تأديب مروان
نويسنده:محمد محمدي اشتهاردي
روزي مروان ناپاك كه در دشمني با اهلبيت پيامبر (صلي الله عليه وآله) معروف بود، به امام حسين (عليه السلام) رسيد و گفت : اگر براي شما افتخار به وجود مادري چون فاطمه (عليه السلام) نبود، ديگر چيزي نداشتيد كه بر ما افتخار نماييد. امام (عليه السلام) برخاست و گلوي مروان را گرفت و فشار داد و دستارش را به گردنش پيچيد، بطوري كه بيهوش شد، آنگاه او را واگذاشت ، سپس به مروان فرمود: سوگند به خدا در همه جهان كسي پيدا نمي شود كه مثل تو (مروان) و پدرت با خدا و رسولش دشمني نمايد، نشانه صدق گفتارم اين است كه وقتي خشمگين مي شوي ، عبايت از شانه ات مي افتد (اراده و تسلط بر نفس نداري). روايت كننده گويد: سوگند به خدا مروان از آنجا برنخاست مگر اينكه به گونه اي خشمگين شد كه عبايش از شانه اش افتاد.
منبع:داستان صاحبدلان
/خ
منبع:داستان صاحبدلان
/خ