آماده‌ي نبرد

گرازي کنار درختي ايستاده بود و دندان‌هاي بلند خود را با ساييدن به تنه‌ي آن، تيز مي‌کرد. روباهي که از آن‌ّجا مي‌گذشت از او پرسيد: «چرا هنگامي که دشمني در تعقيب او نيست و خطري تهديدش نمي‌کند، دندان‌هاي خود
شنبه، 24 تير 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
آماده‌ي نبرد
آماده‌ي نبرد

نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
گرازي کنار درختي ايستاده بود و دندان‌هاي بلند خود را با ساييدن به تنه‌ي آن، تيز مي‌کرد. روباهي که از آن‌ّجا مي‌گذشت از او پرسيد: «چرا هنگامي که دشمني در تعقيب او نيست و خطري تهديدش نمي‌کند، دندان‌هاي خود را تيز مي‌کند.»
گراز پاسخ داد: «براي آن‌که وقتي خطري پيش بيايد، ديگر فرصت چنين کاري را نخواهم داشت.»
پيش از آن‌که خطر تهديدتان کند، خود را براي رويارويي آماده کنيد.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانه‌هاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمه‌ي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.