وفاي به عهد

موشي روي بدن شيري خفته پريد، شير از خواب بيدار شد، موش را در چنگال خود گرفت و او را به طرف دهانش برد. وقتي موش به التماس افتاد و قول داد در صورت آزادي، محبّت شير را جبران کند، شير از سر تمسخر
يکشنبه، 25 تير 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
وفاي به عهد
 وفاي به عهد

نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
موشي روي بدن شيري خفته پريد، شير از خواب بيدار شد، موش را در چنگال خود گرفت و او را به طرف دهانش برد. وقتي موش به التماس افتاد و قول داد در صورت آزادي، محبّت شير را جبران کند، شير از سر تمسخر خنديد و او را آزاد کرد.
طولي نکشيد که شير اسير شکارچيان شد. شکارچيان شير، او را با طناب به تنه‌ي درختي محکم بستند. موش صداي ناله‌هاي شير را شنيد، خود را به او رساند و با جويدن طناب‌ها او را آزاد کرد. سپس به شير گفت: «ديروز به من خنديدي، چرا که انتظار نداشتي بتوانم محبّت تو را جبران کنم. اکنون ديدي که حتّي موش هم مي‌تواند محبّت ديگران را جبران کند.»
اي‌بسا که گردش روزگار، قوي‌ترين افراد را هم به کمک فردي ضعيف‌تر محتاج کند.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانه‌هاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمه‌ي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.