جنبههاى مهم شخصيت نوجوان (2)
مهمترين ويژگىهاى رشد شناختى - عقلى نوجوان
بر اساس همين تفكر انتزاعى، بعضى از نوجوانان خوب مىنويسند و وقايع را دقيق مجسم مىكنند و بعضى خوب سخنورى مىكنند و مفاهيم را در قالبهاى متعدد بيان مىنمايند.
توانايىهاى ذهنى نوجوانان:
ب.منطق قضايا: در اين دوره، نوجوان قضاياى منطقى را مىتواند به خوبى درك كند; مثلا، اگر بگوييم تمام گنجشكها پرندهاند.تمام پرندگان حيواناند.پس تمام گنجشكها حيواناند.اين استدلال به خوبى براى نوجوانان قابل درك و پذيرش است.
ج.جدا شدن شكل از محتوا: بر خلاف كودكى، كه مرحله تفكر انضمامى (انضمام با اشيا) بود، نوجوان مىتواند شكل را بدون محتوا در نظر بگيرد.
د.عمليات تركيبى: اين توانايى به نوجوان پايه استدلال علمى را مىدهد، بهگونهاى كه نوجوان با استفاده از قدرت ذهن مىتواند نظام معينى را با تركيب ساير توانايىهاى ذهنى در خود به وجود آورد و حداكثر امكانات ذهنى خود را به كار بگيرد. (36)
2- ظهور استعدادها: در نوجوانى، با افزايش سن، استعدادها نيز بيشتر اختصاصى مىشود، در حالى كه در كودكى بيشتر عمومى بود; مثلا، اگر دانشآموز سوم ابتدايى در درس فارسى قوى باشد معمولا (نه هميشه) در ساير دروس هم نمره خوبى كسب مىكند، بر خلاف نوجوان كه ارتباط متقابلى بين دروس او ديده نمىشود و هر نوجوانى در درسى ممكن است موفقيتى كسب كند.يكى از اهداف روانشناسى تربيتى كشف همين استعدادها، و كمك به نوجوانان است تا استعدادهاى نهان خود را بيابند و شكوفا كنند; مثل بچهاى كه (چه بسا به اجبار والدين) رشته رياضى را انتخاب كرده ولى دايم در فكر كارهاى هنرى است كه اين نشاندهنده استعداد هنرى اوست.
3- شك و ترديد: در اين دوره، سادهانديشى دوران طفوليت از بين رفته است و نوجوان به قضاوت و سنجش و ارزيابى مجدد اشيا، اشخاص، موضوعات و پديدهها مىپردازد تا در نظام ذهنى خود، دوباره آنها را باز سازد.از اينرو، شايد در همه چيز شك كند و يا به همه چيز، حتى افكار و عقايد والدين خود انتقاد نمايد در اين دوره، بر خلاف كودكى، نوجوان بزرگسالان را افرادى عارى از عيب و اشتباه نمىداند، بلكه به عكس كوچكترين عيب والدين را با ذرهبين مخصوص دوره بلوغ بزرگ مىبيند و شايد اين اشتباه اصلا براى نوجوان قابل تحمل و بخشش نباشد.
بنابراين، در اين دوره، نوجوان در ابعاد وجود خود، باورها و اعتقاداتش دچار شك و ترديد مىشود، نه اينكه آنها را نفى كند بلكه مىخواهد آنها را دوبارهسازى كند و آنچه را كه قبلا از روى تقليد و اطاعت پذيرفته بود، با زيربناى فكر و استدلال ذهنى خود بازسازى كند.بدين وسيله، او در پى كسب «استقلال فكرى» خود مىباشد.از اينرو، در اين دوره، معلمان و مربيان نبايد انتظار داشته باشند آنچه را آنها مىگويند نوجوان بپذيرد و آنها بايد به اين خصوصيتشناختى نوجوان توجه كافى مبذول دارند و از شك و ترديدهاى نوجوان نسبتبه موضوعات گوناگون دچار نگرانى و اضطراب نشوند، بلكه از شك او براى رسيدن به يقين استفاده نمايند. (37)
حضرت علىعليه السلام نيز مىفرمايند: «ظن الانسان ميزان عقله.» (38) بنابراين، به اوليا و مربيان توصيهمىشود مواظب باشند كه نوجوانان در شك باقى نمانند و اين امكان را فراهم آورند كه آنها پايههاى منطقى و فلسفى مسائل اعتقادى را به تدريجبنا نهند.
3- رشد اجتماعى
شكلگيرى هويت در نوجوان يك بحران است.به نظر اريكسون، هويت در نوجوانى شكل مىگيرد كه سؤالاتى مثل من كيستم، كجا مىروم، چه هدفى دارم و مانند آن را از خود مىپرسد.نحوه جوابگويى به اين سؤالات در رشد
هويت او اثر مىگذارد.اگر او بتواند به اين سؤالات پاسخ مناسب بدهد احساس آرامش مىكند وگرنه دچار اضطراب مىشود.
اريكسون دوره نوجوانى را در «مهلت روانى» (فاصله بين امنيت كودكى و خودمختارى جهتيافته بزرگ سالى) مىخواند.نوجوان مىتواند نقشهاى مختلفى را تجربه كند.اگر در بحران هويت ناموفق باشد، احساس گمگشتگى و رنج مىكند.اريكسون اين حالت را «سردرگمى نقش» مىنامد. (39)
هويتيابى نوجوان
2- ناموفق در اجتماعى شدن: بر خلاف مورد قبل جوانى كه از نظر جسمانى ناقص است و يا تحت تربيت صحيح قرار نگرفته بعضا تا آخر عمر در سازگارى با محيط موفق نمىشود و اين قبيل جوانان بعضى راه انزواطلبى را در پيش مىگيرند و عمر خود را اينگونه سپرى مىكنند; بعضى دستبه طغيان و عصيان مىزنند و مرتكب جرايم وجناياتى مىشوند; و بعضى بر اثر فشارهاى شديد، ناكامىها و شكستهاى روحى، خود را مىبازند و يا اقدام به خودكشى مىكنند.تعداد زيادى از كارهاى غيرعادىنوجوانانممكن استبهدليل سر درگمى نقش باشد;مثل فرار از خانه و مدرسه، تركشغل وبيرونازخانهبهسربردن.
پيش از انتشار عقايد و نظرات اريكسون اينگونه جوانان بزهكار تلقى مىشدند، چون در اين سن نوجوان در پى استقلال وهويتيابى است، لذا رفتارهايى در همين راستا از او سر مىزد كه به ظاهر براى افرادى كه از ويژگىهاى اين دوران غافل بودند نابهنجار مىنمود و اين رفتارها را بهمنزله رفتارهاى ضداجتماعى و بر عليه اطرافيان مىدانستند.نوجوانان همه با بحران هويت روبهروشدهاند، با اين تفاوتكه بعضى سادهتر آن را حل مىكنند.
ابراز لياقت در نوجوانان و جوانان: نوجوانان و جوانان شيفته ابراز لياقت و اظهار وجود و شايستگى هستند.اثبات شخصيت و احراز هويتبراى آنان يكى از مطبوعترين لذايذ روحانى است كه براى نيل به آن، از هيچ كوششى دريغ نمىكند; مثلا، جوانى كه براى اولين بار براى كارى استخدام مىشودوشغل ومسؤوليتىبهعهدهمىگيرد به خودمىبالد واحساس مىكند كه جامعه او را به عضويت پذيرفته است; او اين پولى را كه از اين راه به دست مىآورد - هر چند كمباشد - با چندين برابر پولى كه رايگان از والدين گرفته است قابل مقايسه نمىداند; چون اين پول را سند شخصيتخود مىداند.
پسر جوانى كه پس از مرگ پدر سرپرستى خانواده را عهدهدار مىشود احساس سربلندى و افتخار مىكند.او براى مخارج آنها با تمام قدرت، شب و روز كار مىكند، به همه مشكلات تن مىدهد و در درون مسرور است; زيرا از اين راه مىتواند مراتب شايستگى و لياقتخود را آشكار سازد.
به عكس جوانى كه نمىتواند با مردم بياميزد و احراز هويت و شخصيت نكرده، همواره افسرده خاطر و متاثر است و از محروميتخود رنج مىبرد.به طور خلاصه، مىتوان گفت: احراز شخصيت و هويت و حسن سازگارى با اجتماع يكى از تمايلات درونى نسل جوان و از اركان اساسى زندگى اجتماعى است.
دليل اينكه اولياى دين اسلام به نوجوان نقش و مسؤوليت وزارت دادهاند (40) نشاندهنده اهتمام اسلام به رابطه با جوان و نوجوان است.در اين سن، او دنبال كسب هويت است و اگر از طرف خانواده تحقير شود، هويتخود را نمىيابد.
امام صادقعليه السلاممىفرمايند:
«برتو باد كه به جوانان توجه داشته باشى;زيراآنها از ديگراندر انجام امورخيرپيشقدمترند.» (41)
دكتر هاريس مىگويد: جوانان براى خود موجودات مستقلى هستند و شما هم بايد آنها را صاحب شخصيتبدانيد.در دوران بلوغ، بيش از هر زمان ديگر، انسان به اينكه مورد توجه باشد اهميت مىدهد و به شدت احتياج دارد كه به عنوان دوست و شريك تلقى شود. احتياج جوان به استقلال، به همان اندازه است كه در كودكى به حمايت و راهنمايى احتياج دارد. (42)
ياغىگرى جوانان براى نيل به استقلال، يك امر طبيعى محسوب مىشود و زمانى اين ياغىگرى به صورت دردسر درمىآيد كه جوان براى كسب استقلال بخواهد با والدين سختگير خود از راه مبارزه وارد شود.هيچ چيز بيش از حق راى در تربيت آنان مؤثر نيست.بنابراين، بايد در خانه و مدرسه، به آنان حق اظهار عقيده داده شود.
لازم به تذكر است كه استقلال دادن به جوان و تكريم شخصيت او بدان معنا نيست كه او را در تمام اعمالش آزاد بگذاريم تا طبق خواستخود، در هر محيط فاسدى و با هر رفيق فاسقى، هر كارى خواست انجام دهد.اين همان اشتباهى است كه دنياى غرب به تصور تامين «آزادى» انجام داده و دچار ضربات و مشكلات فراوانى شده است.
خطر آزادى مطلق براى جوانان
به نظر دكتر هاريس، منظور از استقلال، آزادى، حق راى و اظهار عقيده اين نيست كه جوانان را به كلى رها كنيم و در خانه و مدرسه آنها را به حال خود بگذاريم تا هر چه مىخواهند بكنند.مسلما آنها نمىتوانند راه سربالايى زندگى را بپيمايند; بايد دستشان را گرفت. (43)
از كلمه «وزير» هم كه در روايات آمده است، محدوديت آزادى جوانان و نوجوانان استفاده مىشود; زيرا وزارت به معناى يارى و معاونت است و جوان هم معاون و معاضد والدين است و به جوان به عنوان وزير، اجازه اظهار نظر و كمك به والدين داده شده، ولى تصميم نهايى در اختيار والدين است.
به طور طبيعى و فطرى، جوان در عطش استقلال و شخصيت است و بنا به فرموده پيامبرصلى الله عليه وآله، والدين بايد با نوجوان به عنوان وزير عمل كنند و ميل طبيعى او را برآورده سازند.در اين صورت، نوجوان اعتماد به نفس پيدا مىكند و زندگى مستقل، مفيد و باارزشى خواهد داشت.
اگر والدين آزادى لازم را به نوجوانشان ندهند و مداوم او را تحت فشار بيش از حد قرار دهند و تحقير نمايند - هر چند اين كار به عنوان علاقه بيش از حد صورت گيرد - و قدرت تعقل و تفكر به نوجوان داده نشود، در اين صورت، والدين نوجوان را از خود منقطع كرده، متكى به غير بار مىآورند.
در نتيجه دو شكل در نوجوان بروز مىكند: 1- بر اثر فشارهاى طاقتفرسا، نيروى مقاومتخود را از دست مىدهد، تسليم شرايط موجود مىشود و از تشخصطلبىواستقلال چشم مىپوشد كه اين به ظاهر خوب است ولى استعدادهاى او را مىميراند و موجب از دست دادن اتكا به نفس در او مىشود.2- در مقابل فشارهاى بىمورد والدين ستيزهجو مىشود كه در اين صورت كانون گرم خانواده تبديل به صحنه مبارزه مىشود و هر قدر والدين بر سختگيرى خود بيفزايند، مشكلات او بيشتر خواهد شد و از همينجا، زمينه انحرافات اخلاقى و روى آوردن به اعتياد در جوانان شروع مىشود.آنان به تصور خود، از اين راه مىخواهند براى خود شخصيت كسب كنند.روايات متعددى به اين مطلب اشاره دارد; از جمله:
علىعليه السلام: هر كه نفساش برايش گرامى است; آن را با گناه خوار نسازد. (44)
علىعليه السلام: فرزندت هفتسال برايت دسته گل است و هفتسال برايتخادم است، سپس يا دشمنتخواهد بود يا دوستات. (45)
خصايص اجتماعى دوره نوجوانى
2.كاسته شدن تسلط خانواده بر نوجوان و تلاش نوجوان براى تثبيت موقعيتخود و جلب اعتراف اطرافيان و پذيرش اين واقعيت;
3.بينش اجتماعى در مرحله نوجوانى كه موجب درك روابط موجود بين خود و ديگران مىشود و منجر به دريافتبصيرتى خاص در آثار و اعمال متقابل رابطه نوجوان و مردم مىگردد;
4.سركشى و تمرد عليه فشار موجود در خانواده كه ناشى از احساس فرديت و استقلالطلبى اوست;
5.احساس تمسخر نسبتبه محيط واقعى زندگى كه ناشى از آرمانگرايى نوجوانان مىباشد;
6.رقابتبا دوستان و همسالان در صحنههاى زندگى كه ناشى از احساس اثبات موقعيت اجتماعى و خودنمايى نوجوان است;
7.پاىبندى نوجوان به عقايد و افكار خود در مقابل معيارهاى والدين و فرهنگ و محيط زندگى;
8.آمادگى براى ايفاى نقش زن و مرد;
9.تقليد و تبعيت از نمونهها و سرمشقهاى زندگى به جاى تبعيت از قواعد و مقررات اخلاقى مثل تقليد از فوتباليستها;
10.كاهش وابستگى نوجوان و رشد روحيه استقلالطلبى در نوجوان. (46)
4- رشد عاطفى
يكى از عواملى كه در شخصيت نوجوان مؤثر است عواطف نوجوان مىباشد.نوجوانان افرادى عاطفىاند و گاهى كوچكترين چيز احساسات و عواطف آنها را خدشهدار مىكند و در نتيجه، موجب دگرگونى آنها مىشود.پس همه افراد، به خصوص بزرگترها بايد در برخورد با نوجوانان به عواطف آنها توجه كافى مبذول دارند.
ويژگىهاى رشد عاطفى نوجوان
1.هيجان و عواطف تند و شديد;
2.نوجوان از محركهاى هيجانى به سرعت متاثر مىشود كه دليل آن نامتعادل شدن ترشحات غدد داخلى و تغيير گرايش او نسبتبه محيط است كه از يك سو، نمىخواهدو نمىتواند واكنشهاى كودكى را از خود نشان دهد و از سوى ديگر، هنوز نمىتواند كاملا با وضع موجود سازش يابد و واكنش مطلوب اطرافيان را نشان دهد.از اينرو، وقتى به رفتار او انتقاد مىشود سريع ناراحت و غمگين مىشود.
3.گاهى در تعبير و بيان عواطف خويش دچار ترديد مىشود و حتى به دليل نگرانى از انتقاد و سرزنش مردم، آنها را آشكار نمىكند.به اين دليل، در خود فرو مىرود، به توهمات پناه مىبرد، از مردم كناره مىگيرد و گاهى از ناسازگارى اميال با واقعيات نااميد مىشود.
4.واكنشهاى هيجانى و عاطفى نوجوان ناپايدار است كه دليل اين ناپايدارى در دو چيز مىباشد: الف.تغيير در ترشحات غدد درونريز كه موجب تحريك عاطفى بيشتر او مىشود;
ب.تغييرات رشدى خاص دوران بلوغ و ترديدهاى اجتماعى كه تنش عاطفى نوجوان را افزايش مىدهد.
5.به دليل آنكه نوجوان تجربه بزرگسالان را ندارد، در نحوه اظهار پاسخهاى هيجانى و عاطفى نمىتواند سنجيده عمل كند; مثلا، نمىداند حبتخودراچگونهبهجنسمخالفنشاندهد. (47)
انواع عواطف در دوره نوجوانى
الف - ترس: برخى تحقيقات نشان مىدهد كه نوجوان در اوايل بلوغ هنوز برخى ترسهاى كودكى را دارد; مثل ترس از اشباح كه به تدريج، اين ترسها را از خود دور مىكند. موضوع ترس در نوجوانى ممكن است اين موارد باشد:
1.ترسهاى مدرسهاى; مثل ترس از امتحان، كوتاهى در انجام تكاليف، تمسخر و استهزاى معلمان و همكلاسان و اجبار به شركت در بحث گروهى و سخنرانى;
2.ترسهاى بهداشتى كه به شكل ترس از حوادث ناگهانى، مصيبتها، بيمارى و مرگ ظاهر مىشود;
3.ترسهاى خانوادگى كه هنگام بيمارى افراد خانواده يا مشاجره آنها مشاهده مىشود;
4.ترسهاى اقتصادى كه از پايين آمدن سقف اقتصادى خانواده ناشى مىشود;
5.ترسهاىاخلاقىكهبهصورتاحساس گناه در هنگام خطا و اشتباه ظاهر مىشود;
6.ترسهاى جنسى كه ناشى از نگرانى كيفيت ارتباط با جنس مخالف واختلال احتمالىكاركرداعضاىتناسلىاومىباشد. (48)
نمودها و مظاهر ترس
2.كمرويى كه با ترس از وضع موجود در محيط همراه است و از توجه نوجوان به خويش ناشى مىشود;
3.پريشانى كه با ترس همراه است و هنگام نوميدى و نيافتن راه گريز از وضع موجود، پيدا مىشود و همچنين ترس از استهزاى ديگران يا افراط در تعريف و تمجيد كه او را پريشان مىكند;
4.افسردگى كه غالبا نتيجه يادآورى ناكامىها، شكستها و غمخوردنهاى پيشين است. (49)
عوارض ترس
ب - خشم: عوامل خشم در نوجوان عبارت است از:
1.به تعويق انداختن: او اگر نتواند در فعاليتى كه انجام مىدهد موفق شود يا او را از گفتوگو، خواب يا غذا منع كنند و كارش را به تعويق اندازند;
2.احساس ستم و محروميت: وقتى از اعضاى خانواده، معلم يا دوستان نسبتبه خود ستمى احساس نمايد يا ديگران به نزديكان او ظلمى كنند;
3.تعدى به حريم و مقدسات فرد: مثل اينكه كسى به خط و فكر و دين نوجوان توهين كند;
4.وضع مزاجى: مزاج نوجوان از عوامل طبيعى خارجى متاثر مىشود; مثلا اگر باد تند بوزد يا گرما شديد باشد يا دير به ماشين برسد خشمگين مىشود. (51)
واكنشهاى خشم در نوجوانى: اين واكنشها عبارت است از:
1.علايم حركتى; مثل اين طرف و آن طرف رفتن و نشستن و برخاستن، سر تكان دادن و از خانه خارج شدن كه نشاندهنده سرگردانى شخص است;
2.علايم كلامى; مثل تهديد و دشنام كه نشان مىدهد نوجوان خشمگين است;
3.بيان چهرهاى يا زبان حال كه نوجوانكتك وداد و فرياد ندارد، ولى خشم خود را با چهره نشان مىدهد; مثل قهر;
4.سرزنش; مثل اينكه خود را گنه كار
بداند و خويشتنرا سرزنش كند و خشماش را متوجه خويش كند كه در اين صورت، گاهى از شدت ناراحتى گريه مىكند.
ج - محبت: در دوران كودكى، دايره محبت محدود به شخص كودك است، سپس والدين را هم دوست مىدارد و هر قدر سن او بيشتر مىشود، قلمرو محبت او نيز افزايش مىيابد; مانند محبتبه مال، مقام،
فرزندان، همسر، نوعبشر، ايمان و خدا.
افراط در حب ذات در آيات و روايات مورد نكوهش قرار گرفته ومتقابلاانسان بهنوعدوستى ترغيب گرديده است:
- رسول اللهصلى الله عليه وآله: هركه صبح كند در حالى كه به امور مسلمانان اهتمامى ندارد مسلمان نيست.
- رسول اللهصلى الله عليه وآله: هر كه بشنود مردى مسلمانان را صدا مىزند و او را پاسخ ندهد مسلمان نيست.
- علىعليه السلام: رساترين چيزى كه به وسيله آن مىتوانى رحمت الهى را به خود جلب كنى اين است كه در باطن خود با همه مردم عطوف و مهربان باشى. (52)
- علىعليه السلام: خداوند سبحان دوست دارد نيت انسان نسبتبه مردم خوب باشد.
نياز به محبت متقابل:
نوجوان در سنين نوجوانى شيفته محبت است، به حدى كه محبتيكى از نيازهاى او محسوب مىشود و براى جلب توجه و محبت دوستان، مثل آنان لباس مىپوشد، آنگونه كه آنها مىپسندند حرف مىزند و به عقايد و خواستههاى همسالانومقرراتگروهاحتراممىگذارد. (54)
5.رشد مذهبى
اصل گرايش به دين و مذهب فطرى است و در همه انسانها وجود دارد; ارسال رسل و انزال كتب براى شكوفا كردن و غبارروبى از اين فطرت الهى است.فرايند شكلگيرى مذهب از كودكى تا بزرگسالى داراى مراحلى مىباشد كه در نوجوانى تحت تاثير تفكر صورى و شناختى، تغييرات زياد مذهبى نيز رخ مىدهد.در اين دوره، نوجوان دنبال يافتن نوعى فلسفه براى زندگى است كه تعريف مشخصى از زندگى و جهان اطراف ارائه دهد; فلسفهاى كه جميع شؤون زندگى او، اعم از سياسى، اقتصادى و اجتماعى را شامل شود و بتواند نيازهاى او را مرتفع كند و سؤالات او جواب مناسب بدهد.
رغبتهاى دينى
كودك احساس مىكند والدين و بزرگترها از اشتباه مبرا هستند، ولى چنين تصورى در نوجوان وجود ندارد.او بزرگترها را جايزالخطا مىداند.بنابراين، احساس مىكند كه به آنها هم نمىتواند اعتماد كند.از اينرو، نيازمند پايگاهى مستحكم مىشود كه بتواند او را هدايت كند و خود بدون خطا باشد.
دورههاى شكلگيرى دين و مذهب در نوجوانان:
1.دوره بيدارى دينى: در اين دوره، نوجوان علاقهمند است مثل والدين خود، آداب و مراسم دينى را انجام دهد.همين اعمال موجب افزايش رغبت دينى در او مىشود.از اينرو، شايسته است اماكن عبادى داراى جاذبه باشد تا نوجوان را جذب كند.
2.دوره ترديد دينى: در اين دوره، او به انتقاد مفاهيم دينى مىپردازد و سؤالاتى به ظاهر كفرآميز مطرح مىكند; اگر خدا نباشد چه مىشود، چرا خدا ديده نمىشود؟ او مراسم مذهبى را مورد انتقاد قرار مىدهد، بدون اينكه آنها را مردود بشمارد.
3.دوره بازسازى دينى: نوجوان احساس مىكند كه به حقايق دينى تازهاى نياز دارد، اما متفاوت از آنچه والدينش بدان معتقد بودند.براى اين منظور، ممكن استبه گروههاى دينى خاص گرايش پيدا كند.در اينجا نقش محيط و اوليا و مربيان روشن مىشود و بايد زمينه سالم را براى او فراهم كنند. (55) نوجوانى كه در دوره ترديد دينى به سر مىبرد و مىخواهد زيربناى دين خود را با عقل و استدلال بسازد، نياز شديدى به كمك اوليا و مربيان دارد.فقدان ارشاد آنها يا ارشاد با شيوه غلط موجب مىشود نوجوان راه خطا در پيش مىگيرد.البته در اين زمينه، نبايد از نقش محيط و دوستان غفلت كرد.
شيوههاى جذب نوجوانان به مذهب
1- در ارتباط با خود نوجوان:
ب.ايجاد رغبت ازطريقبرقرارى رابطه محبتآميز با نوجوان;
ج.استفاده از شور و احساس مذهبى و شركت دادن نوجوان در مراسم مذهبى;
د.ايجاد اعتقاد در نوجوان نسبتبه نظارت مستمر خدا بر اعمال همه انسانها;
ه.استفاده از تفكر انتزاعى نوجوان براى درك پديدهها و قدرت خداوند; مثل استفاده برهان نظم;
و.يادآورى نعمتهاى خداوند; مثل سلامتى;
ز.پاسخ به پرسشهاى نوجوان و مجهز كردن او در دفاع از مذهب;
ى.زمينهسازى براى خودسازى و خوديابى و محاسبه نفس و پرهيزگارى. (56)
2- در ارتباط با خانواده:
ب.ايجاد رابطه با نوجوان در محيط گرم خانواده به طور صميمى و نشان دادن محبت در اين ارتباط ضرورى است.
ج.مسؤوليتپذيرى و تشخصطلبى نوجوان به عنوان مشاور بودن براى والدين برحسب توصيه روايات الزامى است;
د.نظارتهاى غيرمستقيم و مراقبتهاى غيرآشكار و دادن تذكرات به موقع و مخفى - نه رسواگرانه - موجب هدايت او مىگردد.
ه.«سخن كز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند.» بنابراين، بايد حرف و عمل والدين و مربى يكى باشد. (57)
3- در ارتباط با معاشران و دوستان:
ب.وحدت فكر و عمل در سازمانها و نظامهاى حكومتى; تبليغات و عمل حكومت در يك جهتباشد.
ج.عضويت در مراكز سالم، اعم از كتابخانه و باشگاه، كه در گسترش اعتقادات نوجوان مؤثر است. (58)
مشكلات تربيت مذهبى نوجوانان
سه عنصر قسم اول مثلثى را مىسازند كه در آن، سه عنصر مزبور با هم ارتباط متقابل دارند.اما مشكل وقتى ظاهر مىشود كه از يكى از آنها غفلتشود.بنابراين، نبايد صرفا به يك بعد توجه كرد و ساير ابعاد را فداى آن كرد، بلكه اين سه بايد متناسب با هم مورد توجه قرار گيرند.اگر كارى بدون توجه به عواطف نوجوان صورت گيرد، نمىتوان گفت آن نوجوان تربيت مذهبى شده است; مثلا، اگر نوجوان در اول وقت نماز بخواند (رفتار) ، ولى دليل كار خود را نداند (فقدان شناخت) تربيت او مذهبى نيست.اما قسم دوم، كه مربوط به فضاى خاص زندگى است، مثل اينكه اقامه نماز جماعت در مدارس اجبارى باشد، همين تاثير منفى بر جاى مىنهد.البته اين ادعايى است كه مؤيد عقلى و نقلى دارد.مؤيد عقلى آن اين است كه اگر فردى چيزى را درك نكرده باشد و تقليد صرف باشد، دچار تزلزل مىشود و با مشاهده مورد خلاف دچار ترديد مىگردد، اما اگر براى خودش توجيه شده باشد كمتر اتفاق مىافتد كه از آن ستبردارد.در مورد مؤيد نقلى هم رواياتى هست كه مىگويد خواب عالم از عبادت جاهل بهتر است.اكتفا به اين موضوعهم كه فضا و حكومت مذهبى است درستنمىباشد و بهصرف فضاى مذهبى، نبايدانتظارداشتن فرزندىمذهبى داشته باشيم، بلكه بايد همه ابعاد تربيت دينى او نيز در نظر گرفته شود.
بنابراين، در تربيت دينى، تاكيد بر ارتباط فردى است.البته اين بدان معنا نيست كه فضا و محيط رها شود و بىاثر تلقى گردد، بلكه منظور اين است كه محيط و فضاى سالم مذهبى لازم است، ولى كافى نيست.تاكيد بر امر به معروف و نهى از منكر از همين باب است تا به هر كس خطاهايش تذكر داده شود.
تبادل فرهنگى با ساير جوامع
پى نوشتها
* دانشپژوه كارشناسى ارشد روانشناسى از مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى (رحمت الله علیه)
35- ديوان حضرت علىعليه السلام، ترجمه مصطفى زمانى
36- محمدرضا شرفى، مراحل رشد و تحول انسان، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368، ص 154
37- استاد مرتضى مطهرى، عدل الهى، ص 7
38- شك و ترديد انسان ملاكى براى عقل اوست.(غررالحكم، ص 474)
39- روانشناسى رشد، ج 2، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، ص 782
40- الولد سيد سبع سنين و عبد سبع سنين و وزير سبع سنين، طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، قم، رضى، 1371، ص 115
41- محمد بن يعقوب كلينى، روضه كافى، ص 93
42 و 43- هاريس، مشكلات روحى جوانان، ص 73/ص 62
44- غررالحكم ص 677.
45- نهج البلاغه، شرح ابن ابى الحديد، دارالحياء الكتب العربيه، 1404 ق، ج 20، كلمه 937، ص 343.
46- محمدرضا شرفى، مراحل رشد و تحول، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1371، ص 158
47- على فتحى آشتيانى، پيشين
48 و 49- علىاكبر شعارى نژاد، پيشين، ص 756
50- محمدتقى فلسفى، پيشين، ص 197 و روانشناسى رشد 2، شعارىنژاد
51- علىاكبر شعارىنژاد، پيشين، ص 77
52- (غررالحكم، ص 212.)
53- على اكبر شعارى نژاد، پيشين، ص 118
54- محمد على احمدوند، روانشناسى كودكى و نوجوانى، دانشگاه پيام نور، 1376.
55- علىاكبر شعارىنژاد، پيشين، ص 91
56 و 57 و 58 و 59- على فتحى آشتيانى، پيشين
/خ