زمینه های تاریخی کتاب کافی با تکیه بر جنبه های کلامی
چکیده
واژههای کلیدی: کلینی، کافی، حدیث شیعه و ابواب کافی.
شرح حال کلینی
گویش ـ در ایران ضبط شدهاست: روستای کلین از توابع فشافویه و 38 کیلومتری جنوبغربی شهر ری؛ منطقهای در اطراف شهر ورامین؛ روستایی از توابع رودبار، نزدیک قزوین.(3) گرچه لقب رازی نشاندهنده انتساب کلینی به شهر ری بوده، اما وسعت جغرافیایی ری در گذشته شامل هر سه منطقه مذکور بوده(4) و در نتیجه، لقب رازی کمکی به تعیین دقیق محل ولادت شخصیت مورد نظر نمیکند، از این رو برخی شرح حال نویسان در این مسئله، سردرگم شدهاند.(5) با این حال، نزدیکتر بودن مورد نخست به شهر ری نسبت به دو مورد دیگر و نیز گویش متفاوت نام دو منطقه دیگر در کنار وجود مقبرهای منسوب به پدر کلینی(6) باعث شده که مورد نخست به عنوان محل تولد کلینی پذیرفته شود.(7) افزون بر مؤلف کتاب کافی، شخصیتهای علمی دیگری نیز به این منطقه نسبت دارند که بیشتر، از محدثان شیعه(8) و اهل سنت(9) هستند.
اطلاعات فراوانی از سیر زندگی و تحصیلات کلینی در دست نیست، جز آن که از طریق سلسله اسناد روایات کافی، فهرست نسبتا مفصلی از مشایخ حدیث او به دست میآید که تعدادشان به بیش از سینفر میرسد.(10)
1ـ ابوعلی، احمد بن ادریس بن احمد اشعری قمی (د 306ق) 2ـ احمد بن عبداللّه بن امیه 3ـ ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عبدالرحمن همدانی معروف به ابن عقده (د 333ق) 4ـ ابوعبداللّه احمد بن عاصم عاصمیکوفی 5ـ ابوجعفر احمد بن محمد بن عیسی بن عبداللّه بن سعد بن مالک بن احوص بن سائب بن مالک بن عامر اشعری قمی 6ـ احمد بن مهران 7ـ اسحاق بن یعقوب 8ـ حسن بن خفیف 9ـ حسن بن فضل بن یزید یمانی 10ـ حسین بن حسن حسینی اسود 11ـ حسین بن حسن هاشمی حسنی علوی 12ـ حسین بن علی علوی 13ـ ابوعبداللّه حسین بن محمد بن عمران بن ابی بکر اشعری قمی معروف به ابن عامر 14ـ حمید بن زیاد، اهل نینوا(د 310ق) 15ـ ابوسلیمان داود بن کوره قمی 16ـ ابوالقاسم سعد بن عبداللّه بن ابی خلف اشعری قمی (د300ق) 17ـ ابوداود سلیمان بن سفیان 18ـ ابوسعید سهل بن زیاد ادمی رازی 19ـ ابوالعباس عبداللّه بن جعفر بن حسین بن مالک بن جامعه حمیری قمی 20ـ ابوالحسن علی بن ابراهیم بن هاشم قمی صاحب تفسیر معروف (د307ق) 21ـ علی بن حسین سعد آبادی 22ـ ابوالحسن علی بن عبداللّه بن محمد بن عاصم خدیجی 23ـ ابوالحسن علی بن محمد بن ابراهیم بن ابان رازی کلینی معروف به علان، دایی محمد بن یعقوب کلینی 24ـ علی بن محمد بن ابیالقاسم بندار 25ـ ابوالحسن علی بن محمد بن ابیالقاسم عبداللّه بن عمران برقی قمی خواهر زاده احمد بن محمد بن خالد برقی معروف 26ـ علی بن موسی بن جعفر کمندانی 27ـ ابومحمد قاسم بن علاء آذربایجانی 28ـ ابوالحسن محمد بن اسماعیل نیشابوری(11) 29ـ ابوالعباس محمد بن جعفر رزاز(د301ق) 30ـ ابوالحسن محمد بن ابی عبداللّه جعفر بن محمد بن عون اسدی کوفی ساکن ری 31ـ ابوجعفر محمد بن حسن بن فروخ اعرج قمی معروف به صفار صاحب کتاب بصائر الدرجات (د290ق) 32ـ محمد بن حسن طائی 33ـ ابوجعفر محمد بن عبداللّه بن جعفر بن حسین بن جامع بن مالک حمیری قمی 34ـ محمد بن عقیل کلینی 35ـ ابوالحسین محمد بن علی بن معمر کوفی 36ـ ابوجعفر محمد بن یحیی عطار اشعری قمی.
این تعداد مشایخ به معنای انعکاس روایات قابل توجهی از هر یک در مجموعه کافی نیست، بلکه کلینی عمده قریب به اتفاق روایاتش را از هشت نفر زیر نقل کردهاست(12):
1 . علی بن ابراهیم قمی با 7068 روایت؛
2 . محمد بن یحیای عطار اشعری قمی با 5073 روایت؛
3 . ابوعلی اشعری قمی با 875 روایت؛
4 . ابن عامر حسین بن محمد اشعری قمی با 830 روایت؛
5 . محمد بن اسماعیل نیشابوری با 758 روایت؛
6 . حمید بن زیاد کوفی با 450 روایت؛
7 . احمد بن ادریس اشعری قمی 154 روایت؛
8 . علی بن محمد(13) با 76 روایت.
سلسله مشایخ کافی نشاندهنده سفرهای علمی کلینی در طلب حدیث به شهرهای قم، کوفه، بغداد و احتمالاً نیشابور است، همچنان که وجود تعداد قابل توجهی از مشایخ قمی در این فهرست بر حضور جدی مدرسه قم در مجموعه کافی دلالت دارد. به هر روی، کلینی پس از دوره طلب حدیث به شهر ری بازگشته و به عنوان محدثی مورد اعتماد برای شیعیان این شهر شناخته میشود و احتمالاً از آن زمان به تألیف کتاب کافی میپردازد که در عرض بیست سال به پایان میرسد.(14) کلینی در سال 327ق در زمان خلافت مقتدر عباسی، ری را به سوی بغداد ترک کرده و دو سال پایانی عمر خود را در این شهر سپری میکند و به همین مناسبت به «بغدادی» و «سلسلی»(15) معروف میشود.(16) در مورد دلایل این مهاجرت، سخن روشنی از سوی خودش یا شاگردان و اطرافیانش به میان نیامده، اما با مطالعه شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوره میتوان حدسهایی در این باره ابراز داشت. از جمله، شهر ری در دوره کلینی شهری چند مذهبی با غالبیت اهل سنت بوده(17) و همانند قم و بغداد جزء مراکز تجمع شیعیان به شمار نمیآمد. از سوی دیگر بغداد از زمان هارون الرشید به تدریج به مرکز علمی مهمی بدل گشته بود که فرق و مذاهب گوناگون در آن به فعالیت علمی میپرداختند.(18) شیعه نیز در منطقه کرخ، تجمع علمی قابل توجهی داشت که با تسلط آلبویه بر مناطق وسیعی از سرزمینهای شرقی خلافت عباسی و حمدانیان در شمال عراق، زمینه رشد و شکوفایی بیشتری یافته بود.(19) علاوه براین، کلینی همانند هر محدث دیگری علاقهمند بود که روایاتش را به مجموعه وسیعتری از شاگردان انتقال داده و در قالب سنتِ اجازه نقل حدیث، استمرار و بقای کتابش را حفظ نماید. او در همین دو سال کوتاه در کنار راویانی که در ری تربیت نموده بود، کتاب کافی را به تعداد قابل توجهی از راویان بغدادی انتقال داد. فهرست مهمترین شاگردان کلینی که بیشتر آنها بغدادی هستند به شرح زیر است:
ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه(د 368ق)، ابوالحسن عبدالکریم بن نصر بزاز تنیسی، ابوغالب احمد بن محمد بن سلیمان زراری، ابوعبداللّه محمد بن ابراهیم نعمانی،(20) ابومحمد هارون بن موسی تلعکبری (د 385ق)(21)، ابوعبداللّه احمد بن محمد صفوانی، ابوالمفضل محمد بن عبداللّه شیبانی، ابوعبداللّه احمد بن ابی رافع صیمری، ابوالحسین احمد بن علی کوفی، محمد بن محمد بن عصام کلینی، محمد بن علی ماجیلویه، علی بن احمد بن محمد بن عمران دقاق، علی بن احمد بن موسی دقاق، ابوعیسی محمد بن احمد بن محمد بن سنان زاهری، ابوالحسین احمد بن احمد کاتب کوفی، ابوالحسین احمد بن محمد کوفی.
سرانجام کلینی در سال 328 یا 329ق بنا به اختلاف روایات در بغداد درگذشت و در همان شهر مدفون شد.(22)
کتاب کافی بنا به گزارش نجاشی در فرصت بسیار کوتاهی با استقبال فراگیری در بغداد روبهرو شد.(23) به کلینی آثار دیگری نیز نسبت داده شده(24) که از هیچ کدام اثری در دست نیست:
الرد علی القرامطه، رسائل الأئمة،(25) کتاب الرجال، تعبیر الرؤیا(26) و ماقیل فی الأئمة من الشعر.
کلینی بدون استثنا در منابع رجالی شیعه توثیق و مدح شده و وجود برخی اختلافات در میزان اعتبار روایاتش، نقدی به عدالت و وثاقت وی پدید نیاورده است، همچنین در منابع اهلسنت با توجه خاصی از او یاد شدهاست.(27)
کلینی و نواب اربعه
آقا بزرگ تهرانی در پاسخ به این سؤال از یک سو لزوم انجام چنین کاری از سوی کلینی را نفی نموده و تنها تلاش متعارف برای گزینش روایات درست را کافی شمرده، و از سوی دیگر به فضای تقیه در آن دوره توجه نموده، انجام چنین کاری را از سوی کلینی منجر به بروز خطرهایی برای نواب شمردهاست.(31) و جالب آن که در موردی مشابه، یکی از نواب برای بررسی اعتبار یک کتاب، آن را برای فقهای قم فرستاده، نظر آنان را در اینباره جویا میشود.(32) با این حال، نمونههایی از عرضه کتاب بر امام زمان از سوی نواب همانند کتاب التکلیف شلمغانی نیز وجود دارد که آن را موردی استثنایی و به دلیل حساسیت ویژه آن کتاب و نویسندهاش دانستهاند.(33)
از اینها گذشته، کلینی به استثنای چند مورد اندک و البته مشکوک، از هیچ یک از نواب اربعه حتی با واسطه نیز روایتی نقل ننموده است،(34) لذا عدهای تلاش نمودهاند که این مسئله را نیز به ماجرای تقیه یا حضور کوتاه کلینی در بغداد مرتبط دانند،(35) در حالی که کلینی از افراد متعدد دیگر در شهرهای مختلف نقل حدیث نموده و همه روایات کافی الزاما از طریق ملاقات حضوری نویسنده با راویان فراهم نیامدهاند و مجرد نقل حدیث از شخصیتی نمیتواند خطری برای او فراهم آورد. از این رو به نظر میرسد که برای پاسخ به این سؤال باید به دنبال فرضیههای دیگری باشیم.
یکی از این فرضیهها میتواند این باشد که نواب اربعه در جامعه شیعی آن دوره بیش از آن که شخصیتی علمی به شمار آیند، شخصیتی اجرایی برای ارتباط با امام زمان در صورت لزوم شناخته میشدند و لذا شیعیان عمدتا برای حل مشکلات دشوار و غیر طبیعی به ایشان مراجعه نموده و به ندرت جهت سؤال شرعی یا استماع حدیث به آنان رجوع میکردند و گویا شیعیان از دوره پایانی غیبت صغرا به این مسئله عادت نموده بودند که نیازهای دینی و مذهبی خود را باید از طریق مراجعه به عالمان و فقیهان و راویان حدیث حل نمایند و لذا در متون روایی معاصر با کلینی نیز روایات چندانی از نواب نقل نشدهاست،(36) بنابراین، سؤال یادشده اساسا بیمورد است.
نکته مهم دیگری نیز آن که کلینی عمده روایات خود را همان گونه که خواهیم گفت از طریق تداول کتبی و نه شفاهی صرف نقل نمودهاست و لذا افرادی که از آنها نقل حدیث میکند همگی از اصحاب تألیفات در بین شیعه بودند، این در حالی است که نواب اربعه تألیفات حدیثی نداشتهاند.(37)
کتاب کافی
1ـ کتاب العقل و الجهل 2ـ کتاب فضل العلم 3ـ کتاب التوحید 4ـ کتاب الحجه 5ـ کتاب الایمان و الکفر 6ـ کتاب الدعاء 7ـ کتاب فضل القرآن 8ـ کتاب العشره.
1ـ کتاب الطهاره 2ـ کتاب الحیض 3ـ کتاب الجنائز 4ـ کتاب الصلاة 5ـ کتاب الزکاة 6ـ تتمة کتاب الزکاة 7ـ کتاب الصیام 8ـ کتاب الحج 9ـ کتاب الجهاد 10ـ کتاب المعیشه 11ـ کتاب النکاح 12ـ کتاب العقیقه 13ـ کتاب الطلاق 14ـ کتاب العتق و التدبیر و الکتابه 15ـ کتاب الصید 16ـ کتاب الذبائح 17ـ کتاب الاطعمه 18ـ کتاب الاشربه 19ـ کتاب الزی و التجمل و المروءة 20ـ کتاب الدواجن 21ـ کتاب الوصایا 22ـ کتاب المواریث 23ـ کتاب الحدود 24ـ کتاب الدیات
25ـ کتاب الشهادات 26ـ کتاب القضاء و الاحکام 27ـ کتاب الایمان و النذور و الکفارات.
نسخههای مخطوط متعددی از این کتاب در دست است و تاکنون چاپهای چندی نیز به خود دیده که گزارشی نسبتا کافی جناب آقای دکتر محفوظ در مقدمه کتاب، ضرورتی برای پرداختن دوباره نمینهد.
زمینه تاریخی و انگیزههای تدوین
1 . فضای سیاسی عصر کلینی:
2 . منازعات فرقهها و مذهبها:
3 . دوره تدوین متون:
کلینی در مقدمه ارزشهای که بر کتاب کافی خود نگاشته به خوبی از فضای تاریخی عصر خود و ارتباط آن با انگیزههای وی در تدوین کتاب پرده برداشته است. وی ابتدا از یکی از دوستانش که هویتش برای ما روشن نیست یاد میکند که از روزگار خود چنین گلایه دارد: «جهل و نادانی بر مردمان چیره شده و آنان به راههایی چون استحسان روی آورده و در عین حال که به شکلی افراطی در مهمترین مسائل تنها به عقل خویش بسنده نموده، کور کورانه به تقلید از گذشتگان مشغولاند و به این صورت، ترس از آن میرود که سرچشمههای دانش به نابودی گراید». سپس کلینی در پاسخ این اظهار گلایه، مردمان را بر دو دسته نموده، دستورهای خداوند را خطاب به انسانهای مکلف دانسته و عدم آن را به معنای بطلان شریعتها و کتابهای آسمانی که دیدگاه طبیعتپرستان است میشمرد. بدین ترتیب، خداوند بنا به حکمت و عدالتش به بیان دستوراتش پرداخته و پیمانهایش را بر بندگانش عرضه نموده و از آنان خواست که برای دریافت این دستورات از «اهل ذکر» پرسش نمایند وبرای فهم آن به تفقه در دین بپردازند. بنابراین، هیچ دانشی ضروریتر از دانش دین نبوده و هیچ خطری بالاتری از عمل به گمانهای بیاساس در این قلمرو نیست. پس هر کس که خداوند گمراهی او را خواسته باشد او را به دامان استحسان و تقلید و تأویلهای جاهلانه افکنده و هر کس خداوند هدایتش را خواهان باشد او را با یقینی استوار به سرچشمه کتاب و سنت پیامبر رهنمون سازد. در مقطع پایانی مقدمه، کلینی از درخواست این دوست ناشناس یاد میکند که کاش کتابی نگاشته میشد که در همه زمینههای دینی، روایات صادقین و سنتهای الهی را در خود جمع داشت و بدین ترتیب، اختلاف بین روایات که عامل سردرگمی در بسیاری مسائل است بر چیده شده و مرجعی برای هر جویای حقیقتی شود. سپس کلینی به این درخواست جواب مثبت داده و معیارهای گزینش حدیث را در این کتاب یاد میکند.
معیارهای گزینش حدیث
ارزش سند در روایات از قرن دوم به بعد به تدریج، توجه محدثان را به خود جلب کرد، گرچه، پیدایش نظریه نقد سندی در بین اهلسنت به حدود دو قرن بعد از آن و در بین شیعه به قرن هفت در دوره مدرسه حلّه باز میگردد.(62) این مسئله به آن معنا نیست که تا پیش از تبلور نظریه نقد سندی، محدثان بدون هیچگونه مبنایی بهطور سلیقهای به گزینش احادیث میپرداختند، بلکه واقعیت آن است که شیوههای جایگزین دیگری در آن دوره، مرسوم بود که به دلایلی در دورههای بعد، از اهمیت آن کاسته شد. این شیوههای جایگزین در دو رده «نقد محتوایی برمبنای مقایسه روایت با قرآن، عقل و ...» و «نقد متون حدیثی برمبنای گردآوری مجموعه قراین مبنی بر اعتبار یک صحیفه یا اصل، جدای از وضعیت سندی تک تک روایات آن» قابل دستهبندی است.
کلینی در پایان مقدمه خود به پارهای از معیارهای متن محور در گزینش حدیث اشاره میکند: عرضه روایات برقرآن و پذیرش هر آن چه موافق قرآن است و ردّ هر آن چه مخالف قرآن است؛(63) پذیرش روایاتی که شیعه در درستی آن اتفاق نظر دارد؛ ترجیح روایات مخالف اهل سنت در موارد تعارض اخبار(64) و در مواردی که نتوان هیچ یک از معیارهای یاد شده را بهکار برد و روایات متعارض در وضعیتی مشابه باشند، از اظهار نظر در درستی یا نادرستی هر یک پرهیز نموده و در مقام عمل به هر یک بسنده کنیم قابل قبول خواهد بود.(65) برخی اصولیان متأخر با انتقاد از روش نقد محتوایی، آن را سلیقهای و غیر قابل اعتماد شمردهاند، این در حالی است که خواهیم دید روش نقد سند محور نیز با تکیه بر مشخصات ظاهری افراد نمیتواند صحت صدور روایت را به اثبات رسانده و تنها حجیت فقهی را به دنبال دارد.
در خصوص نوع دوم از نقد که نام «نقد متون حدیثی» برآن نهادیم، ابتدا توجه به این مسئله ضروری است که در عصر کلینی، دوره تداول شفاهی احادیث تقریبا به پایان رسیده و قریب به اتفاق روایات در قالب دست نوشتههای پراکندهای به نگارش درآمده بودند. پیش از این گفته شد که در نگاهی به مجموعه روایات کافی کلینی به این واقعیت برمیخوریم که راوی عمده قریب به اتفاق این روایات، هشت نفر مشخص بودهاند: علی بن ابراهیم قمی، محمد بن یحیی عطار، ابوعلی اشعری، حسین بن محمد قمی، محمد بن اسماعیل نیشابوری، حمید بن زیاد کوفی، احمد بن ادریس قمی، علی بن محمد. افزون بر این که بیشتر این افراد خود صاحب اثر بودند، در سلسله سند آنها نیز تعداد قابل توجهی از صاحبان اصول قرار دارد.(66) و از سوی دیگر میدانیم که کلینی در کتاب خود با نقل روایات مرسل و آوردن برخی تعابیر مبهم در سلسله سندها و نقل قول از راویان مجهول و گاه مقدوح، از جمله پارهای از غالیان و فطحیه و واقفیه، به معیار سند در ارزشگذاری احادیث توجه چندانی نشان نداده و بخش عمدهای از روایات کافی بنا بر ارزشگذاری سندی در قالب دستهبندی مدرسه حلّه،(67) ضعیف به شمار میرود.(68) مشابه همین وضعیت در خصوص من لایحضره الفقیه شیخ صدوق نیز وجود دارد. بخش عمدهای از روایات او از طریق پدرش علی بن بابویه، ابن ولید و سعد بن عبداللّه اشعری نقل شده که همگی آثار متعدد داشته، علاوهبراین، عمده مشایخ این سه نفر نیز از اصحاب اصول بودهاند.(69) افزون براین او اساسا روایات کتابش را با حذف سلسله سند آورده که نشان دهنده میزان اهمیت وی به ارزشگذاری سندی در نقد حدیث است. البته او در پایان کتاب در مشیخه(70) به استدراک برخی سندها در قالب نظام طبقات پرداخته است با این حال، بخش قابل توجهی از روایاتش همچنان بدون سند و نیز بسیاری از افراد واقع در سلسله سندهای وی جزء ضعفا و مجاهیل به شمار میروند.(71) گفتنی است که وی برخلاف ادعای شیخ مفید به دنبال گردآوری صرف نبوده، بلکه اعتقاد کامل به درستی روایات منقوله دارد(72) و نیز برخلاف نظر برخی معاصران به منظور تسهیل مراجعه عموم به کتابش، دست به حذف سلسله سند نزدهاست،(73) بلکه همانگونه که مجلسی در روضة المتقین بیان میدارد، تفاوت مبنای قدمای حدیثگرا و متأخران اصولگرا در میزان توجه و اهتمام به سند در نقد حدیث، دلیل اصلی سبک شیخ صدوق در من لایحضر به شمار میرود. شیخ طوسی نیز از یک سو در نگارش دو کتاب تهذیب و استبصار به همان شیوه مشیخه نویسی شیخ صدوق عمل کرده و از سوی دیگر خود در الفهرست تصریح میکند که بسیاری از صاحبان اصول و تصانیفِ نخستین شیعه از دوره امامان، برمذاهب فاسد بودهاند و به رغم آن، منابع ایشان برای ما معتبر و مورد اعتماد است.(74)
حدیث شیعه با این پیشینه به مدرسه اصولیان حلّه پا میگذارد. فقیهان این مدرسه بدون آن که دغدغه حدیثی مستقلی داشته باشند، در پی رفع نیازهای فقهی و روشمند ساختن استناد به روایات در فقه بودند که از عصر شیخ طوسی به تفصیل و تفریع فروع(75) گراییده بود. همچنین آنان در جریان رقابت با اهل سنت در این اندیشه بودند که از طریق تولید داخلی هر آنچه آنها دارند و شیعه ندارد، مانند فقه القرآن، قرائات، درایه و ... امکان هماوردی و رقابت را در خود حفظ و تقویت نمایند. این دو عامل، موجب شد که شخصیتهایی چون ابن طاووس و محقق حلی در پی تأسیس نظام منطقی و ریاضی گونهای برای نقد حدیث برمبنای دو پارامتر کاملاً مشخص «عدالت» و «وثاقت» برآیند. آنان از یک سو نسبت به نقد ـ به اصطلاح خویش ـ غیر علمی مدرسه اصحاب حدیث شیعه اعتراض داشته و از سوی دیگر اعتقاد داشتند که پارهای قراین در اختیار گذشتگان بوده که از میان رفته است، لذا به نوعی ـ با تسامح در بهکارگیری اصطلاح ـ به دیدگاه انسداد باب علم منتهی شده و با صرف نظر از ادامه تلاش برای کشف صحت صدور روایات، به تلاش جهت استخراج سیستمی برای رفع تکلیف و امکان پاسخگویی در برابر خداوند پرداختند.(76) این جریان، بدون تغییر قابل ملاحظهای در مدرسه لبنان ادامه مییابد.(77)
دوره صفویه با زمینه مناسبی که برای جریان اخباری پدید آورد، شاهد بازسازی مجددـ و گرچه بهطور طبیعی تا حدی متفاوت ـ مدرسه اهل حدیث شیعه بود. در این دوره، سه اثر دیگر از جوامع حدیثی شیعه پدید آمد که هر کدام به گونهای نقدی بنیادی نسبت به زیر ساختهای مدرسه حلّه در برداشت. البته پایه نظری این جریان را قبل از این ملاامین استرآبادی (د 1036ق) در الفوائد المدنیه با تلاش در تمایز دو مکتب اهل حدیث و اصولیان شیعه تحت عنوان «متقدمان و متأخران» و نقد جدی و بسیار شدید نسبت به مبانی فقهی، رجالی و حتی کلامی اصولیان برداشتهبود که حمایت نظری شیخ بهایی (د1031ق) در مشرق الشمسین و مجلسی پدر (د1070ق) در روضة المتقین در تقویت این جریان بیتأثیر نبودهاست. فیض کاشانی (د 1090ق) در الوافی، نقدهای تند و تیزی نسبت به مبانی رجالی و فقهی مدرسه حلّه وارد میسازد. وی با بیان تفاوت روش نقد حدیث نزد قدما و متأخران، تقسیم احادیث به صحیح، حسن و ... را ناآشنا برای متقدمان شمرده و حدیث صحیح را نزد ایشان حدیثی میداند که مجموعهای از قراین مبنی بر صحت را همراه خود دارد. سپس در چند شماره به ذکر قراین یادشده میپردازد:
1 . وجود روایت در نسخههای متعددی از اصول اربعمائه که بهطور متصل از امامان معصوم علیهمالسلام نقل شدهاند؛
2 . تکرار روایت در یک یا چند اصل از راههای گوناگون و با سندهای متعدد و معتبر؛
3 . وجود روایت در یکی از آثار شناخته شده اصحاب اجماع، مانند زراره و محمد بن مسلم که همه شیعیان بر درستی روایاتشان گواهی میدهند؛
4 . وجود روایت در اثری شناخته شده از راویانی که بر درستی روایاتشان یا مشروعیت عمل به آنها اتفاق نظر وجود دارد؛ کسانی مانند یونس بن عبدالرحمن و عمار ساباطی؛
5 . وجود روایت در یکی از آثاری که بریکی از امامان عرضه شده و مندرجات آن را تأیید نموده است؛
6 . وجود روایت در کتابی که مراجعه به آن در بین شیعیان رواج یافته و مرجعی معتبر نزد شیعیان شدهاست، ماند تألیفات ابن مهزیار.
سپس با ذکر عبارتهایی از صاحبان کتب اربعه براین ادعای خود گواه میآورد و با ذکر انتقادهایی چند به نظریه مقابل که از آنِ مدرسه حلّه است این بخش را نیز به پایان میرساند. مهمترین نکته در زمره انتقادهای فیض، تمرکز دستگاه نقد سندی حلّه برحجیت و بیتوجهی به کشف واقع است، چرا که مجرد بدکیشی یا وجود انحراف در عقاید فرد به معنای دروغگویی او نیست و همچنین فضایل اخلاقی راوی با آسانگیری او در نقل احادیث منافاتی ندارد» ... «فأیّ مدخلٍ لفساد العقیدة فی صدق حدیث المرء إذا کان ثقةً فی مذهبه و أیّ مناقاةٍ للممدوحیة بفضیلة ما مع المسامحة فی نقل الحدیث.» تلاش برای استخراج معیارهای نقد حدیث نزد کلینی و بیان تفاوتهای آن با نقد سندی حلّه در آثار دیگر حدیث پژوهان متأخر شیعه نیز دنبال شده و افزون برمطالب فیض کاشانی، گاه به انتقادهای وارده از سوی اصولیانِ مخالف این روش نیز پرداختهاند.(78)
معرفی ابواب کلامی
در واقع او برای نخستین بار پایگاه نیرومندی از درون جبهه اهل حدیث علیه جریانهای اهل جبر و تشبیه و تجسیم بنیانگذارده و بدین وسیله، پایگاه مشترکی با اصحاب کلام بر ضد طیفی از اصحاب حدیث تأسیس مینماید.(83) تلاش وی برای حذف برخی روایات شبهه برانگیز تا جایی استمرار یافته که گاه روایات نسبتا مسلم بین اهل حدیث شیعه را نیاورده(84) و لذا در منازعات بعدی هیچ یک از پیروان مکاتب کلامی شیعه از قم و بغداد گرفته تا مدرسه حلّه نسبت به کتاب کافی حساسیتی جدی از خود نشان نداده و در عمده موارد بدون هیچ دغدغهای به نقل روایات آن بدون توجه به وضعیت سندی آنها پرداختهاند و به این دلیل وی نوعی مصونیت از اتهامهای متداول آن زمان، مانند غلوّ و تقصیر یافته است. از این رو میتوانیم وی را نقطه وسط میان دو جریان عقل گرایی کلامی و سنتگرایی حدیثی بشماریم. وی بهرغم پرهیز از لحن متکلمانه و پایبندی به سنتنقل حدیث، کتاب خود را با موضوع «عقل و جهل» آغاز نموده و در آن با دفاع از مشروعیت و اعتبار عقل به مثابه نعمت و امانتی خدادادی، چهرهای کاملاً عقلانی به مذهب شیعه میبخشد که برای متکلمان شیعه بسیار جذاب و دلنشین مینمود. در این جا لازم است متذکر شویم که متکلمان شیعه معمولاً در مراجعه به احادیث، معیارهای عقلی را مبنا قرار داده و هر روایت موافق دیدگاه عقلی کلام شیعه را پذیرفته و گاه روایات مشهور و تهی از ایراد سندی را به دلیل مخالفت با آن، رد نمودهاند.(85) از این رو وجود تعداد محدودی از روایات ناسازگار با روحیه خردگرایی برخی متکلمان بغداد، مانند روایات عالم ذر ـ به استثنای برخی شخصیتهای تندرو در خردگرایی و نزدیک به معتزله(86) ـ با واکنش نسبتا ملایمی از سوی متکلمان بغداد روبهرو شدهاست؛ روایاتی که در دورههای بعد با اتفاق نظرِ نسبی از سوی شیعیان پذیرفته شده و این منازعه به سود کلینی خاتمه یافته است.
در این بخش از بحث به معرفی مهمترین کتابها و ابواب کلامی کافی میپردازیم:
1 . کتاب العقل و الجهل:
2 . کتاب فضل العلم:
3 . کتاب التوحید :
4 . کتاب الحجه :
همچنین روایات مربوط به خمس ـ البته بدون درج بابی به آنها ـ در بخش فقهی کتاب بهطور مختصر و در مقام بیان یکی از ویژگیهای امامان در این کتاب آمدهاست. این مسئله با توجه به دیدگاههای مشهور شیعه در آن دوره، مبنی بر اباحه خمس در عصر غیبت زمینهساز پیدایش برخی نظریههای انتقادی در حوزه فقه سیاسی شیعه و به طور خاص، درباره مسئله ولایت فقیه شده است.(88)
برخی مستندات شیعی تحریف قرآن نیز در این کتاب بیان شدهاند(89) که دانشمندان شیعی متأخر در توجیه آن، یا اعتبار آنها را مورد تردید قرار داده و یا ظواهر آن را تأویل و بیارتباط به مسئله تحریف شمردهاند.(90) این در حالی است که اعتقاد به تحریف در بین شیعه همانند برخی مذاهب دیگر سابقه داشته و افزون بر محدثانی چون عیاشی و علی بن ابراهیم قمی، از متکلمانی چون نوبختیان نیز اعتقاد به وقوع نوعی تحریف در قرآن گزارش شدهاست.(91) به هر روی، احتمال اعتماد کلینی به مسئله تحریف منتفی نیست، گرچه این مسئله به بررسی بیشتر و مستقلی نیاز دارد.
همچنین ضمن کتاب الحجه، بخشی جداگانه با عنوان «ابواب التاریخ» به تاریخ زندگی تک تک چهارده معصوم اختصاص یافته است. مهمترین ویژگی این بخش درج فصلی در آن راجع به تعداد امامان میباشد. مسئله تعداد امامان همواره از نقاط اختلاف برانگیز بین شیعه بوده که معمولاً پس از مرگ هر امام به عرصه مجادلهها کشیده شده و در بسیاری موارد، عامل پیدایش فرقههای نوظهور شیعی نیز بوده است. این مسئله در آغاز غیبت امام دوازدهم در دوره موسوم به حیرت که بسیاری از شیعیان در مسئله جانشین امام عسکری علیهالسلام دچار تردید شدهبودند، طبق معمول به بحث گذارده میشود و جالب آن که دیدگاههای متفاوتی، مانند اعتقاد به سیزده امام یا نامعین بودن تعداد امامان و استمرار آنها در حال غیبت مطرح میشود.(92) در این میان، کلینی با درج این فصل و گردآوری روایاتی منقول از امامان گذشته در صدد تثبیت این اندیشه برمیآید که تعداد امامان امری الهی و تعیین شده از زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودهاست.(93)
5 . کتاب الایمان و الکفر:
قسمت پایانی کتاب که بخش عمده آن است، مجموعهای از احادیث اخلاقی را در بردارد.
نتیجه گیری
1 . کتاب کافی به رغم اهمیت فراوان، از اعتبار صددرصدی برخوردار نبوده و از جنبههای گوناگون قابل نقد است؛
2 . در نقد سندی کافی نباید از این نکته غافل ماند که این شیوه نقد در دوره کلینی رایج نبوده و لذا مبنای گزینش وی باید شناسایی شده و به هنگام نقد احادیث به آن توجه شود؛
3 . کتاب کافی وضعیت تاریخی جامعه شیعه را در آن دوره، نشان داده و از این جهت میتواند به عنوان منبعی تاریخی بهکار گرفته شود؛
4 . کتاب کافی نقش قابل توجهی در حل اختلافات درون مذهبی، و سازماندهی اندیشه اعتقادی شیعه برجای گذاشته است. بنابراین نقد روایات اعتقادی کافی میتواند به آسیبشناسی اندیشه کلامی شیعه یاری رساند.
فهرست منابع
1ـ ابن حجر، احمد بن علی، لسان المیزان، چاپ دوم: بیروت، مؤسسه اعلمی، 1390ق/ 1971م.
2ـ ابن داود، تقی الدین، رجال، نجف، المطبعة الحیدریة، 1392ق/ 1972م.
3ـ ابن شهرآشوب، محمدبن علی، معالم العلماء، چاپ دوم: نجف، المطبعة الحیدریة، 1380ق/ 1961م.
4ـ اسامی دهات کشور، چاپ دوم: تهران، وزارت کشور، 1329.
5ـ اشتهاردی، علی پناه، مجموعة فتاوی ابن جنید، چاپ اول: قم جامعه مدرسین، 1416ق.
6ـ اصطخری، ابراهیم بن محمد بن اسحاق، مسالک الممالک، چاپ لیدن.
7ـ افندی، میرزا عبداللّه، ریاض العلماء.
8ـ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، به کوشش کنگره شیخ انصاری، چاپ اول: قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1419ق/ 1377ش.
9ـ بحر العلوم، محمدمهدی، الفوائد الرجالیه، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، چاپ اول: تهران، مکتبة الصادق، 1363.
10ـ بدوی، عبدالرحمن، مذاهب الاسلامیین، بیروت، دارالعلم للملایین، 1997م.
11ـ تهرانی، آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، چاپ سوم: بیروت، دارالاضواء، 1403ق/ 1983م.
12ـ تهرانی، آقا بزرگ، «رسالة فی الکافی»، نشریه سفینه، (فصلنامه تخصصی قرآن و حدیث)، سال اول، شماره دوم، بهار 1383.
13ـ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، چاپ دوم: قم، مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام ، 1414ق/ 1372.
14ـ حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال، به کوشش جواد قیومی، چاپ اول: قم، نشر الفقاهه، 1417ق.
15ـ حمودی، یاقوت، معجم البلدان، بیروات، داراحیاء التراث العربی، [بیتا].
16ـ خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، چاپ پنجم: [بینا، بیجا]، 1413ق/ 1992م.
17ـ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر محمدکاظم بجنوردی.
18ـ زبیدی، محمدمرتضی، تاج العروس، بیروت، مکتبة الحیاة، [بیتا].
19ـ سامی النشار، نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، قاهره، دارالمعارف، [بیتا].
20ـ سمعانی، ابوسعد، الأنساب، به کوشش عبداللّه عمر البارودی، چاپ اول، بیروت، دارالجنان، 1408ق/ 1988م.
21ـ سیدمرتضی، رسائل، به کوشش سیداحمد حسینی، قم، دارالقرآن، 1405ق.
22ـ شافعی، محمدبن ادریس، الرساله، به کوشش احمدمحمد شاکر، بیروت، المکتبة العلمیه، [بیتا].
23ـ شبیری، محمد جواد، «لزوم ارزیابی سند احادیث کافی»، نشریه سفینه، (فصلنامه تخصصی قرآن و حدیث)، سال اول، شماره دوم، بهار 1383.
24ـ شهید ثانی، الدرایه، قم، منشورات مکتبة المفید، [بیتا].
25ـ صاحب معالم، حسین بن زینالدین، منتقی الجمان، بهکوشش علیاکبر غفاری، چاپ اول: جامعه مدرسین، 1403ق.
26ـ صدر، سیدحسن، نهایة الدرایه، به کوشش ماجد غرباوی، قم، انتشارات مشعر، [بیتا].
27ـ صدوق، ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، به کوشش علیاکبر غفاری، چاپ دوم: قم، جامعه مدرسین، 1404ق.
28ـ طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، به کوشش سیدحسن خراسان، چاپ چهارم: تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1363.
29ـ طوسی، محمدبن حسن، الغیبه، به کوشش عباداللّه طهرانی، چاپ اول: قم، مؤسسة المعارف اسلامیه، 1411ق.
30ـ طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، به کوشش جواد قیومی، چاپ اول: قم، نشر الفقاهة، 1417ق.
31ـ طوسی، محمدبن حسن، رجال، به کوشش جواد قیومی، قم، جامعه مدرسین، 1415ق.
32ـ غفار، عبدالرسول، الکلینی و الکافی، چاپ اول: قم جامعه مدرسین، 1416ق.
33ـ فیض کاشانی، الوافی، اصفهان، مدرسه امیرالمؤمنین، [بیتا].
34ـ کلینی، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، چاپ سوم: تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388ق.
35ـ مازندرانی، ملاصالح، شرح اصول کافی، به کوشش ابوالحسن شعرانی، بدون مشخصات.
36ـ مامقانی، عبداللّه بن حسن، تنقیح المقال، [بیجا، بینا، بیتا].
37ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، چاپ دوم: بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق/ 1983م.
38ـ مدرسی طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه نیوجرسی، انتشارات داروین، 1374.
39ـ معارف، مجید، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، تهران، انتشارات معارف، [بیتا].
40ـ معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث، تهران، انتشارات کویر، [بیتا].
41ـ مفید، المسائل السرویه، به کوشش صائب عبدالحمید، قم، کنگره شیخ مفید، [بیتا].
42ـ مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، چاپ لیدن، [بیجا، بینا، بیتا].
43ـ مکدر موت، مارتین، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ترجمه احمد آرام، چاپ اول: دانشگاه تهران، 1372.
44ـ منتخب الدین رازی، الفهرست، به کوشش محدث ارموی، قم، کتابخانه آیةاللّه مرعشی، 1366.
45ـ نجاشی، رجال، به کوشش شبیری زنجانی، چاپ پنجم: قم، جامعه مدرسین، 1416ق.
46ـ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، [بیتا].
47ـ نوریی، میرزا حسین، خاتمه مستدرک الوسائل، چاپ اول: قم، مؤسسه البیت، 1408ق.
48ـThe Emcyclopaedia of Islam, CD-Eom Edition, V: 1.0, Leiden , Brill, 1999.
پي نوشت :
1ـ دانشجوی دوره دکتری رشته علوم و قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق علیهالسلام
2ـ درباره ضبط نام کلین ر.ک: سمعانی، الانساب، ج 5، ص 91؛ زبیدی، تاج العروس، ج 9، ص 322 و مجلسی، بحارالانوار، ج 25، ص 39.
3ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک: اسامی دهات کشور /78؛ فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 1، ص 182-183 و در خصوص مورد نخست ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4، ص 478.
4ـ به عبارت مقدسی در توصیف محدوده جغرافیایی ری توجه کنید: «وللرّی: قم، آوه، ساوه، قزوین، ابهر، زنجان و...» (احسن التقاسیم، ص 18) و نیز ر.ک: اصطخری، مسالک الممالک، ص 73.
5ـ ر.ک: میرزا عبداللّه افندی، ریاض العلما، ص 238.
6ـ نوری، خاتمه مستدرک الوسائل، ج 3، ص 272.
7ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک: غفاری، همان، ص 113-123 و کلینی، مقدمه کتاب کافی، ج 1، ص 9-10.
8ـ ر.ک: نجاشی، 72؛ منتجب الدین، ص 67، 85 و 110 و حلی، خلاصة الأقوال، ص 69.
9ـ ر.ک: سمعانی، ج 5، ص 91 و زبیدی، ج 9، ص 322.
10ـ برای آگاهی از شرح حال افراد یادشده، ر.ک: مامقانی، تنقیح المقال ذیل نامهای مذکور.
11ـ هویت برخی از این افراد، از جمله محمد بن اسماعیل مورد اختلاف است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مامقانی، همان، ذیل نام؛ نوری، همان، ج 6، ص 270-271.
12ـ ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ذیل هر یک از افراد نام برده شده و نیز برای آگاهی بیشتر ر.ک: معارف، پژوهش در تاریخ حدیث شیعه، ص 358-359.
13ـ در مورد هویت این شخص اختلاف نظر است با این حال، نظر عمده رجال نویسان بین خواهر زاده برقی نویسنده کتاب محاسن یا پدر برزگ وی در گردش است.
14ـ نجاشی، همان، ص 377.
15ـ منسوب به محلهای در بغداد به نام «درب السلسله» ر.ک: زبیدی، همان، ج 9، ص 329.
16ـ بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج 3، ص 325.
17ـ ر.ک: حموی، همان، ج 3، ص 121.
18ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک: دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «بغداد».
19ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک: غفار، همان، ص 71-77.
20ـ صاحب کتاب الغیبه و معروف به کاتب کلینی. برای آگاهی بیشتر به مقدمه علیاکبر غفاری بر کتاب الغیبه نعمانی مراجعه فرمایید.
21ـ از مشهورترین شاگردان کلینی و استاد شیخ صدوق و مفید و طوسی و نجاشی و سیدمرتضی، ر.ک: نوری، همان، ج 3، ص 478.
22ـ بیشتر شرح حال نویسان شیعه، زمان وفات کلینی را شعبان 329 دانستهاند و در خصوص محل دفن وی نیز به رغم اتفاق نظر بر شهر بغداد و وجود مقبرهای منسوب به وی، در مورد محل دقیق آن اختلاف نظر است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: کلینی، همان، مقدمه و غفار، همان، ص 217.
23ـ ر.ک: نجاشی، ص 377.
24ـ فهرست این آثار را در رجال طوسی ذیل نام کلینی بجویید.
25ـ ابن طاووس در کشف المحجة، فلاح السائل و فتح الابواب از این کتاب روایت میکند. ر.ک: نوری، همان، ج 3، ص 275.
26ـ در اسناد این کتاب به کلینی اختلاف است. ر.ک: ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 54 و رجال ابن داود، ص 36.
27ـ برای نمونه ر.ک: ابن حجر، لسان المیزان، ج 5، ص 433 و حرعاملی به نقل از: جامع الاصول ابن اثیر، ج 11، ص 323.
28ـ ر.ک: کلینی، همان، ج 1، ص 330.
29ـ برای نمونه ر.ک: نوری، همان، ج 3، ص 468-469.
30ـ در این باره ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، «رسالة فی الکافی»، سفینه، سال اول، شماره دوم، بهار 1383، ص 67-79.
31ـ همان.
32ـ طوسی، الغیبه، ص 390.
33ـ ر.ک: «لزوم ارزیابی سندی احادیث کافی»، سفینه، سال اول، شماره دوم، بهار 1383، ص 109-140.
34ـ همان.
35ـ همان.
36ـ برای نمونه در «من لا یحضر» صدوق تنها چهار روایت، آن هم از کتاب ابوالعباس حمیری از طریق محمد بن عثمان عمری از امام حسن عسکری علیهالسلام نقل شدهاست و البته کلینی نیز یک روایت از همین منبع نقل نموده که در واقع گفتوگوی بین حمیری و عمری است، نه روایتی منقول از امام عسکری از طریق عمری، ر.ک: کلینی، ج 1، ص 330.
37ـ تنها اثر یادشده در منابع رجالی، رسالهای از ابوالعباس حمیری است که پرسش و پاسخهایی دارد که وی از طریق محمد بن عثمان عمری از امام عسکری علیهالسلام سؤال نموده و پاسخ آن را گرفته است و البته نگارش آن نیز از شخص حمیری بوده و عمری تنها نقش واسطه را ایفا نمودهاست. ر.ک: نجاشی، همان، ص 220.
38ـ درباره تعداد روایات کافی اختلاف نظر است، اما غالبا آن را بین 16121 - 16199 دانستهاند. ر.ک: صدر، نهایة الدرایه، ص 540 و معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص 463.
39ـ در عناوین بابها و ترتیب آنها اختلافات اندکی در نسخهها به چشم میخورد (ر.ک: رجال نجاشی و طوسی، ذیل نام کلینی). در این جا نسخه چاپی متداول معیار قرار گرفته است.
40ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک: غفار، همان، ص 223-264.
41ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک: بدوی، مذاهب الاسلامیین، ص 37-486.
42ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک: سامی نشار، الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج 1، ص 314-372.
43ـ فرقههای اهل تحکیم به پیروان جریان حکمیت در جنگ صفین گفته میشود.
44ـ برای آشنایی بیشتر با جریان اصحاب حدیث ر.ک: دایرة المعارف بزرگ اسلامی، اصحاب حدیث.
45ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک: سامی نشار، همان، ج 1، ص 285-288.
46ـ برای آگاهی بیشتر از دیدگاههای کلامی ابن حنبل ر.ک: دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ابن حنبل و سامی نشار، همان، ج 1، ص247-264.
47ـ برای نمونه ر.ک: کتاب «ذم الکلام و اهله» انصاری هروی حنبلی.
48ـ برای نمونه ر.ک: شافعی، الرساله، ص 476.
49ـ برای نمونه ر.ک: صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص270 و اشتهاردی، مجموعة فتاوی ابنجنید،ص 12.
50ـ در منابع رجالی متقدم شیعه مجموعه منابع متعددی از شیعه در رد عقاید ابن راوندی گزارش شده که با توجه به وجود برخی اتهامات مبنی بر تأثیرپذیری شیعه از وی و نسبت برخی عقاید به هشام بن حکم از سوی وی نشاندهنده توجه متکلمان ویژه و زودرس شیعه به ردّ عقاید وی است.
51ـ برای آگاهی بیشتر از شرایط این دوره ر.ک: مدرسی طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، ص 91-148.
52ـ تفسیر عبدالرزاق صنعانی که احتمالاً بخشی از المصنف وی بوده و امروز مستقلاً در سه جلد چاپ شده و تفسیر جامع البیان طبری مورد نظر بودهاست.
53ـ برای نمونه ر.ک: آثار جاحظ معتزلی (د 255ق) و ابو الحسن اشعری.
54ـ برای نمونه ر.ک: رساله کندی به معتصم عباسی درباره فلسفه اولی.
55ـ برای نمونه ر.ک: تاریخ طبری.
56ـ شافعی در پایان قرن دو با نگارش «الرساله» دانش اصول را بنیان نهاد و کتاب الام وی نیز از نخستین کتابهای فقهی جامع به شمار میرود. این جریان در قرن بعد با شدت بیشتری دنبال شد.
57ـ برای آگاهی بیشتر درباره اصول اربعمائه ر.ک: تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 2، ص 125-135.
58ـ ر.ک: نوری، همان، ج 3، ص 470.
59ـ ر.ک: همان، ج 3، ص 485.
60ـ ر.ک: انصاری، فرائد الأصول، ج 1، ص 240-241.
61ـ ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 81.
62ـ درباره تاریخچه مسئله اسناد ر.ک: EI/ISNAD.
63ـ روایات شیعه در این باره در حد تواتر است که نمونهای از آن را کلینی خود در مقدمه چنین آوردهاست: «اعرضوها علی کتاب اللّه فما وافی کتاب اللّه فخذوه و ماخالف کتاب اللّه فردوه»؛ گر چه این معیار چندان با استقبال روبهرو نشده و نمونههای اندکی از آن به چشم میخورد. برای نمونه ر.ک: طوسی، استبصار، ج 1، ص 190.
64ـ این معیار در مواردی کاربرد دارد که احتمال تقیّه در خصوص روایات موافق اهل سنت مطرح باشد.
65ـ این معیار برمبنای برخی روایات مانند: «یأیّهما أخذتم من باب التسلیم و سعکم» مطرح شده و برخلاف نظر برخی معاصران، نه تنها دلیلی برگزینش سلیقهای نیست، بلکه روشی عقلایی است که در صورت عدم امکان گزینش روایتی از میان روایات متعارض، از مصادره یک روایت به نفع روایت دیگر پرهیز نموده، بدون اظهار نظر در اعتبار هر روایت به یکی از آنها بر مبنای قاعده اصولی تخییر عمل میشود. ر.ک: مازندرانی، شرح اصول کافی، ج 1، ص 61؛ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ص 362.
66ـ دراینباره به شرح حال تک تک هشت نفر مذکور و افراد واقع در سلسله سند آنها مانند ابراهیم بن هاشم مراجعه کنید و جالب توجه آن که نجاشی در بسیاری موارد در معرفی این افراد چنین تعبیر میکند: «حدثنا بکتبه» که نشان دهنده سنت نقل حدیث به روش مناوله یا مکاتبه است.
67ـ مدرسه حلّه به دوره احیای فقه شیعه در قرن ششمهجری گفته میشود که با میراث وسیع و متنوع فقهی، کلامی و حدیثی، تأثیرات نسبتا ماندگار و قابل توجهی در اندیشه شیعه برجای گذاشت. در نظام ارزشگذاری مدرسه حلّه، روایات برمبنای دو معیار عدالت و وثاقت که جنبه کاملاً سندی دارند، ارزشگذاری شده و به قراین محتوایی یا پیرامونی توجهی نمیشود.
68ـ دراینباره ر.ک: شهید ثانی، الدرایهو ملاصالح مازندرانی، همان، مقدمه.
69ـ در این باره نیز ر.ک: نجاشی، ذیل شرح حال هر یک و نیز به مشیخه صدوق در پایان من لایحضره الفقیه مراجعه کنید.
70ـ درگونهای از نگارشهای حدیثی، سلسله سندها از متن روایات بریده شده و در قالبی طبقهبندی شده در پایان بازیابی میشود؛ به این بخش، مشیخه گفته میشود.
71ـ دراین باره ر.ک: علامه حلی، خلاصة الأقوال، ذیل نام افراد مذکور در مشیخه مانند حسن بن علی بن حمزه بطائنی و محمدبن شهاب زهری یا جابر بن یزید جعفی که راویان او تضعیف شدهاند.
72ـ شیخ مفید، المسائل السرویه، ص 72-73؛ شیخ صدوق، همان، ج 1، ص 3.
73ـ ر.ک: مجید معارف، تاریخ عمومی حدیث، ص 377.
74ـ شیخ طوسی، الفهرست، ص 32.
75ـ فقیهان شیعه در آغاز برای پاسخگویی به مسائل فقهی مستقیما به سراغ روایات رفته و به گزیدهای از یک روایت استناد میکردند، اما از دوره شیخ مفید و طوسی به تدریج تنوع نیازهای فقهی، شیوه گذشته را ناکارآمد نموده و لذا فقیهان شیعه در جستوجوی جایگزینی برای روش سابق به جای نقل حدیث در پاسخ به مسأیل فقهی به کنکاش اجتهادی در روایات و استخراج حالات گوناگون یک مسئله روی آوردند.
76ـ در این باره ر.ک: علامه حلی، همان، ص 435 و شیخ حسن صاحب معالم، منتقی الجمان، ج 1، ص 2-3.
77ـ برای نمونه به دو اثر مهم این مدرسه؛ الدرایه شهید ثانی و منتقی الجمان فرزند ایشان مراجعه کنید که در آنها سعی شده کتابهای چهارگانه شیعه برمبنای روش حلی ارزشگذاری و دستهبندی شود.
78ـ برای نمونه ر.ک: حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 30، ص 198-238 و نوری، همان، ج 1، 37-40 و ج 3، ص 478-528.
79ـ برای اطلاع از درگیریهای کلامی این دو صحابی و پیروانشان میتوان به برخی گزارشها مبنی بر وجود تألیفاتی در این باره مراجعه نمود و از جمله «کتاب ما بین هشام بن حکم و هشام بن سالم» از ابو العباس حمیری از مشایخ قم که نجاشی از آن یاد کرده است. متأسفانه هیچ یک از این نمونه منابع بهدست ما نرسیده و لذا جز از طریق مقایسه روایات آن دو و نقل قولهای موجود در منابع فرقهها و مذهبها نمیتوان به نقاط تفصیلی اختلاف آن دو پی برد.
80ـ درباره این شخصیت و درگیریهای پیرامون وی ر.ک: مدرسی طباطبایی، همان، ص 43-44.
81ـ درباره این شخصیت به مقدمه محدث ارموی بر کتاب الایضاح مراجعه کنید.
82ـ برای مشاهده نمونهای از بازتاب بیرونی شخصیت هشام، به نقل قولهای متعدد ابن قتیبه از وی در «تاویل مختلف الحدیث» مراجعه کنید. سید مرتضی در کتاب الشافی در ادامه روند کلینی به دفاع از هر دو شخصیت و جمع میان آن دو پرداخته است.
83ـ درباره میزان نفوذ اندیشههای جبری و تشبیه و تجسیم ر.ک: سیدمرتضی، رسائل، ج 3، ص 310.
84ـ برای نمونه میتوان از احادیث سهو و نسیان نبی یاد کرد که تقریبا همه اهل حدیث شیعه آن را میپذیرفتند. برای آگاهی بیشتر به رساله مخطوط محقق شوشتری در همین موضوع با عنوان سهوالنبی مراجعه کنید.
85ـ ر.ک: ملاصالح مازندرانی، همان، مقدمه، ص 10.
86ـ ر.ک: سیدمرتضی، همان، ج 1، ص 409.
87ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک: مدرسی طباطبایی، همان، ص 67-68.
88ـ در این باره ر.ک: تطور الفکر السیاسی الشیعی من نظریة الشوری الی ولایة الفقیه، فصل الموقف من الخمس.
89ـ روایات دیگر تحریف در بخش نوادر کتاب القرآن آمدهاست.
90ـ برای نمونه ر.ک: محمدهادی معرفت، صیانة القرآن من التحریف.
91ـ درباره عیاشی و قمی به کتاب تفسیرشان مراجعه کنید و درباره نوبختیان ر.ک: مکدر موت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص125-134
92ـ برای نمونه ر.ک: نجاشی، همان، ص 440 و نیز ر.ک: مدرسی طباطبایی، همان، ص 144.
93ـ ر.ک: کلینی، همان، ج 1، ص 525-534.
94ـ ر.ک: شیخ مفید، تصحیح، ص 135-136 و نیز همو، المسائل السرویة، ص 46، 72-73.
/س