پژوهشى در اسراف (5)

در علم اخلاق، برای مبارزه با یک صفت زشت، ابتدا به شناخت ریشه یا ریشه ها و سپس مبارزه با آن، توصیه می شود و تنها در این صورت است، که تلاش انسان نتیجه می دهد و او را برای همیشه از رنجی که از ناحیه ابتلای بدان دامنگیر اوست
چهارشنبه، 23 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
پژوهشى در اسراف (5)
پژوهشى در اسراف- 5
پژوهشى در اسراف- 5
 
نویسنده: سید مهدی موسوی‏
 

بخش چهارم: عوامل اسراف.

مبارزه با ریشه‏ها

در علم اخلاق، برای مبارزه با یک صفت زشت، ابتدا به شناخت ریشه یا ریشه ها و سپس مبارزه با آن، توصیه می شود و تنها در این صورت است، که تلاش انسان نتیجه می دهد و او را برای همیشه از رنجی که از ناحیه ابتلای بدان دامنگیر اوست، رهایی می بخشد.
مبارزه سطحی با یک خُلق بد، درست مثل این است که برای خشکاندن درختى، به جای نابود کردن ریشه های آن، به قطع شاخه ها بپردازیم، که در این صورت گرچه ممکن است آن درخت، به سبب این عمل برای مدّتى، بی شاخ و برگ باقی بماند؛ ولی پس از مدّتی دوباره، از قسمت های مختلف آن، شاخه ها جوانه خواهند زد.
به عنوان مثال، صفت (تکبّر) حاکی از وجود عُجب و خودپسندی در روحیّه و نفس انسان است، و در حقیقت، خاستگاه کبرورزی و فخرفروشی در برخوردهای اجتماعى، همان صفت خودخواهی است که در روح و روان انسان ریشه می گستراند و سپس در حرکات بیرونی و روابط اجتماعی شخص اثر می گذارد. و به همین دلیل، درمان واقعى، تکبّر، جز با قطع ریشه آن با تیشه معرفت نفس، میسّر نیست.
تواضع برای انسان خودخواه در برخورد با دیگران، امر بسیار مشکلی است و فروتنی او، جز ظاهرسازی و تصنّع، چیز دیگری نخواهد بود.
اسراف نیز، مانند بسیاری از اعمال، برخاسته از ریشه ها و عواملی است که بدون توجّه و پرداختن بدان ها، حذف آن از زندگی فردی و اجتماعی ما، عملی نخواهد بود. ما در این بخش به بررسی این عوامل خواهیم پرداخت، گرچه ممکن است عوامل دیگری نیز، در کار باشد.

1. خودنمایی.

شخصی که در دوران زندگی همواره در نیل به خواسته ها و آرزو های خویش ناکام مانده و با تنگدستی و محرومیت دست به گریبان بوده است، این سرخوردگی های انباشته شده به تدریج تبدیل به عقده های روانی شده، در شخصیّت او ایجاد اختلال می نماید.
در این صورت شخص سرخورده برای حفظ شخصیت خود، به ابزارهایی متوسل می شود که در روان شناسی از آن به عنوان مکانیسم های روانی و یا واکنش های دفاعی یاد می شود و از آنها می توان (تصعید) و (جبران) را نام برد.(1).
در این نوع واکنش روانى، فرد دچار اختلال، سعی می کند برای سرپوش گذاردن بر ناکامی ها و عقده های متراکم خود دست به عملی بزند که او را در اجتماع مطرح کرده و شخصیّت دهد.
اسراف، ولخرجی و ریخت و پاش های غیرمعقول را می توان از همین موارد به شمار آورد؛ زیرا شخص مسرف، با این عمل خود در جستجوی باز یافتن شخصیت سرکوب شده خویش است، و فکر می کند با این روش در اجتماع به عنوان انسانی دست و دل باز و بی اعتنا به ثروت مطرح می شود.
در حدیثی رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پس از آن که هر کسی را که ساختمانی از روی ریا و سمعه‏(2) بسازد، تهدید به عذاب الهی فرمود. شخصی پرسید: چگونه بنایی با این وصف ساخته می شود حضرت فرمودند: (بدین صورت که برای بزرگی فروختن بر همسایگان و فخر فروشی بر برادران دینی اش بیش از حدّ لازم برای خود ساختمان بسازد.)(3).
در این روایت با صراحت، خودنمایی و نمایش به دیگران ریشه زیاده روی و خروج از حد معرفی شده است.

2. تربیت خانوادگی.

از خصوصیات و ویژگی های اساسی انسان، تربیت پذیری اوست. انسان برخلاف سایر حیوانات که اساس حرکات آنها منشأ غریزی دارد، شالوده شخصیّتش را تربیت خانوادگی او تشکیل می دهد.
روان شناسان سه عامل وراثت، خانواده و محیط خارج را از عوامل مهمّ تربیت انسان شمرده اند و از نظرگاه بعضى، عامل (خانواده) از دو عامل دیگر، یعنی وراثت و محیط، اهمیت بیشتری دارد. یکی از روان شناسان می گوید:.
یک مادر خوب به صد استاد و آموزگار می ارزد. طفلی که در دامان مادر خود به خواب رفته نسل آتیه را تشکیل می دهد و کیفیت اخلاقی و شخصیت وی در آتیه، مربوط به سرمشق و تربیتی است که از نخستین مربّی خود - مادر - گرفته است.(4).
جمله بسیار ارزنده ای را از روان شناسی به یاد دارم که گوینده و مدرکش را نمی دانم. او می گوید: به من بگویید فلان شخص در چه خانواده ای رشد یافته و چه نوع تربیتی دیده است، تا بگویم فعلاً چگونه آدمی است.
بهترین سخن در این زمینه از امیرالمؤمنین ژ صادر شده، آن جا که حضرت به فرزندش امام حسن ژ می فرمایند:.
همانا قلب نوجوان همچون زمین خالی از هر بذری است که هرچه در آن بپاشی می پذیرد. پس من به تربیت تو پرداختم، قبل از این که... (وقت آن بگذرد).(5).
این نکته در روایات اهل بیت عصمت ه و نیز در علوم تربیتی مسلّم است که مؤثّرترین روش در تربیت، روش عملی است و کودک قبل از این که به گفته های والدین خود توجه داشته باشد، از حرکات و اعمال آنان الگو می گیرد.
براین اساس روشن است فردی که در خانواده ای تربیت و رشد یافته که بزرگ ترهای آن، الگوی صحیحی برای مصرف نداشته و به هر دلیلی که هست، به زیاده روی و بی بند و باری در مصرف خو گرفته اند، این روش نیز همانند سایر جهات اخلاقی در ساختار روحی او تأثیر خواهد گذاشت و آن را به عنوان یک صفت به دست آمده از خانواده، به اجتماع و نیز خانواده ای که خود آن را تشکیل خواهد داد، منتقل خواهد کرد؛ مگر این که با تغییر اخلاق و تربیت، خویش را از گرفتاری بدان نجات بخشد.

3. فساد اخلاقی.

در بعضی مردم، زمینه اسراف را باید در شخصیت اخلاق و روحی آنان جستجو کرد؛ زیرا شخصی که خودرا به تجاوز و قانون شکنی عادت داده و به گناه و سرکشی خو گرفته است، معمولاً نمی تواند فرد معتدلی در امور مالی اش باشد و همواره بر اساس پیروی از هوی و هوس، در پی ارضای تمایلات افسار گسیخته خویش می باشد و سرمایه خود را در راه تأمین خواسته ها و عادات زشت و هوسبازانه اش به هدرخواهد داد. به عنوان مثال، فردی که به مواد مخدّر - وحتی به سیگار - اعتیاد دارد، در عین حالی که یقین دارد این اعتیاد بخش مهمّی از سرمایه زندگی خود و خانواده اش را بلعیده و نابود خواهد کرد و از این راه ضررهای بی شمار جسمی و روحی نیز بر او وارد می آید، باز هم از این عمل نادرست خویش دست بر نمی دارد و این جز نداشتن یک شخصیت معتدل و اراده محکم برای تصمیم گیری و کنترل خواهشهای نفسانی نیست.
از همین رو، در بعضی از آیات قرآن کریم، عنوان اسراف در کنار برخی گناهان دیگر ذکر شده است؛ مثلا می فرماید:.
... اِنَّ اللّهَ لایَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِف کَذّاب؛(6).
همانا خداوند اسرافگر دروغگو را هدایت نمی کند.
و یا این که می فرماید:.
... کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مَسْرِف مُرْتِاب؛(7).
این گونه خداوند هر اسراف پیشه گرفتار شک را گمراه و به خود واگذار می کند.
البته اسراف در این دو آیه شریفه در تجاوز از حدود شرعی به کار رفته است که اسراف اقتصادی یکی از آنهاست و همین معنا نشان می دهد که در برخی از مردم، اسراف حاکی از تجاوزگری و آلودگی روحی و عدم اعتدال عمومی در شخصیّت انسانی آنان است.

4. تقلید.

از عوامل بسیار مهم در تربیت بشر تقلید است. انسان همیشه می خواهد زندگی اش را با کسانی که در نظر او شرافت و موفقیّت دارند هماهنگ سازد. این احساس اگر همراه با هدایت عقل و انتخاب الگوهای مناسب و صحیح باشد، انسان را در جهت رشد کمالات و فضایل اخلاقی به پیش می برد. و بر عکس چنانچه این خوی انسانی با تعصّب و جهل و خواسته های نفسانی همراه شود، نتایجی خطرناک و زیانبار درزندگی انسان دارد که این خود به بزرگ ترین مانع در طریق هدایت انسان مبدل خواهد شد.
تقلید و پیروی کورکورانه از این و آن، از عوامل اسراف نیز شمرده می شود.
از مهمترین مصداقهای این عامل، اسوه پذیری و تأثیرگیری نوع مردم از رهبران و مدیران جامعه و نظام حاکم بر خود است.
نحوه زندگی و چگونگی محیط کار مسؤولان حکومتی نقش تعیین کننده و مؤثری در انتخاب نوع زندگی از سوی عامّه مردم دارد و بی اصلاح آن، هر کوششی در جهت تعدیل مصرف و تصحیح شیوه های آن در جامعه، ناکام و یا بسیار کم فایده خواهد بود.
وضعیّت معیشتی طبقه حاکم، در معرض توجّه و دید توده های مردم قرار دارد و طبقات مختلف اجتماع، سطح زندگی و میزان برخورداری خود از امکانات مادّی را با اندازه و نوع مصرف مدیران جامعه مقایسه کرده و به شدّت تحت تأثیر آن هستند.
بدین جهت امیرمؤمنان ژ می فرمایند: خدای متعال بر رهبران صالح و عادل اجتماع واجب کرده است تا اوضاع - پوشاک و خوراک و مسکن و سایر نیازمندیهای - خود را هم وزن اقشار ضعیف مردم قرار دهند، تا تحمّل فقر و سختی معیشت برایشان آسان شود و از داشتن زندگی فقیرانه در خود احساس حقارت و شرم نداشته باشند.(8).
غیر از آنچه گفته شد تقلید چهره های مختلف دارد به عنوان مثال کسی که الگوی مصرف خود را به خصوص در آنچه در معرض دید مردم است؛ مانند نوع پوشش و وسیله نقلیّه و یا منزل و لوازم زندگی و به ویژه وسایل و لوازم پذیرایی و ضیافت، بر اساس نوع و کیفیت مصرف دیگران قراردهد و مبنای زندگی خود را بر پایه تبعیّت از برخورداری های آنان، به خصوص دوستان و همکاران و یا اقوام و کسانی که یا آنان ارتباط نزدیک دارد، بنا نهد؛ چه بسا در بسیاری موارد خود را ملزم ببیند که پا از حدّ خویش فراتر بگذارد و از حدود اجتماعی و اقتصادی خود تجاوز نماید و به اسراف مبتلا شود.
این افراد نیز باید بدانند تفاوت های مادى، ملاک ارزش انسانها نیست و اگر شخصی بخواهد بدون توجّه به امکانات و درآمد زندگی اش، به قناعت و رضایت از آنچه خداوند بدو داده پشت کند، و به زندگی و وضع مادّی دیگران چشم بدوزد، به طور یقین به دست خویش، راحتی و آسایش خاطر را از خود و خانواده اش سلب کرده، خود و آنان را در زحمت و رنجی بی پایان قرار خواهد داد؛ زیرا انسان هر چند، در برخورداری های مادّی پیش رود، باز هم کسانی هستند که سطح زندگی و امکانات آنها از او بالاتر باشد و لذا هیچ گاه چنین شخصی در زندگی به امنیّت و اطمینان خاطر دست نخواهد یافت. در حدیثی امام باقر ژ فرمودند:.
اِیّاکَ اَنْ تُطْمِحَ بَصَرَکَ إلی مَنْ هُوَ فَوْقَکَ؛(9).
زینهار که چشم خود به زندگی بالاتر از خویش دوزى.

5.وسواس.

وسواسی بودن از بیماریهای روانی است که اضافه بر هدر دادن عمر و فرسودن اعصاب و قوای روحی و جسمى، از موجبات و ریشه های اسراف محسوب می شود.
به عنوان نمونه، ممکن است کسی در موضوع ضیافت و پذیرایی از میهمان، دچار وسواس باشد که با وجود تهیّه غذایی مناسب برای میهمان، باز هم مرتّب از این که نکند به طور شایسته از او پذیرایی به عمل نیاورده باشد، دچار ناراحتی شود و به دنبال آن در جهت فراهم کردن سفره ای پر خرج و سنگین، به ورطه اسراف و تبذیر درافتد.
و نیز کسی که در نوع پوشش، از کفش و لباس و یا وسایل و لوازم منزل دچار وسواس است، همواره در اندیشه تعویض و تبدیل به احسن به سر می برد و با مشکل، از داشتن نوع معیّنی از لباس و یا وسیله زندگی راضی می شود و همیشه فکر می کند، آنچه دارد در خور او نیست و با شأن او مناسبتی ندارد.این گونه افراد، وقتی برای خرید هم به بازار می روند، تا جان خود و همراهانشان را به لب نرسانند، به چیزی برای خریداری رضایت نمی دهند و مجبورند اوقاتی از عمر گرانبهای خود را در پاساژها و مغازه ها و در حال خرید به سر ببرند و ناگفته پیداست که در این میان چه بلایی بر سر اموال و سرمایه زندگی خویش وارد می آورند.
همین طور شخصی که دروضو یا غسل گرفتار وسواس است، خیال می کند با این عمل وضو و غسلش بهتر و کامل تر انجام می گیرد و چه بسا اعمال دیگران را نیز باطل فرض می کند؛ ولی توجه ندارد که خود این عمل، مخالف سیره رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است؛ زیرا بر طبق روایات معتبر، آن حضرت برای تمام اعمال وضو، تنها سه مشت آب به مصرف می رسانید.(10) و نیز مفاد روایات درباره غسل، حاکی است که صرف رسیدن آب و جریان آن بر پوست بدن کفایت می کند.(11) ولذا آنچه را وسواسی اعمال می کند، چیزی جز اسراف و تبذیر نخواهد بود و در حدیثی حضرت امام صادق ژ می فرمایند:.
خداوند فرشته ای دارد، که اسراف در وضو را مانند دشمنی با خدا ثبت می نماید.(12).
و همچنین ممکن است، بعضی در مورد نظافت شخصی دچار این عذاب روحی باشند و در حال استحمام و یا شستن لباس ها و ظروف غذا و مانند آن، گرفتار حالت وسواس باشند و بدین وسیله، این نعمت عظیم خداوندی و مایه حیات را به نابودی بکشانند.
بنابراین، اسراف و تبذیر به خصوص در مصرف آب، که امروزه صرف جویی کامل در آن، از ضرورتهای حیات انسانی است، از ثمره های تلخ وسواس و از نتیجه های ناگوار آن به شمار می آید.

6. ثروت اضافی.

خانواده ای که درآمد مالی و سرمایه اش تنها به اندازه ضرورت ها و نیازهای اوست. به ناچار برای پاسخگویی بدان ضرورت ها، در صدد کنترل مصرف و اندازه گیری در آن برخواهد آمد؛ ولی اگر میزان ثروت آن بر مقدار احتیاجات و نیازهای واقعی آن افزوده شود، چنانچه اعضا و به ویژه مدیر خانواده از تربیت اخلاقی و فرهنگ صحیح مصرف بی بهره باشند به خیال این که زیاده روی و اسراف، به بنیه مالی آنان خلل نمی رساند، به این عمل کشیده خواهند شد. ولی باید توجه داشت که: اوّلاً، همیشه روال زندگی به یک منوال نبوده و فراز و نشیب های زیادی بر سر راه آن وجود دارد. چه بسا خانواده هایی که زمانی در اوج عزّت و رفاه به سر برده اند و پس از مدّتی به مسکنت و فقر مبتلا شدند. از این رو، انسان معتدل و آینده نگر، در روزگار وسعت به فکر روز محنت نیز هست و با پرهیز از اسراف و تبذیر، آینده خویش را هم در نظر می گیرد.
ثانیاً، چه اشکال دارد انسان به قدر ضرورت و رفع نیازهای معمولی از ثروت خود استفاده کند و اضافه آن را در راه بر طرف نمودن احتیاجها و نیازمندی های سایر همنوعان خویش، به کار گیرد.
این از حیله های شیطان است که هر چه انسان به اسراف و تبذیر روبیاورد، به او وعده فقر نمی دهد و این کار را به عنوان دست و دلبازی در نظرش جلوه می دهد؛ ولی همین که بخواهد مقداری از ثروت خویش را در راه رفاه جامعه به مصرف برساند، با هزاران وعده و وعید، او را از آینده خویش می ترساند و از ابتلای به تنگدستی و احتیاج نگران می سازد. قرآن کریم می فرماید:.
اَلشَّیْطِانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشِاءِ وَاللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ واسِع عَلیم؛(13).
یعنی شیطان به شما وعده فقر و فرمان به گناهان می دهد و خدا وعده آمرزش و زیادی می دهد و خداوند دانا و فضل او گسترده است.
در این زمینه در بخش پیش به طور مشروح بحث کردیم.

7.طغیان و استکبار.

آن گاه که روحیه استکبار و طغیان در وجود انسانی ریشه دواند، با سرعت و شتاب وصف ناپذیری به سوی زندگی همراه با اسراف و تبذیر پیش می رود. این حرکت معلول دو امر است: الف)حالت بی نهایت طلبی انسان؛ ب) انگیزه، تحمیل استکبار و حاکمیت خود بر جامعه.
بر اساس امر اول، از آن جا که انسان موجودی مرزنشناس و مطلق گراست، طالب قدرت و امکانات بی شمار و بی حدّ و مرز است ولذا همین که خود را در مسیر وصول به تمنّیات خویش یافت و امکان بهره وری هر چه بیشتر را برای خویش پیدا کرد، براساس همان روح افزون طلبى، به سوی برخورداری از یک زندگی غرق در رفاه و آمیخته با اسراف و تبذیرهای بی حساب حرکت می کند.
براساس امر دوم، مستکبر و نظام استکبار از این جهت که دوام قدرت و سلطه خود بر جامعه و تسلیم بودن توده های مردم در برابر خویش را هرچه با شکوه تر جلوه دادن دستگاه حاکمیّت و امکانات و برخورداری های بیش از حدّ خویش می داند، کوشش بی امانی را در جهت بلعیدن ثروت مردم و جذب آن به هزینه های کاخ سازی و تجملات رؤیایی و اسراف و تبذیرهای بی پایان خویش، آغاز و تعقیب می نماید، و به این عمل درجهت تحکیم موقعیّت خود در بین مردم سخت احساس نیاز می کند.
در قرآن کریم، آن جا که فرعون در مقام تثبیت حاکمیّت خود و تضعیف حضرت موسى، به اظهار قدرت و امکانات خویش می پردازد، این چنین آمده است:.
وَنِادی فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قِالَ یِا قَوْمِ أَلَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَهِذِهِ الْأَنهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتی أَفَلا تُبْصِرُونَ ُ اَمْ اَنَا خَیْر مِنْ هِذا الَّذی هُوَ مَهین وَلا یَکادُ یُبینُ ُ فَلَوْلا اُلْقِىَ عَلَیْهِ اَسْوِرَة مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنینَ ُ فاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطِاعُوهُ اِنَّهُمْ کِانُوا قَوْماً فِاسِقینَ؛(14).
و فرعون خطاب به مردم خود گفت: آیا پادشاهی مصر از آن من نیست و این نهرها از زیر قصرهای من جاری است. این شکوه را مگر نمی بینید بی گمان من از این انسان ضعیف و بی مقدار که از بیانی شیوا نیز بی بهره است، برترم؛ چرا او با دست بندهایی از طلا مزیّن نشده و یا فرشتگان پیوسته به هم، در جهت اظهار عظمت و همکاری با او فرود نیامده اند بدین صورت، فرعون مردم خود را تحقیر کرد و خوار شمرد و در نتیجه، آنان نیز از او اطاعت کردند. آنها گروهی خارج از قید عبودیّت خدا بودند.
بنابراین، ریشه روآوری طاغوتیان به اسراف و تبذیر را باید در دو امر مذکور جستجو کرد.
مدتی است هرگاه از ثروتمندترین مردان جهان گفتگو می شود، بسیاری از حکام و سلاطین کشورهای اسلامی در همان ردیف اوّل قرار می گیرند. خبرگزاری (آسوشیتدپرس) در 22 مارس 1990 گزارشی منتشر کرده که قسمتی از آن را می خوانید:.
شاه فهد که از سال 1982 بر تخت سلطنت نشسته است، طبق نظرات موجود، دومین ثروتمند جهان است. مجله (فورچون) دارایی او را در سال 1988 حدود 18 میلیارد دلار بر آورد کرد. سلطان برونئی چند میلیارد دلار بیشتر دارد.
فهد یک بوئینگ 747 با دکوراسیونی بسیار تجمّلی دارد. و بر این بیفزایید یک کشتی مسافربری را که توسّط موشک های ضدّ هوایی (استینگر) محافظت می شود و خانه های با شکوهی در اسپانیا، بریتانیا و فرانسه.
زندگی خصوصی این پادشاه سیگاری را رمز و رازی فرا گرفته؛ اما همین قدر معلوم است، وی در زمان جوانی اش شاهزاده فاسدی بوده که پاتوقش کلوپ های قمار اروپا بود.(15).
آیا به راستی ننگ عالم اسلام نیست که مدّعی (رهبری عالم اسلام و خادم الحرمین) در همان حالی که فقر و بدبختی در بسیاری از نقاط جهان اسلام - و حتّی خود عربستان - بیداد می کند، با این کارنامه سیاه و شوم در روزنامه ها و مجلاّت رسمی دنیای کفر، مطرح شود و این همه اسرافگری ها و تجاوز به حقوق و منابع ثروت مسلمانان مظلوم و محروم را، باید در کجا ریشه یابی کرد.
بهتر است باز از قرآن مدد جوییم و پاسخ این پرسش را از آیات الهی بهره گیری کنیم.
قرآن کریم می فرماید:.
... وَإنَّ فِرْعَوْنَ لَعِالٍ فی اهَرْضِ وإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِیْن؛(16).
... و به درستی که فرعون در روی زمین استکبار ورزید و همانا او از اسراف پیشگان بود.
و باز می فرماید:.
وَلَقَدْ نَجَّیْنِا بَنی اِسْرائِیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهینِ ُ مِنْ فِرْعَوْنَ اِنَّهُ کِانَ عالِیاً مِنَ المُسْرِفینَ؛(17).
و به تحقیق ما بنی اسرائیل را از عذاب خوار کننده ای که از ناحیه فرعون متوجه شان بود، رهانیدیم و همانا فرعون برتری جو و از اسرافگران بود.
در این صحیفه نور، فرعون تنها در این دو آیه، با صفت (مسرف) معرفی شده است. و در هر کدام، این صفت پس از ذکر استکبارورزی و برتری طلبی او بیان گردیده، که این خود گویای ارتباطی تنگاتنگ و جدایی ناپذیر، بین این دو خصیصه شیطانی است و بیانگر این نکته است که طاغوت منشی و استکبار، خود از عوامل اساسی تجاوز به حقوق و اموال مردم و زیاده روی در بهره جوییها و اسراف در سرمایه های عمومی و شخصی به حساب می آید.

8. استعمار.

غارتگران جهانی که در صدد تحمیل سلطه شوم خود بر ملّت های ضعیفند، بیداری و هشیاری توده های مردم را بالاترین خطر برای خود در راه نیل به اهدافشان، احساس می کنند. ولذا همواره می کوشند تا این مانع بزرگ را از مسیر خود بردارند. و این مقصود را از طریق گرفتن فرصت اندیشه در واقعیت های موجود و فهم درست آنها از مردم و ناتوان کردن آنان از شناخت صحیح دوست و دشمن واقعى، عملی می کنند.و از همین رو، به روش ها و ابزارهای گوناگونی توسل می جویند:.
مشغول نمودن اقشار مردم به انواع سرگرمی های تخدیر آمیز، همچون اشاعه فحشا در بین جوانان - که مهم ترین نیروی خهق جامعه هستند - و نیز توزیع مواد مخدّر و به اعتیاد کشیدن افراد جامعه و یا ترویج خرافات و مطالب پوچ و بی اساس، از مهم ترین آن روش ها به حساب می آید. گسترش فرهنگ ولخرجی و اسراف نیز در جوامع بشرى، خصوصاً در ملل تحت سلطه می تواند به عنوان حربه بسیار کارآمد برای این منظور باشد؛ زیرا استعمار از این طریق، هم توانسته بازارِ فروشی برای کالاهای مصرفی اضافی خویش فراهم کند و هم موفق شده تا توده های مردم را همواره درگیر تأمین هزینه سنگین زندگى، برای پرکردن خلأهای ناشی از مصرف بی رویه ثروت سازد. بنابراین، مردم فرصتی برای اندیشیدن صحیح نخواهند یافت و مجبور خواهند بود تمام لحظات زندگی خویش را در راه تأمین بهتر رفاه مادّی و رقابت در آن صرف نمایند. علی ژ می فرمایند:.
به خدا سوگند! من همانند کفتاری که با نواختن ممتد و آهسته صیّاد بر زمین، به خواب خوش فرو می رود، تا این که جوینده اش رسیده، او را گرفتار دام خویش می کند نیستم.(18).
حضرت در این کلام بلیغ و بلند خود، به دو عنصر اساسی در امر مبارزه و جهاد اشاره می فرماید:.
الف) توجه به خطر وجود دشمن و اِعمال این دشمنی از سوی او با استفاده از شیوه های گمراه کننده؛.
ب) لزوم بیداری و هشیاری مسلمانان، درمقابله و مواجهه با ترفندها و نیرنگ های یاد شده.
براین اساس، مقابله و دفاع دربرابر تهاجمات فرهنگی و اقتصادی استعمار، تنها با توجه و تبعیّت از این دو اصل مهمّ و بنیادین عملی است؛ یعنی نخست، توجه و آگاهی به وجود دشمن و دسیسه های او و غافل نشدن از حیله و مکر او، که بنا به فرموده قرآن‏(19)، جز پشت کردن مسلمانان به دین و دست کشیدن از تعقیب هدفهای والای خود، پایانی برای آن متصور نیست. و سپس آگاهی و بینش به راه های مقابله و مبارزه با او در ابعاد مختلف نظامی و فرهنگی و اقتصادى. و تنها در این صورت است که می توان با در پیش گرفتن خلاف آنچه را استعمار درصدد تحمیل آن بر جامعه اسلامی است، او را از کامیابی و وصول به خواسته های شوم و آرزوهای باطلش نا امید کرد. و این بحث را در بخش بعد تحت عنوان (الگوی مصرف در تبلیغات غرب) پی خواهیم گرفت ان شاء اللّه.

پی نوشت :

1. ر ک: رشد و تکامل شخصیّت، ص‏49 - 53.
2. ریا: نمایاندن کارهای نیک. سمعه: شنواندن به مردم کارهایی را که مایه کسب جاه است. (سید عبداللّه شبر، اخلاق).
3. وسائل الشیعه، ج‏3، باب 25 ازاحکام المساکن، حدیث 4.
4. به نقل از: چرا رنج می بریم ج‏2، ص‏171.
5. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، نامه 31، ص‏393.
6. غافر (40) آیه 28.
7. غافر (40) آیه 34.
8. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خ 209، ص 325.
9. اصول کافى. ج‏2، ص‏137.
10. ر ک: وسائل الشیعه، ج‏1، باب 15، از ابواب الوضوء.
11. ر ک: همان، ج‏1، باب 31 از ابواب الجنابه.
12. همان، ج‏1، باب 52 ازابواب الوضوء، حدیث‏2.
13. بقره (2) آیه 268.
14. زخرف (43) آیات 51 - 54.
15. روزنامه اطلاعات، 11 تیرماه 1369 شماره 19081.
16. یونس (10)، آیه 83.
17. دخان (44) آیات 30 - 31.
18. نهج البلاغه، خطبه 6.
19. وَلا یَزالُونَ یَقُاتِلُونَکُمْ حَتّی یَردُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطِاعُوا...؛ آنها هماره با شما در ستیزند تا آن گاه که شما را از دینتان منصرف کنند اگر بتوانند.... (بقره (2) آیه 217).

منبع:http://www.balagh.net



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.