نویسنده: وحید قبادیان
براساس یافتههای باستانی، هنگام ظهور اسلام اعراب بیابانگرد فاقد هنر پیشرفته بودند. مسکن آنها غالباً چادر و یا خانههای گلی بود و جز اشیاء ظریف قابل حمل که در تبادل کالا با سایر کشورها ابتیاع میشد، آثار هنری باارزش دیگری در زندگی روزمره آنها یافت نمیشد.
ولی در همسایگی عربستان، دو امپراتوری مقتدر ساسانی در ایران و بیزانس یا روم شرقی در شام و آسیای صغیر با سابقه چند صد ساله قرار داشتند که در این کشورها انواع گوناگون کارهای هنری از قبیل نقاشی، پیکرتراشی، حجاری و معماری در اوج شکوفائی و جلال وجود داشت. اگرچه تمام هنرها و فنون مورد استفاده اسلام، قبل از آن هم در هنر ساسانی و رومی وجود داشت ولی به دلایل عدیده، همه هنرهای این دو کشور نمیتوانست در ساختمانهای مذهبی اسلام مورد استفاده قرار گیرد.
از شیوه زندگی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که الگوئی برای مسلمین میباشد، سادگی، بیپیرایگی و دوری از هرگونه تجمل برداشت میشود. از حضرت رسول نقل شده که در هنگام نماز نقش و نگار نباشد تا کلیه حواس در جهت عبادت خداوند قرار گیرد. بنابراین هنرهای پیشرفته ساسانی و رومی نمیتوانست در جهت رسیدن به هدف غائی اسلام باشد و قبول آنها و تقلید از همه آنها از نظر اسلام مردود بود.
بعد از دوران حکومت صدر اسلام، انواع هنرهای ظریفه توسط مسلمین برای امور مذهبی و غیرمذهبی بکار گرفته میشد و در بعضی زمینهها به تکامل بیهمتایی از نظر زیبائی شکل و اجرا رسید. ولی شاید اطلاق این هنرها به عنوان هنر مسلمین بجای هنر اسلام صحیحتر باشد. همچنانکه هنرهای مذهبی در سایر ادیان و آئینها در طول تاریخ تحول پیدا کرده و در این که آیا آن تحولات مورد تأیید بانی آن مذهب باشد یا خیر جای تردید وجود دارد.
بهر صورت در صدر اسلام هدف، اشاعه و ترویج دین خدا در سراسر جهان بود و ظواهر مادی مورد توجه قرار نداشته است. آغاز حکومت اموی را میتوان با شروع امور دنیوی مقارن دانست. حکومت عباسی نیز که به ظاهر بر ضد خلفای بی دین اموی قیام کرد، در عمل تفاوت چندانی با خلف خود نداشت. در این دوره شکلهای تزئینی ساسانی و بیزانس در مساجد و سایر ابنیه استفاده میشد و در اغلب قصرها و کاخها، کشیدن تصاویر رامشگران و رقاصان متداول بوده است.
در اسلام، برخلاف اکثر ادیان، کشیدن تمثال خداوند و یا هرگونه شکل مادی از وی نهی شده و همچنین تقلید کردن از کار خداوند جایز نمیباشد. بدین لحاظ تصویر هر شیء که صورت مادی در طبیعت داشته باشد صحیح نمیباشد. بخصوص نمای انسان که احتمال پرستش وی مانند زمان بتپرستی بوده است. بدین جهت مسلمین سعی کردهاند شکلها و مضامینی بکار ببرند که استفاده از آنها نهی مستقیم در اسلام نشده باشد. میتوان این شکلها را در سه زمینه شکلهای انتزاعی شکلهای هندسی و خطاطی تقسیمبندی نمود. گرچه بعضی افراد هنر مینیاتور را هم جزو هنرهای مسلمین تلقی میکنند ولی از آنجائی که در این هنر از شکلهای طبیعی انسان و سایر جانداران استفاده شده و در هیچ یک از کتب و یا ابنیه مذهبی اسلامی آثاری از هنر مینیاتور دیده نمیشود، بنابراین نمیتوان آن را جزو هنرهای اسلامی به حساب آورد.
شکلهای انتزاعی که ملهم از طبیعت میباشند تقریباً در تمامی تزئینات اسلامی از معماری گرفته تا تذهیب و منبتکاری، حجاری و نقاشی مشاهده میشود. به دلیل عدم امکان تقلید از کار پروردگار، شکلهای طبیعی که اساساً گیاهان هستند، به صورت نمادین و ساده شده میباشد و شامل شاخههای درخت و برگ و گل است. زمینه این هنر در دوره ساسانی وجود داشت ولی اوج کمال و شکوفایی آن مربوط به زمان اسلام است. این هنر به نام «اسلیمی» و در زبان انگلیسی به نام Arabesque (انجام شده به روش عرب) شهرت دارد.
در کنار یا همراه طرحهای اسلیمی، طرحهای ختائی خودنمائی میکند. طرحهای ختائی را منسوب به ختن و چین میدانند و از زمان ورود ترکان به ایران به تدریج وارد هنر اسلیمی میشود. برای اجرای طرحهای ختائی، اول یک زمینه اسلیمی که ملهم از ساقه و شاخههای ظریف گیاهان است کشیده میشود و سپس با گل و برگهائی که در طبیعت قرینه دارد مانند برگ عباسی، گل عباسی، گلهای مختلف پیچک، غنچه، نیلوفر، خوشه انگور، بته ترمه و غیره آنها را تکمیل میکنند. درختائی برگها، گلها و غنچهها متناسب با گل اصلی میباشند.
نوع دوم شکلهای تزئینی مورد استفاده شکلهای هندسی است که در تمام زمینههای تزئینات اسلامی راه پیدا کرده است. بهرهگیری از طرحهای هندسی نیز مختص به هنر اسلامی نیست و قبل از آن هم بطور گسترده در آثار هنری دیده شده است. ولی در هنر اسلامی است که این شکلها از لحاظ ترکیب، تنوع و خلاقیت به ظرافت و کمال بینظیری میرسد.
در طرحهای هندسی که به نام «گره چینی» معروف است، و ملهم از طرح خورشید، گل و اشکال طبیعی میباشد، اندازه اساسی یا واحد با شعاع یک دایره پدید میآید. تقسیمات اولیه محیط دایره (به نسبت شعاع آن) به تقسیمات 4، 5 یا 6 قسمت برابر (یا ضریب این تقسیمات) نظم متناسب را در تکرار نقش مبنا نمودار میسازد. البته از تقسیمات 7، 9 و 11 نیز هرچند بطور محدودتر استفاده شده است.
بخش سوم فرمهای تزئینی را خطاطی تشکیل میدهد. زمینه گسترش خطاطی به عنوان یک هنر تزئینی به اوایل طلوع اسلام مربوط است. این شکل از هنر نیز مانند اسلیمی و گره چینی تقریباً در تمامی زمینههای گوناگون هنر اسلامی دیده میشود. موضوعات خطاطی در ابنیه مذهبی عمدتاً آیات شریفه قرآن مجید و احادیث هستند.
در هنرهای تزئینی هر یک از سه شکل اسلیمی، گره چینی و خطاطی، گاهی به تنهائی و زمانی به طور مشترک در یک طرح استفاده شده است. ولی قانون کلی و خصوصیات مهم در تقریباً تمامی تزئینات ابنیه مذهبی اسلامی را میتوان در سادگی، یگانگی، هماهنگی و ارج گذاردن بر طبیعت و استفاده از نمادهای انتزاعی از طبیعت و همچنین نگارش آیات شریفه و سنت پیغمبر خلاصه نمود.
اگرچه استفاده از تزئیناتی که از طبیعت اقتباس شده، در تنظیم شرایط محیطی داخل بناها تأثیری ندارد، ولی آراستن سطوح ابنیه مذهبی به شکلهای ملهم از گل و گیاه و آفتاب در اقلیم عمدتاً خشک ایران معرف اهمیتی است که طبیعت در دین اسلام و کشور ایران داشت. لازم به ذکر است که کاشیهای معرق و هفت رنگ مساجد ایران که عمدتاً دارای زمینه فیروزهای، لاجوردی و یا آبی هستند، به طور نمادین طراوت و آبادانی را در شهرهای بیابانی و کم آب ایران نوید میدهند. این سطوح کاشیکاری شده در زیر تابش آفتاب در طی روز و همچنین هنگام طلوع و غروب آفتاب جذابیت بسیار زیبایی در زمینه قهوهای و خاکی محیط اطراف ایجاد میکنند. استفاده از کاشیهای الوان در ساختمانها در این مقیاس وسیع و با این دقت عمل و شفافیت و دوام رنگ و زیبایی نقش فقط در ایران و در مناطقی که در گذشته بخشی از کشور ایران محسوب میشد و یا از نظر فرهنگی تحت تأثیر شیوههای فکری و سنن اجتماعی ایران بود، یافت میشود. نمونههای این مطلب را میتوان در ساختمانهای مذهبی عراق، افغانستان، پاکستان، هندوستان، شمال غرب چین، آسیای میانه، قفقاز و شرق ترکیه ملاحظه نمود.
منبع مقاله:
قبادیان، وحید، (1393) بررسی اقلیمی ابنیه سنتی ایران، تهران: دانشگاه تهران، چاپ نهم.