نگاهی به عقاید و اعمال مسیحی

در چند درس گذشته تاریخ مسیحیت را، به اختصار، مرور کردیم و اشاراتی به تاریخ شکل‌گیری متون مقدس و عقاید و اعمال این دین داشتیم. در این درس بر آن هستیم که به صورتی بسیار گذرا به عقاید و اعمال این دین اشاره
چهارشنبه، 19 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به عقاید و اعمال مسیحی
نگاهی به عقاید و اعمال مسیحی

نویسنده: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

 

در چند درس گذشته تاریخ مسیحیت را، به اختصار، مرور کردیم و اشاراتی به تاریخ شکل‌گیری متون مقدس و عقاید و اعمال این دین داشتیم. در این درس بر آن هستیم که به صورتی بسیار گذرا به عقاید و اعمال این دین اشاره نماییم. همان‌طورکه، پیش‌تر بیان شد از مجموعه عهد جدید دو نظام الاهیاتی مجزا قابل برداشت است که یکی در نوشته‌های پولس و انجیل یوحنا و سه نامه او دیده می‌شود و دیگری در سه انجیل هم‌نوا و دیگر نوشته‌های عهد جدید. اما همان‌طور که بیان شد، نظام اول، که منسوب به پولس است، در سده‌های بعد غلبه یافت و درواقع، همین نظام به نظام رایج مسیحی مبدل گشت. در این درس به عقاید و اعمال مسیحی، که مبتنی بر این نظام است اشاره می‌کنیم.

نظام عقیدتی مسیحی

نظام الاهیاتی رایج مسیحی، که بیشتر برگرفته از اندیشه‌های پولس است، نظامی خاص است که با نظام الاهیاتی دو دین دیگر هم‌خانواده، یعنی یهودیت و اسلام، تفاوت اساسی و بنیادین دارد. ریشه این تفاوت و اختلاف به نگاه پولس به انسان بر می‌گردد. در واقع، وضعیت خاص انسان در الهیات پولسی تمام آموزه‌های عقیدتی و عملی مسیحی را تحت تاثیر قرار داده است. انسان سقوط کرده نیاز به منجی دارد و در نتیجه، مسیح منجی است و خداست که جسم گرفته برای نجات انسان آمده و نه راهنما. پس نگاه به انسان در آموزه‌هایی از قبیل خداشناسی، نجات‌شناسی، راه‌شناسی، دنیاشناسی، آخرت‌شناسی و... تأثیر عمیق گذاشته و نظامی کاملاً متفاوت را به وجود آورده است. در اینجا به صورتی گذرا بر آموزه‌های عقیدتی مسیحی مرور می‌نماییم.

1. خداشناسی

خدای عهد جدید و مسیحیت خالق هستی است و همان خدایی است که در عهد قدیم با نام‌های «یهوه» یا «الوهیم» به او اشاره شده است. از فقراتی از عهد جدید برهانی بر وجود آفریننده استفاده شده است: «زیرا هر خانه به دست کسی بنا می‌شود، لکن بانی همه خداست». (1) چیزی که وجود دارد یا از ازل وجود داشته یا به وجود آمده است. از آنجاکه، ازلی بودن این عالم طبیعت محال است و تسلسل نیز باطل است پس، باید علتی بی‌نیاز از علت خارج از این جهان وجود داشته باشد. (2) فقره زیر نیز برهان بر وجود خالق تلقی شده است: «از زمان آفرینش دنیا صفات نادیدنی او، یعنی قدرت ازلی و الوهیت او در چیزهایی که او آفریده است، به روشنی مشاهده می‌شود و از این‌رو آن‌ها ابداً عذری ندارند» (3). همچنین، از فقراتی از عهد قدیم و جدید مانند مزامیر، 8: 3-4 و 1: 19-2 و 94: 8 و اعمال رسولان، 17: 14 و... که به نظم کائنات اشاره دارند، برهان نظم استفاده شده است. (4)
در میان عالمان مسیحی گاهی سخن از فطری بودن خداشناسی و خداجویی و نیز بدیهی بودن شناخت خدا برای انسان رفته است. (5) با این حال، عالمان متعددی برای اثبات وجود خدا برهان و استدلال آورده‌اند. در سده‌های نخست مسیحی اگوستین قدیس نظم عالم و نیز اعتقاد عمومی انسان‌ها به خدا را به عنوان براهینی برای اثبات وجود خدا مطرح می‌کند. (6) همچنین یوحنای دمشقی از طریق متغیر بودن موجودات عالم و در نتیجه، نیاز آن‌ها به خالق و نیز نیاز به عالم، به مدبر و حافظ و نیز اینکه نظم عالم حاکی از وجود ناظم است، بر وجود خدا استدلال می‌کند. (7) دو شخصیت معروف مسیحی که در قرون وسطا در این باره بیشتر مطرح هستند. یکی آنسلم (1033-1109 م) و دیگری «توماس اکوئیناس (1224-1274 م.) است؛ که اولی تلاش می‌کند از راه تعریف خدا به «موجودی که بزرگ‌تر از آن نتوان تصور کرد» برهانی برای خدا اقامه کند که به «برهان وجودی» موسوم است و دومی پنج برهان برای وجود خدا اقامه می‌کند که همگی آن‌ها مبتنی بر جهان هستند. (8)
همچنین، عالمان مسیحی درباره صفات خداوند به تفصیل بحث کرده‌اند و تقسیم‌بندی‌هایی برای این صفات مطرح کرده‌اند. آنان با استناد به فقراتی از کتاب مقدس، خدا را عالم مطلق، قادر مطلق، مرید، ازلی و ابدی، سمیع و بصیر و... به حساب می‌آورند.
یکی از نام‌ها و صفات خداوند در عهد جدید «اب» و «ابوت» است که البته، این ابوت گاهی به معنای تشریفی است و به این معنا خدا پدر همه انسان‌ها یا مؤمنان یا مسیح است و گاهی به معنای واقعی است که در این صورت خدا تنها پدر «مسیح» است. این معنای دوم تنها در نامه‌های پولس و انجیل یوحنا و نامه‌های او دیده می‌شود.

2. توحید و تثلیث

توحید یکی از اصول مسلم مسیحی است و در عهد جدید حتی در نوشته‌های منسوب به پولس و یوحنا بر آن تأکید شده و مهم‌ترین اصل دینی که نجات و رستگاری منوط به اعتقاد به آن است، شمرده شده است. (9) همچنین، عالمان مسیحی ادله متعددی برای اثبات وحدت و یگانگی خدا اقامه کرده‌اند. (10) با این حال، در تاریخ مسیحیت از قرن سوم و چهارم میلادی آموزه تثلیث مطرح شده و البته تلاش عالمان الهیات مسیحی این بوده است که بین توحید و تثلیث سازگاری ایجاد کنند. در کتاب «اعتقادنامه رسمی کلیسای کاتولیک» آمده است:
تثلیث واحد است. ما به سه خدا اعتراف نمی‌کنیم، بلکه به خدای واحد در سه اقنوم: «تثلیثی که از نظر جوهر واحد است» (شورای قسطنطنیه). پس اقانیم ثلاثه در یک الوهیت سهیم نیستند، بلکه هریک از آن‌ها، به طور کامل، خدا هستند: «پدر همان پسر است و پسر همان پدر است و پدر و پسر همان روح‌القدس هستند، یعنی از نظر سرشت و طبیعت یک خدا هستند» (شورای تولدو) (11).
نویسنده‌ای مسیحی از گرایش پروتستان می‌گوید:
در الاهیات مسیحی اصطلاح «تثلیث اقدس» به این معناست که در خدای واحد سه شخصیت یا اقنوم مشخص وجود دارد که هم‌ذات بوده، به نام پدر و پسر و روح‌القدس معروفند. اعتقادنامه «آتاناسیوس» این اعتقاد را به این صورت بیان می‌کند: «ما خدای واحد که دارای تثلیث می‌باشد، و تثلیث را که دارای وحدت می‌باشد، عبادت می‌کنیم. اقالیم ثلاثه از یکدیگر متمایز هستند، ولی ذات‌الاهی را قابل تقسیم نمی‌دانیم... ما و حدانیت کامل را در تثلیث و تثلیث کامل را در وحدانیت عبادت می‌نماییم». (12)
سخن عالمان مسیحی این است که در ذات‌الاهی هم توحید و هم تثلیث وجود دارد و این هر دو واقعی و اصیل هستند. اما چگونه می‌تواند هم توحید و هم تثلیث در ذات واحد هر دو اصیل باشند؟ پاسخ نویسندگان مسیحی این است که این امر سری است که برای عقل بشری شناختنی نیست: «تثلیث به معنای دقیق کلمه سر ایمان است؛ یکی از اسراری که در خدا مخفی است و سری است که شناخت آن بدون وحی از عالم بالا ممکن نیست» (13) «تعلیم در مورد تثلیث اقدس را نمی‌توان در الاهیات طبیعی [عقلی] پیدا کرد، بلکه از مکاشفه الاهی در مسیح می‌توان به آن پی برد. با استدلال منطقی می‌توانیم بفهمیم که خدای واحد وجود دارد؛ ولی وجود تثلیث در خدای واحد را از طریق مکاشفه الاهی درک می‌کنیم». (14)
براساس دو سخن یادشده با عقل هرگز نمی‌توان به تثلیث رسید و تنها باید در کتاب مقدس سراغ آن را گرفت. اما در دایرةالمعارف دین الیادة، و نیز دایرةالمعارف دین و اخلاق هستینگز آمده است که عالمان الاهیات امروزی همگی برآنند که آموزه تثلیث را در عهد قدیم و جدید نمی‌توان یافت و شکلی از این آموزه، که در سده‌های سوم و چهارم توسعه یافت حتی در نوشته‌های «پولس» و «یوحنا» یافت نمی‌شود. (15)

3. انکشاف خدا در مسیح

همان‌طور که اشاره شد مجموعه عهد جدید را به لحاظ الاهیاتی به دو بخش می‌توان تقسیم کرد که از آن‌ها دو نظام الاهیاتی مجزا برداشت می‌شود. یکی از تفاوت‌های مهم این دو نظام شخصیت مسیح است. هرچند در اناجیل هم‌نوا (متی، مرقس و لوقا) مسیح انسانی مانند دیگر انسان‌ها و مخلوق خدا و پیامبر خداست، اما در نوشته‌های پولس و یوحنا او خداست که جسم گرفته و به شکل انسان درآمده است در این بخش از عهد جدید، که الاهیات رایج مسیحی از آن گرفته شده، مسیح خداست که جسم گرفته و به شکل انسان درآمده است. (16) او پسر یگانه خدا و هم‌ذات با اوست. (17) او مخلوق خدا نیست، بلکه خالق همه چیز است. (18)
مسیح دراین بخش از عهد جدید پیامبر خدا و راهنمای انسان‌ها نیست، بلکه منجی است: «زیرا خدا جهان را این‌قدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان آورد، هلاک نگردد». (19) این نجات‌بخشی به این معناست که با گناه آدم او و نسل او سقوط کرده بودند و انسان‌ها هیچ راهی برای نجات خود نداشتند. تنها راه این بود که کفاره گناه آدم داده شود. اما انسان سقوط کرده، هرگز توانایی این را نداشت که کفاره گناه آدم را بپردازد. سرانجام خدای مهربان پسر یگانه خود را، که هم ذات با او بود فرستاد تا به شکل انسان درآید و به صلیب رود و گناه آدم را کفاره کند تا رستگاری انسان‌ها میسر شود. (20)
اما اینکه چگونه مسیح هم خدا و هم انسان است نزاع‌های زیادی درباره آن صورت گرفته و شوراهای متعددی برای حل این نزاع‌ها تشکیل شده که در بخش تاریخ به آن‌ها اشاره شد.
نکته دیگری که در اینجا باید به آن اشاره کنیم این است که در مسیحیت وحی یا پیام الاهی مطرح نیست، بلکه انکشاف الاهی مطرح است. خدا خود را منکشف ساخته و بنابراین، واسطه‌ای در کار نیست که به او پیام داده شود. درواقع اناجیل وحی نیستند، بلکه انکشاف الاهی در مسیح را حکایت می‌کنند. (21)

4. انسان و سرانجام او

عهد جدید به لحاظ الاهیاتی به دو بخش مجزا تقسیم می‌شود؛ برای مثال نظام الاهیاتی اناجیل هم‌نوا (متی، مرقس و لوقا) با نظامی که از نوشته‌های پولس و یوحنا برداشت می‌شود کاملاً متفاوت است. این امر در انسان‌شناسی نیز خود را نشان می‌دهد. درحالی‌که، انسان‌شناسی اناجیل هم‌نوا شبیه انسان‌شناسی عهد قدیم است، انسان‌شناسی پولسی- یوحنایی کاملاً خاص است به گونه‌ای که، اساس و بنیان یک نظام خاص را ایجاد می‌کند. پولس در فقره زیر، که به گفته نویسنده‌ای مسیحی هیچ فقره‌ای به اندازه آن در تاریخ مسیحیت تأثیرگذار نبوده و باعث نزاع نگشته، می‌گوید:
«وقتی حضرت آدم گناه کرد، گناه او تمام نسل بشر را آلوده ساخت و باعث شیوع مرگ در سراسر جهان شد. در نتیجه همه چیز دچار فرسودگی و تباهی گشت، چون انسان‌ها همه گناه کردند... آدم با گناه خود باعث مرگ عده بسیاری شد؛ اما عیسی مسیح از روی لطف خدا سبب بخشش گناهان بسیاری گشت... آدم باعث شد که عده زیادی گنهکار شوند، اما مسیح باعث شد که خدا بسیاری را «بی‌گناه» به حساب آورد، زیرا از خدا اطاعت کرد و بر روی صلیب کشته شد. (22)
همان‌طور که فقره یادشده نشان می‌دهد با دو حادثه گناه آدم و صلیب مسیح زندگی انسان به چهار دوره تقسیم می‌شود. انسان قبل از گناه آدم، که از قداست و پاکی برخوردار بود، و هرچند کاتولیک‌ها این تقدس را موهبتی اضافی و پروتستان‌ها آن را جزو سرشت اولیه انسان می‌دانند، اما در اصل این قداست اولیه اختلافی ندارند. (23) دوره دوم بعد از گناه و قبل از صلیب است که در آن انسان سقوط کرد و حالت تقدس و پاکی اولیه را از دست داده و همه نسل آدم گناهکاری ذاتی را به ارث بردند. هرچند درباره چگونگی این ارث بردن بین گروه‌های مسیحی اختلاف است، اما اصل آن را همه قبول دارند. (24) مرحله سوم پس از صلیب است که چون عیسی‌مسیح با صلیب خود کفاره گناه آدم را داده نجات و رستگاری برای انسان‌ها ممکن می‌شود و انسان‌ها می‌توانند با ایمان به او بی‌گناه به حساب آیند، اما از آنجا که، به نقل از «پولس» درواقع کفاره گناه آدم را نه انسان، بلکه خدا به لطف خود پرداخت، پس انسان بی‌گناه به حساب می‌آید و همه آنچه از او گرفته شده در این دنیا به او بازگردانده نمی‌شود، بلکه در زندگی دیگر، که انسان مؤمن در آن حیات جاودانی می‌یابد، به همه‌چیز دست می‌یابد. (25)
اما اینکه چه عواملی باعث نجات و رستگاری انسان می‌شود، از سخنان پولس بر می‌آید که تنها ایمان و فیض ازلی خداوند در رستگاری انسان دخیل هستند و عمل خود انسان نقش در آن ندارد. (26) البته، در دیگر قسمت‌های عهد جدید بر نقش عمل نیز تأکید شده است. (27) به هرحال، در تاریخ مسیحیت این امر مورد درگیری بوده و درحالی‌که دو گروه کاتولیک و ارتدوکس برای عمل نیز نقش قائل بوده‌اند، پروتستان‌ها، به تبع پولس، آن را رد می‌کرده‌اند. (28)
مسئله معاد و حیات پس از مرگ و حسابرسی و بهشت و دوزخ اصل مسلم عهد جدید و الاهیات مسیحی بوده و در اصل آن نزاعی رخ نداده است، اما در جزئیاتی مانند وضعیت مؤمنان در برزخ اختلاف شده است. (29) همچنین، درباره اینکه آیا بازگشت عیسی‌مسیح در آخر این دنیاست یا در جهان آینده اختلاف شده است. (30)

5. ابعاد عملی مسیحیت

در بخش ابعاد عملی مسیحیت می‌توان به سه بعد اخلاق، شریعت و شعائر اشاره کرد. مروری بر سخنان حضرت عیسی در موعظه روی کوه که در باب‌های چهارم تا هفتم انجیل متی آمده، نشان می‌دهد که آن حضرت در پی این است که به مخاطبان اولیه خود، یعنی یهودیان، بفهماند که انسان دیندار باید از شریعت فراتر رود و به سطح اخلاق برسد. تعابیری از قبیل اینکه «اگر کسی به گونه راست تو سیلی زند، گونه دیگرت را نیز پیش ببر تا به آن سیلی بزند». (31) در همین راستا تفسیر شدنی است. حضرت می‌خواهد این نکته را بیان کند که در جامعه باید عفو حاکم باشد و امر دین با عفو پیش رود. البته، وقتی ظالمی به خود آن حضرت سیلی می‌زند، او اعتراض می‌کند. (32) مواردی مانند باب 23 از انجیل متی نیز نشان می‌دهد که عدالت، رحمت و محبت اساس دین است و بسیار برتر و مهم‌تر از احکام ظاهری است. با این‌حال، از برخی از سخنان پولس بر می‌آید که همه حکومت‌ها را خدا بر سر کار آورده و انسان باید تسلیم محض آن‌ها باشد. (33)
درباره شریعت باید گفت که مسیحیان مجموعه عهد قدیم را نیز در کنار عهد جدید قبول دارند و از سخنانی از حضرت عیسی بر می‌آید که آن حضرت شریعت حضرت موسی را امضا کرده است: «پس اگر کسی از کوچک‌ترین حکم آن سرپیچی کند و به دیگران نیز تعلیم دهد که چنین کنند، او در ملکوت آسمان از همه کوچک‌تر خواهد بود، اما هر که احکام خدا را اطاعت نماید و دیگران را نیز تشویق به اطاعت کند، در ملکوت آسمان بزرگ خواهد بود». (34) با این حال، پولس انجام شریعت را لازم نمی‌دانسته و قائل بوده که با صلیب مسیح دوره شریعت پایان یافته است: «اگر عدالت با شریعت به دست می‌آید پس، عیسی عبث مرد». (35)
از آنجا که در تاریخ مسیحیت نظام الاهیاتی پولسی حاکم شد، شریعت موسوی منسوخ شده تلقی می‌گردد، اما در مسیحیت شعائر یا آیین‌هایی وجود دارد که اسرار کلیسایی خوانده می‌شود. کلیساهای پروتستان از این آیین‌ها دو یا سه عدد را معتبر می‌دانند، اما کاتولیک‌ها و ارتدوکس‌ها آن‌ها را هفت عدد می‌دانند که عبارت‌انداز:

1. غسل تعمید

که برای ورود به جامعه مسیحی لازم است.

2. عشای ربانی

که در آن بر نان و شراب دعا خوانده می‌شود و به عنوان بدن و خون مسیح خورده می‌شود.

3. تایید

که تکمیل غسل تعمید است و فرد پس از پاک شدن با تعمید با این عمل برای ورود به جامعه مسیحی آماده می‌شود.

4. ازدواج مسیحی

مراسم ازدواج حتماً باید توسط کشیش منصوب انجام شود.

5. انتصاب

فرد برای انجام مراسم کلیسایی باید توسط مقام بالاتر به این مقام نصب شود.

6. اعتراف

شخصی به هنگام توبه باید نزد کشیش به گناه خود اعتراف کند.

7. تدهین

جاهای خاصی از بدن مریض محتضر با روغن مقدس، مسح می‌شود.
از این آیین‌ها، تنها دو آیین اول بین همه مسیحیان مشترک است.

منابعی برای مطالعه بیشتر

1. میشل، توماس، «کلام مسیحی»، بخش‌های اول و دوم.
2. سلیمانی، عبدالرحیم، «درسنامه ادیان ابراهیمی»، بخش دوم از دفتر دوم.

پی‌نوشت‌ها:

1- عبرانیان، 3: 4.
2- ر. ک. تیسن، هنری، الهیات مسیحی، ترجمه ط میکائیلیان، تهران، انتشارات حیات ابدی، بی تا، ص 27.
3- ر. ک. ژیلسون، اتین، مبانی فلسفه مسیحیت، ترجمه محمد محمدرضایی و... ، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375، ص 81.
4- ر. ک. تیسن، هنری، همان، ص 28-29.
5- ر. ک. استید، کریستوفر، فلسفه در مسیحیت باستان، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1380، ص 185.
6- ر. ک. همان، ص 27؛ المئه‌ی مقاله فی ایمان الارثودکسی، ص 57؛ 140 .CCC, P
7- ر. ک. دمشقی، یوحنا، المئه مقالات فی ایمان الارثوذکسی، لبنان، منشورات المکتبه المبولسیه، 1991، ص 57-58.
8- ر. ک. ژیلسون، اتین، همان، ص 97-127.
9- برای نمونه، ر. ک. انجیل مرقس، 12: 29؛ انجیل یوحنا، 17: 3؛ اول قرنتیان، 8: 4-6؛ اول تیموتائوس، 2: 5.
10- ر. ک. تسین، هنری، همان، ص 87؛ دمشقی، یوحنا، همان، ص 61؛CCC, P49 .
11- CCC, P60.
12- تسین، هنری، همان، ص88.
13- CCC, P.56.
14- تسین، هنری، همان، ص 87.
15- ER-ME, V, 15, P54:ERE, V. 12.P.458.
16- رک: انجیل یوحنا، 1: 1 و 14؛ فیلپیان، 2: 5-7.
17- ر. ک. انجیل یوحنا، 10: 30 و 14: 9.
18- انجیل یوحنا، 1: 3.
19- انجیل یوحنا، 3: 1.
20- ر. ک. رومیان، 3: 21-25 و 5: 1-2 و 12-19 و باب هفتم و غلاطیان، باب سوم و...
21- ر.ک . میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377، ص 28.
22- رومیان، 5: 12-19.
23- ر. ک. انس الامیرکانی، جیمس، همان، ج 2، ص 62-63.
24- ر. ک. همان، ص 93؛ CCC, P.94.
25- ر. ک. انس الامیرکانی، جیمس، همان، ج 2، ص 190؛ تیسن، هنری، همان، ص 196؛ CCC,P.94.
26- ر. ک. رومیان، 1: 17؛ 4: 28؛ غلاطیان، 1: 15؛ اول قرنتیان، 4: 7.
27- ر. ک. رساله یعقوب، 2: 14-24.
28- ر. ک. انس الامیرکانی، جیمس، همان، ج 2، ص 375.
29- ر. ک. دمشقی، یوحنا، همان، ص 275؛ تیسن، هنری، همان، ص 365؛ CCCP, P.225.
30- همان، ص 505؛ تیسن، هنری، همان، 254-255؛ CCC,P.320.
31- متی، 5: 39.
32- ر. ک. انجیل یوحنا، 18: 22-23.
33- ر. ک. رومیان، 13: 1-2.
34- متی، 5: 19.
35- غلاطیان، 2: 12.

منبع مقاله :
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ (1394)، ادیان زنده جهان (غیر از اسلام)، قم: انتشارات کتاب طه، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط