منجی معرفت

یکی از مباحثی که در باب مهدویت و ظهور منجی و مصلح موعود می‏بایست از دیدگاه معرفت‏شناسی مورد بحث و دقت قرار گیرد، مسئله تکامل و یا تنازل معروف دینی از عصر نزول دین اسلام تا عصر ظهور منجی و مصلح کل است ....
يکشنبه، 27 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منجی معرفت
منجی معرفت
منجی معرفت

نويسنده: محسن غرویان

یکی از مباحثی که در باب مهدویت و ظهور منجی و مصلح موعود می‏بایست از دیدگاه معرفت‏شناسی مورد بحث و دقت قرار گیرد، مسئله تکامل و یا تنازل معروف دینی از عصر نزول دین اسلام تا عصر ظهور منجی و مصلح کل است . هرگونه بحث و مداقه در این موضوع مهم، از نوع مباحث و معرفت‏های درجه دوم در معرفت‏شناسی دین است . این بحث از سویی با موضوع مهم «معرفت دینی‏» مرتبط است و از سوی دیگر با مسئله اعتقاد به «حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه)» ارتباط دارد . و هم از این رواست که جا دارد صاحبنظران و متفکران و نظریه‏پردازان دینی به آن بپردازند .

مدعای نظریه تنازل معرفت دینی

بر خلاف آنچه مشهور است، نظریه تنازل معرفت دینی، این ایده را مطرح می‏کند که معرفت دینی از عصر نزول دین اسلام تا عصر ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در سیر و حرکت کلان خود، رو به افول و نزول است و سیر تکاملی ندارد .
البته حرکت‏های موقتی و قسری تکاملی ممکن است اتفاق افتاده باشد و یا اتفاق بیفتد، اما سیر نهایی کاروان معرفت دینی، تنازلی است، نه تکاملی! این نظریه می‏گوید: تا گوهر دین شناخته نشود، نمی‏توان در مورد معرفت دین و تکامل یا تنازلی بودن آن سخن گفت و گوهر دین چیزی جز «عبودیت‏» نیست: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون (1) (ای: لیعرفون). و نیز در قرآن آمده است: و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان‏اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت (2) . بر اساس این نظریه، معرفت دینی در حقیقت معرفتی حضوری و شهودی است، نه معرفتی حصولی و مفهومی و ذهنی . بنابراین انباشت مفاهیم و تصورات و تصدیقات ذهنی، نشانگر تکامل معرفت دینی نمی‏تواند باشد . این نظریه می‏گوید افزایش کمی با تکامل کیفی، فرق اساسی دارد . تکامل از مقوله کیف است و افزایش از مقوله کم . انباشت مفاهیم ذهنی با جهل مرکب هم می‏سازد و حال آنکه معرفت‏حقیقی به دین و گوهر آن، با جهل مرکب سازگار نیست . نظریه تنازل معرفت دینی می‏گوید تکامل و یا تنازل معرفت دینی، البته امری قهری نیست، بلکه به اختیار و اراده آدمی بستگی دارد . طبق این نظریه، علوم عصری و برون دینی، ضرورتا موجب تکامل معرفت دینی نمی‏شوند، بلکه چه بسا همین علوم و دانش‏ها، معرفت دینی عالمان دین را تنزل دهند . اگر محور دانشهای بشری و علوم برون دینی، انسان محوری (امانیسم (Humanism) باشد - که هست - همین علوم هرچه بیشتر شوند، بیشتر آدمی را از گوهر دین دور می‏کنند و تنازل معرفت دینی، جز این نیست . در نظریه تنازل، جایگاه معرفت دینی در جان آدمی است، نه در ذهن او .
از این رو در باب تکامل و یا تنازل معرفت دینی نباید از منظر کمی نگریست، بلکه باید نگاه کیفی داشت . در حقیقت نزاع نظریه تنازل با تئوری تکامل معرفت دینی، نزاع کم و کیف است . نظریه تنازل، نگاهی کیفی دارد و نظریه تکامل، نگاهی کمی . و حق این است که افزایش کمی، حقیقتا تکامل نیست، بلکه توسعه و فربهی است .

غرض از ظهور مصلح و منجی کل در نظریه تنازل

نظریه «تنازل‏» مدعی است که اگر روند کلی معرفت دینی رو به تکامل باشد، دیگر نیازی به مصلح و منجی کل در آخرالزمان باقی نمی‏ماند! طبق این نظریه، جریان کلی معرفت دینی در آخرالزمان به نهایت درجه نزول و سقوط خود می‏رسد که احتیاج به منجی و مصلح پیدا می‏شود . البته در عصر ظهور، عطش دین‏خواهی بسیار بالا است ولی خود معرفت دینی بسیار نازل است و نباید بین معرفت دینی و عطش دین‏خواهی خلط شود! نظریه «تنازل معرفت دینی‏» بر خلاف مشهور، مدعی است که بحث مصلح و منجی موعود را باید به حوزه معرفت دینی هم بیاوریم و آن را منحصر به حوزه عدالت اجتماعی ندانیم . این نظریه می‏گوید اگر قبل از زمان ظهور مصلح کل، ظلم و ستم فراگیر می‏شود، معلول علت و سببی معرفتی است و لااقل معرفت دینی، جزئی از علت - آن هم جزئی رئیسی - است و طبق قاعده‏ای که می‏گوید «نتیجه تابع اخس مقدمات است‏» نزول و تنزل نتیجه، کاشف از نزول و تنزل مقدمات و اسباب و علل است . بنابراین اگر در آخرالزمان عمل دینی، ضعف دارد، حاکی از این است که علم دینی هم ضعف و کاستی دارد، ولو اینکه علم و معرفت دینی، تمام العلة برای عمل دینی نباشد، بلکه جزء العلة باشد .
نظریه «تنازل معرفت دینی‏» می‏گوید قائل شدن به تکامل معرفت دینی از عصر نزول تا عصر ظهور با توجه به انقطاع وحی ارسالی، ملاک استغنا و بی‏نیازی از وحی و منجی و مصلح کل است; اما قائل شدن به تنازل معرفت دینی، ملاک نیازمندی به وحی و اصلاح کلی است و با تئوری خاتمیت نبوت خاصه پیامبر اکرم (ص) سازگارتر و مناسب‏تر است .

شواهد و قرائن نظریه «تنازل معرفت دینی‏»

قرائن عقلانی

بر صحت تنازل معرفت دینی از صدر اسلام تا عصر ظهور می‏توان قرائن و شواهد عقلایی زیر را ارائه داد:
الف . فاصله زمانی از عصر نزول آیات و صدور روایات و عدم دسترسی مستقیم به معصومین (ع) ;
ب . دخالت‏بیشتر تفسیرهای به رای درگذشت ایام و ازمنه;
ج . گسترش روحیه انانیت و غرور علمی با پیدایش و گسترش دانش‏های بشری;
د . جریان قاعده عام افول و نزول ادیان و فرهنگ‏ها در طول تاریخ;
ه . اماره بودن ضعف عمل دینی بر ضعف علم دینی;

شواهد و قرائن نقلی

علاوه بر شواهد و قرائن عقلایی، قرائن و ادله نقلی متعددی بر درستی نظریه «تنازل معرفت دینی‏» وجود دارد که ذیلا به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
الف . در دعای عهد آمده است: «واجعله اللهم . . . مجددا لما عطل من احکام کتابک‏» . از این تعبیر استنباط می‏شود که جریان معرفت دینی به سمت تعطیل احکام کتاب خدا «قرآن‏» پیش می‏رود و آن حضرت پیش از ظهور، احکام را تجدید می‏کنند .
ب . در دعای ندبه می‏خوانیم:
1 . «این المنتظر لاقامة الامت و العوج‏» . با توجه به معنای «امت و عوج‏» معلوم می‏شود که در زمان قبل از ظهور، ضعف معرفتی، شک و اعوجاج و انحراف به حداکثر خود می‏رسد .
2 . «این المدخر لتجدید الفرائض و السنن‏» . معلوم می‏شود سیر کلی معرفت دینی روبه فراموشی فرائض و سنن الهی است .
3 . «این المتخیر لاعادة الملة و الشریعة‏» . با توجه به معنای واژه ملت (دین و مذهب) معلوم می‏شود که شناخت دین و شریعت توسط حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) اعاده می‏شود و معرفت دینی جدیدی از سوی ایشان ارائه می‏گردد .
4 . «این المؤمل لاحیاء الکتاب و حدوده‏» . کتاب قرآن و حدود مشخصات آن در عصر ظهور احیا می‏شود .
5 . «این محیی معالم الدین و اهله‏» . مهدی موعود و منجی کل، معالم و نشانه‏های دین و اهل دین را احیا می‏کند .
6 . «این حاصد فروع الغی و الشقاق‏» . از این سخن فهمیده می‏شود که شاخه‏های گمراهی و ضلالت و انحراف از معرفت دینی، درست‏به قدری زیاد می‏شود که آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه) همه آنها را درو می‏کند .
7 . «این طامس آثار الزیغ و الاهواء» . گمراهی و سیاهی قلب و هواپرستی در عصر ظهور به اوج خود می‏رسد .
8 . «این قاطع حبائل الکذب و الافتراء» . رشته‏های دروغ و افترا به دین و خدا به نهایت درجه می‏رسد .
9 . «این مبید العتاة و المردة‏» . سرکشی و ارتداد در عصر ظهور مصلح کل، به اوج می‏رسد .
10 . «این مستاصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد» . عناد، گمراه سازی (توسط عالمان) و الحاد به حداکثر می‏رسد .
11 . «این جامع الکلمة علی التقوی‏» . آن حضرت بر محور تقوی که همان علم حضوری و شهود باطنی نسبت‏به گوهر دین یعنی عبودیت است، همگان را جمع می‏کنند و کلمه دعوت خود را بر آن متمرکز می‏نمایند .
12 . «این صاحب یوم الفتح و ناشر رایة الهدی‏» . از این عبارت استنباط می‏شود که پرچم‏های دیگر قبل از ایشان، پرچم‏های ضلالت و انحراف از معرفت دینی محسوب می‏شوند .
ج . و نیز در دعای ندبه آمده است:
یابن الهداة المهدیین، یابن البدور المنیرة، یابن السرج المضیئة، یابن الشهب الثاقبه، یابن الانجم الزاهرة، یابن السبل الواضحة، یابن الاعلام اللائحة، یابن العلوم الکاملة یابن السنن المشهورة، یابن المعالم الماثورة، یابن الدلائل المشهودة، یابن الصراط المستقیم، یابن النبا العظیم، یابن من هو فی ام الکتاب لدی الله علی حکیم، یابن الآیات و البینات، یابن الدلائل الظاهرات، یابن البراهین الواضحات الباهرات، یابن الحجج البالغات، یابن طه و المحکمات .
از عبارت فوق در توصیف امام مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) برمی‏آید که تاکید امام صادق (ع) در شناساندن آن حضرت بر عنصر معرفت دینی است و لذا باید بدین نکته توجه کنیم که آن حضرت تنها در محور «عدالت‏» منجی نیستند، بلکه علاوه بر این در محور «معرفت‏» نیز منجی و مصلح می‏باشند، کما اینکه از توجه به خود وصف «مهدی‏» نیز این نکته به دست می‏آید .

شواهد و قرائن روایی

الف . در روایت آمده است: ان قائمنا اذا قام دعا الناس الی امر جدید کما دعا رسول الله (ص) و ان الاسلام بدا غریبا و سیعود غریبا کما بدا، فطوبی للغربا .(بحارالانوار، ج 52، ص 366 ; غیبت نعمانی، ص 172).
در این روایت ظهور امام مهدی (ع) تشبیه به بعثت و ظهور حضرت محمد (ص) شده است . در مباحث نبوت و خاتمیت، گفته می‏شود چون دین و معرفت دینی آیین مسیحیت‏به نهایت افول خود رسید، خداوند پیامبر اسلام (ص) را به رسالت‏برگزید . معلوم می‏شود در زمان حضرت مهدی (ع) نیز معرفت دینی به نهایت درجه سقوط می‏رسد .
ب . در روایت دیگر آمده است: «یهدم (القائم) ما قبله کما صنع رسول الله (ص) و یستانف الاسلام جدیدا .» (بحارالانوار، ج 52، ص 352; غیبت نعمانی ص 231).
ج . در سه روایت آمده است:
- اذا قام القائم (ع) جاء بامر جدید .(بحار، ج 52، ص 338، حدیث 82، باب 27).
- یقوم القائم بامر جدید و کتاب جدید .(بحار، ج 52، ص 354، حدیث 114 باب 27).
- ان قائمنا اذا قام دعا الناس الی امر جدید .(بحار، ج 52، ص 366، حدیث 147، باب 27).
از چهار روایت فوق به خوبی استفاده می‏شود که معرفت دینی ما آن قدر نازل می‏شود که دعوت آن حضرت (ع) را کتاب جدید، امر جدید و اسلام جدید می‏پنداریم; در حالی که کتاب ایشان همان کتاب پیامبر (ص) و اسلام ایشان، همان اسلام پیامبر (ص) است . پس معلوم می‏شود معرفت دینی ما در آن زمان بسیار نازل و ضعیف است .
پاره‏ای از نتایج و آثار نظریه «تنازل معرفت دینی‏»
الف . این نظریه هرگز مخدر نیست، بلکه مانع احساس غرور علمی می‏شود، چه اینکه در باب عدالت اجتماعی، این اعتقاد که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) پس از پر شدن جهان از ظلم و ستم ظهور می‏کنند، هرگز مخدر نیست و مانع انجام تکلیف‏های شرعی برای ما نمی‏شود .
ب . این نظریه همواره بشر و عقول بشری را محتاج خاندان وحی می‏داند .
ج . این نظریه، خاتمیت و جاودانگی دین مبین اسلام و قرآن کریم را به روشنی تبیین می‏کند .
د . این نظریه، تئوری تکامل معرفت دینی را که از سوی برخی روشنفکران دینی مطرح شده، مآلاابطال می‏کند .
ه . این نظریه، برخلاف نظریه تکامل، با همه عناصر دستگاه عقیدتی و فکری اسلام، سازگاری دارد .
و . این نظریه، رابطه علم و عمل را به خوبی توجیه و تفسیر می‏کند و بین صعود و سقوط در محور عدالت‏با صعود و سقوط در محور معرفت، تناسبی مستقیم برقرار می‏کند .
منبع: سایت حوزه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط