزند خارج از خواست شريعت اسلامي، ايجاد محدوديت‌هاي بي‌مورد تا آزاررساني جسمي و رواني رفتارهايي‌اند كه گاهي مردان مسلمان با نام غيرت اعمال مي‌كنند. متأسفانه امروزه كشتن زنان و دختران كه جرم آنان در محاكم ثابت نشده است با عنوان غيرت صورت مي‌گيرد.
رياست بر خانواده نيز از جمله مواردي است كه گاهي دستمايه‌ي رفتارهاي خشونت بار مي‌شود. سوءبرداشت از اين حكم حقوقي كه در جاي خود منافع بزرگي براي خانواده دارد، گاهي آن را نيز به يك ضد ارزش تبديل مي‌كند. البته در اين ميان نبايد از تأثير آداب و رسوم و فرهنگ شفاهي ميان مردم (مانند گربه را در حجله بايد كشت يا زن ذليل) و تأثير رسانه در گسترش خشونت و موجه‌سازي آن غافل شد. در واقع مفاهيمي اين چنين پوششي براي توجيه زمينه‌هاي اصلي خشونت‌اند.
از سوي ديگر، گاهي بي‌توجهي زنان به يك ارزش اخلاقي زنانه، آنان را در معرض انواع خشونت، از جمله خشونت جنسي قرار مي‌دهد. در روايت‌هاي اسلامي، تكبر در برابر نامحرمان و ترس و هراس با هدف پاسداشت عفت، دو ارزش زنانه‌اند. امام علي (عليه السلام) در تعليل ستايش اين دو صفت درباره‌ي زنان مي‌فرمايد: «زني كه تكبر بورزد، خود را در اختيار هركسي قرار نمي‌دهد و تا هنگامي كه مي‌هراسد از آنچه به او تعرض مي‌كند مصون است.» (45) در واقع اين دو ارزش براي حفظ پاكدامني، دوري از مصاديق خشونت، سوءاستفاده‌هاي جنسي و دوري از مواضع تهمت براي زنان ضروري‌اند.

پي‌نوشت‌ها:

1. شهلا اعزازي، زنان كتك خورده، ص24-25.
2. محمدرضا سالاري‌فر، خشونت خانگي عليه زنان، ص96.
3. فرانسوا استيرن، خشونت و مدرك، ترجمه‌ي بهنام جعفري، ص21-22.
4. ظُلْمُ الضَّعيفِ أفْحَشُ الظُّلْمِ (نهج البلاغه، نامه‌ي 31، عبارات شتي).
4. العَفْوُ عِنْدَ القُدْرَةَ (همان).
5. پاملا ابوت و كلروالاس، جامعه‌شناسي زنان، ترجمه‌ي منيژه نجم عراقي، ص244.
6. جامعه‌ي حقوقي جهاني درباره‌ي اين گونه خشونت هشدار داده است. براي نمونه ر. ك: فريبا علاسوند، زنان و حقوق برابر، ص176-177. گفتني است به بيست هزار زن مسلمان در جنگ بالكان در بوسني تجاوز شد. ر. ك: شهيد دخت مولاوردي، مقابله با خشونت، ص 12. همچنين ر.ك: محمدرضا سالاري‌فر، خشونت خانگي عليه زنان، ص97.
7. حميد عضدانلو، آشنايي با مفاهيم اساسي جامعه شناسي، ص283. تعاريف مشابه ديگري نيز از خشونت خانگي ارائه شده است: ر.ك: محمدرضا سالاري فر، خشونت خانگي عليه زنان، ص98.
8.ر. ك: آنتوني گيدنز، جامعه‌شناسي، ترجمه‌ي منوچهر صبوري، ص438.
9. همان، ص 439.
10. شهلا اعزازي، زنان كتك خورده، ص27.
11. وَ لاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ (نساء: 19)؛ حَقُّ المَرأةِ عَلي زوْجِها... وَ لا يُقَبَّحُ لَها وَجْهاً (محمد بن يعقوب الكليني، الكافي، ج5، ص511؛ حق المرأة علي الزوج ان... لا يهجر الا في البيت (نهج الفصاحة، ح1390)؛ مَنِ اتَّخَذَ امْرَأةَ فَلْيُكْرِمْها... (محمد باقر المجلسي، بحارالانوار، ج103، ص224)؛ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَشَّارٍ الْوَاسِطِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (عليه السلام) أَنَّ لِي قَرَابَةً قَدْ خَطَبَ إِلَيَّ ابْنَتِي وَ فِي خُلُقِهِ سُوءٌ فَقَالَ لَا تُزَوِّجْهُ إِنْ كَانَ سَيِّئَ الْخُلُقِ.( همان، ص 234)؛ قالَ رَسولُ اللهِ (صلي الله عليه و آله و سلم) اَلا اُخْبِرْكُمْ بِشِرارِ رِجالَكُمْ قُلْنا بَلي يا رسولَ اللهِ قالَ إنَّ منْ شِرارِ رِجالَكُمُ البَهّاتَ الجَريءَ الفَحّاشَ الآكِلَ وَحْدَهُ وَ المانِعَ رِفْدَةُ و الضّارِبَ عبْدَهُ وَ المُلْجِيءَ عيالَهُ إلي غيرِهِ. (همان، ج72، ص115).
13. شهلا اعزازي، زنان كتك خورده، ص13.
14. فرانسوا استيرن، خشونت و قدرت، ترجمه‌ي بهنام جعفري، ص28.
15. براي شناخت مفصل‌تر اين نظريه‌ها ر. ك: حسين بستان، اسلام و جامعه‌شناسي خانواده، ص 160- 164؛ شهلا اعزازي، زنان كتك خورده، ص64-78.
16. آنتوني گيدنز، جامعه‌شناسي، ترجمه‌ي منوچهر صبوري، ص439.
17. براي نمونه به مواردي اشاره مي‌شود: لا تحقرن احداً من المسلمين فان صغيرهم عندالله كبير (محمد محمدي ري شهري، منتخب ميزان الحكمه، ج1، ص282)؛ الحقد ام العيوب (همان، ص280)؛ مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ فِي دِينِهِ- فَلَا حُرْمَةَ بَيْنَهُمَا (همان، ص189)؛ لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَكْسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَيْنَهُمْ.(همان، ص 478)؛ إِيَّاكُمْ وَ الظَّنَّ فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَب‏ الحديث (همان، ص186)؛ مَنْ أَحْزَنَ مُؤْمِناً ثُمَّ أَعْطَاهُ الدُّنْيَا لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ كَفَّارَتَهُ وَ لَمْ يُؤْجَرْ عَلَيْه‏. (همان، ص30).
18. محمد باقر المجلسي، بحارالانوار، ج100، ص251.
19. محمد بن علي بن بابويه (الصدوق)، امالي، ص238؛ العلامه الحلي، علل الشرايع، ج2، ص274.
20. نساء (4)، 19.
21. أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُم‏ (محمدباقر المجلسي، بحارالانوار، ج101، ص95).
22. احقاف (46)، 16.
23. بدزباني و درشتخويي با زن و فرزند عذاب قبر را در پي دارد (محمد بن يعقوب الكليني، الكافي، ج3، ص236).
24. الْيَدُ الْعُلْيَا خَيْرٌ مِنَ الْيَدِ السُّفْلَى، وَ يَبْدَأُ بِمَنْ تَعُولُ. (همان، ج4، ص11).
25. احسن اليها (نيكي به زوجه)، (همان، ج5، ص511)؛ احسنوا الي النساء (محمد بن علي بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، ج1، ص 518)؛ الطُفُوا لَهُنَّ علي كُلِّ حالٍ َ لَعَلَّهُنَّ يُحْسِنَّ الْفِعَالَ.(محمدباقر المجلسي، بحارالانوار، ج100، ص253).
26. احزاب (33)، 31.
27. وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لاَ تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً (بقره، 231).
28. محمد بن علي بن بابويه (الصدوق)، من لا يحضره الفقيه، ج30، ص502.
29. محمد بن حسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج1، ص12.
30. ر. ك: محمدرضا سالاري فر، خشونت خانگي عليه زنان، ص103، ص123-126.
31. محمد بن يعقوب الكليني، الكافي، ج5، ص563.
32. محمدباقر المجلسي، بحارالانوار، ج77، ص120.
33. زنان مالك سود و زيان خود نيستند [تا هنگامي كه در اختيار شمايند].
34. محمد بن يعقوب الكليني، الكافي، ج5، ص501.
35. حسين النوري، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج14، ص250.
36. فاضل الهندي، كنزالعمال، ح7943.
37. محمدباقر المجلسي، بحارالانوار، ج72، ص115.
38. محمد بن يعقوب الكليني، الكافي، ج4، ص251.
39. أَيَضْرِبُ أَحَدُكُمُ الْمَرْأَةَ، ثُمَّ يَظَلُّ مُعَانِقَهَا (همان، ح5، ص509).
40. محمد بن علي بابويه الصدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص13.
41. ذات دين و حسب.
42. محمد بن يعقوب الكليني، الكافي، ج3،‌ص251.
43. محمد باقر المجلسي، بحارالانوار، ج78، ص234.
44. ابن شهر آشوب، المناقب في آل علي بن ابي‌طالب، ج1، ص145.
45. نهج‌البلاغه، كلمات قصار، ح234.
منبع: علاسوند، فريبا، (1390)، زن در اسلام (جلد دوم) حقوق و تکالیف، قم: مركز نشر هاجر (وابسته به مركز مديريت حوزه‌هاي علميه خواهران)، چاپ اول.
منبع مقاله :
علاسوند، فريبا، (1390)، زن در اسلام (جلد دوم) حقوق و تکاليف، قم: مركز نشر هاجر (وابسته به مركز مديريت حوزه‌هاي علميه خواهران)، چاپ اول.

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.