درسي براي ساده لوحان

کلاغي روي شاخه‌ي درختي نشسته بود و تکه گوشتي را که دزديده بود، به منقار داشت. روباهي او را ديد و تصميم گرفت گوشت را از چنگ او درآورد. روباه زير درخت ايستاد و شروع به تعريف زيبايي و بزرگي کلاغ کرد.
جمعه، 23 تير 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
درسي براي ساده لوحان
 درسي براي ساده لوحان

نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
کلاغي روي شاخه‌ي درختي نشسته بود و تکه گوشتي را که دزديده بود، به منقار داشت. روباهي او را ديد و تصميم گرفت گوشت را از چنگ او درآورد. روباه زير درخت ايستاد و شروع به تعريف زيبايي و بزرگي کلاغ کرد.
او به کلاغ مي‌گفت که برازنده‌ي پادشاهي پرندگان است و اگر صداي دلنشيني هم داشته باشد، بدون ترديد بايد به اين مقام برسد.
کلاغ چنان مشتاق اثبات صداي دلکش خود بود که گوشت را رها کرد و با تمام نيرو شروع به قارقار کرد. روباه از جا جست، گوشت را در هوا قاپيد و به او گفت: «اگر به محاسن ديگرت، عقل را هم اضافه مي‌کردي، پادشاه بي‌نظيري مي‌شدي!»
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانه‌هاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمه‌ي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.