گرگ زاده گرگ شود

چوپاني توله‌هاي گرگي را يافت و آن‌ها را با زحمت فراوان بزرگ کرد. چوپان نه‌تنها اميدوار بود وقتي توله‌ها بزرگ شدند از گلّه‌اش مراقبت خواهند کرد، بلکه فکر مي‌کرد گوسفنداني را هم که از گلّه‌هاي ديگر مي‌دزدند،...
شنبه، 24 تير 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
گرگ زاده گرگ شود
 گرگ زاده گرگ شود

نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
چوپاني توله‌هاي گرگي را يافت و آن‌ها را با زحمت فراوان بزرگ کرد. چوپان نه‌تنها اميدوار بود وقتي توله‌ها بزرگ شدند از گلّه‌اش مراقبت خواهند کرد، بلکه فکر مي‌کرد گوسفنداني را هم که از گلّه‌هاي ديگر مي‌دزدند، براي او خواهند آورد. امّا توله‌ها به محض آن‌که بزرگ شدند، در اوّلين فرصت، به آزار گوسفندان پرداختند.
چوپان همين‌که متوجّه کشتار و فرار آن‌ها شد، با خود گفت: «سزاي من همين است. به‌جاي اين‌همه زحمت براي آن‌ها، بايد همان روزي که پيداي‌شان کردم، حتّي اگر بزرگ هم بودند، نابودشان مي‌کردم.»
اگر زندگي انساني نادرست را نجات بدهيد، حتّي اگر خودتان هم متوجّه نباشيد، نخستين قرباني او خود شما خواهيد بود.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانه‌هاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمه‌ي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط