سواد رسانه ای و خانواده
نويسنده: عدالتی
یکی از عواملی که امروزه باعث تحکیم ارتباط خانوادگی و پایداری کانون خانواده می شود رسانه ها است و از طرفی همین رسانه ها می توانند عاملی برای سست کردن بنیان خانواده ها باشند.
افراد خانواده می توانند با استفاده صحیح از رسانه ها آگاهی هاي خود را افزايش مي دهند ، پیرامون مسائلی که شاید در فضای حقیقی یا غیر رسانه ای قابل تجربه نباشند تجربه کنند و نیازی به پرداخت هزینه در قبال تجربه کردن نيز نداشته باشند به عنوان مثال سفر به اعماق دریاها و اقیانوس ها برای همه افراد ممکن نیست اما از طریق رسانه ها این تجربه ممکن می شود .
همچنین خانواده ها با استفاده درست از رسانه ها می توانند مهارت های خود در زندگی راافزايش دهند. به عنوان مثال حضور شما در اینترنت واستفاده شما از مطالب قرار داده شده در این سایت می تواند باعث افزایش اطلاعات ،آگاهی ها و مهارت های شما در زندگی اجتماعی و خانوادگی تان شوداما از طرف دیگر استفاده نادرست از رسانه ها نه تنها كمكي به ارتقاء سطح فکری ، فرهنگی و مهارتی خانواده ها نمی كند، بلکه باعث به وجود آمدن معضلات و مشکلات عدیده ای میشود که شاید خیلی از آنها قابل جبران نباشد.
در اطراف خود با افراد و خانواده هایی برخورد می کنیم که از افت تحصیلی کودک خود ابراز نا رضایتی میکنند یا خانواده هایی را می بینیم که مدت زمان بسیاری را صرف استفاده افراطی از رسانه ها می کنند اما مدت زمان کوتاهی را به برقراری ارتباط با خانواده خود اختصاص می دهند و کمتر بااهل خانه خود هم کلام می شوند.این اختلاف و تفاوت در استفاده صحیح و استفاده نادرست از رسانه ها ضرورت یاد گیری فن و مهارت استفاده بهینه از رسانه ها یا "سواد رسانه ای" رابسیار ضروری و حیاتی می کند.در رابطه با سواد رسانه ای تعاریف بسیاری مطرح شده به عنوان مثال سواد رسانهای آمیزهای از تكنیك های بهرهوری مؤثر از رسانهها و كسب بینش و درك برای تشخیص رسانهها از یكدیگر است یا سواد رسانهای قدرت درك نحوه كاركرد رسانهها و معنی سازی در آنهاست ونیز سواد رسانهای را میتوان دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط درشكل های گوناگون رسانهای و مصرف انتقادی محتوا دانست در دنیای امروز رسانه ها یکی از اجزای اساسی جوامع بشری هستند لذا سوادرسانه ای (MEDIA LITERACY ) شامل تحقیق ، تحلیل ، آموزش و آگاهی ازتاثیرات رسانه ها ( رادیو ، تلویزیون، فیلم ، موسیقی ، روزنامه مجله ،کتاب و اینترنت ) بر روی افراد و جوامع می باشددر این میان تلویزیون گوی سبقت را از رسانه های دیگر ربوده ، بطوریکه اکثر مردم ترجیح مي دهند که تماشا کنند تا اینکه مطالعه کنند.یکی از عواقب این تحول اجتماعی و آموزشی ، کمتر شدن تمایل دانش آموزان به مطالعه وکتاب بود.در شرایط اشباع رسانهای و در فضای موجود افراد در معرض حجم بالایی ازاطلاعاتی هستند كه به هیچ وجه به برخی از آنها نیازی ندارند. به عنوان مثال امروزه بسیاری از نوجوانان مارك ها و علائم تجاری جهان را به خوبی میشناسند، اما این اطلاعات در هیچ زمینهای به كار آنها نمیآید؛ نه قدرت خرید دارند و نه قدرت مصرف ولی چون در معرض آگهی های پیاپی قراردارند، در این زمینه اطلاعات دارند. پس باید از پیام ها و اطلاعاتاطرافمان براساس نیازهایمان استفاده كنیم تا دچار سردرگمی نشویم.سوادرسانهای این امكان را هم در اختیار میگذارد.رسانه هاي نوين از دو ديدگاه متهم به ايجاد چالشهاي نوين در زندگي هستند.رسانه ها از يک سو رقيب فعاليتهاي آموزشي در امر آموزش هستند و از سوي ديگر زمينه ساز اغلب چالشهاي نوين به حساب مي آيند.كودك، تكامل نيافته و تعليم پذير متولد ميشود. او نياز به جامعه بشري دارد تا ان چنان ساخته شود كه بتواند به مقتضيات زندگي پاسخ دهد ولي جامعه نيز براي بقاي خود به كودكان احتياج دارد.
اركان شخصيت كودك زماني پايهگذاري خواهد شد كه او ناخواسته روح وفضاي جامعهاي را كه به آن تعلق دارد در خود جذب كند. در اين صورت رفتاراو در حد وسيعي با شرايطي كه در محيط وجود دارد، انطباق پيدا ميكند.در هر عصري تعليم و تربيت وابسته به انسانهايي است كه مسئوليت آن را برعهده دارند و نيز تابع كيفيت فرهنگي است كه در چارچوب آن اين فعاليت صورت ميگيرد.توانائيها و ضعف هاي جوانان بازتابي است از توانائيها و ضعفهاي بزرگسالان، زيرا نسل جوان از سالهاي اول زندگي خانوادگي گرفته تا دوران مدرسه ابتدايي و متوسطه و بالاخره آموزش حرفهاي راهي كه از طرف نسلهاي گذشته ترسيم شده است، در پيش ميگيرند. حال اگر چنانچه در پايان اين راه زنان و مردان جوان به قولي كه در دوران بچگي داده بودند، عمل نكنند و به آنچه قرار بود برسند، نائل نشوند و اگر چنانچه روح آنها خالي و بي محتوا باشد نتيجه تماس آنها با انسانهايي است كه هيچ نوع مفهوم و هدف عميقي براي زندگي خود ندارند و شكل ثابتي براي شخصيت خود به دست نياوردهاند.اهميت آموزش رسانه اي به کودکان و نوجوانان درجه نفوذ رسانه در جوامع وتاثيرات آنها به حدي است که آموزش رسانه را به امري اجتناب ناپذير تبديل کرده است. بايد تاکيد کرد که کودکان و نوجوانان که رسانه در جامعه پذيرکردن آنها نقش به سزايي دارد، از نظر نحوه استفاده از رسانه و اکتساب آن با والدين خود تفاوت کامل دارند. آنان بين « جهان » و « جهان رسانه اي »
فرق نمي گذارند و در به کارگيري رسانه بسيار راحت تر از والدين خود عمل مي کنند.هدف اصلي آموزش رسانه، هشيار کردن و اختيار بخشي در مواجهه با رسانه وبرنامه ها و محتواي آن است. آموزش رسانه به افراد مي آموزد پيام را تفسيرو توليد کنند، مناسب ترين رسانه را انتخاب کنند و نقش بيشتري درتاثيرپذيري از آنها به عهده گيرند.به طور کلي سه جنبه سواد رسانه اي عبارتند از: - ارتقاي آگاهي نسبت به رژيم مصرف رسانه اي و يا به عبارت بهتر تعيين ميزان و نحوه مصرف غذاي رسانه اي از منابع رسانه اي گوناگون-آموزش هارت هاي مطالعه يا تماشاي انتقادي- تجزيه و تحليل اجتماعي، سياسي و اقتصادي رسانه ها که در نگاه اول قابل مشاهده نيست.- تلويزيون ميتواند چهار نقش را در زندگي كودكان و نوجوانان بازي كند.اولين آن كار وقت كشي است ـ اين عمل پاداشي آرامش بخش و يا جذاب است كه باعث ميشود بخشي از زمان لازم براي تكاليف مدرسه، كارهاي خانه و يا بازي در خارج از خانه را به خود معطوف كند.دومين نقش تلويزيون تلقي آن همچون رويدادي اجتماعي (يا غير اجتماعي) است.يعني فرصتي است براي بودن در كنار والدين و يا بلعکس فرار از خواهران وبرادران لجوج- . سومين نقش آن كار پردازش اطلاعات است.- نقش چهارم و نهايي آن تجزيه فراهم سازي اطلاعات است ـ يعني اين وسيله منبعي است براي شناخت و يا پيشداوري و معلمي است براي آموختن اينكه چه بخريم، چگونه بازي كنيم، مبارزه كنيم و يا عشق بورزيم به منظور آگاهي بيشتر نسبت به تاثيراتي که رسانه ها براي کودکان ونوجوانان به ارمغان مي آورند، بهتر آنست تا مروري بر نقشها و کارکردهايي که بر آنها مترتب است، داشته باشيم.- الف - تفريح و سرگرمي- وسايل ارتباط جمعي به طور معمول با زمان فراغت انسانها برخورد مينمايد.از اين رو در مواردي چند بايد موجبات جدائي موقت از واقعيت، فراموشي لحظات دشوار زندگي، تمدد اعصاب و سرگرمي انسانها را فراهم سازد.بسياري از مردمان بر اين باورند كه تلويزيون وسيله تفريحي بي ضرري است اگر چه شايد خود بيننده آگاه نباشد كه هنگام تماشاي تلويزيون در مسيريادگيري است. نقش سرگرم كننده و تفريحي تلويزيون بيش از پيش مورد توجه گردانندگان وسايل ارتباطات جمعي غربي است كه با وجود همه جذابيتهاي ظاهري آن با غيرسياسي كردن جوامع و بي اعتنا ساختن مردم به امور عمومي بيشترين آثار منفي را پديد ميآورد.- از نظر دانشمندان غربي، تلويزيونهاي آمريكا وظيفه خود را به طور تمام وكمال در اين خلاصه كرده است كه تنها به توليد برنامههاي سرگرم كننده بپردازد- ب - جامعه پذيري - جامعهپذيري همنوايي فرد است با هنجارهاي گروهي و هر يك از اعضاي جديد گروه به حكم جامعهپذيري رفتار خود را موافق مقتضيات گروه در ميآورد ودانسته و يا نادانسته راه و رسم زندگي گروهي را ميپذيرد. اين جريان ازطريق كنش متقابل اجتماعي (Socialalinteraction) صورت ميپذيرد و مردم به وسيله آن شخصيت خود را به دست اورده و شيوه زندگي جامعه خود راميآموزند. جامعه پذيري فرد را به آموختن هنجارها، ارزشها، زبانها،مهارتها، عقايد و الگوهاي فكر و عمل كه همگي براي زندگي اجتماعي ضروري ميباشد، قادر ميسازد.به بركت اجتماعي شدن، هنجارهاي اجتماعي درونی ميشوند، جذب ميشوند و باشخصيت رواني يكي شده و جزئي از آن ميشوند كه اين فرايند توسط آموزش ازطريق منابع گوناگون صورت ميگيرد.با افزايش هر چه بيشتر تفكيك حوزه خانه از محل كار و رسمي شدن آموزش،نظارت اولياء بر جوانان محدودتر شده و رسانه اين جاي خالي اولياء را هرچه بيشتر پر كرده و ارزشمندتر ميشود. گرچه شايد بيننده خود اگاه نباشداما اطلاعات و دانشها به درون ضمير ناخودآگاه او جاري شده، بي آنكه خودبداند اين ارزشهاي تلقيني درآنها ديده ميشود. اين دانشها كه به صورت تصاوير و به حالت متمركز توليد ميشوند، به وسيله رسانههاي همگاني به داخل (ذهن تودهاي، تزريق شده و به همسان كردن رفتار كه مورد نياز نظام توليد صنعتي است كمك ميكند.در همان حال برنامههاي رسانهها، گرايشهاي جوانان به موقعيت های شغلي، سياسي، عشق و زندگي خانوادگي را شكل ميدهد و از اين راه مي تواندبر كنترل غير مستقيم بينندگان خود نقش داشته باشد.در جريان جامعه پذيري افراد توسط تلويزيون، هنجارهاي گروهي زير به افرادآموخته ميشود:
4ـ مقررات اجتماعي: رسمهايي كه جامعه با خواست و آگاهي به وجود ميآوردمثل مقررات راهنمائي و رانندگي.در نتيجه يادگيري اين آموزشها كه جملگي بر اثر امكان يادگيري اجتماعي حاصل از تماشاي تلويزيون است، شخص با جامعه پيام فرست همنوا و همرنگ شده،
ارزشها و هنجارهاي مذكور را دروني كرده و به نظم جامعه مورد نظر كمك ميكند.
ج - ارضاء نيازها (تقويت روابط اجتماعي)به دليل نياز فطري انسان به روابط اجتماعي به عنوان يكي از نيازهاي اساسي از يك سو و هر چه پيچيدهتر شدن اين روابط درعصر حاضر به دليل گستردگي نهادها، تلويزيون وظيفه دارد كه براي تسهيل نيازهاي افراد هر چه بيشتر
(رسوم اجتماعي) را به بينندگان خود بياموزد تا نيازهاي افراد هر چه بهترو سريعتر ارضا شود.
د - آموزش و يادگيري برخلاف اعصار پيشين تنها مدرسه يا به طور كلي سازمانهاي آموزشي انحصارآموختن را در دست ندارند، بلكه آموزش در همه جاي جامعه به چشم ميخورد.آموزشي كه توسط رسانهها عرضه مي شود، آموزشي غير تجريدي، چند بعدي است و
افراد ميتواند ضمن گذراندن زماني خوش با تلويزيون به آموزشي كه جنبه فرهنگي هم دارد، بپردازد.وسايل ارتباط جمعي، چنانچه به درستي به كار آيند، همچون مدرسهاي بزرگ برتمام حيات انساني پرتو ميافكنند و حتي نقشي بالاتر از مدرسه دارند زيرا چون مدرسه محدوديت زماني ندارند، براي تمام سنين و تمامي انسانها هستند،تمام مشخصات مورد آموزش را به خانه آموزش گيرنده ميآورند.
گرچه تلويزيون نميتواند جايگزين معلم شود زيرا از جريان پيامي يكسويه برخوردار است و از طرفي امكان تصحيح تكاليف در محل ، كنترل كلاس درس و… هم ندارد.
اما بسياري از پدرها و مادرها ، چه تحصيل كرده يا كم سواد ، فقير يا غني و … ازتلويزيون به عنوان يك داية الكترونيك استفاده ميكنند. تلويزيون ميتواند دانش افراد را افزايش بدهد به طوري كه ميليونها كودك در دنيا ازتلويزيون درباره زندگي مسور زادگاه خود و كشورهاي ديگر نكتهها ميآموزند و هر روز كه تلويزيون ميبينند ، چيز تازهاي ياد ميگيرند.در این میان ما باید خود را از اینکه به صورت منفعلانه با رسانه ها برخورد کنیم برهانیم و با تقویت و یادگیری مهارت تفکر نقاد و با افزایش آگاهی خود نسبت به رسانه های ایجاد کننده پیام در اطراف خود به انتخاب رسانه های سودمند بپردازیم و میزان استفاده خود از این رسانه ها را معین کنیم و همیشه آگاه باشیم که رسانه ها بر خود آگاه و نا خود آگاه ما اثرمی گذارند.
منبع: ماهنامه خانواده
/س
افراد خانواده می توانند با استفاده صحیح از رسانه ها آگاهی هاي خود را افزايش مي دهند ، پیرامون مسائلی که شاید در فضای حقیقی یا غیر رسانه ای قابل تجربه نباشند تجربه کنند و نیازی به پرداخت هزینه در قبال تجربه کردن نيز نداشته باشند به عنوان مثال سفر به اعماق دریاها و اقیانوس ها برای همه افراد ممکن نیست اما از طریق رسانه ها این تجربه ممکن می شود .
همچنین خانواده ها با استفاده درست از رسانه ها می توانند مهارت های خود در زندگی راافزايش دهند. به عنوان مثال حضور شما در اینترنت واستفاده شما از مطالب قرار داده شده در این سایت می تواند باعث افزایش اطلاعات ،آگاهی ها و مهارت های شما در زندگی اجتماعی و خانوادگی تان شوداما از طرف دیگر استفاده نادرست از رسانه ها نه تنها كمكي به ارتقاء سطح فکری ، فرهنگی و مهارتی خانواده ها نمی كند، بلکه باعث به وجود آمدن معضلات و مشکلات عدیده ای میشود که شاید خیلی از آنها قابل جبران نباشد.
در اطراف خود با افراد و خانواده هایی برخورد می کنیم که از افت تحصیلی کودک خود ابراز نا رضایتی میکنند یا خانواده هایی را می بینیم که مدت زمان بسیاری را صرف استفاده افراطی از رسانه ها می کنند اما مدت زمان کوتاهی را به برقراری ارتباط با خانواده خود اختصاص می دهند و کمتر بااهل خانه خود هم کلام می شوند.این اختلاف و تفاوت در استفاده صحیح و استفاده نادرست از رسانه ها ضرورت یاد گیری فن و مهارت استفاده بهینه از رسانه ها یا "سواد رسانه ای" رابسیار ضروری و حیاتی می کند.در رابطه با سواد رسانه ای تعاریف بسیاری مطرح شده به عنوان مثال سواد رسانهای آمیزهای از تكنیك های بهرهوری مؤثر از رسانهها و كسب بینش و درك برای تشخیص رسانهها از یكدیگر است یا سواد رسانهای قدرت درك نحوه كاركرد رسانهها و معنی سازی در آنهاست ونیز سواد رسانهای را میتوان دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط درشكل های گوناگون رسانهای و مصرف انتقادی محتوا دانست در دنیای امروز رسانه ها یکی از اجزای اساسی جوامع بشری هستند لذا سوادرسانه ای (MEDIA LITERACY ) شامل تحقیق ، تحلیل ، آموزش و آگاهی ازتاثیرات رسانه ها ( رادیو ، تلویزیون، فیلم ، موسیقی ، روزنامه مجله ،کتاب و اینترنت ) بر روی افراد و جوامع می باشددر این میان تلویزیون گوی سبقت را از رسانه های دیگر ربوده ، بطوریکه اکثر مردم ترجیح مي دهند که تماشا کنند تا اینکه مطالعه کنند.یکی از عواقب این تحول اجتماعی و آموزشی ، کمتر شدن تمایل دانش آموزان به مطالعه وکتاب بود.در شرایط اشباع رسانهای و در فضای موجود افراد در معرض حجم بالایی ازاطلاعاتی هستند كه به هیچ وجه به برخی از آنها نیازی ندارند. به عنوان مثال امروزه بسیاری از نوجوانان مارك ها و علائم تجاری جهان را به خوبی میشناسند، اما این اطلاعات در هیچ زمینهای به كار آنها نمیآید؛ نه قدرت خرید دارند و نه قدرت مصرف ولی چون در معرض آگهی های پیاپی قراردارند، در این زمینه اطلاعات دارند. پس باید از پیام ها و اطلاعاتاطرافمان براساس نیازهایمان استفاده كنیم تا دچار سردرگمی نشویم.سوادرسانهای این امكان را هم در اختیار میگذارد.رسانه هاي نوين از دو ديدگاه متهم به ايجاد چالشهاي نوين در زندگي هستند.رسانه ها از يک سو رقيب فعاليتهاي آموزشي در امر آموزش هستند و از سوي ديگر زمينه ساز اغلب چالشهاي نوين به حساب مي آيند.كودك، تكامل نيافته و تعليم پذير متولد ميشود. او نياز به جامعه بشري دارد تا ان چنان ساخته شود كه بتواند به مقتضيات زندگي پاسخ دهد ولي جامعه نيز براي بقاي خود به كودكان احتياج دارد.
اركان شخصيت كودك زماني پايهگذاري خواهد شد كه او ناخواسته روح وفضاي جامعهاي را كه به آن تعلق دارد در خود جذب كند. در اين صورت رفتاراو در حد وسيعي با شرايطي كه در محيط وجود دارد، انطباق پيدا ميكند.در هر عصري تعليم و تربيت وابسته به انسانهايي است كه مسئوليت آن را برعهده دارند و نيز تابع كيفيت فرهنگي است كه در چارچوب آن اين فعاليت صورت ميگيرد.توانائيها و ضعف هاي جوانان بازتابي است از توانائيها و ضعفهاي بزرگسالان، زيرا نسل جوان از سالهاي اول زندگي خانوادگي گرفته تا دوران مدرسه ابتدايي و متوسطه و بالاخره آموزش حرفهاي راهي كه از طرف نسلهاي گذشته ترسيم شده است، در پيش ميگيرند. حال اگر چنانچه در پايان اين راه زنان و مردان جوان به قولي كه در دوران بچگي داده بودند، عمل نكنند و به آنچه قرار بود برسند، نائل نشوند و اگر چنانچه روح آنها خالي و بي محتوا باشد نتيجه تماس آنها با انسانهايي است كه هيچ نوع مفهوم و هدف عميقي براي زندگي خود ندارند و شكل ثابتي براي شخصيت خود به دست نياوردهاند.اهميت آموزش رسانه اي به کودکان و نوجوانان درجه نفوذ رسانه در جوامع وتاثيرات آنها به حدي است که آموزش رسانه را به امري اجتناب ناپذير تبديل کرده است. بايد تاکيد کرد که کودکان و نوجوانان که رسانه در جامعه پذيرکردن آنها نقش به سزايي دارد، از نظر نحوه استفاده از رسانه و اکتساب آن با والدين خود تفاوت کامل دارند. آنان بين « جهان » و « جهان رسانه اي »
فرق نمي گذارند و در به کارگيري رسانه بسيار راحت تر از والدين خود عمل مي کنند.هدف اصلي آموزش رسانه، هشيار کردن و اختيار بخشي در مواجهه با رسانه وبرنامه ها و محتواي آن است. آموزش رسانه به افراد مي آموزد پيام را تفسيرو توليد کنند، مناسب ترين رسانه را انتخاب کنند و نقش بيشتري درتاثيرپذيري از آنها به عهده گيرند.به طور کلي سه جنبه سواد رسانه اي عبارتند از: - ارتقاي آگاهي نسبت به رژيم مصرف رسانه اي و يا به عبارت بهتر تعيين ميزان و نحوه مصرف غذاي رسانه اي از منابع رسانه اي گوناگون-آموزش هارت هاي مطالعه يا تماشاي انتقادي- تجزيه و تحليل اجتماعي، سياسي و اقتصادي رسانه ها که در نگاه اول قابل مشاهده نيست.- تلويزيون ميتواند چهار نقش را در زندگي كودكان و نوجوانان بازي كند.اولين آن كار وقت كشي است ـ اين عمل پاداشي آرامش بخش و يا جذاب است كه باعث ميشود بخشي از زمان لازم براي تكاليف مدرسه، كارهاي خانه و يا بازي در خارج از خانه را به خود معطوف كند.دومين نقش تلويزيون تلقي آن همچون رويدادي اجتماعي (يا غير اجتماعي) است.يعني فرصتي است براي بودن در كنار والدين و يا بلعکس فرار از خواهران وبرادران لجوج- . سومين نقش آن كار پردازش اطلاعات است.- نقش چهارم و نهايي آن تجزيه فراهم سازي اطلاعات است ـ يعني اين وسيله منبعي است براي شناخت و يا پيشداوري و معلمي است براي آموختن اينكه چه بخريم، چگونه بازي كنيم، مبارزه كنيم و يا عشق بورزيم به منظور آگاهي بيشتر نسبت به تاثيراتي که رسانه ها براي کودکان ونوجوانان به ارمغان مي آورند، بهتر آنست تا مروري بر نقشها و کارکردهايي که بر آنها مترتب است، داشته باشيم.- الف - تفريح و سرگرمي- وسايل ارتباط جمعي به طور معمول با زمان فراغت انسانها برخورد مينمايد.از اين رو در مواردي چند بايد موجبات جدائي موقت از واقعيت، فراموشي لحظات دشوار زندگي، تمدد اعصاب و سرگرمي انسانها را فراهم سازد.بسياري از مردمان بر اين باورند كه تلويزيون وسيله تفريحي بي ضرري است اگر چه شايد خود بيننده آگاه نباشد كه هنگام تماشاي تلويزيون در مسيريادگيري است. نقش سرگرم كننده و تفريحي تلويزيون بيش از پيش مورد توجه گردانندگان وسايل ارتباطات جمعي غربي است كه با وجود همه جذابيتهاي ظاهري آن با غيرسياسي كردن جوامع و بي اعتنا ساختن مردم به امور عمومي بيشترين آثار منفي را پديد ميآورد.- از نظر دانشمندان غربي، تلويزيونهاي آمريكا وظيفه خود را به طور تمام وكمال در اين خلاصه كرده است كه تنها به توليد برنامههاي سرگرم كننده بپردازد- ب - جامعه پذيري - جامعهپذيري همنوايي فرد است با هنجارهاي گروهي و هر يك از اعضاي جديد گروه به حكم جامعهپذيري رفتار خود را موافق مقتضيات گروه در ميآورد ودانسته و يا نادانسته راه و رسم زندگي گروهي را ميپذيرد. اين جريان ازطريق كنش متقابل اجتماعي (Socialalinteraction) صورت ميپذيرد و مردم به وسيله آن شخصيت خود را به دست اورده و شيوه زندگي جامعه خود راميآموزند. جامعه پذيري فرد را به آموختن هنجارها، ارزشها، زبانها،مهارتها، عقايد و الگوهاي فكر و عمل كه همگي براي زندگي اجتماعي ضروري ميباشد، قادر ميسازد.به بركت اجتماعي شدن، هنجارهاي اجتماعي درونی ميشوند، جذب ميشوند و باشخصيت رواني يكي شده و جزئي از آن ميشوند كه اين فرايند توسط آموزش ازطريق منابع گوناگون صورت ميگيرد.با افزايش هر چه بيشتر تفكيك حوزه خانه از محل كار و رسمي شدن آموزش،نظارت اولياء بر جوانان محدودتر شده و رسانه اين جاي خالي اولياء را هرچه بيشتر پر كرده و ارزشمندتر ميشود. گرچه شايد بيننده خود اگاه نباشداما اطلاعات و دانشها به درون ضمير ناخودآگاه او جاري شده، بي آنكه خودبداند اين ارزشهاي تلقيني درآنها ديده ميشود. اين دانشها كه به صورت تصاوير و به حالت متمركز توليد ميشوند، به وسيله رسانههاي همگاني به داخل (ذهن تودهاي، تزريق شده و به همسان كردن رفتار كه مورد نياز نظام توليد صنعتي است كمك ميكند.در همان حال برنامههاي رسانهها، گرايشهاي جوانان به موقعيت های شغلي، سياسي، عشق و زندگي خانوادگي را شكل ميدهد و از اين راه مي تواندبر كنترل غير مستقيم بينندگان خود نقش داشته باشد.در جريان جامعه پذيري افراد توسط تلويزيون، هنجارهاي گروهي زير به افرادآموخته ميشود:
1ـ آداب اجتماعي:
شامل غذا خوردن، نشستن، تعاريف كردن.2ـ شعائر اجتماعي:
مناسك ديني: آداب و تشريفات يك آئين خاص كه داراي قدمت و اهميت فراوان باشد.3ـ اخلاق اجتماعي:
رسوم اجتماعي مهمي كه جامعه نقض آنها را سخت ناپسند بشمارد.4ـ مقررات اجتماعي: رسمهايي كه جامعه با خواست و آگاهي به وجود ميآوردمثل مقررات راهنمائي و رانندگي.در نتيجه يادگيري اين آموزشها كه جملگي بر اثر امكان يادگيري اجتماعي حاصل از تماشاي تلويزيون است، شخص با جامعه پيام فرست همنوا و همرنگ شده،
ارزشها و هنجارهاي مذكور را دروني كرده و به نظم جامعه مورد نظر كمك ميكند.
ج - ارضاء نيازها (تقويت روابط اجتماعي)به دليل نياز فطري انسان به روابط اجتماعي به عنوان يكي از نيازهاي اساسي از يك سو و هر چه پيچيدهتر شدن اين روابط درعصر حاضر به دليل گستردگي نهادها، تلويزيون وظيفه دارد كه براي تسهيل نيازهاي افراد هر چه بيشتر
(رسوم اجتماعي) را به بينندگان خود بياموزد تا نيازهاي افراد هر چه بهترو سريعتر ارضا شود.
د - آموزش و يادگيري برخلاف اعصار پيشين تنها مدرسه يا به طور كلي سازمانهاي آموزشي انحصارآموختن را در دست ندارند، بلكه آموزش در همه جاي جامعه به چشم ميخورد.آموزشي كه توسط رسانهها عرضه مي شود، آموزشي غير تجريدي، چند بعدي است و
افراد ميتواند ضمن گذراندن زماني خوش با تلويزيون به آموزشي كه جنبه فرهنگي هم دارد، بپردازد.وسايل ارتباط جمعي، چنانچه به درستي به كار آيند، همچون مدرسهاي بزرگ برتمام حيات انساني پرتو ميافكنند و حتي نقشي بالاتر از مدرسه دارند زيرا چون مدرسه محدوديت زماني ندارند، براي تمام سنين و تمامي انسانها هستند،تمام مشخصات مورد آموزش را به خانه آموزش گيرنده ميآورند.
گرچه تلويزيون نميتواند جايگزين معلم شود زيرا از جريان پيامي يكسويه برخوردار است و از طرفي امكان تصحيح تكاليف در محل ، كنترل كلاس درس و… هم ندارد.
اما بسياري از پدرها و مادرها ، چه تحصيل كرده يا كم سواد ، فقير يا غني و … ازتلويزيون به عنوان يك داية الكترونيك استفاده ميكنند. تلويزيون ميتواند دانش افراد را افزايش بدهد به طوري كه ميليونها كودك در دنيا ازتلويزيون درباره زندگي مسور زادگاه خود و كشورهاي ديگر نكتهها ميآموزند و هر روز كه تلويزيون ميبينند ، چيز تازهاي ياد ميگيرند.در این میان ما باید خود را از اینکه به صورت منفعلانه با رسانه ها برخورد کنیم برهانیم و با تقویت و یادگیری مهارت تفکر نقاد و با افزایش آگاهی خود نسبت به رسانه های ایجاد کننده پیام در اطراف خود به انتخاب رسانه های سودمند بپردازیم و میزان استفاده خود از این رسانه ها را معین کنیم و همیشه آگاه باشیم که رسانه ها بر خود آگاه و نا خود آگاه ما اثرمی گذارند.
منبع: ماهنامه خانواده
/س