دلتنگي ظهور

قلم را ستايش مي کنم ، آنگاه که بي محابا براي تو جوهر مي فشاند . مي خواهم بر صفحه سپيد کاغذ ، دلتنگي هايم را بنگارم . دلتنگي ما براي تو ، قدمتي به درازاي تاريخ غيبت دارد . در دلتنگي هايمان ، بعثت را بهانه مي آوريم . مگر نه آن که ظهور ، خود تجي بعثت ديگري است؟ چکاد کوه ، بي نور است . شب از ديدن تاريک ترين لحظات تاريخ بشر ، وحشت زده از خواب بر مي خيزد و روز در سياهي اوهام شب پرستان ، چونان ماري ، در
سه‌شنبه، 29 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلتنگي ظهور
دلتنگي ظهور
دلتنگي ظهور

نويسنده: ابوالفضل صمدي رضايي



قلم را ستايش مي کنم ، آنگاه که بي محابا براي تو جوهر مي فشاند . مي خواهم بر صفحه سپيد کاغذ ، دلتنگي هايم را بنگارم .
دلتنگي ما براي تو ، قدمتي به درازاي تاريخ غيبت دارد . در دلتنگي هايمان ، بعثت را بهانه مي آوريم . مگر نه آن که ظهور ، خود تجي بعثت ديگري است؟
چکاد کوه ، بي نور است . شب از ديدن تاريک ترين لحظات تاريخ بشر ، وحشت زده از خواب بر مي خيزد و روز در سياهي اوهام شب پرستان ، چونان ماري ، در خود مچاله مي شود .
حسرت طلوع تو ، خيمه هايش را بر سينه هاي چاک چاک گسترده و ما همچنان چشم انتظار خورشيدي هستيم تا سپيده دم آزادي را نويد دهد.
اي کاهش همچون مبعث آخرين پيامبر ، جهانيان، ميهمان زيباترين سفره خداوندي شوند و تو را با سبدي لبريز از ميوه هاي عدالت، درخانه هاي سوخته از رنج روزگار به نظاره بنشينند .
آيا مي شود در مبعث تو زيبايي آخرين چادر سبز امامت را بر آسمان آبي هدايت، نظاره گر باشيم ؟
وه ! چه تماشايي مي شود در سپيده دم ظهور ، خراميدن غزال هاي عدالت در وسعت انسانيت .
منبع: ماهنامه پيام زن




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.