نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
جيرجيرکي در ميان شاخ و برگ درختي تناور جيرجير ميکرد و روباهي پايين درخت براي خوردن او نقشه ميکشيد. سرانجام روباه از جا برخاست و پس از تحسين صداي جيرجيرک از او خواست تا از درخت پايين بيايد. روباه به جيرجيرک گفت که ميخواهد جثّهي او را که چنين صداي رسايي دارد از نزديک ببيند، امّا جيرجيرک فريب او را نخورد. او برگي از درخت کند و آن را براي روباه پايين انداخت. روباه که متوجّه حيلهي جيرجيرک نشده بود بهسرعت بهسوي برگ دويد.
جيرجيرک از همان بالاي درخت به روباه گفت: «دوست من، اگر فکر کردي من از درخت پايين ميآيم، در اشتباهي. من از همان روزي که بال جيرجيرکي را در مدفوع روباهي ديدم، خودم را از روباهها دور نگه داشتم.»
افراد خردمند از آنچه بر سر همسايگانشان ميآيد درس ميگيرند.
منبع مقاله:
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
جيرجيرک از همان بالاي درخت به روباه گفت: «دوست من، اگر فکر کردي من از درخت پايين ميآيم، در اشتباهي. من از همان روزي که بال جيرجيرکي را در مدفوع روباهي ديدم، خودم را از روباهها دور نگه داشتم.»
افراد خردمند از آنچه بر سر همسايگانشان ميآيد درس ميگيرند.
منبع مقاله:
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.