نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
الاغي با بار نمک از رودخانهاي ميگذشت که ناگهان تعادل خود را از دست داد، به داخل آب سرنگون و بار نمکش در آب حل شد. الاغ همينکه احساس کرد ديگر باري بر پشتش سنگيني نميکند، از جا برخاست. يکبار ديگر هنگامي که الاغ با باري سنگين از همان رودخانه ميگذشت، با خود فکر کرد اگر باز هم داخل آب بيفتد همان اتّفاق قبلي رخ خواهد داد و او از آن بار سنگين راحت خواهد شد. از اينرو خودش را به داخل آب انداخت. امّا اين دفعه بار او اسفنج بود. بهمحض آنکه الاغ داخل رودخانه افتاد اسفنجها آب را به خود کشيدند و آنقدر سنگين شدند که او را به زير آب بردند و غرق کردند.
خيلي از انسانها شبيه الاغ اين حکايت هستند. آنها هنگامي که دوز و کلکشان نميگيرد و خودشان گرفتار آن ميشوند، تعجب ميکنند.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
خيلي از انسانها شبيه الاغ اين حکايت هستند. آنها هنگامي که دوز و کلکشان نميگيرد و خودشان گرفتار آن ميشوند، تعجب ميکنند.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.