مردم بايد بدانند!
روزي، سيد حسن مدرس، از مجلس به خانه مي رفت و عده اي، همراه او بودند. در راه براي تهيه ي غذا از بقال سر کوچه، ماست خريد. ضمن اين که مشهدي عبدالکريم بقال، مشغول تهيه ي ماست براي آقا بود، مدرس، جريان مذاکرات مجلس را براي او تعريف کرد و گفت: «امروز، آن چنان با اولتيماتوم روسيه مخالفت کردم که همه ي نمايندگان، جرئت رد کردن آن را پيدا کردند». يکي از اطرافيان گفت: «آقا! اين که درست نيست؛ شما سياست مملکت را براي مشهدي عبدالکريم بقال بگوييد».
مدرس در پاسخ گفت: «اينها موکلين من هستيد، بايد بدانند که چه کار مي کنم».
حکايت هايي از زبان شهيد سيد حسن مدرس، مسعود نوري، تهران: نور، ص 58.
منبع: مجله حديث زندگي شماره 38
/س
مدرس در پاسخ گفت: «اينها موکلين من هستيد، بايد بدانند که چه کار مي کنم».
حکايت هايي از زبان شهيد سيد حسن مدرس، مسعود نوري، تهران: نور، ص 58.
منبع: مجله حديث زندگي شماره 38
/س