نویسنده: غلامرضا معصومی
در اساطیر یونان باستان آگرون (Agron) پسر مردی به نام اوملوس (Eumelus) بود که در جزیرهی کوس (Cos) زندگی میکرد. اوملوس به غیر از پسرش آگرون، دو دختر به نامهای بیسا (Byssa) و مروپیس (Meropis) داشت که هر سه فرزندش دچار کبر و غروری عجیب بودند. این خانواده در ناحیهای دور افتاده به سر برده و با محصول فراوانی که از زراعت نصیبشان میشد، زندگی میکردند. به همین مناسبت آنها احترام زیادی به ربةالنوع زمین گذاشته و به خدایان دیگر به چشم تحقیر مینگریستند. مثلاً اگر دختران اوملوس، به اعیاد آتنا (Athena) دعوت میشدند، آگرن به جای خواهرانش، جواب رد میداد و میگفت که او زنانی را که رنگ چشمانهایشان همرنگ چشمان آتنا میباشد، دوست ندارد (رنگ چشمان آتنا، همرنگ چشمان جغد بود)؛ اگر آنها را به جشنهای مخصوص هرمس (Hermes) دعوت میکردند، میگفت که به خدایان دزد علاقهای ندارد و اگر این دعوت برای تشریفات آرتمیس (Artemis) بود، باز او جواب میداد، زنانی را که شب در کار میباشند، نمیپسندد.
آرتمیس، هرمس و آتنا که از این تحقیرها به خشم آمده بودند، تصمیم به انتقام از آنها گرفته و یک شب هر سه به خانهی آنها رفتند. آتنا و آرتمیس به هیأت دو دختر جوان و هرمس نیز به هیأت یک شبان درآمد. سپس هرمس، پدر و پسر را به ضیافتی که معمولاً به افتخار هرمس برپا میشد، دعوت کرد واز آنها خواست که بیسا و مروپیس را نیز به جنگل آتنا و آرتمیس بفرستند. مروپیس که به محض شنیدن نام آتنا، شروع به ناسزاگویی کرده بود، بلافاصله به یک جغد تبدیل شد. همچنین بیسا به شکل یک مرغابی سفید دریایی، اوملوس به شکل کلاغ و آگرون نیز به صورت یک مرغ باران (Plover) درآمد.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول
آرتمیس، هرمس و آتنا که از این تحقیرها به خشم آمده بودند، تصمیم به انتقام از آنها گرفته و یک شب هر سه به خانهی آنها رفتند. آتنا و آرتمیس به هیأت دو دختر جوان و هرمس نیز به هیأت یک شبان درآمد. سپس هرمس، پدر و پسر را به ضیافتی که معمولاً به افتخار هرمس برپا میشد، دعوت کرد واز آنها خواست که بیسا و مروپیس را نیز به جنگل آتنا و آرتمیس بفرستند. مروپیس که به محض شنیدن نام آتنا، شروع به ناسزاگویی کرده بود، بلافاصله به یک جغد تبدیل شد. همچنین بیسا به شکل یک مرغابی سفید دریایی، اوملوس به شکل کلاغ و آگرون نیز به صورت یک مرغ باران (Plover) درآمد.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول