بار علف بر دوش استاندار

عصر خلافت عمر بود، سلمان به عنوان استاندار مدائن ، در اين شهر خاطره ها بسر مي برد، روزي مسافر غريبي از شام به مدائن آمد، او سلمان را نمي شناخت از قيافه ساده او چنين گمان كرد كه يك شخص عادي و كارگر است ، بار علفي بر دوش داشت ، خسته شده بود، خطاب به سلمان گفت : اي بنده خدا بيا اين بار مرا تا فلان جا ببر. سلمان بي آنكه ناراحت شود، فوري با كمال اشتياق ، بار علف را به دوش ‍ كشيد و به سوي مقصود حركت كرد، در مسير راه ، مسافر غريب ديد هر كس ‍ آن كارگر
دوشنبه، 4 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بار علف بر دوش استاندار
بار علف بر دوش استاندار
بار علف بر دوش استاندار

نويسنده: محمد محمدي اشتهاردي



عصر خلافت عمر بود، سلمان به عنوان استاندار مدائن ، در اين شهر خاطره ها بسر مي برد، روزي مسافر غريبي از شام به مدائن آمد، او سلمان را نمي شناخت از قيافه ساده او چنين گمان كرد كه يك شخص عادي و كارگر است ، بار علفي بر دوش داشت ، خسته شده بود، خطاب به سلمان گفت : اي بنده خدا بيا اين بار مرا تا فلان جا ببر. سلمان بي آنكه ناراحت شود، فوري با كمال اشتياق ، بار علف را به دوش ‍ كشيد و به سوي مقصود حركت كرد، در مسير راه ، مسافر غريب ديد هر كس ‍ آن كارگر بار برنده را مي بيند، احترام مي كند، و بعضي مي گويند: سلام بر امير! با خود گفت : براستي اين شخص كدام امير است ...؟! ناگهان ديد جمعي آمدند تا بار علف را از او بگيرند، و به مسافر گفتند: مگر تو اين شخص را نمي شناسي ؟ اين استاندار مدائن ، سلمان است . مسافر شامي ، سخت شرمنده شد و به دست و پاي سلمان افتاد و معذرت خواهي كرد، و عاجزانه خواست كه او را ببخشد و بار علف را تحويل دهد. ولي سلمان به او گفت : تا اين بار را به مقصد نرسانم به تو نخواهم داد.
منبع:داستان دوستان




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.