نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
خورشيد و باد شمال بر سر زور و قدرت خود بگومگو ميکردند. آن دو سرانجام به اين نتيجه رسيدند که هرکس بتواند لباسهاي مسافري را از تن او بيرون بياورد قويتر از ديگري است. ابتدا باد پيشقدم شد امّا وزش تند او فقط سبب شد تا مسافر با دست لباسهاي خود را بچسبد. وقتي باد بر شدّت وزش خود افزود، مسافر احساس سرما کرد و بالاپوشي نيز دور خود پيچيد.
سرانجام باد دست از تلاش کشيد و مسافر را به خورشيد واگذار کرد. خورشيد ابتدا با گرمايي ملايم ظاهر شد و به اين ترتيب مسافر را واداشت تا کُت خود را دربياورد، امّا اندکي بعد چنان آرامآرام بر گرماي خود افزود که مرد تمام لباسهاي خود را بيرون آورد و براي آنکه خنک شود به درون آبهاي رودخانهاي پريد که در آن نزديکي بود.
بيشتر مواقع اندکي ترغيب مؤثّرتر از بهکار بردن زور است.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
سرانجام باد دست از تلاش کشيد و مسافر را به خورشيد واگذار کرد. خورشيد ابتدا با گرمايي ملايم ظاهر شد و به اين ترتيب مسافر را واداشت تا کُت خود را دربياورد، امّا اندکي بعد چنان آرامآرام بر گرماي خود افزود که مرد تمام لباسهاي خود را بيرون آورد و براي آنکه خنک شود به درون آبهاي رودخانهاي پريد که در آن نزديکي بود.
بيشتر مواقع اندکي ترغيب مؤثّرتر از بهکار بردن زور است.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.