ابواسحاق اسماعيل (130-210ق) فرزند قاسم بن سويد بن کيسان عيني عنزي (بالولاء)، شاعر نوآور و حاضرجواب و بسيار گوي عهد عباسي. از روي طنز او را ابوالعتاهيه يعني گمراه و سفيه و پرمدعي خواندند. در عين التمر (حومهي انبار) يا کوفه متولد شد. اجدادش تا دو سه پشت موالي قبيلهي نجدي «عنزه» بودند. او از کودکي شعر ميسرود و بسيار جوان بود که در شاعري شهرت يافت. براي برخورداري از اين موهبت و آزمون بخت خود همراه با ابراهيم بن ماهان موصلي (م188ق) که بعدها استاد بزرگ موسيقي و نديم هارون الرشيد شد رهسپار بغداد گرديد. در آنجا چندي در جمع ياران ابن حباب اسدي (م170ق) که همه بيبند و بار و غزلسرا بودند وارد شد و خمريات و غزليات فراوان سرود، اما درين جنس از سخن پيشرفتي نکرد و بيشتر اين نوع شعرهاي او از ميان رفته است. محروميت و تهيدستي ابوالعتاهيه و خانوادهاش مانع شد که تحصيلات مرتب ادبي و ديني داشته باشد. هرچه آموخت در مکتب زندگي و اجتماعي فرا گرفت. به همين جهت شعرش فاقد هيمنهي اسلوب قديم است. در عوض قصائد خود را به زبان ساده و دربارهي مضامين مردم پسند و در اوزان سبک ميسرود. تحميلات و فشارهائي که از سوي جباران بر او و خانوادهاش وارد شده بود در وجودش نفرتي عميق از طبقهي حاکمه و خداوندان زور و زر به وجود آورد و در خود همدلي و همبستگي با محرومان احساس مينمود که همهي اينها در شعرش منعکس است. بغضي که از مذهب سنت- حامي دستگاه ستم خلافت- و کشتي که نسبت به تشيع داشت، مخصوصاً ارادت و اعتقادي که به حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) در خود احساس ميکرد مولود همان سوابق و تمايلات تشيع بود که پيوسته در کوفه وجود داشت. او دربارهي امام هفتم (عليه السلام) با اينکه در زندان هارون به سر ميبرد عقيدت خود را چنين ابراز ميکند:
اذا أردت شريف الناس کلهم
فانظر الي ملک في زي مسکين
اگر شريف و سرور همه مردمان را ميجوئي پس به آن پادشاه بنگر که در جامهي مسکينان است. به سبب همين آزادمنشي و گرايش به حق بود که او را متهم به رفض و زندقه و مانويت کردند و مدتي از عمر خود را در زندان بسر برد. ابوالعتاهيه در سفر اول بغداد توفيقي به دست نياورد و ناچار به شهر کوچک حيره (نزديک کوفه) منتقل گشت. درين موقع قدرت خلاقهي شاعري او تجلي کرده بود و روزي صد تا صد و پنجاه بيت شعر ميسرود و نامش همه جا شنيده ميشد. مهدي عباسي او را به بغداد دعوت نمود تا شاعر دربار باشد. از آن پس در دوران مهدي (م169ق) و هادي (م170ق) و هارون الرشيد (م193ق) و امين (م198ق) و قسمتي از عهد مأمون (م218ق) مقرب خلفا بود و او را در شاعري همطراز بشاربن برد و ابونواس ميشمردند.
اشعار ابوالعتاهيه بسيار و در عين حال پراکنده است. ابن عماد ثقفي احمدبن عبدالله (م319ق) کتاب اخبار ابوالعتاهيه را در شرح احوال او نوشت و يوسف بن عبدالله بن عبدالبر (م463ق) زهديات او را در ديواني جمعآوري نمود. جمعيت يسوعي بيروت نيز گزيدهاي از اشعار او را به سال 1887م در بيروت منتشر کرد. وفات ابوالعتاهيه به قول پسرش محمد در سال 210 و بنا به اقوال ديگر در 211 يا 213ق اتفاق افتاده است.
کتابنامه:
الاغاني، 1/4؛ وفيات الاعيان، 71/1، لسان الميزان، 426/1؛ تاريخ بغداد، 250/6؛ الاعلام، 319/1؛ دائره المعارف الاسلاميه، 541/1-545.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391)، دائرة المعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
اذا أردت شريف الناس کلهم
فانظر الي ملک في زي مسکين
اگر شريف و سرور همه مردمان را ميجوئي پس به آن پادشاه بنگر که در جامهي مسکينان است. به سبب همين آزادمنشي و گرايش به حق بود که او را متهم به رفض و زندقه و مانويت کردند و مدتي از عمر خود را در زندان بسر برد. ابوالعتاهيه در سفر اول بغداد توفيقي به دست نياورد و ناچار به شهر کوچک حيره (نزديک کوفه) منتقل گشت. درين موقع قدرت خلاقهي شاعري او تجلي کرده بود و روزي صد تا صد و پنجاه بيت شعر ميسرود و نامش همه جا شنيده ميشد. مهدي عباسي او را به بغداد دعوت نمود تا شاعر دربار باشد. از آن پس در دوران مهدي (م169ق) و هادي (م170ق) و هارون الرشيد (م193ق) و امين (م198ق) و قسمتي از عهد مأمون (م218ق) مقرب خلفا بود و او را در شاعري همطراز بشاربن برد و ابونواس ميشمردند.
اشعار ابوالعتاهيه بسيار و در عين حال پراکنده است. ابن عماد ثقفي احمدبن عبدالله (م319ق) کتاب اخبار ابوالعتاهيه را در شرح احوال او نوشت و يوسف بن عبدالله بن عبدالبر (م463ق) زهديات او را در ديواني جمعآوري نمود. جمعيت يسوعي بيروت نيز گزيدهاي از اشعار او را به سال 1887م در بيروت منتشر کرد. وفات ابوالعتاهيه به قول پسرش محمد در سال 210 و بنا به اقوال ديگر در 211 يا 213ق اتفاق افتاده است.
کتابنامه:
الاغاني، 1/4؛ وفيات الاعيان، 71/1، لسان الميزان، 426/1؛ تاريخ بغداد، 250/6؛ الاعلام، 319/1؛ دائره المعارف الاسلاميه، 541/1-545.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391)، دائرة المعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول