ابوعلي احمدبن محمدبن يعقوب ملقب به مسکويه يا ابن مسکويه رازي مشهور به خازن (325-421ق)، از دانشمندان نامبردار مسلمان ايراني که مذهب تشيع داشته و در فن تاريخ و علم اخلاق بويژه از بزرگان اسلام بشمار ميرود. تاريخ ولادت او دقيقاً معلوم نيست، وليکن راجح اين است که حوالي سال 325 از مادر زاده است. دليل اين ترجيح اين است که ابن القفطي گويد: «ابن مسکوبه روزگاري دراز زيست و با ابومحمد مهلبي وزير معزالدوله ديلمي از ديالمهي عراق و خوزستان و کرمان (356-320) مصاحب بوده است» و ميدانيم که مهلبي در سال 339 وزارت را برعهده گرفته است و در سال 352 وفات يافته، پس نميتوان باور کرد که کسي نديم وزيري بشود و لااقل بيست سال نداشته باشد، و از اين روي اگر ولادت وي راحتي پيش از سال 325 نيز بدانيم به خطا نرفتهايم. مهلبي از رجال فاضل و ادب دوست بود و ابوالفرج اصفهاني (م356) صاحب کتاب عظيم الاغاني و مقاتل الطالبيين از پروردگان اوست. چون مهلبي به سال 352 درگذشت. ابن مسکويه نزد ابوالفضل محمدبن حسين معروف به ابن العميد رفت. ابن العميد وزير رکن الدوله ابوعلي حسن بن بويهي ديلمي پدر عضدالدوله بود. ابن مسکويه هفت سال پيش او به عزت و احترام ميزيست و خازن کتابخانهي او شد. پس از آنکه ابوالفضل ابن العميد به سال 360 وفات يافت، ابن مسکويه به خدمت ابوالفتح علي بن محمدبن العميد معروف به ذوالکفايتين (پ صاحب کفايت سيف و قلم) رسيد و در خدمت او نيز که وزير رکن الدولهي ديلمي بود محترم بود تا اينکه رکن الدوله به سال 366 وفات يافت، و ابن العميد وزارت پسرش مؤيدالدوله را برعهده گرفت. اما چندي برنيامد که مؤيدالدوله بر ابن العميد خشم گرفت و کار به زندان و سرانجام قتل ابن العميد به سال 372 کشيد. ابن مسکويه، به خدمت عضدالدوله و صمصمام الدولهي ديلمي هم رسيده است و به طورکلي در دربار آل بويه مقام و منزلت او والا بوده تا جائي که خود را از صاحب بن عباد (385) وزير دانشمند و اديب معروف کمتر نميدانست.
دربارهي تحصيلات و استادان او نيز چندان چيزي نميدانيم، همين اندازه معلوم است که وي تاريخ طبري را پيش ابوبکر احمدبن کامل قاضي (م350) خوانده است و در علم حديث نيز از او مبلغ زيادي کسب کرده. علوم اوايل را نيز بويژه نزد حسن بن سوار معروف به ابن خمار (م420) خوانده که در علوم يوناني بويژه منطق و طب دانشمند بود، چنانکه او را «بقراط ثاني» ميگفتهاند.
ابن مسکويه در علومي که ميدانسته کتابهاي چندي نوشته که همه مورد توجه دانشمندان بوده است که از آن جملهاند:
1) الفوز الاصغر، در فلسفه و متعلقات آن؛ 2) الفوز الاکبر، که ابن مسکويه در پايان کتاب اول خويش، يعني الفوز الاصغر (چاپ بيروت، 1319ق، ص120)، به نوشتن اين کتاب وعده داده وليکن امروزه چيزي از آن در دست نيست؛ 3) تجارب الامم و تعاقب الهمم، که در تاريخ عمومي است از خلافت حضرت آدم (عليه السلام) تا سال 372ق و اين سالي است که عضدالدولهي ديلمي در آن وفات يافته است. اهميت اين تاريخ از آن جهت است که دورهي فترت پس از روزگار طبري را در برميگيرد، و بويژه از سال 295 تا320 را با استناد به مصادري غير از تاريخ طبري شرح ميدهد، و در بيان تاريخ 340 و مابعد به شهود عيان اعتماد ميکند. امتياز آن نسبت به کتابهاي ديگر اين است که مؤلف هم خود را تنها جمع و بازگوئي حوادث قرار نداده است بلکه در هر واقعه تأمل و تدبر را امام خويش ساخته «و در واقع به فلسفهي تاريخ و بيان علت وقوع وقايع نظر داشته است»؛ 4) تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق، که مهمترين کتاب فلسفي ابن مسکويه است و او را به عنوان فيلسوف اخلاق بلندآوازه کرده است.
در باب مذهب ابن مسکويه، از روي قرائن و شواهدي که در دست داريم ميتوان به يقين گفت که وي شيعي بوده است. و دلايل اين نظر بالاجمال چنين است که اولاً در کتاب الفوز الاصغر به لزوم وجود امام و وجوب عصمت او اشارهي صريح ميکند؛ ثانياً کتاب جاويدان خود را چنين آغاز ميکند «بعد حمدالله و الثناءعليه بماهو اهله و الصلوه علي محمد النبي و آله الطيبين ا لاخيار»؛ ثالثاً در همين کتاب از حضرت علي و امام حسن و امام حسين و امام باقر و امام صادق عليهم السلام سخنان زيادي نقل ميکند، و آنها را به احترام تمام ياد ميکند و در پي نام هر کدام از آنان عليه السلام ميآورد، و اين تغيير را جز در کتب شيعه نميتوان يافت؛ رابعاً ابن مسکويه مصاحب و همنشين مهلبي وزير، عضدالدوله ديلمي، ابوالفتح و ابوالفضل بن العميد بوده است، و اينان همه از رجال تشيع بودهاند؛ خامساً قاضي نور الله شوشتري از سيد داماد نقل کرده که «اين مرد به درجه عالي نسبت به اهل بيت معرفت و ارادت داشته و معتقد بوده که طاعتشان فرض و محبتشان لازم است». صاحب روضات الجنات و سيد صدر نيز همين سخن را نقل کردهاند؛ سادساً اقوي دليل و روشنترين برهان بر تشيع ابن مسکويه اين است که در کتاب تهذيب الاخلاق، در مبحث شجاعت نام حضرت علي (عليه السلام) را به احترام تمام ياد کرده است و از سر اعتقاد تام ميگويد: سخن امام را که از عين شجاعت سرچشمه گرفته نبيوش که ياران خويش را گفت «اگر کشته نشويد هم خواهيد مرد، و سوگند به آن کسي که جان پسر ابوطالب به دست اوست که هزار ضربت شمشير بر سر از مردن در بستر خوشتر است».
اعتبار ويژهاي که ابن مسکويه در فلسفهي اسلامي دارد از اين جهت است که وي نخستين کتاب مدون اخلاق را نوشته است که حاوي اقوال گذشتگان و سرمشق نگارش در علم اخلاق از براي آيندگان بوده است.
کتابنامه:
اعيان الشيعه، 159/3-172؛ تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق، مقدمهي شيخ حسن تميم؛ جاويدان خرد، ترجمهي تقي الدين محمد شوشتري، به اهتمام بهروز ثروتيان (تهران، 1355ش) مقدمه، و مقدمهي مصحح؛ تاريخ الحکماء قفطي، ترجمهي فارسي، 452.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
دربارهي تحصيلات و استادان او نيز چندان چيزي نميدانيم، همين اندازه معلوم است که وي تاريخ طبري را پيش ابوبکر احمدبن کامل قاضي (م350) خوانده است و در علم حديث نيز از او مبلغ زيادي کسب کرده. علوم اوايل را نيز بويژه نزد حسن بن سوار معروف به ابن خمار (م420) خوانده که در علوم يوناني بويژه منطق و طب دانشمند بود، چنانکه او را «بقراط ثاني» ميگفتهاند.
ابن مسکويه در علومي که ميدانسته کتابهاي چندي نوشته که همه مورد توجه دانشمندان بوده است که از آن جملهاند:
1) الفوز الاصغر، در فلسفه و متعلقات آن؛ 2) الفوز الاکبر، که ابن مسکويه در پايان کتاب اول خويش، يعني الفوز الاصغر (چاپ بيروت، 1319ق، ص120)، به نوشتن اين کتاب وعده داده وليکن امروزه چيزي از آن در دست نيست؛ 3) تجارب الامم و تعاقب الهمم، که در تاريخ عمومي است از خلافت حضرت آدم (عليه السلام) تا سال 372ق و اين سالي است که عضدالدولهي ديلمي در آن وفات يافته است. اهميت اين تاريخ از آن جهت است که دورهي فترت پس از روزگار طبري را در برميگيرد، و بويژه از سال 295 تا320 را با استناد به مصادري غير از تاريخ طبري شرح ميدهد، و در بيان تاريخ 340 و مابعد به شهود عيان اعتماد ميکند. امتياز آن نسبت به کتابهاي ديگر اين است که مؤلف هم خود را تنها جمع و بازگوئي حوادث قرار نداده است بلکه در هر واقعه تأمل و تدبر را امام خويش ساخته «و در واقع به فلسفهي تاريخ و بيان علت وقوع وقايع نظر داشته است»؛ 4) تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق، که مهمترين کتاب فلسفي ابن مسکويه است و او را به عنوان فيلسوف اخلاق بلندآوازه کرده است.
در باب مذهب ابن مسکويه، از روي قرائن و شواهدي که در دست داريم ميتوان به يقين گفت که وي شيعي بوده است. و دلايل اين نظر بالاجمال چنين است که اولاً در کتاب الفوز الاصغر به لزوم وجود امام و وجوب عصمت او اشارهي صريح ميکند؛ ثانياً کتاب جاويدان خود را چنين آغاز ميکند «بعد حمدالله و الثناءعليه بماهو اهله و الصلوه علي محمد النبي و آله الطيبين ا لاخيار»؛ ثالثاً در همين کتاب از حضرت علي و امام حسن و امام حسين و امام باقر و امام صادق عليهم السلام سخنان زيادي نقل ميکند، و آنها را به احترام تمام ياد ميکند و در پي نام هر کدام از آنان عليه السلام ميآورد، و اين تغيير را جز در کتب شيعه نميتوان يافت؛ رابعاً ابن مسکويه مصاحب و همنشين مهلبي وزير، عضدالدوله ديلمي، ابوالفتح و ابوالفضل بن العميد بوده است، و اينان همه از رجال تشيع بودهاند؛ خامساً قاضي نور الله شوشتري از سيد داماد نقل کرده که «اين مرد به درجه عالي نسبت به اهل بيت معرفت و ارادت داشته و معتقد بوده که طاعتشان فرض و محبتشان لازم است». صاحب روضات الجنات و سيد صدر نيز همين سخن را نقل کردهاند؛ سادساً اقوي دليل و روشنترين برهان بر تشيع ابن مسکويه اين است که در کتاب تهذيب الاخلاق، در مبحث شجاعت نام حضرت علي (عليه السلام) را به احترام تمام ياد کرده است و از سر اعتقاد تام ميگويد: سخن امام را که از عين شجاعت سرچشمه گرفته نبيوش که ياران خويش را گفت «اگر کشته نشويد هم خواهيد مرد، و سوگند به آن کسي که جان پسر ابوطالب به دست اوست که هزار ضربت شمشير بر سر از مردن در بستر خوشتر است».
اعتبار ويژهاي که ابن مسکويه در فلسفهي اسلامي دارد از اين جهت است که وي نخستين کتاب مدون اخلاق را نوشته است که حاوي اقوال گذشتگان و سرمشق نگارش در علم اخلاق از براي آيندگان بوده است.
کتابنامه:
اعيان الشيعه، 159/3-172؛ تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق، مقدمهي شيخ حسن تميم؛ جاويدان خرد، ترجمهي تقي الدين محمد شوشتري، به اهتمام بهروز ثروتيان (تهران، 1355ش) مقدمه، و مقدمهي مصحح؛ تاريخ الحکماء قفطي، ترجمهي فارسي، 452.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول