نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
ازوپ، در شهر ساموس (1) و به هنگام محاکمهي مردي فريبکار، براي مردم صحبت ميکرد. او براي آنها تعريف کرد که روباهي از رودخانهاي ميگذشت امّا به گودالي عميق غلتيد و هرچه کرد نتوانست خود را از آن بيرون بکشد. در اين حال روباه علاوه بر تمام عذابهايي که ميکشيد، از زالوهايي که به او چسبيده بودند نيز رنج ميبرد. خارپشتي که از آنجا ميگذشت، دلش به حال روباه سوخت و به او گفت اگر بخواهد حاضر است زالوها را از بدنش جدا کند.
روباه گفت: «نه، خواهش ميکنم کاري به آنها نداشته باش.»
خارپشت متعجب پرسيد: «چرا؟»
روباه گفت: «براي اينکه اينها تا توانستهاند از خون من خوردهاند و ديگر نه جاي خوردن دارند و نه توان مکيدن. اکنون اگر آنها را از بدن من جدا کني، گروه گرسنه و تازهنفسي جاي آنها را خواهند گرفت که تا قطرهي آخر باقيماندهي خونم را نيز خواهند مکيد.»
ازوپ پس از نقل اين حکايت به اهالي ساموس گفت:
«اکنون وضع شما نيز همين گونه است. اين مرد ديگر خطري براي شما ندارد چرا که ثروت کافي جمع کرده است. در حالي که اگر او را بکشيد، گروه ديگري از گرسنگانِ ثروت از راه خواهند رسيد و آنچه را برايتان مانده است تا آخرين پشيز غارت خواهند کرد.»
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم
روباه گفت: «نه، خواهش ميکنم کاري به آنها نداشته باش.»
خارپشت متعجب پرسيد: «چرا؟»
روباه گفت: «براي اينکه اينها تا توانستهاند از خون من خوردهاند و ديگر نه جاي خوردن دارند و نه توان مکيدن. اکنون اگر آنها را از بدن من جدا کني، گروه گرسنه و تازهنفسي جاي آنها را خواهند گرفت که تا قطرهي آخر باقيماندهي خونم را نيز خواهند مکيد.»
ازوپ پس از نقل اين حکايت به اهالي ساموس گفت:
«اکنون وضع شما نيز همين گونه است. اين مرد ديگر خطري براي شما ندارد چرا که ثروت کافي جمع کرده است. در حالي که اگر او را بکشيد، گروه ديگري از گرسنگانِ ثروت از راه خواهند رسيد و آنچه را برايتان مانده است تا آخرين پشيز غارت خواهند کرد.»
پينوشت:
1. Samos
منبع مقاله :هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم