دليل وادي حيرت

مردم، در وادي حيرت، سرگشته بودند و در فتنه و فساد، دست و پا مي زدند و هوس ها آنان را فريفته و نخوت و کبر، آنها را به لغزش کشانيده بود. (1) رشته هاي مرگ و هلاکت، آنان را مي کشيد و قفل هاي گمراهي، بر دل هايشان زده شده بود. (2) شهرها در گمراهي تيره و تار، فرو رفته بودند و جهل و ناداني، بر آنان چيره شده بود و خشونت و بربريت، حاکميت داشت و مردم، حرام را حلال مي کردند و دانايان را
شنبه، 9 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دليل وادي حيرت
دليل وادي حيرت
دليل وادي حيرت





مردم، در وادي حيرت، سرگشته بودند و در فتنه و فساد، دست و پا مي زدند و هوس ها آنان را فريفته و نخوت و کبر، آنها را به لغزش کشانيده بود. (1) رشته هاي مرگ و هلاکت، آنان را مي کشيد و قفل هاي گمراهي، بر دل هايشان زده شده بود. (2)
شهرها در گمراهي تيره و تار، فرو رفته بودند و جهل و ناداني، بر آنان چيره شده بود و خشونت و بربريت، حاکميت داشت و مردم، حرام را حلال مي کردند و دانايان را خوار و خفيف مي شمردند. بدون آيين، زندگي مي کردند و با کفر و بي ديني مي مردند. (3)
روزگار درازي بود که پيامبري برانگيخته نشده بود و مردم، در خوابي طولاني به سر مي بردند و فتنه ها بالا گرفته و کارها پريشان شده بود و آتش جنگ ها شعله مي کشيد و دنيا بي فروغ و پر از مکر و فريب گشته، برگ هاي درخت زندگي، به زردي گراييده و از به بار نشستن آن، قطع اميد شده بود. (4)
خداوند سبحان، محمد (ص) را به حق، مبعوث کرد.

الگوي زندگي (اسوه)

خياط نوآموز، به الگو نياز دارد تا پارچه را بر اساس آن، قيچي بزند و لباسي زيبا بدوزد. خطاط نوآموز، به سرمشق استاد نياز دارد تا تمرين خط کند و سبک خوش نوشتن را بياموزد... انسان نيز به الگويي نياز دارد تا سبک زندگي کردن را در او ببيند و از او بياموزد. زندگي کامياب، در گرو داشتن سبک زندگي است. زندگي بدون سبک، هرز مي رود و ره به جايي نمي برد؛ اما مهم تر از سبک داشتن، سبک گزيدن است. گزينش درست، يک هنر است. کاميابي از آن کساني است که از «هنر سبک گزيني» برخوردار باشند.
محمد (ص) نيز از جنس آدميان (و نه فرشتگان) بود؛ ولي به انسان معيار تبديل شد و راز موفقيت او مي تواند براي همگان، سرمشق زندگي باشد. پس، زندگي را از محمد (ص) بياموزيم که بهترين سبک زندگي را دارد: «و رسول خدا، براي شما، اسوه اي نيکوست». (5)

رسول

هر وسيله ي مهمي که از بازار بخريد، دفترچه ي «راهنما» دارد. اگر هر کالايي با توجه به ويژگي هايي که دارد، مورد استفاده قرار گيرد، عمري طولاني تر داشته و بهره اي بيشتر خواهد داد. سازنده ي کالا دقيق ترين اطلاعات را درباره ي آن دارد و لذا بهتر از هر کسي، برنامه ي استفاده از آن را مي داند... بي ترديد، در آفرينش ما نيز ويژگي هايي وجود دارد که تنها آفريدگار مهربان و حکيم، از آن آگاه است. او بهتر از هر کس مي داند که صلاح زندگي و تباهي زندگي انسان در چيست. لذا بهترين برنامه ي زندگي را نيز بايد از او بگيريم؛ اما چگونه؟
پروردگار مهربان، بهترين بنده اش را برگزيد تا کامل ترين کتاب راهنما و برنامه ي زندگي را به ما برساند.
آن که زندگي کامياب مي طلبد و به پيام او گوش فرا مي دهد؛ چرا که کاميابي حقيقي، در عمل کردن به برنامه اي است که خداوند متعال، توسط آخرين فرستاده اش براي ما فرستاده است. از اين رو، قرآن کريم مي فرمايد: «محمد، رسول خداست» (6) و «اي کساني که ايمان آورده ايد! چون خدا و رسولش شما را به چيزي دعوت مي کنند که شما را زنده مي کند، دعوت آنان را اجابت کنيد». (7)

چراغ (سراج)

زندگي بدون نور، تاريک است. بدون چراغ، راه از چاه، نمايان نمي شود و راه نورد زندگي، يا به بي راهه مي رود و يا در چاه مي افتد. محمد (ص)، آن چراغ روشن و پر نوري است که سينه ي ظلمات جهل را مي شکافد و راه زندگي را به نور علم و آگاهي روشن مي سازد. پس در درياي متلاطم زندگي بايد چشم به فانوس محمدي داشت تا به ساحل امن نجات رسيد: «اي پيامبر! ما، تو را ... دعوت کننده به سوي خداوند و چراغي روشني بخش فرستاديم». (8)

بشير (نويد دهنده)

دوندگاني که در مسابقه شرکت مي کنند، به شوق کسب جايزه، رنج دويدن و عرق ريختن را بر خود هموار مي سازند. اگر جايزه اي در کار نباشد، نه مسابقه اي به پا خواهد بود و نه دونده اي در ميان. آنچه دوندگان را جمع مي کند و به آنان نيرو مي دهد، وعده ي جايزه اي است که هر چه بزرگ تر باشد، اشتياق ها نيز بيشتر و تلاش ها افزون تر خواهد شد.
زندگي نيز مسابقه ي بزرگي است از دنيا تا بهشت؛ با اين تفاوت که در اين مسابقه، تنها نفر اول يا نفرات نخستين نيستند که پاداش مي گيرند؛ بلکه تمام کساني که به خط پايان برسند، از پاداش هاي آن بهره مند مي گردند؛ زندگي جاويدان، آسايش بي پايان و ديگر نعمت هاي فراوان و بي مانندي که نه چشمي مانند آن را ديده و نه گوشي شنيده و نه حتي به ذهن کسي خطور کرده است... .
اما آدمي که در آغاز، ناآگاه است و در ادامه، غافل، کسي را مي خواهد که او را از اين مسابقه، آگاه و به پاداش آن «بشارت» دهد و محمد (ص)، آن بشير زندگي است که ما را از اين مسابقه و آن پاداش بزرگ، آگاه مي سازد و زنگار غفلت را از دل و ديدگانمان مي زدايد: «[اي پيامبر!] ما، تو را نفرستاديم، مگر براي آن که بشارت دهنده و بيم دهنده اي براي تمامي مردان باشي». (9)

نذير (بيم دهنده)

در ميدان زندگي، مسابقه ميان انتخاب هاست؛ انتخاب راه درست يا راه نادرست. آن که راه درست گزيند، به پاداش مي رسد و آن که راه نادرست گزيند، نابود مي شود و همه ي هستي اش را از دست مي دهد.
در مسابقه ي زندگي، مکافات بازنده، جايزه نگرفتن نيست؛ هلاکت و نابودي است. پايان راه درست، بهشت است و پايان راه نادرست، دوزخ؛ با عذاب هايي که نه گوشي شنيده و نه چشمي همانندش را ديده و نه حتي به ذهن کسي خطور کرده است. البته اين عذاب ها نتيجه ي طبيعي انتخاب نادرست و سپس رفتارهاي نادرستي است که در پي آن مي آيند و کسي از سر کينه و عصبانيت، انسان را مجازات نخواهد کرد. ما خود هستيم که خودمان را مجازات مي کنيم.
ناآگاهي از اين واقعيت ها سبب مي شود که انسان به هزينه ي سنگين انتخاب خود توجه نداشته باشد و لذا مانعي در راه خود نبيند.
محمد (ص) که همچو پدري مهربان است، آمده تا فرزندان ايماني اش را از اين خطرات هولناک، ايمن سازد. او نمي خواهد و نمي تواند کسي را مجبور کند؛ (10) اما دلسوزانه و دردمندانه، خطرات راه نادرست و سرنوشت شوم انتخاب بد را بيان مي دارد تا فرزندانش از راه هلاکت و نابودي، دور شوند و شاهد خوش بختي باشند و سعادت را در آغوش کشند: «[اي پيامبر!] ما تو را فرستاديم تا به حقيقت، نويد دهنده و بيم دهنده باشي و هيچ امتي نبوده اند، مگر آن که بيم دهنده اي به ميانشان رفته است». (11)

پدر امت

او سلطان خشني نيست که با داغ و درفش آمده باشد. او پدري بزرگوار است (12) که با قلبي مهربان و دلي سرشار از عشق آمده است. آنچه ما را بيازارد، او را رنج مي دهد و آنچه ما را بيارايد، او را خرسند مي سازد. او عاشق هدايت و سعادت پايدار ماست و در اين راه، حريصانه تلاش مي کند (13) و به شدت، خود را به رنج مي اندازد (14) و اگر فرزندي از فرزندانش بي راهه رود، چنان متأثر مي شود که نزديک است جان دهد! (15)

شاهد

آرزوي هر پدري، سعادت و خوش بختي فرزندانش است؛ از اين رو، با دقت، بر رفتار آنان نظارت دارد. پيامبر اکرم (ص) پدر تمام مسلمانان است. او از جانب خداوند متعال، اين امکان را يافته که تا هميشه ي تاريخ، شاهد و ناظر رفتار ما باشد. (16) آنچه انجام دهيم و آنچه بينديشيم و آنچه در خيال خود بپرورانيم، همه و همه، در ديد اوست و چه شرم آور است اگر ما در حال انجام دادن کار ناشايستي ببيند و چه خرسند مي گردد اگر فرزندان خود را در حال انجام دادن کارهاي نيک و شايسته بنگرد.
پس بدانيم که ما در زندگي مان شاهدي همچو او داريم: با عظمت و مهربان! يکي از چيزهايي که در تنظيم رفتار انسان تأثير دارد، اين است که خود را در منظر و محضر کسي بداند. چنين احساسي، شرم را در وجود ما برمي انگيزد و موجب تقويت کارهاي نيک و تضعيف کارهاي ناشايست مي گردد. چه نعمتي است آن نظارت و اين شرم، بويژه اگر ناظر، کسي همچون رسول اکرم (ص) باشد. هر چند قرن ها از زمان حيات او دور هستيم، اما نبايد تصور کنيم که او از ما غافل و بي خبر است و اگر تنها هستيم، نبايد تصور کنيم که هيچ کس، شاهد خلوت هاي ما نيست. از کساني که شاهد زندگي ماست، رسول اکرم (ص) است: «اي پيامبر! ما تو را فرستاديم تا شاهد و نويد دهنده و بيم دهنده باشي». (17) و «آن گاه که براي هر امتي شاهدي بياوريم، تو را شاهد اينان قرار خواهيم داد». (18)
بياييد دل مهربانش را به درد نياوريم و خاطر شريفش را مکدر نکنيم.

پي نوشت ها:

1. ميزان الحکمه، ج 13، ص 6155، ح 19847.
2. همان، ص 6157، ح 19850.
3. همان، ص 6155، ح 19848.
4. همان، ص 6157، ص 19859.
5. سوره ي احزاب، آيه ي 21.
6. سوره ي فتح، آيه ي 29.
7. سوره ي انفال، آيه ي 24.
8. سوره ي احزاب، آيه ي 46.
9. سوره ي سبأ، آيه ي 28. نيز، ر.ک: سوره ي اسراء، آيه ي 105؛ سوره ي فرقان، آيه ي 56.
10. ر.ک: سوره ي نمل، آيه ي 81؛ سوره ي روم؛ آيه ي 53؛ سوره ي غاشيه، آيه ي 22.
11. سوره ي فاطر، آيه ي 24. نيز. ر.ک: سوره ي هود، آيه ي 12.
12. ر.ک: دانش نامه ي اميرالمؤمنين، ج 8، ص 96.
13. ر.ک: سوره ي نحل، آيه ي 37؛ سوره ي توبه، آيه ي 128.
14. ر.ک: سوره ي توبه، آيه ي 80.
15. ر.ک: سوره ي کهف، آيه ي 6؛ سوره ي شعرا، آيه ي 3.
16. سوره ي توبه، آيه ي 94 و 105 : «بگو عمل صالح انجام دهيد که خداوند و پيامبرش و مؤمنان راستين (امامان شما)، عمل شما را مي بينند». براي اطلاع بيشتر، ر.ک: سوره ي بقره، آيه ي 143؛ الکافي، ج 1، ص 219؛ بحارالأنوار، ج 23، ص 337.
17. سوره ي احزاب، آيه ي 44. در اين باره، ر.ک: الکافي، ج 1، ص 190؛ بحارالأنوار، ج 7، ص 283.
18. سوره ي نساء، آيه ي 41.

منبع: مجله ي حديث زندگي




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.