جز اميد چيزي نماند

زئوس تمام خوبي‌هاي زندگي را درون سبويي ريخت، در سبو را بست و آن را به مردي مطمئن سپرد. مرد که کنجکاوي امانش را بريده بود، براي اطلاع از آن‌چه درون سبو بود، در سبو را گشود. ناگهان هرچه در سبو بود
چهارشنبه، 18 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
جز اميد چيزي نماند
جز اميد چيزي نماند

نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)

 
زئوس تمام خوبي‌هاي زندگي را درون سبويي ريخت، در سبو را بست و آن را به مردي مطمئن سپرد. مرد که کنجکاوي امانش را بريده بود، براي اطلاع از آن‌چه درون سبو بود، در سبو را گشود. ناگهان هرچه در سبو بود از آن بيرون آمد و به آسمان رفت. مرد به‌سرعت در سبو را بست امّا از ميان آن‌همه خوبي فقط اميد، درون سبو باقي مانده بود.
انسان براي يافتن آن‌چه از دست داده است، فقط به اميد متّکي است.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانه‌هاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمه‌ي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما