در انتظار يار

جمعه ها بي تو ميان و همه دس به سر مي شن جمعه ها بدون تو يکي يکي هدر مي شن تو که نيستي، جمعه از تقويمامون خط مي خوره روي گونه هاي گريه، مهر عادت مي خوره تا کجا دلاي افسرده توي چنگ خزون هي تو رو گريه...
سه‌شنبه، 29 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در انتظار يار
در انتظار يار
در انتظار يار


صداي پير شدن يه عاشق جوون مي آد

سودابه مهيجي
جمعه ها بي تو ميان و همه دس به سر مي شن
جمعه ها بدون تو يکي يکي هدر مي شن
تو که نيستي، جمعه از تقويمامون خط مي خوره
روي گونه هاي گريه، مهر عادت مي خوره
تا کجا دلاي افسرده توي چنگ خزون
هي تو رو گريه کنن تو غربت وقت اذون؟
تا کجا دنبال دستاي شفابخش بهار
سر به صحرا بذاريم اين همه عمر آزگار؟
گوش کني، داره صداي هق هقم تموم مي شه
کم کمک صبر نگاه عاشقم تموم مي شه
گوش کني، صداي ناله هاي نيمه جون مي ياد
صداي پير شدن يه عاشق جوون مي ياد
داره آروم آروم از اومدنت دل مي بره
اين دلي که خيلي وقته جمعه ها رو مي شمره

اگر سوار بيايد

رزيتا نعمتي
بهشت مي رسد اينجا اگر سوار بيايد
اگر که مرغ مهاجر سر قرار بيايد
چقدر دانه اشک از ميان ديده چکيدم
دلم چگونه بگو با غمت کنار بيايد؟
دويده کودک چشمم چقدر کوچه به کوچه
بدون تو دل کودک چگونه بار بيايد؟
دلم بريده بريده چو تور ماهي دريا
خدا کند بزند بخت و او شکار بيايد
رسيده موقع آنکه رسيدني شده باشي
به جو حادثه گفتي: اگر فشار بيايد
بزن به ريل موازي بزن که من شب تارم
خدا کند که به گوشت صداي تار بيايد
چقدر سوت خيالت کشيده در کلماتم
اگر قطار بيايد! اگر قطار بيايد!

ظهور

رزيتا نعمتي
بوي عطر چمدان هاي سفر مي آيد
مهربان باش که از دست تو بر مي آيد
مي رسي يک شبي از دور به داد دل من
کعبه جايي است که بوي دو نفر مي آيد
دانه اي کاشتم امسال که تا سال دگر
شاخه قند ته قلب تو درمي آيد
صبر کن متن لغت نامه عوض خواهد شد
واژه سبز شدن جاي تبر مي آيد
صبر کن مي رسد آن روز که تو باز آيي
پدر غصه از اين حادثه در مي آيد

دلخوش

حسين اميري
زمين به ماه دلخوش است و من به يار دلخوشم
تمام سال را به ديدن بهار دلخوشم
به وقت گل، هزارها به سير بوستان خوشند
دريغ من که وقت گل، به انتظار دلخوشم
کجاست يوسف من آن عزيز مصر بي کسي
براي ديدن رخش به چشم تار دلخوشم
هزار هفته جمعه شد، هزار سال عيد شد
و من به ديدن غبار آن سوار، دلخوشم
به در، به جاده خشک شد دو چشم بي نصيب من
همين که گفته اند مي کند گذار، دلخوشم
فتاده گر چه ساغرم، سبو به دست مانده باز
به جان يار ساقيا که مي بيار؛ دلخوشم
منبع: ماهنامه ي اشارات شماره 96




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط