دوست یابی (قسمت سوم)
نويسنده: حسين شاهد خطيبي
پايه هاى دوستى 2 (اعتماد به دوستان)
اينك چنانچه دوستى كه داراى اين خويهاى پسنديده و آراسته به اين صفات حسنه باشد برگزيده اى و قطعا از كسانى كه به او وثوق دارى و دلت به او آرام و مطمئن است وى را براى خود ذخيره كن تا محل مشورت وگنجينه اسرار و اخبار تو باشد .
روشن است كه هر اندازه محبت و دوسـتـى مـيان دوستان زياد شود وثوق و اعتماد آنها به يكديگر نيز فزونى مى يابد, از اين رو امام صـادق (ع )فـرمـوده اسـت : كـسـى كـه اعـتـمادش به رهن و گرو بيش از اعتمادش به دوست باشدخداوند از او بيزار است . آرى چـون وجـدان بـيشتر مردم تباه شده و انديشه هاى پليد درون آنها را فرا گرفته وفادارى در ميان آنها كاستى پيدا كرده و اخلاص آنها ضعيف گرديده و ورع و پرهيزگارى خود رابر نفوس از دسـت داده و يـا چـنان كه بايد به دلهاى آنها راه نيافته است لذا مقتضاى دورانديشى آن است كه انـسـان بـه هر كسى كه با او ديدار و همنشين مى شود اعتماد نكندمگر آن كه در مدتى طولانى با دقـت و بـاريك بينى او را آزمايش كرده باشد, از اين رو اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : همه محبت خـود را بـه دوسـتـت نـثـار كـن لـيـكن همه اطمينان را نسبت به او نداشته باش , درباره او همه همدرديها و مواسات را به كار بر اما همه اسرارترا به او مرسان تا حق حكمت و مصلحت را رعايت و حقوق واجب دوست را ادا كرده باشى. نيز فرموده است : به كسى كه رازت را فاش كند اعتماد مكن. امـام صـادق (ع ) فـرمـوده است : به دوستت اعتماد كامل نداشته باش چه سرعت گرايش هرگز برگردانيده و فسخ نمى شود.
همچنين براى تو لذت انگيز است كه به همين گونه با او رفتاركنى و اخبار و اسرار خـويـش را بـه او بـسپارى , و در اين امر بر او و بر تو باكى نيست زيرااين مقتضاى طبيعت ياران و دوسـتـان اسـت .
لـيـكـن بـر توست كه اسرار دوستت را محفوظبدارى و از افشاى آنها به ديگران خوددارى كنى زيرا اگر به چنين كارى اقدام كنى پيمان برادرى و دوستى را نقض و به او خيانت كـرده و فـريـبش داده اى , و آن كه به دوستش خيانت كند و او را فريب دهد دوست و برادر نيست .
چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : مجالس امانت است و روا نيست دوستى راز دوست خود را فاش كند.
آن حضرت در وصيت خود به ابى ذر فرموده است : اى اباذر مجالس امانت است وافشاى راز برادر دينى خيانت مى باشد. اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : به كسى كه رازت را فاش كند اعتماد مكن. امام باقر(ع ) فرموده است :
از جمله خيانتها آن است كه راز دوستت را بازگوكنى . امـام موسى بن جعفر(ع ) فرموده است : بر ضد دوستت چيزى را بازگو مكن كه او را بدنام كنى و جـوانـمـردى او را از ميان برى كه در اين صورت از جمله كسانى خواهى بود كه خداوند در كتاب خـود دربـاره آنـهـا فـرمـوده اسـت : ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة في الذين آمنوا لهم عذاب اليم.
بـايد بسيار بر حذر باشى از اين كه اسرار خويش را نزد كسى بسپارى كه او را بر آنها امين نمى دانى بلكه بايد آنها را نزد كسى بگذارى كه به او كمال وثوق و اعتماد را دارى و اگرچنين انسان امينى را نـمى يابى آنها را در نزد خودت نگهدار زيرا نگهداشتن آنها در نزدخود بهتراست از اين كه آنها را نـزد غير امين فاش كنى .
چنان كه اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : راز خويش را جز به مؤمن وفادار مسپار. امام باقر(ع ) فرموده است : بحق و شايستگى قيام كن , و از آنچه به تو مربوط نيست دورى گزين , از دشمنت بپرهيز, و از دوست خويشاوندت بپرهيز مگر آن كه امين باشد.
امـام صـادق (ع ) بـه يـكـى از دوستانش فرموده است : ر مردم را بشناس , و كسى را كه ازآنها مـى شـناسى ناشناخته گير, و اگر تو را صد دوست است نود و نه تن آنها را حذف كن واز يك تن باقيمانده برحذر باش .
نيز فرموده است : از كسى كه بيش از همه به او اعتماد دارى برحذر باش چه مردم دشمن نعمتها هستند.
براى انسان پسنديده نيست كه همه اسرار خود را حتى به دوست امين و مورد اعتمادخود بسپارد زيـرا مـحـتـمـل اسـت در او - اگـر چـه پس از مدتى - دگرگونى و تبدل پديد آيدبلكه خرد و دورانديشى حكم مى كند كه او را به چيزى از اسرار خود آگاه نكند جز به آنچه اگر روزى دشمن شـود نـتواند بوسيله آن به او زيان رساند,
چنان كه امام صادق (ع )فرموده است : دوست خود را به راز خود آگاه مكن جز به آنچه اگر دشمنت بر آن آگاه شود نتواند به تو زيانى برساند, زيرا دوست ممكن است روزى دشمن شود.
بـه هـمـين سبب مشاهده مى شود برخى از شاعران در پرهيز از دوستان از بيم آن كه ممكن است سرانجام دگرگون شوند مبالغه بسيار كرده اند, يكى از آنها گفته است :
احذر عدوك مرة ----- واحذر صديقك الف مرة
فلربما انقلب الصدي ----- ق فكان اعرف بالمضره
ديگرى گفته است :
احذر مودة ماذق ----- مزج المرارة بالحلاوه
يحصى الذنوب عليك اي ----- ام الصداقة للعداوه
اين امر به دوستى نزديكتر است. نـيز: هرگاه يكى از شما برادر مسلمانش را دوست بدارد از نام و نام پدر و قبيله وعشيره اش از او بـپـرسـد چـه اين امر از حقوق واجب است و صدق برادرى و دوستى اقتضاء مى كند كه آنها را از او بپرسد وگرنه شناخت وى احمقانه است .
نـيـز: هـرگـاه يـكـى از شما با كسى پيوند برادرى و دوستى برقرار كرد از نام و نام پدر و قبيله و مـنـزلش بپرسد چه اين امر از حقوق واجب باعث صفاى برادرى است وگرنه دوستى آنها احمقانه است.
نيز: هرگاه كسى را دوست بدارى نام و نام پدر و منزلش را از او بپرس , اگر بيمار بود از اوعيادت و اگر به كارى مشغول است او را يارى كن .
نيز: ناتوانترين مردم كسى است كه شخصى را ببيند و از او خوشش آيد ليكن از نام ونسب و محل او نپرسد.
آنچه بر دوستى و محبت مى افزايد آن است كه دوست خود را به نامى كه نزد او محبوبتراست صدا كـنـى تا اين كه در دل او محبوب و در نزد او نزديك و مقرب باشى , از اين روپيامبر خدا(ص ) براى گـراميداشت اصحابش آنان را با كنيه خطاب و با نامى كه نزد آنهامحبوتر بود صدا مى كرد .
همان حضرت فرموده است : سه چيز است كه محبت انسان رانسبت به برادر مسلمانش صفا مى دهد, اين كـه بـا خوشرويى او را ديدار كند, هرگاه نزد اوبنشيند جا برايش باز كند, و او را به نامى كه نزد او محبوبتر است صدا كند.
ديـل كارنگى گفته است : اگر مى خواهى مردم تو را دوست بدارند قاعده شماره 3 رارعايت كن : به ياد داشته باش كه نام انسان نزد او از هر چيزى زيباتر و محبوبتر است .
و هرگاه آن رهنمودها و اندرزهايى را كه از سرچشمه جوشان علوم اهل بيت (ع ) اخذ شده و لبريز از حكمتها و مصلحتهاست به ياد داشته باشى ناگزير ازدوستى و همنشينى با دروغگويان دورى خواهى كرد, و با راستگويان همنشين خواهى شد . بنابراين تكذيب گفتار دوستان چه موردى خواهد داشت ؟ امام حسن مجتبى (ع ) درباره صفات كسى كه شايسته دوستى است فرموده است : واگر سخن بگويى گفتارت را تصديق كند.
امـام صـادق (ع ) فرموده است : چرا با يكديگر دشمنى مى كنيد, هر گاه چيز ناخوشايندى از برادر دينى شما به يكى از شما برسد او را ديدار كند و از او بپرسد چنانچه بگويد من اين كار را نكرده ام او را تصديق كند, و اگر بگويد: من كرده ام از او بخواهد كه توبه كند. نيز فرموده است : هر گاه از برادر دينى شما چيزى به شما برسد, و اگر بگويد: من آن رانگفته ام , از او بپذير, چه اين در حكم تو به اوست .
نـيـز: اگـر از بـرادر ديـنـى تـو چـيزى به گوش تو برسد و چهل نفر گواهى دهند كه آن را از اوشنيده اند, و او بگويد من آن را نگفته ام , از او بپذير. نيز: گوش و چشم خويش را به خاطر برادر دينى خود تكذيب كن , و اگر پنجاه نفرسوگند خور گـواهـى دهـنـد كـه او آن را گـفـتـه اسـت و او بـگـويد: نگفته ام , او را تصديق و آنان را تكذيب كن.
امـا ديـگر مردم مرتكب گناه و بدى مى شوند و خطا و اشتباه ازآنها سر مى زند, بهترين آنها كسى اسـت كـه لـغـزش او كـمـتر, و خطا و اشتباهش ساده ترباشد, همان كسانى كه اشتباهات خود را مى شمرند و لغزشهاى خود را منحصر ومحدود مى كنند چنان كه شاعر گفته است : و من ذاالذى ترضى سجاياه كلها ----- كفى المرء نبلا ان تعد معايبه هـر گاه لغزشى از دوستت سر زد و يا عمل بدى از او بروز كرد يا عيبى در او مشاهده كردى نبايد در بـار نـخـسـت او را مـورد سـرزنـش و سركوفت قرار دهى بلكه بايد در برابرعمل ناخوشايند او شـكـيـبـايـى ورزى و از لـغـزش او چشم بپوشى و او را ببخشى و به اندازه توان خويش عمل او را پـرده پوشى كنى .
چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هر كس در برادر دينى خود چيز بدى را سراغ دارد و آن را پوشيده نگهدارد خداوند در روزقيامت بر اعمال بد او پرده خواهد كشيد.
امـام صـادق (ع ) فرموده است : هرگاه در برادر دينى خود بخل و تنگ نظرى مشاهد كردى آن را مستور بدار. گـمان مكن كه در دوست تو انحرافى پديد آمده كه سزاوار است از او دورى , و يا به ميثاق دوستى پـشـت پـا زده شود و بايد از او جدايى جست بلكه بايد دانست كه سنت و روش عموم مردم همين است .
اگر بخواهى پايبند آن باشى كه جز با كسى كه در او عيبى نيست برادرى و دوستى كنى بايد بدانى كـه بـى دوسـت خـواهى ماند, چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : آن كه جز باكسى كه در او عيبى نيست دوستى نمى كند دوستانش اندك خواهند بود.
شاعر گفته است :
اتطلب صاحبا لاعيب فيه ----- واى الناس ليس له عيوب
روايـت شـده اسـت گـروهـى نـزد امـام صادق (ع ) حضور داشتند و آن حضرت براى آنان حديث مى فرمود, ناگهان يكى از آنان از مردى سخن به ميان آورد و از او بدگويى وشكايت كرد, امام (ع ) فرمود: تو را با همه برادر دينى خود چه كار, و كدامند مردان مهذب و پاكيزه .
آنـچـه در ايـن مـوارد بر تو واجب است اين است كه دوستت را با مدارا و نرمى به راه درست ارشاد كنى , و به طريقى نيكو موارد اشتباه وى را به او گوشزد سازى و به نحوى خوب و پسنديده وى را انـدرز دهى و اين امر نبايد از حد ميان او و تو تجاوز كند زيرا دراين صورت تاثير آن كاملتر و اقدام تو بيشتر سزاوار قدردانى و تحسين خواهد بود.
پـيامبر خدا(ص ) فرموده است :
مسلمان آيينه برادر مسلمان خويش است , اگر از برادردينى خود لغزشى ديديد با او ضديت نكنيد بلكه خود را به جاى او قرار دهيد و با نرمى و مدارا او را اندرز داده راهنمايى كنيد.
زيـرا هر گاه چنين نكنى و از اندرز و ارشاد او باز ايستى اسلام تو را به رابطه برادرى خائن و قطع كننده رشته دوستى به شمار مى آورد, چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : كسى كه برادر دينى خود را مشغول به امر ناخوشايندى ببيند و او را از آن باز ندارد به او خيانت كرده است .
بـرايـت مـيسر است كه اين گونه موارد خود را به درجات برجسته رشد و كمال برسانى ودر اوج نـمـونـه اى عـالـى از اخـلاق و رفتار قرارگيرى بدين گونه كه در برابر بدى او نيكى ودر مقابل بـدرفـتـارى و جـفاى او وفا كنى تا با اين روش در زمره كسانى در آبى كه خداونددر توصيف آنها فرموده است : ويدرون بالحسنة السيئة. اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : برادر دينى خود را با احسان به او سرزنش , و شر او را بابخشش به او دفع كن.
نـيـز: از بـرادر ديـنـى خـود فـرمانبردارى كن هر چند تو را نافرمانى كند, و به او بپيوند هرچند بدرفتارى كند.
بايد دانست كه سرزنش زياد سبب ايجاد دشمنى و كينه ورزى مى شود چنان كه اميرمؤمنان (ع ) به فـرزنـدش امـام حسن (ع ) وصيت كرده و فرموده است : برادر دينى خودرا با همه آنچه در اوست تحمل كن چه سرزنش زياد كينه به بار مى آورد و به سوى دشمنى مى كشاند.
نـيـز: هـر كـس بـرادر ديـنـى خـود را در بـرابـر هـر گـنـاهـى سـرزنـش كـنـد دشـمـنانش زيادمى شود.
نيز: لغزش دوستت را براى زمان حمله دشمنت تحمل كن.
امـام هـادى (ع ) فـرمـوده اسـت : سـرزنـش كـلـيـد دشـمـنـى اسـت , و سـرزنـش بـهـتـر از كينه ورزى است .
از ايـن رو پـيامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) پيگيرى لغزشهاى دوستان و بازخواست ازآنان و در نـتيجه به درشتى و عنف با آنها رفتار كردن را از زشت ترين و در نزد خداوندمنفورترين اعمال شمرده اند.
پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هر كس لغزشهاى برادر دينى خود را پيگيرى كند خداوندلغزشهاى او را پـيـگـيرى خواهد كرد و كسى كه خداوند لغزشهايش را پيگيرى كند او راخوار و رسوا خواهد كرد هر چند در درون خانه اش غنوده باشد.
امـام باقر(ع ) فرموده است : بيشترين چيزى كه بنده را به كفر نزديك مى كند آن است كه باكسى برادر دينى باشد ليكن لغزشها و اشتباهات او را ضبط كند تا روزى به وسيله آنها اورا مورد درشتى و بدرفتارى قرار دهد.
امـام صـادق (ع ) فرموده است : بيشترين چيزى كه بنده را از درگاه خداوند دور مى كند آن است كـه انـسـان بـا كسى دوستى كند و در همين حال لغزشهاى او را ضبط كند تا روزى آنهارا وسيله سرزنش وى قرار دهد. كـسـى كـه لـغـزشـهـاى مـردم را پـيـگـيرى كند طبعا دوستى براى او باقى نمى ماند .
چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : عيبجوى مردم مباش تا بى دوست نمانى . چـشـمـپوشى از گناه و فراموش كردن بديها و به ياد آوردن خوبيها و نيكيها از فضيلتها وصفات پسنديده اى است كه ائمه اهل بيت (ع ) به آنها اشاره كرده اند و آنها را ستوده اند.
امـيرمؤمنان (ع ) فرموده است : بر تو باد به مدارا كردن با مردم , و احترام دانشمندان , وگذشت از لغزشهاى دوستان .
امام عسكرى (ع ) فرموده است : بهترين دوستانت كسى است كه گناهت را فراموش كند واحسانى را كه به او كرده اى به ياد آورد. احـمـدبـن حـسـيـن كـاتب ابى الفياض روايت كرده كه در مجلس على بن موسى الرضا(ع )حضور داشتيم , مردى از دوستش شكايت كرد,
امام رضا(ع ) اين ابيات را قرائت فرمود:
اعذر اءخاك على ذنوبه ----- واستر و غط على عيوبه
واصبر على بهت السفيه ----- وللزمان على خطوبه
ودع الجواب تفضلا ----- وكل الظلوم الى حسيبه
در كـتاب عيون اخبارالرضا(ع ) به طور مسند از آن حضرت روايت شده كه فرموده است :مامون به مـن گـفـت : آيا چيزى از شعر به خاطر دارى ؟
گفتم : خيلى از آن به خاطر دارم ,گفت : آنچه را درباره سكوت در برابر نادان به خاطر دارى برايم بخوان , گفتم :
انى ليهجرني الصديق تجنبا ----- فاريه ان لهجره اسبابا
واراه ان عاتبته اغريته ----- فارى له ترك العتاب عتابا
واذا ابتليت بجاهل متحكم ----- يجد المحال من الامور صوابا
اوليته منى السكوت و ربما ----- كان السكوت عن الجواب جوابا
مامون گفت : گوينده آنها كيست ؟
پاسخ دادم : يكى از جوانان ما.
گـفـت : بـهـترين اشعارى را كه درباره جلب دشمن تا آنگاه كه دوست شود به خاطر دارى برايم بخوان .
گفتم :
وذي غلة سالمته فقهر ته ----- فاوقرته منى بعفو التحمل
و من لم يدافع سيئات عدوه ----- باحسانه لم ياخذالقول من عل
كـسـى كه از لغزشهاى دوستش گذشت نمى كند, و از خطاهاى برادر دينى خود چشم نمى پوشد بـراى او بـرادرى ارزنده و دوستى گرم و صميمى باقى نخواهد ماند, چنان كه بشاربن برد گفته است :
وكنت اذا الصديق اراد غيظى ----- واشرقني على حنق بريقى
غفرت ذنوبه وصفحت عنه ----- مخافة ان اعيش بلا صديق
ديگرى گفته است :
اذا كنت في كل الامور معاتبا ----- صديقك لم تلق الذي لاتعاتبه
فعش واحدا او صل اخاك فا نه ----- مقارف ذنب مرة ومجانبه
بنابراين دوست تو ممكن است گاهى در گفتار يا كردار به تو بدى كند همچنين تو با او به بدى رفتار كنى , اما اين امر نبايد شـمـا را از مـحـدوده بـرادرى و دوسـتى بيرون برد, چه لغزش و درافتادن مقتضاى نهاد انسان و سـرشت اوست . از اين رو بر تو لازم است عذربرادر دينى خود را به هنگامى كه عذرخواهى مى كند بـپـذيـرى زيـرا آن كـه پـوزشـخواهى مى كند تبهكار شمرده نمى شود, و قبول پوزش شيوه افراد بزرگوار است چنان كه گفته اند: العذر عند كرام الناس مقبول پيامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) نظرها و انديشه ها را به اهميت اين امر متوجه ساخته اند زيرا عذرپذيرى در دوستى و نزديكى مردم به يكديگر داراى تاثير فوق العاده است .
پـيـامبر خدا(ص ) فرموده است : هرگاه كسى نزد برادر مسلمان خود عذرخواهى كند و اونپذيرد وى مانند كسى كه در راهها ماليات (غيرقانونى ) مى گيرد گنهكار است.
نـيـز: كـسـى كـه از او عـذر كـارى خواسته شود و وى نپذيرد در كنار حوض بر من واردنخواهد شد.
نيز: كسى كه برادر مسلمانش در امرى اقامه عذر كند بايد از او بپذيرد خواه به حق باشديا باطل و اگر نپذيرد در كنار حوض بر من وارد نخواهد شد.
نيز: آيا شما را آگاه نكنم كه بدان شما كيانند؟ گفتند: چرا اگر بخواهى اى پيامبر خدا.
فرمود: بدان شما آنانى هستند كه تنها زندگى مى كنند, و بنده خود را تازيانه مى زنند, واز كمك دريغ مى كنند.
فرمود: آيا شما را از بدترين شما خبر ندهم ؟ گفتند: چرا اگر بخواهى اى پيامبر خدا.
فرمود: كسى كه از مردم نفرت دارد و مردم از او متنفرند. فرمود: آيا شما را به بدتر از آن خبر ندهم ؟
گفتند: چرا اگر بخواهى اى پيامبر خدا. فرمود: آنانى كه از لغزشها پوزش نمى طلبند, و عذر را نمى پذيرند, و گناه رانمى بخشند. فرمود: آيا شما را به بدتر از آن خبر ندهم ؟
گفتند: چرا اى پيامبر خدا. فرمود: كسى كه به خير او اميدى نيست , و از شر او ايمنى نيست .
اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : عذر برادر دينى خود را بپذير و اگر عذرى ندارد عذرى برايش پيدا كن.
مسلم بن وابصه اين معنا را اخذ كرده و گفته است :
اذا ما اتت من صاحب لك زلة ----- فكن انت محتالا لزلته عذرا
ديگرى گفته است :
اذا اعتذر الصديق اليك يوما ----- من التقصير عذر اخ مقر
فصنه عن جفائك واعف عنه ----- فان العفو شيمة كل حر
بـلكه اگر بدانى دوست تو در عذرى كه اقامه مى كند دروغگوست بر توست كه عذرش رابپذيرى . چـنـان كـه امـيرمؤمنان (ع ) فرموده است : هر كس از تو پوزش خواست بايد از اوبپذيرى اگرچه بدانى دروغگوست .
آدمـى بـر حـسب طبع انسان سردماغى را كه موجب فرح و شادى او مى شود دوست دارد,و عمل نـيـك او را قـدردانـى مى كند . از اين رو پيامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) تشويق كرده اند كه هر دوسـتـى بـكوشد بر دوستش سرور و شادى وارد كند تا محبت و دلبستگى او نسبت به وى فزونى يابد, و اين عمل را از برترين اعمال و محبوبترين آنها نزد خداوندشمرده اند.
پيامبر گرامى (ص ) فرموده است : برترين اعمال آن است كه دل برادر دينى خود را شاد ويا وام او را برآورده كنى.
نيز: محبوبترين اعمال نزد خداوند وارد كردن سرور و شادمانى بر مؤمن است.
نـيـز: هـر كس برادر دينى خود را با چيزى كه موجب خوشحالى او مى شود ديدار كند تا اورا شاد سازد خداوند در روزى كه او را ديدار مى كند شادمان خواهد كرد.
اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : هر كس برادر مؤمن خود را خوشحال كند, اهل بيت (ع ) راخوشحال كـرده و كـسـى كـه اهـل بيت (ع ) را خوشحال كند پيامبر خدا را خوشحال كرده و آن كه پيامبر را خـوشحال كند خداوند را خرسند كرده و كسى كه خدا را خرسند كند حق است بر خداوند كه او را مسرور سازد و در بهشت خود جاى دهد
امام باقر(ع ) فرموده است : لبخند انسان به روى برادر مؤمنش حسنه و گرد و خاشاك را ازاو دور كـردن نـيـز حسنه است , و خداوند به چيزى كه نزد او محبوبتر از وارد كردن سروربر مؤمن باشد عبادت نشده است .
امـام صـادق فـرمـوده است : كسى كه سرورى بر برادر مؤمنش وارد كند به خدا سوگند آن را بر پيامبر خدا(ص ) وارد كرده و كسى كه سرورى بر پيامبر خدا(ص ) وارد كند آن را برخدا وارد كرده و آن كـه سرورى بر خدا وارد كند به خدا سوگند پروردگار در روزرستاخيز او را در بهشت داور قرار خواهد داد.
آن حـضـرت در وصـيـت خـود بـه عبداللّه بن جندب فرموده است : اى پسر جندب كسى كه شاد مـى شـود از ايـن كه خداوند حورالعين به او تزويج كند و او را به سمت نور روانه سازدبايد بر برادر مؤمنش شادى و سرور وارد كند
نـيز: كسى كه مسلمانى را شاد كند خداوند از اين شادى صورت زيبايى مى آفريند كه اورا از آفات دنـيا و هول و هراسهاى آخرت حفظ مى كند, در كفن و حشر و نشر با اوخواهد بود تا آنگاه كه او را در پيشگاه خداوند متوقف سازد و به او مى گويد: تو كيستى به خدا سوگند اگر دنيا را به تو بدهم هـرگـز پـاداش آنـچـه تو نسبت به من انجام داده اى نخواهد بود .
پاسخ مى دهد: من همان شادى هستم كه تو در دنيا بر برادر مؤمن خود واردكردى.
نـيـز: هـنـگـامى كه خداوند مؤمن را از گورش برمى انگيزاند به همراه او شبيه وى از قبربيرون مـى آيـد و در پـيـشاپيش او گام برمى دارد و هر زمان مؤمن با يكى از هراسهاى روزقيامت روبرو مـى شـود بـه او مـى گويد: بيتابى مكن و اندوهگين مباش و به سرور و كرامت از سوى حق تعالى شـادمان باش تا آنگاه كه در پيشگاه خداوند متوقف مى شود .حق تعالى حساب آسانى از او به عمل مـى آورد و دسـتـور مـى دهد به بهشت روانه شود, در اين هنگام شبيه او در پيشاپيش وى حركت مـى كند و مؤمن به او مى گويد: خدا تو را رحمت كند چه نيكو كسى بود كه با من از گورم بيرون آمـدى و پـيوسته مرا به سرور و كرامت ازسوى خداوند بشارت دادى تا آنگاه كه من آن را مشاهده كـردم اكـنون بگو تو كيستى ؟
پاسخ مى دهد: من همان سرور و شادى هستم كه تو آن را در دنيا بر بـرادر مـؤمـن خـود واردكـرده بـودى , خـداونـد مـرا از آن سـرور و شـادى آفـريد تا به تو مژده دهم .
بـه هـمان اندازه كه خداوند وارد كردن سرور را بر برادر مؤمن دوست مى دارد بدى كردن به او را نـاخوش و مكروه مى شمارد. تا آن جا كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هر كس برادر دينى خود را بـه چـيـزى كـه مـوجـب رنـجـش اوست ديدار كند تا او را برنجاند خداونددر روز رستاخيز او را مى رنجاند و از ساحت قرب خود دور مى گرداند.
نـيز: هر كس برادر مؤمنش را به آنچه او را مى آزارد ديدار كند تا او را آزار دهد خداونداو را پس از ديدار با خود آزار خواهد داد. اسـتاد ديل كارنگى درباره اين موضوع زير عنوان چگونه مردم به تو شاد مى شوند به بحث خاصى پـرداخـتـه و در آن روشن ساخته كه گفتگو با مردم به آنچه آنها را خوشحال مى كند از مهمترين عـوامـل در به دست آوردن دوستان و تاثير در آنهاست سپس بحث خود را با اين جمله كوتاه پايان داده است كه : اگر مى خواهى مردم تو را دوست بدارند از قاعده شماره (5) پيروى كن : در آنچه شنونده ات را خوشحال مى كند و از آن لذت مى برد سخن گوى .
****
پايه هاى دوستى 3 (یاری دوستان)
نـيز فرموده است : برادر دينى خود را چه ستمكار باشد و چه ستمديده يارى كن. معناى ايـن سخن آن است كه اگر او را ستمكار ديدى حق او بر تو ايجاب مى كند كه نزد او روى و او را از ستم كردن بازدارى , و اگر او را ستمديده يافتى از حقوق او بر توست كه نزد او بشتابى و ستم را از او دور كـنـى , اگر چنين كنى دوست خود را چه ظالم باشد و چه مظلوم يارى كرده اى . از پيامبر خـدا(ص ) پرسيدند چگونه در صورتى كه ستمكار باشد او را يارى كند؟ فرمود: او را از ستم كردن باز دارد. از امـام حـسـين (ع ) معناى نجدت را پرسيدند, فرمود: اقدام به هنگام سختى ,صبر در وقت مصيبت و دفاع از دوستان . امام صادق (ع ) فرموده است : هر مؤمنى برادر مؤمنش را در حالى كه مى تواند او را يارى كند خوار سازد خداوند او را در دنيا و آخرت خوار خواهد كرد, و اگر او را يارى كندعمل او از روزه يك ماه و اعتكاف در مسجدالحرام افضل خواهد بود.
نـيز: هر مؤمنى برادر دينى خود را در صورتى كه قادر به نصرت اوست يارى دهدخداوند او را در دنيا و آخرت يارى خواهد كرد, و هر مؤمنى برادر دينى خود را درصورتى كه قدرت بر يارى او دارد خـوار كـنـد خـداوند در دنيا و آخرت او را خوار خواهدساخت. زيرا خوار كردن دوست و دسـت بـاز داشـتن از يارى او از زشت ترين صفات به شمار مى رود و دوست شايسته هرگز داراى چـنين صفتى نخواهد بود, از اين رو اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : بدترين دوستان كسى است كه دوستش را خوار مى كند. بـاشـكـوهـتـرين مظاهر نصرت كه بيانگر اخلاص سرشار و وفادارى صادقانه و رسوخ محبت است نـصـرت دوسـت در حـال غـيـبت اوست , زيرا اين محبت از شايبه تملق وچاپلوسى پاك و از ريا و خـودنـمايى به دور است , از اين رو پيامبر اكرم (ص ) فرموده است :هر كس دوستش را در غياب او يارى كند خداوند در دنيا و آخرت او را يارى خواهدكرد. رفـع عيب از دوست يارى دوست به شمار مى آيد و انسان گريزى از آن ندارد و بر اوواجب است تا آن جـا كه مى تواند غيبت را رد و از او دفاع كند, چنان كه پيامبر خدا(ص )فرموده است : كسى كه بـه برادر مؤمنش كمك كند و غيبتى را كه در مجلسى از اومى شنود رد كند خداوند هزار باب شر را در دنيا و آخرت به روى او مى بندد, و اگر آن رارد نكند در حالى كه بر رد آن توانايى دارد گناه كسى را دارد كه هفتاد بار او را غيبت كرده باشد.
نـيز: كسى كه در نزد او از برادر مسلمانش غيبت شود و وى در حالى كه بر يارى اوتوانايى دارد او را يارى نكند خداوند او را در دنيا و آخرت خوار خواهد كرد.
امام صادق (ع ) فرموده است : كسى كه در نزد او برادر مؤمنش غيبت شود و وى او راكمك و يارى دهد, خداوند در دنيا و آخرت او را يارى خواهد كرد, و كسى كه در نزد اوبرادر مؤمنش غيبت شود و او را يارى و از او دفاع نكند خداوند او را در دنيا و آخرت پست و خوار خواهد كرد.
بنابراين گردش روزگـار بـر يك طريقه پايدار نيست و انسان بريك وضع باقى نمى ماند, اين سنت خداوند در اين جهان است , ولن تجد لسنة اللّه تبديلا بـنـابـراين دوست راستين كسى است كه در همه شرايط و احوال در كنار دوست خودبايستد و در شادى و غم با او سهيم بماند و در سختى و رفاه با او مشاركت داشته باشد, واز همين راه دوست از غـيـر دوسـت مـشـخـص و مـمـتـاز و حـقـايـق آشكار و مقاصد و نيات آزمون مى شود .
از اين رو اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : در سختى دوستى آشكارمى شود. نيز: در تنگنا حسن همدردى دوست آشكار مى شود. نيز: دوست تو كسى است كه در سختى با تو همدردى و مواسات كند. نيز: برترين جوانمردى برادرى صادقانه در سختى و رفاه است. و اين نوع دوستان در هر زمان و مكان بسيار اندكند, چنان كه فرموده است :
و ما اكثر الاخوان حين تعدهم ----- ولكنهم في النائبات قليل
بـراستى دوستان واقعى همينها هستند, كه اگر انسان به آنها دست يابد واجب است به آنهاببالد و افـتخار كند و در حفظ آنها حريص و كوشا باشد, آنها در سختيها شناخته مى شوندو در بدبختيها و مـصـيـبـتها ظاهر مى گردند .
به يكى از حكيمان گفته شد: به چه چيز دوست شناخته مى شود؟ پاسخ داد: در سختيها, چه در حال رفاه و آسايش همه انسانهادوست اند.
شاعر گفته است :
جزى اللّه الشدائد كل خير ----- عرفت بها عدوى من صديقى
ليكن انسان چگونه مى تواند به چنين دوست وفادار و امينى در اين روزگار دست يابد,روزگارى كه امام صادق (ع ) درباره آن فرموده است : براى مردم زمانى فرا مى رسد كه درآن چيزى نفيس و كميابتر از دوستى دمساز يا به دست آوردن درهمى از حلال نيست . اى بـرادر مسلمان براى دست يافتن به چنين دوستى در هر جا به جستجو و كاوش بپرداز,چه آن گنجى پرارزش و غنيمتى بزرگ است و در غير او خير و فايده اى نيست , چه ديگران با هر شرايطى دگرگون و با هر راى و عقيده اى همراه مى شوند, و مانند حرباء(چلپاسه ) به هر رنگى درمى آيند, اميرمؤمنان (ع ) درباره اينان فرموده است :
ولاخير في ود امرى ء متلون ----- اذا الريح مالت مال حيث تميل
آرى دوست صالح و شايسته براى دوستش در دنيا و آخرت سودمند است : اما در دنيا به هنگام ترس و وحشت انيس و همدم , و در وقت سختى و شدت يار ومددكار و در برابر دشمنانش ياور و پشتيبان است . امـا در آخـرت شـفـيع او در پيشگاه پروردگار است , چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : زياد دوست به دست آوريد چه براى هر مؤمن شفاعتى است. آن حـضرت به فضل بن عبدالملك فرمود: مؤمن به اين سبب مؤمن ناميده شده كه به خداوند پناه آورد . و خـداونـد امـان او را مـى پـذيرد .
سپس فرمود: آيا نشنيده اى كه خداونددرباره دشمنانتان فرموده است : روز قيامت هنگامى كه مى بيند يكى از شما براى دوستش شفاعت مى كند مى گويد:
فمالنا من شافعين ولاصديق حميم
امـا هـمـنـشـيـن بـد هم در دنيا و هم در آخرت به دوست خود زيان مى رساند . در دنيا او رابدنام مـى كـنـد, اخلاق او را تغيير مى دهد, اعتقادات او را دگرگون مى سازد و سرانجام او رادر وادى هـلاكـت سـرنـگـون مى كند .
و در آخرت از شدت پشيمانى از همنشينى و پيروى اودست خود را مـى گـزد و مـى گـويـد:
يـا ويـلـتـى لـيـتـني لم اتخذ فلانا خليلا .
لقد اضلني عن الذكربعد اذ جائني.
هـرگـاه مطلوب خود را به كف آوردى و به آرزوى خود دست يافتى و چنين دوست شايسته اى را پيدا كردى بر توست كه در همه مسايل و مشكلات او را پشتيبانى و يارى كنى و در همه پيشامدها و گـرفـتـاريـهـاى وى در كنار او باشى , چه اين امر از بزرگترين طاعات و برترين وسايل تقرب به خداوند به شمار مى آيد, چنان كه از پيامبر خدا(ص ) وائمه اهل بيت (ع ) روايت شده است : پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هر گاه برادر مؤمن خود را در حاجتى كه دارد كمك كنم نزد من محبوبتر از روزه رمضان و اعتكاف در آن است. نـيـز: سـه چيز است كه اين امت طاقت آن را ندارد: مواسات با برادر دينى در مال خود,انصاف با مردم هر چند به زيان خود باشد و ياد خدا در همه احوال . نـيز: هر كس حاجت برادر مؤمنش را برآورد خداوند حوايج بسيارى را برايش برآورده خواهد كرد كـه يـكـى از آنها بهشت است . و هر كس برادر مؤمن برهنه خود را بپوشاندخداوند به او سندس و اسـتـبرق و ديباى بهشتى خواهد پوشانيد, و مادام كه نخى از آن برتن او باقى است وى در رضوان الـهـى بـه سـر خواهد برد .
و هر كس برادر مؤمن تشنه كامش را سيراب كند خداوند او را از رحيق مـخـتوم سيراب خواهد كرد .
و كسى كه به برادر مؤمنش خدمت كند خداوند ولدان مخلدين را به خدمت او خواهد گماشت و او رادر كنار اولياى پاك خود جاى خواهد داد . و كسى كه برادر مؤمن خـود را بـر مـركبش سواركند خداوند او را بر ناقه اى از ناقه هاى بهشتى سوار و در روز قيامت در برابر فرشتگان مقرب به او مباهات خواهد كرد و كسى كه زنى را به همسرى برادر مؤمنش درآورد تا به او انس گيرد و كمك كار او باشد و به او آسايش يابد خداوند حوريه اى از حوريان بهشتى را به او تزويج خواهد كرد و او را با دوستان خود از صديقان خاندان پيامبرش (ص ) ودوستان و مؤمنان به او مـانـوس و هـمـدم خـواهـد ساخت . و هر كس برادر مؤمنش را دربرابر حاكم ستمگر يارى كند خداوند او را درگذشتن از صراط به هنگامى كه قدمهامى لغزد يارى خواهد كرد .
و كسى كه برادر مـؤمنش را در خانه اش ديدار كند بدون آن كه نيازى به او داشته باشد خداوند او را از زمره زيارت كـنـنـدگـان خـود ثـبـت مـى كـنـد و برخداوند سزاوار است كه زيارت كنندگانش را گرامى بدارد. نيز: هر كس در پى برآوردن حاجت برادر مؤمنش باشد خداوند در پى حاجت اوست . وخداوند در حال كمك به بنده است مادام كه بنده در حال كمك به برادر مؤمنش باشد. نـيز: خداوند فرموده است : انما المؤمنون اخوة آنها حوايج يكديگر را برآورده مى كنند و من حوايج آنها را در روز قيامت برآورده خواهم كرد.
نـيز: هر كس برادر مسلمانش از او وام بخواهد و به او وام ندهد خداوند در روزى كه به نيكوكاران پاداش مى دهد بهشت را بر او حرام مى گرداند.
نـيـز: كسى كه در راه كمك و منفعت برادر دينى خود گام بر دارد ثواب جهادگران در راه خدا براى اوست.
نـيـز: كسى كه به برادر مسلمانش وام مى دهد در برابر هر درهمى كه به او وام داده به اندازه وزن كـوه احـد و كوههاى رضوى و طور سينا, براى او حسنه خواهد بود, و اگر پس از به پايان رسيدن مدت براى طلب خود با او مدارا كند از صراط مانند برق لامع خواهدگذشت بى آن كه بر او عقاب يـا عذابى باشد, و كسى كه برادر مسلمانش از نادارى به اوشكايت برد و او به وى وام ندهد خداوند در روزى كه به نيكوكاران پاداش مى دهدبهشت را بر او حرام مى گرداند. نـيـز: كـسـى كـه به فرياد برادر مسلمانش برسد و او را از غم و اندوه و گرفتارى برهاندخداوند برايش ده حسنه مى نويسد, و او را ده درجه بالا مى برد, و ثواب آزاد كردن ده برده به او مى دهد, و ده بلا را از او دفع مى كند و ده شفاعت در روز قيامت براى او آماده مى كند. همدردى و مواسات با دوستان و احسان به آنان و برآوردن نيازهايشان دلهايشان را ازمحبت لبريز مى كند و دوستى و برادرى را در آنها به وجود مى آورد, چه انسان بر حسب طبيعت و سرشت كسى را كـه بـه او احـسـان مـى كـند يا كار نيكى درباره اش انجام دهددوست مى دارد,
چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : دلها بر اين سرشته شده كه هركس به انسان نيكى كند او را دوست بدارد و هر كس به او بدى كند او را دشمن بدارد. پيامبر اكرم (ص ) اين رابطه مستحكم را كه موجب همبستگى دوستان با يكديگر مى شود وآنها را وا مى دارد كه در خوشيها و ناخوشيها با همديگر مشاركت داشته باشند با اين سخن جاويدان به تصوير مـى كشد كه : مثل مومنان در محبت و رحمت و عطوفت نسبت به يكديگر مثل بدن است كه اگر عـضـوى از آن بـه درد آيـد ديـگـر اعـضـاى بـدن بـا بـى خوابى و تب اظهار ناآرامى و بى قرارى مى كنند.
امـيـرمـؤمـنـان (ع ) فـرمـوده اسـت : آن را كـه بـا مـالـش مـواسـات و هـمـدردى نـمـى كـند دوست مشمار. نـيـز: بـيـست درهم كه در راه خدا به برادر دينى خود بدهم نزد من محبوبتر است از اين كه صد درهم به بينوايان بدهم . نـيـز: شـگـفـت دارم از آن كـه بـا مال خود برده ها را مى خرد چگونه با نيكى و احسان آزاده هارا نمى خرد تا فرمانرواى آنها شود.
نـيز: شگفتا! چه قدر بسيارى از مردم در امور خير بى رغبت اند, شگفت دارم از آن مردى كه برادر ديـنـى او براى برآوردن حاجت خود نزد وى مى آيد و وى خود را شايسته انجام دادن اين كار نيك نـمـى بيند . براستى اگر ما اميد بهشت را نداشتيم , و از آتش دوزخ نمى ترسيديم , و انتظار پاداشى نـداشـتـيم , و از مجازات هراسناك نبوديم براى ما سزاواربود خواستار مكارم اخلاق و صفات نيكو باشيم چه آنها نشان دهنده راه رستگارى ونجاتند. مـيـمون بن مهران نقل كرده است كه : من در نزد حسن بن على (ع ) نشسته بودم , مردى واردشد و عـرض كـرد: اى فـرزنـد پـيامبر خدا! فلان از من طلبى دارد و مى خواهد مرا زندانى كند, امام (ع ) فـرمود: به خدا سوگند مالى نزد من نيست تا حاجتت را برآورم , عرض كرد:پس با او گفتگو كن . راوى مـى گويد: آن حضرت نعلين خود را پوشيد, من عرض كردم : اى فرزند پيامبر خدا! اعتكافت را فـرامـوش كـردى ؟فرمود: فراموش نكرده ام ليكن از پدرم شنيدم كه از پيامبر خدا(ص ) حديث مـى كرد كه فرموده است : كسى كه در برآوردن حاجت برادر مسلمانش بكوشد مانند آن است كه خـداونـد را نـه هـزار سـال عبادت كرده در حالى كه روزها را روزه و شبها را به عبادت گذرانده باشد.
از آن حضرت پرسيدند: برادرى چيست ؟ فرمود: هميارى در سختى و رفاه . پـرسـيـدنـد: جـبـن (تـرس ) چـيـسـت ؟ فـرمـود: گـستاخى نسبت به دوست و روگردانيدن ازدشمن . امام حسين (ع ) فرموده است : هر كس براى رسانيدن خيرى به برادر مؤمنش شتاب ورزدفردا كه بـر خـدا وارد مـى شـود آن را مى يابد, و هر كس براى خدا به برادر مؤمنش احسان كند خداوند در وقـت احـتـيـاج آن را بـه او تـلافى مى كند و از بلاهاى دنيا آنچه بيشتر ازاحسان اوست از او دفع مى كند. امـام زين العابدين (ع ) فرموده است : من از پروردگارم شرم مى كنم كه يكى از برادران (دينى ) را بـبـيـنم و بهشت را براى او از خدا بخواهم در حالى كه در دادن دينار و درهم به او بخل مى ورزم , هـنـگـامى كه قيامت فرا رسد به من گفته خواهد شد اگر بهشت از آن توبود نسبت به آن بسيار بسيار بخيلتر بودى . امـام بـاقـر(ع ) فـرمـوده است : در احسان و نيكى به برادران دينى خود بر يكديگر سبقت گيريد و شـايـسـتـگى آن را داشته باشيد چه بهشت را درى است كه به آن معروف گفته مى شود و تنها كـسـى از آن در داخل مى شود كه در زندگى دنيا كار نيك كرده باشد, چه بنده هنگامى كه براى برآوردن حاجت برادر مؤمنش گام بر مى دارد خداوند دو فرشته رايكى برطرف راست و ديگرى بر جانب چپ او مى گمارد كه پيوسته براى او از خداوندطلب آمرزش كرده و براى برآوردن حاجتش دعا مى كنند.
از ابـى اسـمـاعيل رصافى نقل شده كه گفته است : امام باقر(ع ) به من فرمود: اى ابااسماعيل آيا مـى دانـى پـيـش از اين هرگاه كسى عبايى نداشت و در نزد برخى از برادرانش تكه عباى اضافى وجـود داشـت آن را به او مى دادند تا داراى عبايى شود؟ . عرض كردم :نه , فرمود: و اگر جامه اى نـداشـت تـكه جامه هاى اضافى خود را به او مى دادند تا داراى جامه شود, گفتم : نه , آن حضرت با دست به ران خود زد و فرمود: اينان برادرنيستند.
نيز: هر مؤمنى براى حاجتى نزد برادر خود بيايد - و بى شك اين امر رحمتى از جانب خداوند است كـه او را به سوى وى كشانيده و اسباب رفع حاجت او را برايش فراهم كرده است - چنانچه حاجت او را بـرآورد بـا قبول آن رحمت حق تعالى را پذيرفته است و اگرحاجت او را رد كند در حالى كه تـوانـايـى بـرآوردن آن را دارد رحمت خداوند راكه به سوى او كشانيده شده و اسباب آن را برايش فراهم كرده رد كرده و از خود دور ساخته است .
نيز: هر گاه براى برآوردن حاجت برادر مسلمان خود گام بردارم نزد من محبوبتر است ازاين كه هزار بنده آزاد كنم و هزار اسب را با زين و لگام براى جهاد در راه خدا روانه سازم .
نـيـز: مـؤمـن بـه هـنگامى كه برادر مؤمنش حاجت خود را به او اظهار مى كند و او نمى تواندآن رابـرآورده سـازد و بـر اثـر آن غـمـگـيـن مـى شود خداوند به سبب همين اندوه او را واردبهشت مى كند.
امـام صادق (ع ) فرموده است : از اعمال صالح نيكى به برادران مؤمن و كوشش دربرآوردن حوايج آنهاست .
نيز: كسى كه به خاطر خدا در راه برآوردن حاجت برادر مؤمن خود عرق بر پيشانيش بنشيند ديگر عذاب نخواهد شد.
نيز: به خدا سوگند جز با پرهيزگارى و مجاهده در دنيا و مواسات و همدردى با برادران مؤمن به شفاعت نمى توان رسيد.
نيز: دوستان سه گونه اند: آن كه با جانش مواسات مى كند, و ديگرى كه با مالش اظهارهمدردى مى كند و ديگر كسى است كه كفاف خود را از تو مى گيرد و تو را براى بعضى لذتها مى خواهد پس بايد او را از اهل وثوق نشمارى .
نيز: كسى كه به همراه برادر مؤمنش براى برآوردن حاجت او گام بردارد چه آن رابرآورده كند يا نكند مانند كسى است كه خدا را عبادت كرده است .
بـه مفضل بن عمر فرمود: اى مفضل آنچه را به تو مى گويم بشنو و بدان حق است , آن راپيروى و بـراى بـزرگـان بـرادران مـؤمن خود بازگو كن مفضل گفت : بزرگان برادران مؤمن كيانند؟
فرمود: كسانى هستند كه به برآوردن حوايج برادران مؤمن خود رغبت دارندسپس فرمود: كسى كـه حـاجـت بـرادر مؤمنش را برآورد خداوند در روز قيامت صدهزارحاجت او را كه نخستين آنها بـهشت است برآورده خواهد كرد و از جمله آنها اين است كه خويشاوندان و آشنايان و دوستانش را وارد بهشت مى كند.
نـيـز: كسى كه در راه حاجت برادر مسلمانش بكوشد تا خداوند آن را به دست او جارى وبرآورده سـازد حـق تعالى ثواب يك حج و عمره و اعتكاف دو ماه در مسجدالحرام و روزه آن را برايش ثبت مـى كـند .
و اگر در اين راه بكوشد ليكن خداوند برآوردن آن را در دست او جارى نكند حق تعالى ثواب يك حج و عمره برايش ثبت خواهد كرد. نـيز: كسى كه برادر مؤمنش از روى اضطرار حاجتى از او بخواهد و او در حالى كه توانايى دارد از بـرآوردن آن از سـوى خـود يـا ديـگـرى خـوددارى كـند خداوند در روز قيامت او را در حالى كه دستهايش به گردنش زنجير شده محشور خواهد كرد. آن حـضـرت به مفضل بن عمر فرمود: شيعيان ما را بر دو خصلت بيازماى اگر در آنها بودشيعه ما هـستند و گر نه از آنها سخت دورى كن عرض كردم آن دو خصلت چيست ؟ فرمود: محافظت بر اداى نماز در اوقات آنها و مواسات با برادران دينى هر چند به چيزى اندك باشد. نيز: كسى كه برادر دينى غمزده خود را در صورت توانايى از غم برهاند و او را دربرآوردن حاجتش يـارى كـنـد خـداونـد هفتادودو رحمت برايش ثبت مى كند يكى از آنها راكه اصلاح امور زندگى اوسـت زودتـر شـامـل حالش مى كند و هفتادو يك رحمت ديگر رابراى دفع هول و هراسهاى روز قيامت برايش ذخيره مى سازد.
نـيـز: خـداونـد پيوسته در پى كمك به مؤمن است مادام كه مؤمن در پى كمك به برادرمؤمنش باشد, پس از موعظه ها سود بريد و در امور خيريه رغبت داشته باشيد.
نـيـز: كـسـى كـه بـر بـرادر مـؤمنش لباس زمستانى يا تابستانى بپوشاند حق است بر خداوندكه جـامـه هـاى بـهشتى بر او بپوشاند و سكرات مرگ را بر او آسان كند و گورش را وسعت دهد, و به هـنـگامى كه از قبرش بيرون مى آيد فرشتگان را با دادن مژده هاى مسرت بخش به او ديدار كند و ايـن بر طبق قول خداوند است كه در كتاب خود فرموده است : وتتلقاهم الملائكة هذا يومكم الذي كنتم توعدون
نيز: در اعتماد انسان به برادر دينى خود همين بس كه حاجتش را به او اظهارمى كند.
امـام مـوسـى بن جعفر(ع ) فرموده است : بهترين دوستان تو كسى است كه در تمام طول زندگى ياورت باشد.
نـيـز: هـرگاه يكى از برادران دينى نزد انسان بيايد و در پاره اى احوال از او پناه بخواهد ووى در حالى كه توانايى آن را دارد به او پناه ندهد بى شك رشته ولايت الهى را قطع كرده است. امـام عـسـكرى (ع ) فرموده است : دو صفت است كه چيزى برتر از آنها نيست : ايمان به خدا و سود رسانى به برادران مؤمن. از واجبات برادرى و دوستى آن است كه برآوردن حاجت برادر مؤمنت را در صورت آگاهى خودت آغـاز كـنـى و او را نـاگـزير نگردانى كه آن را از تو بخواهد چه اين عمل نزدخداوند محبوبتر و به پـرهـيـزگارى و تقوا نزديكتر است ,
چنان كه اميرمؤمنان (ع ) فرموده است :
چنانچه كسى از شما حـاجـت بـرادر مـؤمنش را مى داند آن را برآورده كند و او راوادار نسازد كه آن را از او درخواست كند.
امـام صـادق (ع ) فـرموده است : و هرگاه بدانى برادر مؤمن تو حاجتى دارد در برآوردن آن شتاب كن و او را ناگزير مكن كه آن را از تو بخواهد بلكه پيشدستى كن .
منابع :
قرآن كريم , كتاب جاويد خداوند.
نهج البلاغه , امام اميرالمؤمنين (ع ).
رساله حقوق , امام زين العابدين (ع ) عيون اخبارالرضا(ع ), شيخ صدوق .
مصادقة الاخوان , شيخ صدوق .
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال , شيخ صدوق .
بحارالانوار, مجلسى .
مكارم الاخلاق , ابى نصرحسن طوسى .
مشكاة الانوار, ابى الفضل على طبرسى .
كنز الفوائد, كراجكى .جامع السعادات , نراقى .
احياء العلوم , غزالى .
ارشاد القلوب , ديلمى .
جامع الاحاديث , ابى محمد قمى .
وافى , ملامحسن فيض .
تحف العقول , ابى محمد حسن حرانى الصداقة والصديق , ابى حيان توحيدى .
كشف الغمة , ابى الفتح اربلى .
مجمع البحرين , شيخ فخرالدين طريحى .
المواعظ العددية , سيد محمد حسينى عاملى .
الدرر اللامعه , سيد محمد باقر موحدابطحى .
الاصول الستة عشر, گروهى از دانشمندان .
خصائص الشيعة , سيد محمد مهدى قزوينى .
اعيان الشيعة , سيد محمد امين .
انيس النفس , شيخ نظرعلى حائرى .
جوامع الاداب , شيخ جمال الدين دمشقى .
لباب الاداب , اسامة بن منقذ.
الاخلاق والواجبات , شيخ عبدالقادر غربى .
الامام الصادق (ع ), شيخ محمد حسين مظفر الحسن بن على (ع ) كامل سليمان .
الخلق الكامل , محمداحد جادالمولى .
اخلاق آل محمد(ص ) شيخ موسى سبتى .
خلق المسلم , محمد غزالى .
حكم الامام على (ع ), لكورينلوس .
السعادة والسلام , لرد افبرى .
آئين دوست يابى , ديل كارنگى .
منبع: www.lailatolgadr.ir
/خ
7- اعتماد به دوستان
اينك چنانچه دوستى كه داراى اين خويهاى پسنديده و آراسته به اين صفات حسنه باشد برگزيده اى و قطعا از كسانى كه به او وثوق دارى و دلت به او آرام و مطمئن است وى را براى خود ذخيره كن تا محل مشورت وگنجينه اسرار و اخبار تو باشد .
روشن است كه هر اندازه محبت و دوسـتـى مـيان دوستان زياد شود وثوق و اعتماد آنها به يكديگر نيز فزونى مى يابد, از اين رو امام صـادق (ع )فـرمـوده اسـت : كـسـى كـه اعـتـمادش به رهن و گرو بيش از اعتمادش به دوست باشدخداوند از او بيزار است . آرى چـون وجـدان بـيشتر مردم تباه شده و انديشه هاى پليد درون آنها را فرا گرفته وفادارى در ميان آنها كاستى پيدا كرده و اخلاص آنها ضعيف گرديده و ورع و پرهيزگارى خود رابر نفوس از دسـت داده و يـا چـنان كه بايد به دلهاى آنها راه نيافته است لذا مقتضاى دورانديشى آن است كه انـسـان بـه هر كسى كه با او ديدار و همنشين مى شود اعتماد نكندمگر آن كه در مدتى طولانى با دقـت و بـاريك بينى او را آزمايش كرده باشد, از اين رو اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : همه محبت خـود را بـه دوسـتـت نـثـار كـن لـيـكن همه اطمينان را نسبت به او نداشته باش , درباره او همه همدرديها و مواسات را به كار بر اما همه اسرارترا به او مرسان تا حق حكمت و مصلحت را رعايت و حقوق واجب دوست را ادا كرده باشى. نيز فرموده است : به كسى كه رازت را فاش كند اعتماد مكن. امـام صـادق (ع ) فـرمـوده است : به دوستت اعتماد كامل نداشته باش چه سرعت گرايش هرگز برگردانيده و فسخ نمى شود.
8- رازدارى
همچنين براى تو لذت انگيز است كه به همين گونه با او رفتاركنى و اخبار و اسرار خـويـش را بـه او بـسپارى , و در اين امر بر او و بر تو باكى نيست زيرااين مقتضاى طبيعت ياران و دوسـتـان اسـت .
لـيـكـن بـر توست كه اسرار دوستت را محفوظبدارى و از افشاى آنها به ديگران خوددارى كنى زيرا اگر به چنين كارى اقدام كنى پيمان برادرى و دوستى را نقض و به او خيانت كـرده و فـريـبش داده اى , و آن كه به دوستش خيانت كند و او را فريب دهد دوست و برادر نيست .
چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : مجالس امانت است و روا نيست دوستى راز دوست خود را فاش كند.
آن حضرت در وصيت خود به ابى ذر فرموده است : اى اباذر مجالس امانت است وافشاى راز برادر دينى خيانت مى باشد. اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : به كسى كه رازت را فاش كند اعتماد مكن. امام باقر(ع ) فرموده است :
از جمله خيانتها آن است كه راز دوستت را بازگوكنى . امـام موسى بن جعفر(ع ) فرموده است : بر ضد دوستت چيزى را بازگو مكن كه او را بدنام كنى و جـوانـمـردى او را از ميان برى كه در اين صورت از جمله كسانى خواهى بود كه خداوند در كتاب خـود دربـاره آنـهـا فـرمـوده اسـت : ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة في الذين آمنوا لهم عذاب اليم.
بـايد بسيار بر حذر باشى از اين كه اسرار خويش را نزد كسى بسپارى كه او را بر آنها امين نمى دانى بلكه بايد آنها را نزد كسى بگذارى كه به او كمال وثوق و اعتماد را دارى و اگرچنين انسان امينى را نـمى يابى آنها را در نزد خودت نگهدار زيرا نگهداشتن آنها در نزدخود بهتراست از اين كه آنها را نـزد غير امين فاش كنى .
چنان كه اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : راز خويش را جز به مؤمن وفادار مسپار. امام باقر(ع ) فرموده است : بحق و شايستگى قيام كن , و از آنچه به تو مربوط نيست دورى گزين , از دشمنت بپرهيز, و از دوست خويشاوندت بپرهيز مگر آن كه امين باشد.
امـام صـادق (ع ) بـه يـكـى از دوستانش فرموده است : ر مردم را بشناس , و كسى را كه ازآنها مـى شـناسى ناشناخته گير, و اگر تو را صد دوست است نود و نه تن آنها را حذف كن واز يك تن باقيمانده برحذر باش .
نيز فرموده است : از كسى كه بيش از همه به او اعتماد دارى برحذر باش چه مردم دشمن نعمتها هستند.
براى انسان پسنديده نيست كه همه اسرار خود را حتى به دوست امين و مورد اعتمادخود بسپارد زيـرا مـحـتـمـل اسـت در او - اگـر چـه پس از مدتى - دگرگونى و تبدل پديد آيدبلكه خرد و دورانديشى حكم مى كند كه او را به چيزى از اسرار خود آگاه نكند جز به آنچه اگر روزى دشمن شـود نـتواند بوسيله آن به او زيان رساند,
چنان كه امام صادق (ع )فرموده است : دوست خود را به راز خود آگاه مكن جز به آنچه اگر دشمنت بر آن آگاه شود نتواند به تو زيانى برساند, زيرا دوست ممكن است روزى دشمن شود.
بـه هـمـين سبب مشاهده مى شود برخى از شاعران در پرهيز از دوستان از بيم آن كه ممكن است سرانجام دگرگون شوند مبالغه بسيار كرده اند, يكى از آنها گفته است :
احذر عدوك مرة ----- واحذر صديقك الف مرة
فلربما انقلب الصدي ----- ق فكان اعرف بالمضره
ديگرى گفته است :
احذر مودة ماذق ----- مزج المرارة بالحلاوه
يحصى الذنوب عليك اي ----- ام الصداقة للعداوه
9- احوالپرسى از دوستان
اين امر به دوستى نزديكتر است. نـيز: هرگاه يكى از شما برادر مسلمانش را دوست بدارد از نام و نام پدر و قبيله وعشيره اش از او بـپـرسـد چـه اين امر از حقوق واجب است و صدق برادرى و دوستى اقتضاء مى كند كه آنها را از او بپرسد وگرنه شناخت وى احمقانه است .
نـيـز: هـرگـاه يـكـى از شما با كسى پيوند برادرى و دوستى برقرار كرد از نام و نام پدر و قبيله و مـنـزلش بپرسد چه اين امر از حقوق واجب باعث صفاى برادرى است وگرنه دوستى آنها احمقانه است.
نيز: هرگاه كسى را دوست بدارى نام و نام پدر و منزلش را از او بپرس , اگر بيمار بود از اوعيادت و اگر به كارى مشغول است او را يارى كن .
نيز: ناتوانترين مردم كسى است كه شخصى را ببيند و از او خوشش آيد ليكن از نام ونسب و محل او نپرسد.
آنچه بر دوستى و محبت مى افزايد آن است كه دوست خود را به نامى كه نزد او محبوبتراست صدا كـنـى تا اين كه در دل او محبوب و در نزد او نزديك و مقرب باشى , از اين روپيامبر خدا(ص ) براى گـراميداشت اصحابش آنان را با كنيه خطاب و با نامى كه نزد آنهامحبوتر بود صدا مى كرد .
همان حضرت فرموده است : سه چيز است كه محبت انسان رانسبت به برادر مسلمانش صفا مى دهد, اين كـه بـا خوشرويى او را ديدار كند, هرگاه نزد اوبنشيند جا برايش باز كند, و او را به نامى كه نزد او محبوبتر است صدا كند.
ديـل كارنگى گفته است : اگر مى خواهى مردم تو را دوست بدارند قاعده شماره 3 رارعايت كن : به ياد داشته باش كه نام انسان نزد او از هر چيزى زيباتر و محبوبتر است .
10- تصديق دوستان
و هرگاه آن رهنمودها و اندرزهايى را كه از سرچشمه جوشان علوم اهل بيت (ع ) اخذ شده و لبريز از حكمتها و مصلحتهاست به ياد داشته باشى ناگزير ازدوستى و همنشينى با دروغگويان دورى خواهى كرد, و با راستگويان همنشين خواهى شد . بنابراين تكذيب گفتار دوستان چه موردى خواهد داشت ؟ امام حسن مجتبى (ع ) درباره صفات كسى كه شايسته دوستى است فرموده است : واگر سخن بگويى گفتارت را تصديق كند.
امـام صـادق (ع ) فرموده است : چرا با يكديگر دشمنى مى كنيد, هر گاه چيز ناخوشايندى از برادر دينى شما به يكى از شما برسد او را ديدار كند و از او بپرسد چنانچه بگويد من اين كار را نكرده ام او را تصديق كند, و اگر بگويد: من كرده ام از او بخواهد كه توبه كند. نيز فرموده است : هر گاه از برادر دينى شما چيزى به شما برسد, و اگر بگويد: من آن رانگفته ام , از او بپذير, چه اين در حكم تو به اوست .
نـيـز: اگـر از بـرادر ديـنـى تـو چـيزى به گوش تو برسد و چهل نفر گواهى دهند كه آن را از اوشنيده اند, و او بگويد من آن را نگفته ام , از او بپذير. نيز: گوش و چشم خويش را به خاطر برادر دينى خود تكذيب كن , و اگر پنجاه نفرسوگند خور گـواهـى دهـنـد كـه او آن را گـفـتـه اسـت و او بـگـويد: نگفته ام , او را تصديق و آنان را تكذيب كن.
11- چشم پوشى از بدى
امـا ديـگر مردم مرتكب گناه و بدى مى شوند و خطا و اشتباه ازآنها سر مى زند, بهترين آنها كسى اسـت كـه لـغـزش او كـمـتر, و خطا و اشتباهش ساده ترباشد, همان كسانى كه اشتباهات خود را مى شمرند و لغزشهاى خود را منحصر ومحدود مى كنند چنان كه شاعر گفته است : و من ذاالذى ترضى سجاياه كلها ----- كفى المرء نبلا ان تعد معايبه هـر گاه لغزشى از دوستت سر زد و يا عمل بدى از او بروز كرد يا عيبى در او مشاهده كردى نبايد در بـار نـخـسـت او را مـورد سـرزنـش و سركوفت قرار دهى بلكه بايد در برابرعمل ناخوشايند او شـكـيـبـايـى ورزى و از لـغـزش او چشم بپوشى و او را ببخشى و به اندازه توان خويش عمل او را پـرده پوشى كنى .
چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هر كس در برادر دينى خود چيز بدى را سراغ دارد و آن را پوشيده نگهدارد خداوند در روزقيامت بر اعمال بد او پرده خواهد كشيد.
امـام صـادق (ع ) فرموده است : هرگاه در برادر دينى خود بخل و تنگ نظرى مشاهد كردى آن را مستور بدار. گـمان مكن كه در دوست تو انحرافى پديد آمده كه سزاوار است از او دورى , و يا به ميثاق دوستى پـشـت پـا زده شود و بايد از او جدايى جست بلكه بايد دانست كه سنت و روش عموم مردم همين است .
اگر بخواهى پايبند آن باشى كه جز با كسى كه در او عيبى نيست برادرى و دوستى كنى بايد بدانى كـه بـى دوسـت خـواهى ماند, چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : آن كه جز باكسى كه در او عيبى نيست دوستى نمى كند دوستانش اندك خواهند بود.
شاعر گفته است :
اتطلب صاحبا لاعيب فيه ----- واى الناس ليس له عيوب
روايـت شـده اسـت گـروهـى نـزد امـام صادق (ع ) حضور داشتند و آن حضرت براى آنان حديث مى فرمود, ناگهان يكى از آنان از مردى سخن به ميان آورد و از او بدگويى وشكايت كرد, امام (ع ) فرمود: تو را با همه برادر دينى خود چه كار, و كدامند مردان مهذب و پاكيزه .
آنـچـه در ايـن مـوارد بر تو واجب است اين است كه دوستت را با مدارا و نرمى به راه درست ارشاد كنى , و به طريقى نيكو موارد اشتباه وى را به او گوشزد سازى و به نحوى خوب و پسنديده وى را انـدرز دهى و اين امر نبايد از حد ميان او و تو تجاوز كند زيرا دراين صورت تاثير آن كاملتر و اقدام تو بيشتر سزاوار قدردانى و تحسين خواهد بود.
پـيامبر خدا(ص ) فرموده است :
مسلمان آيينه برادر مسلمان خويش است , اگر از برادردينى خود لغزشى ديديد با او ضديت نكنيد بلكه خود را به جاى او قرار دهيد و با نرمى و مدارا او را اندرز داده راهنمايى كنيد.
زيـرا هر گاه چنين نكنى و از اندرز و ارشاد او باز ايستى اسلام تو را به رابطه برادرى خائن و قطع كننده رشته دوستى به شمار مى آورد, چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : كسى كه برادر دينى خود را مشغول به امر ناخوشايندى ببيند و او را از آن باز ندارد به او خيانت كرده است .
بـرايـت مـيسر است كه اين گونه موارد خود را به درجات برجسته رشد و كمال برسانى ودر اوج نـمـونـه اى عـالـى از اخـلاق و رفتار قرارگيرى بدين گونه كه در برابر بدى او نيكى ودر مقابل بـدرفـتـارى و جـفاى او وفا كنى تا با اين روش در زمره كسانى در آبى كه خداونددر توصيف آنها فرموده است : ويدرون بالحسنة السيئة. اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : برادر دينى خود را با احسان به او سرزنش , و شر او را بابخشش به او دفع كن.
نـيـز: از بـرادر ديـنـى خـود فـرمانبردارى كن هر چند تو را نافرمانى كند, و به او بپيوند هرچند بدرفتارى كند.
بايد دانست كه سرزنش زياد سبب ايجاد دشمنى و كينه ورزى مى شود چنان كه اميرمؤمنان (ع ) به فـرزنـدش امـام حسن (ع ) وصيت كرده و فرموده است : برادر دينى خودرا با همه آنچه در اوست تحمل كن چه سرزنش زياد كينه به بار مى آورد و به سوى دشمنى مى كشاند.
نـيـز: هـر كـس بـرادر ديـنـى خـود را در بـرابـر هـر گـنـاهـى سـرزنـش كـنـد دشـمـنانش زيادمى شود.
نيز: لغزش دوستت را براى زمان حمله دشمنت تحمل كن.
امـام هـادى (ع ) فـرمـوده اسـت : سـرزنـش كـلـيـد دشـمـنـى اسـت , و سـرزنـش بـهـتـر از كينه ورزى است .
از ايـن رو پـيامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) پيگيرى لغزشهاى دوستان و بازخواست ازآنان و در نـتيجه به درشتى و عنف با آنها رفتار كردن را از زشت ترين و در نزد خداوندمنفورترين اعمال شمرده اند.
پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هر كس لغزشهاى برادر دينى خود را پيگيرى كند خداوندلغزشهاى او را پـيـگـيرى خواهد كرد و كسى كه خداوند لغزشهايش را پيگيرى كند او راخوار و رسوا خواهد كرد هر چند در درون خانه اش غنوده باشد.
امـام باقر(ع ) فرموده است : بيشترين چيزى كه بنده را به كفر نزديك مى كند آن است كه باكسى برادر دينى باشد ليكن لغزشها و اشتباهات او را ضبط كند تا روزى به وسيله آنها اورا مورد درشتى و بدرفتارى قرار دهد.
امـام صـادق (ع ) فرموده است : بيشترين چيزى كه بنده را از درگاه خداوند دور مى كند آن است كـه انـسـان بـا كسى دوستى كند و در همين حال لغزشهاى او را ضبط كند تا روزى آنهارا وسيله سرزنش وى قرار دهد. كـسـى كـه لـغـزشـهـاى مـردم را پـيـگـيرى كند طبعا دوستى براى او باقى نمى ماند .
چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : عيبجوى مردم مباش تا بى دوست نمانى . چـشـمـپوشى از گناه و فراموش كردن بديها و به ياد آوردن خوبيها و نيكيها از فضيلتها وصفات پسنديده اى است كه ائمه اهل بيت (ع ) به آنها اشاره كرده اند و آنها را ستوده اند.
امـيرمؤمنان (ع ) فرموده است : بر تو باد به مدارا كردن با مردم , و احترام دانشمندان , وگذشت از لغزشهاى دوستان .
امام عسكرى (ع ) فرموده است : بهترين دوستانت كسى است كه گناهت را فراموش كند واحسانى را كه به او كرده اى به ياد آورد. احـمـدبـن حـسـيـن كـاتب ابى الفياض روايت كرده كه در مجلس على بن موسى الرضا(ع )حضور داشتيم , مردى از دوستش شكايت كرد,
امام رضا(ع ) اين ابيات را قرائت فرمود:
اعذر اءخاك على ذنوبه ----- واستر و غط على عيوبه
واصبر على بهت السفيه ----- وللزمان على خطوبه
ودع الجواب تفضلا ----- وكل الظلوم الى حسيبه
در كـتاب عيون اخبارالرضا(ع ) به طور مسند از آن حضرت روايت شده كه فرموده است :مامون به مـن گـفـت : آيا چيزى از شعر به خاطر دارى ؟
گفتم : خيلى از آن به خاطر دارم ,گفت : آنچه را درباره سكوت در برابر نادان به خاطر دارى برايم بخوان , گفتم :
انى ليهجرني الصديق تجنبا ----- فاريه ان لهجره اسبابا
واراه ان عاتبته اغريته ----- فارى له ترك العتاب عتابا
واذا ابتليت بجاهل متحكم ----- يجد المحال من الامور صوابا
اوليته منى السكوت و ربما ----- كان السكوت عن الجواب جوابا
مامون گفت : گوينده آنها كيست ؟
پاسخ دادم : يكى از جوانان ما.
گـفـت : بـهـترين اشعارى را كه درباره جلب دشمن تا آنگاه كه دوست شود به خاطر دارى برايم بخوان .
گفتم :
وذي غلة سالمته فقهر ته ----- فاوقرته منى بعفو التحمل
و من لم يدافع سيئات عدوه ----- باحسانه لم ياخذالقول من عل
كـسـى كه از لغزشهاى دوستش گذشت نمى كند, و از خطاهاى برادر دينى خود چشم نمى پوشد بـراى او بـرادرى ارزنده و دوستى گرم و صميمى باقى نخواهد ماند, چنان كه بشاربن برد گفته است :
وكنت اذا الصديق اراد غيظى ----- واشرقني على حنق بريقى
غفرت ذنوبه وصفحت عنه ----- مخافة ان اعيش بلا صديق
ديگرى گفته است :
اذا كنت في كل الامور معاتبا ----- صديقك لم تلق الذي لاتعاتبه
فعش واحدا او صل اخاك فا نه ----- مقارف ذنب مرة ومجانبه
12- پذيرش پوزش
بنابراين دوست تو ممكن است گاهى در گفتار يا كردار به تو بدى كند همچنين تو با او به بدى رفتار كنى , اما اين امر نبايد شـمـا را از مـحـدوده بـرادرى و دوسـتى بيرون برد, چه لغزش و درافتادن مقتضاى نهاد انسان و سـرشت اوست . از اين رو بر تو لازم است عذربرادر دينى خود را به هنگامى كه عذرخواهى مى كند بـپـذيـرى زيـرا آن كـه پـوزشـخواهى مى كند تبهكار شمرده نمى شود, و قبول پوزش شيوه افراد بزرگوار است چنان كه گفته اند: العذر عند كرام الناس مقبول پيامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) نظرها و انديشه ها را به اهميت اين امر متوجه ساخته اند زيرا عذرپذيرى در دوستى و نزديكى مردم به يكديگر داراى تاثير فوق العاده است .
پـيـامبر خدا(ص ) فرموده است : هرگاه كسى نزد برادر مسلمان خود عذرخواهى كند و اونپذيرد وى مانند كسى كه در راهها ماليات (غيرقانونى ) مى گيرد گنهكار است.
نـيـز: كـسـى كـه از او عـذر كـارى خواسته شود و وى نپذيرد در كنار حوض بر من واردنخواهد شد.
نيز: كسى كه برادر مسلمانش در امرى اقامه عذر كند بايد از او بپذيرد خواه به حق باشديا باطل و اگر نپذيرد در كنار حوض بر من وارد نخواهد شد.
نيز: آيا شما را آگاه نكنم كه بدان شما كيانند؟ گفتند: چرا اگر بخواهى اى پيامبر خدا.
فرمود: بدان شما آنانى هستند كه تنها زندگى مى كنند, و بنده خود را تازيانه مى زنند, واز كمك دريغ مى كنند.
فرمود: آيا شما را از بدترين شما خبر ندهم ؟ گفتند: چرا اگر بخواهى اى پيامبر خدا.
فرمود: كسى كه از مردم نفرت دارد و مردم از او متنفرند. فرمود: آيا شما را به بدتر از آن خبر ندهم ؟
گفتند: چرا اگر بخواهى اى پيامبر خدا. فرمود: آنانى كه از لغزشها پوزش نمى طلبند, و عذر را نمى پذيرند, و گناه رانمى بخشند. فرمود: آيا شما را به بدتر از آن خبر ندهم ؟
گفتند: چرا اى پيامبر خدا. فرمود: كسى كه به خير او اميدى نيست , و از شر او ايمنى نيست .
اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : عذر برادر دينى خود را بپذير و اگر عذرى ندارد عذرى برايش پيدا كن.
مسلم بن وابصه اين معنا را اخذ كرده و گفته است :
اذا ما اتت من صاحب لك زلة ----- فكن انت محتالا لزلته عذرا
ديگرى گفته است :
اذا اعتذر الصديق اليك يوما ----- من التقصير عذر اخ مقر
فصنه عن جفائك واعف عنه ----- فان العفو شيمة كل حر
بـلكه اگر بدانى دوست تو در عذرى كه اقامه مى كند دروغگوست بر توست كه عذرش رابپذيرى . چـنـان كـه امـيرمؤمنان (ع ) فرموده است : هر كس از تو پوزش خواست بايد از اوبپذيرى اگرچه بدانى دروغگوست .
13- شاد كردن دوستان
آدمـى بـر حـسب طبع انسان سردماغى را كه موجب فرح و شادى او مى شود دوست دارد,و عمل نـيـك او را قـدردانـى مى كند . از اين رو پيامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بيت (ع ) تشويق كرده اند كه هر دوسـتـى بـكوشد بر دوستش سرور و شادى وارد كند تا محبت و دلبستگى او نسبت به وى فزونى يابد, و اين عمل را از برترين اعمال و محبوبترين آنها نزد خداوندشمرده اند.
پيامبر گرامى (ص ) فرموده است : برترين اعمال آن است كه دل برادر دينى خود را شاد ويا وام او را برآورده كنى.
نيز: محبوبترين اعمال نزد خداوند وارد كردن سرور و شادمانى بر مؤمن است.
نـيـز: هـر كس برادر دينى خود را با چيزى كه موجب خوشحالى او مى شود ديدار كند تا اورا شاد سازد خداوند در روزى كه او را ديدار مى كند شادمان خواهد كرد.
اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : هر كس برادر مؤمن خود را خوشحال كند, اهل بيت (ع ) راخوشحال كـرده و كـسـى كـه اهـل بيت (ع ) را خوشحال كند پيامبر خدا را خوشحال كرده و آن كه پيامبر را خـوشحال كند خداوند را خرسند كرده و كسى كه خدا را خرسند كند حق است بر خداوند كه او را مسرور سازد و در بهشت خود جاى دهد
امام باقر(ع ) فرموده است : لبخند انسان به روى برادر مؤمنش حسنه و گرد و خاشاك را ازاو دور كـردن نـيـز حسنه است , و خداوند به چيزى كه نزد او محبوبتر از وارد كردن سروربر مؤمن باشد عبادت نشده است .
امـام صـادق فـرمـوده است : كسى كه سرورى بر برادر مؤمنش وارد كند به خدا سوگند آن را بر پيامبر خدا(ص ) وارد كرده و كسى كه سرورى بر پيامبر خدا(ص ) وارد كند آن را برخدا وارد كرده و آن كـه سرورى بر خدا وارد كند به خدا سوگند پروردگار در روزرستاخيز او را در بهشت داور قرار خواهد داد.
آن حـضـرت در وصـيـت خـود بـه عبداللّه بن جندب فرموده است : اى پسر جندب كسى كه شاد مـى شـود از ايـن كه خداوند حورالعين به او تزويج كند و او را به سمت نور روانه سازدبايد بر برادر مؤمنش شادى و سرور وارد كند
نـيز: كسى كه مسلمانى را شاد كند خداوند از اين شادى صورت زيبايى مى آفريند كه اورا از آفات دنـيا و هول و هراسهاى آخرت حفظ مى كند, در كفن و حشر و نشر با اوخواهد بود تا آنگاه كه او را در پيشگاه خداوند متوقف سازد و به او مى گويد: تو كيستى به خدا سوگند اگر دنيا را به تو بدهم هـرگـز پـاداش آنـچـه تو نسبت به من انجام داده اى نخواهد بود .
پاسخ مى دهد: من همان شادى هستم كه تو در دنيا بر برادر مؤمن خود واردكردى.
نـيـز: هـنـگـامى كه خداوند مؤمن را از گورش برمى انگيزاند به همراه او شبيه وى از قبربيرون مـى آيـد و در پـيـشاپيش او گام برمى دارد و هر زمان مؤمن با يكى از هراسهاى روزقيامت روبرو مـى شـود بـه او مـى گويد: بيتابى مكن و اندوهگين مباش و به سرور و كرامت از سوى حق تعالى شـادمان باش تا آنگاه كه در پيشگاه خداوند متوقف مى شود .حق تعالى حساب آسانى از او به عمل مـى آورد و دسـتـور مـى دهد به بهشت روانه شود, در اين هنگام شبيه او در پيشاپيش وى حركت مـى كند و مؤمن به او مى گويد: خدا تو را رحمت كند چه نيكو كسى بود كه با من از گورم بيرون آمـدى و پـيوسته مرا به سرور و كرامت ازسوى خداوند بشارت دادى تا آنگاه كه من آن را مشاهده كـردم اكـنون بگو تو كيستى ؟
پاسخ مى دهد: من همان سرور و شادى هستم كه تو آن را در دنيا بر بـرادر مـؤمـن خـود واردكـرده بـودى , خـداونـد مـرا از آن سـرور و شـادى آفـريد تا به تو مژده دهم .
بـه هـمان اندازه كه خداوند وارد كردن سرور را بر برادر مؤمن دوست مى دارد بدى كردن به او را نـاخوش و مكروه مى شمارد. تا آن جا كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هر كس برادر دينى خود را بـه چـيـزى كـه مـوجـب رنـجـش اوست ديدار كند تا او را برنجاند خداونددر روز رستاخيز او را مى رنجاند و از ساحت قرب خود دور مى گرداند.
نـيز: هر كس برادر مؤمنش را به آنچه او را مى آزارد ديدار كند تا او را آزار دهد خداونداو را پس از ديدار با خود آزار خواهد داد. اسـتاد ديل كارنگى درباره اين موضوع زير عنوان چگونه مردم به تو شاد مى شوند به بحث خاصى پـرداخـتـه و در آن روشن ساخته كه گفتگو با مردم به آنچه آنها را خوشحال مى كند از مهمترين عـوامـل در به دست آوردن دوستان و تاثير در آنهاست سپس بحث خود را با اين جمله كوتاه پايان داده است كه : اگر مى خواهى مردم تو را دوست بدارند از قاعده شماره (5) پيروى كن : در آنچه شنونده ات را خوشحال مى كند و از آن لذت مى برد سخن گوى .
****
پايه هاى دوستى 3 (یاری دوستان)
14- يارى دوستان
نـيز فرموده است : برادر دينى خود را چه ستمكار باشد و چه ستمديده يارى كن. معناى ايـن سخن آن است كه اگر او را ستمكار ديدى حق او بر تو ايجاب مى كند كه نزد او روى و او را از ستم كردن بازدارى , و اگر او را ستمديده يافتى از حقوق او بر توست كه نزد او بشتابى و ستم را از او دور كـنـى , اگر چنين كنى دوست خود را چه ظالم باشد و چه مظلوم يارى كرده اى . از پيامبر خـدا(ص ) پرسيدند چگونه در صورتى كه ستمكار باشد او را يارى كند؟ فرمود: او را از ستم كردن باز دارد. از امـام حـسـين (ع ) معناى نجدت را پرسيدند, فرمود: اقدام به هنگام سختى ,صبر در وقت مصيبت و دفاع از دوستان . امام صادق (ع ) فرموده است : هر مؤمنى برادر مؤمنش را در حالى كه مى تواند او را يارى كند خوار سازد خداوند او را در دنيا و آخرت خوار خواهد كرد, و اگر او را يارى كندعمل او از روزه يك ماه و اعتكاف در مسجدالحرام افضل خواهد بود.
نـيز: هر مؤمنى برادر دينى خود را در صورتى كه قادر به نصرت اوست يارى دهدخداوند او را در دنيا و آخرت يارى خواهد كرد, و هر مؤمنى برادر دينى خود را درصورتى كه قدرت بر يارى او دارد خـوار كـنـد خـداوند در دنيا و آخرت او را خوار خواهدساخت. زيرا خوار كردن دوست و دسـت بـاز داشـتن از يارى او از زشت ترين صفات به شمار مى رود و دوست شايسته هرگز داراى چـنين صفتى نخواهد بود, از اين رو اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : بدترين دوستان كسى است كه دوستش را خوار مى كند. بـاشـكـوهـتـرين مظاهر نصرت كه بيانگر اخلاص سرشار و وفادارى صادقانه و رسوخ محبت است نـصـرت دوسـت در حـال غـيـبت اوست , زيرا اين محبت از شايبه تملق وچاپلوسى پاك و از ريا و خـودنـمايى به دور است , از اين رو پيامبر اكرم (ص ) فرموده است :هر كس دوستش را در غياب او يارى كند خداوند در دنيا و آخرت او را يارى خواهدكرد. رفـع عيب از دوست يارى دوست به شمار مى آيد و انسان گريزى از آن ندارد و بر اوواجب است تا آن جـا كه مى تواند غيبت را رد و از او دفاع كند, چنان كه پيامبر خدا(ص )فرموده است : كسى كه بـه برادر مؤمنش كمك كند و غيبتى را كه در مجلسى از اومى شنود رد كند خداوند هزار باب شر را در دنيا و آخرت به روى او مى بندد, و اگر آن رارد نكند در حالى كه بر رد آن توانايى دارد گناه كسى را دارد كه هفتاد بار او را غيبت كرده باشد.
نـيز: كسى كه در نزد او از برادر مسلمانش غيبت شود و وى در حالى كه بر يارى اوتوانايى دارد او را يارى نكند خداوند او را در دنيا و آخرت خوار خواهد كرد.
امام صادق (ع ) فرموده است : كسى كه در نزد او برادر مؤمنش غيبت شود و وى او راكمك و يارى دهد, خداوند در دنيا و آخرت او را يارى خواهد كرد, و كسى كه در نزد اوبرادر مؤمنش غيبت شود و او را يارى و از او دفاع نكند خداوند او را در دنيا و آخرت پست و خوار خواهد كرد.
15- همدردى با دوست و برآوردن حاجت او
بنابراين گردش روزگـار بـر يك طريقه پايدار نيست و انسان بريك وضع باقى نمى ماند, اين سنت خداوند در اين جهان است , ولن تجد لسنة اللّه تبديلا بـنـابـراين دوست راستين كسى است كه در همه شرايط و احوال در كنار دوست خودبايستد و در شادى و غم با او سهيم بماند و در سختى و رفاه با او مشاركت داشته باشد, واز همين راه دوست از غـيـر دوسـت مـشـخـص و مـمـتـاز و حـقـايـق آشكار و مقاصد و نيات آزمون مى شود .
از اين رو اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : در سختى دوستى آشكارمى شود. نيز: در تنگنا حسن همدردى دوست آشكار مى شود. نيز: دوست تو كسى است كه در سختى با تو همدردى و مواسات كند. نيز: برترين جوانمردى برادرى صادقانه در سختى و رفاه است. و اين نوع دوستان در هر زمان و مكان بسيار اندكند, چنان كه فرموده است :
و ما اكثر الاخوان حين تعدهم ----- ولكنهم في النائبات قليل
بـراستى دوستان واقعى همينها هستند, كه اگر انسان به آنها دست يابد واجب است به آنهاببالد و افـتخار كند و در حفظ آنها حريص و كوشا باشد, آنها در سختيها شناخته مى شوندو در بدبختيها و مـصـيـبـتها ظاهر مى گردند .
به يكى از حكيمان گفته شد: به چه چيز دوست شناخته مى شود؟ پاسخ داد: در سختيها, چه در حال رفاه و آسايش همه انسانهادوست اند.
شاعر گفته است :
جزى اللّه الشدائد كل خير ----- عرفت بها عدوى من صديقى
ليكن انسان چگونه مى تواند به چنين دوست وفادار و امينى در اين روزگار دست يابد,روزگارى كه امام صادق (ع ) درباره آن فرموده است : براى مردم زمانى فرا مى رسد كه درآن چيزى نفيس و كميابتر از دوستى دمساز يا به دست آوردن درهمى از حلال نيست . اى بـرادر مسلمان براى دست يافتن به چنين دوستى در هر جا به جستجو و كاوش بپرداز,چه آن گنجى پرارزش و غنيمتى بزرگ است و در غير او خير و فايده اى نيست , چه ديگران با هر شرايطى دگرگون و با هر راى و عقيده اى همراه مى شوند, و مانند حرباء(چلپاسه ) به هر رنگى درمى آيند, اميرمؤمنان (ع ) درباره اينان فرموده است :
ولاخير في ود امرى ء متلون ----- اذا الريح مالت مال حيث تميل
آرى دوست صالح و شايسته براى دوستش در دنيا و آخرت سودمند است : اما در دنيا به هنگام ترس و وحشت انيس و همدم , و در وقت سختى و شدت يار ومددكار و در برابر دشمنانش ياور و پشتيبان است . امـا در آخـرت شـفـيع او در پيشگاه پروردگار است , چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : زياد دوست به دست آوريد چه براى هر مؤمن شفاعتى است. آن حـضرت به فضل بن عبدالملك فرمود: مؤمن به اين سبب مؤمن ناميده شده كه به خداوند پناه آورد . و خـداونـد امـان او را مـى پـذيرد .
سپس فرمود: آيا نشنيده اى كه خداونددرباره دشمنانتان فرموده است : روز قيامت هنگامى كه مى بيند يكى از شما براى دوستش شفاعت مى كند مى گويد:
فمالنا من شافعين ولاصديق حميم
امـا هـمـنـشـيـن بـد هم در دنيا و هم در آخرت به دوست خود زيان مى رساند . در دنيا او رابدنام مـى كـنـد, اخلاق او را تغيير مى دهد, اعتقادات او را دگرگون مى سازد و سرانجام او رادر وادى هـلاكـت سـرنـگـون مى كند .
و در آخرت از شدت پشيمانى از همنشينى و پيروى اودست خود را مـى گـزد و مـى گـويـد:
يـا ويـلـتـى لـيـتـني لم اتخذ فلانا خليلا .
لقد اضلني عن الذكربعد اذ جائني.
هـرگـاه مطلوب خود را به كف آوردى و به آرزوى خود دست يافتى و چنين دوست شايسته اى را پيدا كردى بر توست كه در همه مسايل و مشكلات او را پشتيبانى و يارى كنى و در همه پيشامدها و گـرفـتـاريـهـاى وى در كنار او باشى , چه اين امر از بزرگترين طاعات و برترين وسايل تقرب به خداوند به شمار مى آيد, چنان كه از پيامبر خدا(ص ) وائمه اهل بيت (ع ) روايت شده است : پيامبر خدا(ص ) فرموده است : هر گاه برادر مؤمن خود را در حاجتى كه دارد كمك كنم نزد من محبوبتر از روزه رمضان و اعتكاف در آن است. نـيـز: سـه چيز است كه اين امت طاقت آن را ندارد: مواسات با برادر دينى در مال خود,انصاف با مردم هر چند به زيان خود باشد و ياد خدا در همه احوال . نـيز: هر كس حاجت برادر مؤمنش را برآورد خداوند حوايج بسيارى را برايش برآورده خواهد كرد كـه يـكـى از آنها بهشت است . و هر كس برادر مؤمن برهنه خود را بپوشاندخداوند به او سندس و اسـتـبرق و ديباى بهشتى خواهد پوشانيد, و مادام كه نخى از آن برتن او باقى است وى در رضوان الـهـى بـه سـر خواهد برد .
و هر كس برادر مؤمن تشنه كامش را سيراب كند خداوند او را از رحيق مـخـتوم سيراب خواهد كرد .
و كسى كه به برادر مؤمنش خدمت كند خداوند ولدان مخلدين را به خدمت او خواهد گماشت و او رادر كنار اولياى پاك خود جاى خواهد داد . و كسى كه برادر مؤمن خـود را بـر مـركبش سواركند خداوند او را بر ناقه اى از ناقه هاى بهشتى سوار و در روز قيامت در برابر فرشتگان مقرب به او مباهات خواهد كرد و كسى كه زنى را به همسرى برادر مؤمنش درآورد تا به او انس گيرد و كمك كار او باشد و به او آسايش يابد خداوند حوريه اى از حوريان بهشتى را به او تزويج خواهد كرد و او را با دوستان خود از صديقان خاندان پيامبرش (ص ) ودوستان و مؤمنان به او مـانـوس و هـمـدم خـواهـد ساخت . و هر كس برادر مؤمنش را دربرابر حاكم ستمگر يارى كند خداوند او را درگذشتن از صراط به هنگامى كه قدمهامى لغزد يارى خواهد كرد .
و كسى كه برادر مـؤمنش را در خانه اش ديدار كند بدون آن كه نيازى به او داشته باشد خداوند او را از زمره زيارت كـنـنـدگـان خـود ثـبـت مـى كـنـد و برخداوند سزاوار است كه زيارت كنندگانش را گرامى بدارد. نيز: هر كس در پى برآوردن حاجت برادر مؤمنش باشد خداوند در پى حاجت اوست . وخداوند در حال كمك به بنده است مادام كه بنده در حال كمك به برادر مؤمنش باشد. نـيز: خداوند فرموده است : انما المؤمنون اخوة آنها حوايج يكديگر را برآورده مى كنند و من حوايج آنها را در روز قيامت برآورده خواهم كرد.
نـيز: هر كس برادر مسلمانش از او وام بخواهد و به او وام ندهد خداوند در روزى كه به نيكوكاران پاداش مى دهد بهشت را بر او حرام مى گرداند.
نـيـز: كسى كه در راه كمك و منفعت برادر دينى خود گام بر دارد ثواب جهادگران در راه خدا براى اوست.
نـيـز: كسى كه به برادر مسلمانش وام مى دهد در برابر هر درهمى كه به او وام داده به اندازه وزن كـوه احـد و كوههاى رضوى و طور سينا, براى او حسنه خواهد بود, و اگر پس از به پايان رسيدن مدت براى طلب خود با او مدارا كند از صراط مانند برق لامع خواهدگذشت بى آن كه بر او عقاب يـا عذابى باشد, و كسى كه برادر مسلمانش از نادارى به اوشكايت برد و او به وى وام ندهد خداوند در روزى كه به نيكوكاران پاداش مى دهدبهشت را بر او حرام مى گرداند. نـيـز: كـسـى كـه به فرياد برادر مسلمانش برسد و او را از غم و اندوه و گرفتارى برهاندخداوند برايش ده حسنه مى نويسد, و او را ده درجه بالا مى برد, و ثواب آزاد كردن ده برده به او مى دهد, و ده بلا را از او دفع مى كند و ده شفاعت در روز قيامت براى او آماده مى كند. همدردى و مواسات با دوستان و احسان به آنان و برآوردن نيازهايشان دلهايشان را ازمحبت لبريز مى كند و دوستى و برادرى را در آنها به وجود مى آورد, چه انسان بر حسب طبيعت و سرشت كسى را كـه بـه او احـسـان مـى كـند يا كار نيكى درباره اش انجام دهددوست مى دارد,
چنان كه پيامبر خدا(ص ) فرموده است : دلها بر اين سرشته شده كه هركس به انسان نيكى كند او را دوست بدارد و هر كس به او بدى كند او را دشمن بدارد. پيامبر اكرم (ص ) اين رابطه مستحكم را كه موجب همبستگى دوستان با يكديگر مى شود وآنها را وا مى دارد كه در خوشيها و ناخوشيها با همديگر مشاركت داشته باشند با اين سخن جاويدان به تصوير مـى كشد كه : مثل مومنان در محبت و رحمت و عطوفت نسبت به يكديگر مثل بدن است كه اگر عـضـوى از آن بـه درد آيـد ديـگـر اعـضـاى بـدن بـا بـى خوابى و تب اظهار ناآرامى و بى قرارى مى كنند.
امـيـرمـؤمـنـان (ع ) فـرمـوده اسـت : آن را كـه بـا مـالـش مـواسـات و هـمـدردى نـمـى كـند دوست مشمار. نـيـز: بـيـست درهم كه در راه خدا به برادر دينى خود بدهم نزد من محبوبتر است از اين كه صد درهم به بينوايان بدهم . نـيـز: شـگـفـت دارم از آن كـه بـا مال خود برده ها را مى خرد چگونه با نيكى و احسان آزاده هارا نمى خرد تا فرمانرواى آنها شود.
نـيز: شگفتا! چه قدر بسيارى از مردم در امور خير بى رغبت اند, شگفت دارم از آن مردى كه برادر ديـنـى او براى برآوردن حاجت خود نزد وى مى آيد و وى خود را شايسته انجام دادن اين كار نيك نـمـى بيند . براستى اگر ما اميد بهشت را نداشتيم , و از آتش دوزخ نمى ترسيديم , و انتظار پاداشى نـداشـتـيم , و از مجازات هراسناك نبوديم براى ما سزاواربود خواستار مكارم اخلاق و صفات نيكو باشيم چه آنها نشان دهنده راه رستگارى ونجاتند. مـيـمون بن مهران نقل كرده است كه : من در نزد حسن بن على (ع ) نشسته بودم , مردى واردشد و عـرض كـرد: اى فـرزنـد پـيامبر خدا! فلان از من طلبى دارد و مى خواهد مرا زندانى كند, امام (ع ) فـرمود: به خدا سوگند مالى نزد من نيست تا حاجتت را برآورم , عرض كرد:پس با او گفتگو كن . راوى مـى گويد: آن حضرت نعلين خود را پوشيد, من عرض كردم : اى فرزند پيامبر خدا! اعتكافت را فـرامـوش كـردى ؟فرمود: فراموش نكرده ام ليكن از پدرم شنيدم كه از پيامبر خدا(ص ) حديث مـى كرد كه فرموده است : كسى كه در برآوردن حاجت برادر مسلمانش بكوشد مانند آن است كه خـداونـد را نـه هـزار سـال عبادت كرده در حالى كه روزها را روزه و شبها را به عبادت گذرانده باشد.
از آن حضرت پرسيدند: برادرى چيست ؟ فرمود: هميارى در سختى و رفاه . پـرسـيـدنـد: جـبـن (تـرس ) چـيـسـت ؟ فـرمـود: گـستاخى نسبت به دوست و روگردانيدن ازدشمن . امام حسين (ع ) فرموده است : هر كس براى رسانيدن خيرى به برادر مؤمنش شتاب ورزدفردا كه بـر خـدا وارد مـى شـود آن را مى يابد, و هر كس براى خدا به برادر مؤمنش احسان كند خداوند در وقـت احـتـيـاج آن را بـه او تـلافى مى كند و از بلاهاى دنيا آنچه بيشتر ازاحسان اوست از او دفع مى كند. امـام زين العابدين (ع ) فرموده است : من از پروردگارم شرم مى كنم كه يكى از برادران (دينى ) را بـبـيـنم و بهشت را براى او از خدا بخواهم در حالى كه در دادن دينار و درهم به او بخل مى ورزم , هـنـگـامى كه قيامت فرا رسد به من گفته خواهد شد اگر بهشت از آن توبود نسبت به آن بسيار بسيار بخيلتر بودى . امـام بـاقـر(ع ) فـرمـوده است : در احسان و نيكى به برادران دينى خود بر يكديگر سبقت گيريد و شـايـسـتـگى آن را داشته باشيد چه بهشت را درى است كه به آن معروف گفته مى شود و تنها كـسـى از آن در داخل مى شود كه در زندگى دنيا كار نيك كرده باشد, چه بنده هنگامى كه براى برآوردن حاجت برادر مؤمنش گام بر مى دارد خداوند دو فرشته رايكى برطرف راست و ديگرى بر جانب چپ او مى گمارد كه پيوسته براى او از خداوندطلب آمرزش كرده و براى برآوردن حاجتش دعا مى كنند.
از ابـى اسـمـاعيل رصافى نقل شده كه گفته است : امام باقر(ع ) به من فرمود: اى ابااسماعيل آيا مـى دانـى پـيـش از اين هرگاه كسى عبايى نداشت و در نزد برخى از برادرانش تكه عباى اضافى وجـود داشـت آن را به او مى دادند تا داراى عبايى شود؟ . عرض كردم :نه , فرمود: و اگر جامه اى نـداشـت تـكه جامه هاى اضافى خود را به او مى دادند تا داراى جامه شود, گفتم : نه , آن حضرت با دست به ران خود زد و فرمود: اينان برادرنيستند.
نيز: هر مؤمنى براى حاجتى نزد برادر خود بيايد - و بى شك اين امر رحمتى از جانب خداوند است كـه او را به سوى وى كشانيده و اسباب رفع حاجت او را برايش فراهم كرده است - چنانچه حاجت او را بـرآورد بـا قبول آن رحمت حق تعالى را پذيرفته است و اگرحاجت او را رد كند در حالى كه تـوانـايـى بـرآوردن آن را دارد رحمت خداوند راكه به سوى او كشانيده شده و اسباب آن را برايش فراهم كرده رد كرده و از خود دور ساخته است .
نيز: هر گاه براى برآوردن حاجت برادر مسلمان خود گام بردارم نزد من محبوبتر است ازاين كه هزار بنده آزاد كنم و هزار اسب را با زين و لگام براى جهاد در راه خدا روانه سازم .
نـيـز: مـؤمـن بـه هـنگامى كه برادر مؤمنش حاجت خود را به او اظهار مى كند و او نمى تواندآن رابـرآورده سـازد و بـر اثـر آن غـمـگـيـن مـى شود خداوند به سبب همين اندوه او را واردبهشت مى كند.
امـام صادق (ع ) فرموده است : از اعمال صالح نيكى به برادران مؤمن و كوشش دربرآوردن حوايج آنهاست .
نيز: كسى كه به خاطر خدا در راه برآوردن حاجت برادر مؤمن خود عرق بر پيشانيش بنشيند ديگر عذاب نخواهد شد.
نيز: به خدا سوگند جز با پرهيزگارى و مجاهده در دنيا و مواسات و همدردى با برادران مؤمن به شفاعت نمى توان رسيد.
نيز: دوستان سه گونه اند: آن كه با جانش مواسات مى كند, و ديگرى كه با مالش اظهارهمدردى مى كند و ديگر كسى است كه كفاف خود را از تو مى گيرد و تو را براى بعضى لذتها مى خواهد پس بايد او را از اهل وثوق نشمارى .
نيز: كسى كه به همراه برادر مؤمنش براى برآوردن حاجت او گام بردارد چه آن رابرآورده كند يا نكند مانند كسى است كه خدا را عبادت كرده است .
بـه مفضل بن عمر فرمود: اى مفضل آنچه را به تو مى گويم بشنو و بدان حق است , آن راپيروى و بـراى بـزرگـان بـرادران مـؤمن خود بازگو كن مفضل گفت : بزرگان برادران مؤمن كيانند؟
فرمود: كسانى هستند كه به برآوردن حوايج برادران مؤمن خود رغبت دارندسپس فرمود: كسى كـه حـاجـت بـرادر مؤمنش را برآورد خداوند در روز قيامت صدهزارحاجت او را كه نخستين آنها بـهشت است برآورده خواهد كرد و از جمله آنها اين است كه خويشاوندان و آشنايان و دوستانش را وارد بهشت مى كند.
نـيـز: كسى كه در راه حاجت برادر مسلمانش بكوشد تا خداوند آن را به دست او جارى وبرآورده سـازد حـق تعالى ثواب يك حج و عمره و اعتكاف دو ماه در مسجدالحرام و روزه آن را برايش ثبت مـى كـند .
و اگر در اين راه بكوشد ليكن خداوند برآوردن آن را در دست او جارى نكند حق تعالى ثواب يك حج و عمره برايش ثبت خواهد كرد. نـيز: كسى كه برادر مؤمنش از روى اضطرار حاجتى از او بخواهد و او در حالى كه توانايى دارد از بـرآوردن آن از سـوى خـود يـا ديـگـرى خـوددارى كـند خداوند در روز قيامت او را در حالى كه دستهايش به گردنش زنجير شده محشور خواهد كرد. آن حـضـرت به مفضل بن عمر فرمود: شيعيان ما را بر دو خصلت بيازماى اگر در آنها بودشيعه ما هـستند و گر نه از آنها سخت دورى كن عرض كردم آن دو خصلت چيست ؟ فرمود: محافظت بر اداى نماز در اوقات آنها و مواسات با برادران دينى هر چند به چيزى اندك باشد. نيز: كسى كه برادر دينى غمزده خود را در صورت توانايى از غم برهاند و او را دربرآوردن حاجتش يـارى كـنـد خـداونـد هفتادودو رحمت برايش ثبت مى كند يكى از آنها راكه اصلاح امور زندگى اوسـت زودتـر شـامـل حالش مى كند و هفتادو يك رحمت ديگر رابراى دفع هول و هراسهاى روز قيامت برايش ذخيره مى سازد.
نـيـز: خـداونـد پيوسته در پى كمك به مؤمن است مادام كه مؤمن در پى كمك به برادرمؤمنش باشد, پس از موعظه ها سود بريد و در امور خيريه رغبت داشته باشيد.
نـيـز: كـسـى كـه بـر بـرادر مـؤمنش لباس زمستانى يا تابستانى بپوشاند حق است بر خداوندكه جـامـه هـاى بـهشتى بر او بپوشاند و سكرات مرگ را بر او آسان كند و گورش را وسعت دهد, و به هـنـگامى كه از قبرش بيرون مى آيد فرشتگان را با دادن مژده هاى مسرت بخش به او ديدار كند و ايـن بر طبق قول خداوند است كه در كتاب خود فرموده است : وتتلقاهم الملائكة هذا يومكم الذي كنتم توعدون
نيز: در اعتماد انسان به برادر دينى خود همين بس كه حاجتش را به او اظهارمى كند.
امـام مـوسـى بن جعفر(ع ) فرموده است : بهترين دوستان تو كسى است كه در تمام طول زندگى ياورت باشد.
نـيـز: هـرگاه يكى از برادران دينى نزد انسان بيايد و در پاره اى احوال از او پناه بخواهد ووى در حالى كه توانايى آن را دارد به او پناه ندهد بى شك رشته ولايت الهى را قطع كرده است. امـام عـسـكرى (ع ) فرموده است : دو صفت است كه چيزى برتر از آنها نيست : ايمان به خدا و سود رسانى به برادران مؤمن. از واجبات برادرى و دوستى آن است كه برآوردن حاجت برادر مؤمنت را در صورت آگاهى خودت آغـاز كـنـى و او را نـاگـزير نگردانى كه آن را از تو بخواهد چه اين عمل نزدخداوند محبوبتر و به پـرهـيـزگارى و تقوا نزديكتر است ,
چنان كه اميرمؤمنان (ع ) فرموده است :
چنانچه كسى از شما حـاجـت بـرادر مـؤمنش را مى داند آن را برآورده كند و او راوادار نسازد كه آن را از او درخواست كند.
امـام صـادق (ع ) فـرموده است : و هرگاه بدانى برادر مؤمن تو حاجتى دارد در برآوردن آن شتاب كن و او را ناگزير مكن كه آن را از تو بخواهد بلكه پيشدستى كن .
منابع :
قرآن كريم , كتاب جاويد خداوند.
نهج البلاغه , امام اميرالمؤمنين (ع ).
رساله حقوق , امام زين العابدين (ع ) عيون اخبارالرضا(ع ), شيخ صدوق .
مصادقة الاخوان , شيخ صدوق .
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال , شيخ صدوق .
بحارالانوار, مجلسى .
مكارم الاخلاق , ابى نصرحسن طوسى .
مشكاة الانوار, ابى الفضل على طبرسى .
كنز الفوائد, كراجكى .جامع السعادات , نراقى .
احياء العلوم , غزالى .
ارشاد القلوب , ديلمى .
جامع الاحاديث , ابى محمد قمى .
وافى , ملامحسن فيض .
تحف العقول , ابى محمد حسن حرانى الصداقة والصديق , ابى حيان توحيدى .
كشف الغمة , ابى الفتح اربلى .
مجمع البحرين , شيخ فخرالدين طريحى .
المواعظ العددية , سيد محمد حسينى عاملى .
الدرر اللامعه , سيد محمد باقر موحدابطحى .
الاصول الستة عشر, گروهى از دانشمندان .
خصائص الشيعة , سيد محمد مهدى قزوينى .
اعيان الشيعة , سيد محمد امين .
انيس النفس , شيخ نظرعلى حائرى .
جوامع الاداب , شيخ جمال الدين دمشقى .
لباب الاداب , اسامة بن منقذ.
الاخلاق والواجبات , شيخ عبدالقادر غربى .
الامام الصادق (ع ), شيخ محمد حسين مظفر الحسن بن على (ع ) كامل سليمان .
الخلق الكامل , محمداحد جادالمولى .
اخلاق آل محمد(ص ) شيخ موسى سبتى .
خلق المسلم , محمد غزالى .
حكم الامام على (ع ), لكورينلوس .
السعادة والسلام , لرد افبرى .
آئين دوست يابى , ديل كارنگى .
منبع: www.lailatolgadr.ir
/خ