نظارت و کنترل در منابع فقهی اسلامی، هم فضیلت و هم ضرورت است و دستورها و توصیههای روشن و صریح کتاب و سنت، تأکید و تأییدی شاخص بر این مهم محسوب میشود. سیره و روش عملی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیر مؤمنان حضرت علی (علیه السلام) نیز نشانگر اهتمام ویژه این بزرگواران به امر نظارت و کنترل است. البته این همه تأکید و اهمیت، به این معنا نیست که نظارت همواره و همه جا صحیح و مشروع باشد، بلکه در بعضی از موارد، کنترل و نظارت، درست و قابل قبول نیست؛ در منابع فقهی نیز از برخی نظارتها و کنترلها به شدت منع شده است.
یکی از مواردی که در آموزههای دینی به شدت دستور پرهیز از آن داده شده، نظارت بر امور شخصی مردم و تفتیش اسرار آنان است؛ طبق دستورهای اسلامی، یکی از محرمات مسلم و قطعی، تجسس و تفتیش اسرار مردم است. خداوند متعال در آیه دوازدهم سوره حجرات، با صراحت از تجسس و تحقیق در امور شخصی مردم و اسرار آنان، نهی کرده است. منظور از ممنوع بودن تجسس این است که باید ظاهر حال مسلمان را ملاک قرار داد و از جست و جو کردن عیوب مردم و تفتیش اسرار پنهانی و عیوب مخفی آنان پرهیز کرد. علاوه بر آیات قرآن، در روایات معصومان (علیهم السلام) نیز، با تعبیرهای مختلف و در موارد متعددی از تجسس در امور مردم و دنبال لغزشهای مردم گشتن، نهی شده است.
در این مقاله این سئوال مطرح میشد که آیا تجسّس در تمام موارد به عنوان یک عمل ضد اخلاقی ممنوع و حرام شمرده میشود و یا موارد و استثنائاتی هم دارد، همه کشورهای دنیا اعم از اسلامی و غیراسلامی دارای سازمانهای وسیع اطلاعاتی هستند که گاه تمام زندگی افراد را مورد تجسّس قرار میدهند، و سعی در کشف اسرار آنها دارند، موارد دیگری نیز موجود است که تجسّس و تفتیش در آنها از نظر عقلانی، نه تنها ممنوع نیست؛ بلکه لازم شمرده میشود. اما واژهی دیگری که با تجسس هم خانواده و از یک ریشه هستند، واژه جاسوسی است. تجسس مرتبط با حوزه روان شناختی اجتماعی و اخلاقی تربیتی و جمعی است؛ در حالی که جاسوسی به معنای خبرپرسی و گردآوری پنهانی اطلاعات در فرهنگ علوم سیاسی کاربرد دارد. هر چند فقه سیاسی اسلام براساس آیات و روایات معتبر، مجازاتهای سنگینی را برای جاسوسان در نظر گرفته است. اما جاسوسی به نفع امت اسلام و احقاق عدالت و حقوق عملی جایز و برای آمادگی علیه دشمنان، امری بایسته و لازم است (سوره انفال، 60).
براین اساس، نوشتار حاضر با بهرهگیری از آموزههای قرآن کریم و کلام و سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام)، در پاسخ به فراخوان «همایش سراسری فقه اطلاعاتی» و با هدف تبیین و شناخت بیش از پیش موضوع «تجسس و جاسوسی در منابع فقهی» تهیه و تدوین شده است.
در این مقاله پس از مقدمه، تعریف تجسس و ویژگیهای آن از منظر قرآن و احادیث بیان میشود. پس از آن انگیزه و عوامل تجسس، نتایج و آثار منفی تجسس، موارد جواز تجسس مورد بررسی قرار میگیرد. در ادامه رابطه تجسس و جاسوسی، پیشینه جاسوسی در آیات قرآن، و قبل از بیان نتیجهگیری، جاسوسی در فقه سیاسی اسلام از منظر فقهی مورد کنکاش و بررسی واقع میشود.
مقاله حاضر از نوع توسعهای، تحلیلی و کاربردی؛ و ابزار گردآوری اطلاعات برای انجام تحقیق، روش «کتابخانهای» است. این تحقیق در واقع ماحصل بررسی منابع، مستندات و یافتههای متعددی از مطالب مکتوب و آثار فقهی مرتبط است که مجموعه نظرات به دست آمده از این شیوهها در بخشهای مختلف نوشتار، به صورت تحلیلی مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. هرچند در این مقاله، حداکثر تلاش برای دقت در تدوین دانستهها و نظرات به کار گرفته شده و سعی بر آن بوده ضمن پرهیز از تکرار مکررات، مطالب تحلیلی و کاربردی عرضه شود؛ اما بدیهی است درک همه جانبهی موضوع نیازمند توان و امکانی گستردهتر و متناسب با ابعاد وسیع و عمیق مطلب است و سطور پیشرو صرفاً گام کوتاهی در مسیر بلند فرهنگ اسلامی و مختصر سخنی است در بحث مفصل «تجسس و جاسوسی» که در پاسخ به فراخوان «همایش سراسری فقه اطلاعاتی» تقدیم میشود.
امید است صاحبنظران و ارباب فضل و دانش ما را از نظریات و دیدگاههای مؤثر و راهگشای خود، بهرهمند سازند.
تعریف تجسس
تجسّس در لغت خبر جستن، خبر خواستن و خبر پرسیدن است. (دهخدا، 1361، واژه تجسس) این کلمه به معنای کاوش و جستجوگری در اعمال و امور پنهانی مربوط به دیگران و کارهای خصوصی مردم است و معمولاً در مواردی به کار میرود که یک کار غیراخلاقی و نامطلوب صورت میگیرد. به همین جهت عرف و اجتماع این کردار را زشت و ناپسند به شمار میآورند و مرتکب به این عمل را نکوهیده و از خود دور میکنند.ابناثیر مینویسد: تجسسّ، جستجو کردن از چیزهای پنهانی است و بیشتر در کشف امور شرّ و بدیهای پنهان مردم که مخفی هستند، استعمال میشود. (ابناثیر، بیتا، واژه تجسس).
شهید ثانی در تعریف اصطلاحی این واژه در صفحه نهم کتاب کشف الریبه آورده است: معنی تجسّس آن است که بندگان خدا را زیر پرده ستاریت پروردگار رها نکنی و پرده از روی کار آنان برداری و آنچه را که خداوند پوشیده داشته است، آشکار کنی که این کار وسیله کسب اطلاع از امور مخفی آنها و پرده برداشتن از روی اسرارشان میشود و در نتیجه آنچه بر تو پوشیده بود، آشکار میگردد که اگر مخفی بود دل و دینت سالمتر میماند. (شهید ثانی، 9: 1380)؛ (مهدوی کنی، 164: 1390).
در بیشتر مواقع سوءظن و گمان بد، سبب میشود که انسان برای کشف اسرار و رازهای نهانی مردم، به جستجو بپردازد؛ و گاه عوامل دیگری مانند بُخل، حسد و تنگ نظری ممکن است، انگیزه این عمل ناپسند باشد. این نوع تجسّس، بار منفی دارد و در اسلام کاملاً ممنوع است و سبب ناامنی اجتماع و سرچشمه انواع خصومتها میشود؛ اگر اجازه داده شود هر کسی به جستجوگری در زندگی خصوصی دیگران بپردازد، آبروی بسیاری از افراد بر باد میرود، و آتش کینهتوزی و دشمنی در جامعه روشن میشود.
تجسس در قرآن
تنها آیهای که در قرآن کریم با صراحت نهی از تجسّس میکند؛ آیه 12 سوره حجرات ا ست که خداوند حکیم از این عمل زشت در ضمن، منع از گناهان دیگر میفرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لاَ تَجَسَّسُوا وَ لاَ یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از بسیار از گمانها بپرهیزید؛ چرا که پارهای از ظنون و گمانها گناه است؛ و (در کار دیگران) تجسّس نکنید و یکدیگر را غیبت ننمایید.
مقدس اردبیلی میگوید: «و لاتجسسوا در این آیه به این معناست که در جستجوی عیوب مسلمانان نباشید و نهی از دنبال کردن نقصهای مسلمانان در روایات بسیاری آمده است». (اردبیلی، 1362: 417).
از جمله شروط ایمان، عدم دخالت و تحقیق بیجا در امور مسلمانان است و با صیغه نهی که آمده، دلالت بر حرمت تجسس میکند و حتی براساس آیه، میتوان به گناه کبیره بودن آن حکم کرد؛ زیرا یکی از راههای تشخیص کبیره بودن گناهی، آن است که در قرآن با روایت، وعده عذاب الیم و سخت در مورد آن داده شود: «کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است». (سوره نور، آیه19) همانگونه که مبرهن و آشکار است، این آیه شریفه، انسان را از سه چیز (گمان بد، تجسس و غیبت) نهی میکند که در واقع علّت و معلول یکدیگرند؛ نخست از گمان بد که سرچشمه تجسّس میشود و پس از آن، از تجسّس که سبب آگاهی بر عیوب پنهانی مردم و غیبت آنان میگردد.
علامه طباطبایی اظهار داشته: «تعلیلی که در جملهی (أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً) برای حرمت غیبت آمده (سوره حجرات، آیه 12)، تعلیل برای حرمت تجسس است. چون فرق غیبت با تجسس تنها د راین است که غیبت اظهار عیب مسلمانی برای دیگران است چه این که عیبش را خودمان دیده باشیم و یا این که از کسی شنیده باشیم و تجسس عبارت است از این که به عیب او علم و آگاهی پیدا کنیم». (المیزان، 1394ق: 353/18).
این نکته قابل توجه است که نهی از تجسّس در آیه سوره حجرات، هیچ قید و شرطی ندارد؛ و این نشان میدهد اصل بر حرمت تجسّس به عنوان یک قاعده کلّی است؛ و اگر در شرایط خاصی به خاطر اهداف مهمتری مجاز شمرده شود، عنوان استثناء خواهد داشت.
در هر حال از نظر اسلام، حفظ حریم خصوصی افراد یک اصل اساسی است و هیچ کسی حق ندارد با جستوجو و کندوکاو کردن در زندگی دیگران، از مسایل یا رازهای آنان آگاه شود؛ چرا که تجسس یکی از عوامل اختلاف انگیز و عامل گسست اجتماعی است و این در حالی که اسلام بارها بر وحدت و انسجام اجتماعی امت اسلام، تأکید دارد و به هیچ وجه اجازه نمیدهد که این وحدت و اتحاد میان مؤمنان و امت اسلام، آسیب ببیند.
برخی مفسّران معتقدند، پس از اینکه خداوند متعال در این سوره به اصلاح بین برادران ایمانی و نهی از تفرقه دستور داد، در آیات بعد نیز مؤمنان را از عوامل اختلاف و تفرقه برحذر داشته است. (طبرسی، 1406ق، ج9-10: 204) از اینجا دانسته میشود که تجسس و غیبت و دیگر رذایل اخلاقی، از مهمترین عوامل گسست اجتماعی و نابود کردن اتحاد و وحدت میان مسلمین است، از همین رو قرآن کریم از چنین اعمالی برحذر داشته و به عنوان گناه، مسلمانان را از ارتکاب آن نهی نموده است.
توجه به این آیه مذکور و حرمت تجسّس در میان مسلمین به قدری روشن بوده است که غالب مردم نیز در مسائل مورد ابتلاء خود به آن استدلال میکردند. حدیثی که در بعضی از منابع اهل سنّت نقل شده، شاهد این مدعاست:
گفته میشود «عمربن خطاب» گاهی در شبها برای مسایل امنیتی در مدینه گشت میزد، از درون خانهای صدای مردی را شنید که مشغول آوازخوانی بود، عمر از دیوار بالا رفت و گفت: ای دشمن خدا آیا گمان کردی تو مشغول گناهی و خداوند تو را مستور داشته است؟
آن مرد به عمر گفت، ای خلیفه عجله مکن! اگر من یک گناه کردهام، تو سه گناه انجام دادی؛ خداوند میفرماید: «ولاتجسّسوا» تو تجسّس کردی؛ میفرماید: «واتوا البیوت من أبوابها؛ از در وارد خانه شوید». (سوره بقره، آیه189) تو از دیوار آمدی! هم چنین خداوند میفرماید: «لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا؛ در خانههایی غیر از خانههای خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل خانه سلام کنید»؛ (سوره نور، آیه27) تو بدون اجازه وارد شدی.
عمر در برابر این استدلال واماند و به او گفت: اگر تو را مورد عفو قرار دهم، به راه راست خواهی آمد؟ گفت: آری، عمر از او صرفنظر کرد و بیرون آمد. (المتقی، 1409ق، جلد3، صفحه 808، حدیث 8827).
در لغت عرب واژه دیگری نیز مانند تجسس وجود دارد که «تحسس» میباشد و به معنای جستجو کردن است با این تفاوت که معمولاً تجسس در امور شرّ و کنکاش و پیگیری در امور پنهانی و مسائل خصوصی اطلاق میشود که جاسوس و جاسوسی هم از همین نوع است؛ ولی واژه «تحسّس» به معنای جستجوگری در امور مثبت و خیر است و معمولاً در مورد بحث و بررسی و کاوش در امور معلوم و مسائل آشکار استعمال میشود. (حجتی، 1379: 7).
این واژه در جایی به کار میرود که انسان در جستجوی چیز مطلوبی باشد. در داستان حضرت یوسف (علیه السلام) آمده است، حضرت یعقوب به فرزندانش دستور داد: «یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ...»؛ ای فرزندان من بروید و از (گمشدههای من) یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت الهی مأیوس نشوید. (سوره یوسف، آیه 87).
در برخی موارد نیز تجسّس به معنی گوش دادن مخفیانه یا استراق سمع نسبت به سخنان دیگران است؛ در حالی که تجسّس، جستجوی عملی از اسرار و عیوب مردم میباشد.
تجسّس از منظر احادیث
مسئله تجسس در روایات اسلامی و سنت مورد نکوهش شدید واقع شده است، به گونهای که هر خوانندهای به اهمیت آن کاملاً واقف میشود.
1. مرحوم کلینی در کتاب کافی در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل میکند که فرمودند: «یا معشر من أسلم بلسانه و لم یسلم بقلبه لاتّتبعوا عثرات المسلمین، فانّه من تتّبع عشرات المسلمین تتّبع الله عثرته و من تّتبع عثره یفضحه؛ ای گروهی که با زبان مسلمان شدهاید، اما دل شما اسلام را نپذیرفته است، لغزشهای مؤمنین را جستجو نکنید؛ زیرا کسی که به دنبال لغزشهای برادر مؤمنش باشد، خداوند تعالی گناهان او را پیگیری میکند و هر کس که خداوند گناهانش را پیگیری کند، او را مفتضح و رسوا میسازد؛ هرچند در داخل خانهاش باشد. (کلینی، 1375، جلد 355: 2).
2. در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم که بیان فرمود: «ایّاکم و الظّن فان الظّن أکذب الحدیث و لاتحسّسوا و لاتجسّسوا؛ از گمان (بد) بپرهیزید، زیرا گمان (بد) دروغترین سخن است و تحسّس و تجسّس نکنید. (صحیح مسلم، بیتا، ج4، ص1985، حدیث 2563).
3. در حدیث دیگری از همان حضرت چنین میخوانیم: «لاتحاسدوا و لاتباغضوا و لاتجسّسوا و لاتحسّسوا و لاتناجشوا و کرنوا عبادالله اخوانا»؛ نسبت به یکدیگر حَسد نورزید و بغض و کینه نداشته باشید، و در کار دیگران تحسّس و تجسّس نکنید و مردم را (با کارهای مختلف خود) از خود نرانید، و بندگان خدا و برادران دینی باشید». از این حدیث به خوبی به دست میآید که تجسّس همانند حسد و کینه و نفرت، سبب دوری مردم از یکدیگر و از هم پاشیده شدن اجتماع است. (همان)
4. امیر مؤمنان (علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر در مورد تجسس و کسانی که همواره به دنبال یافتن عیوب مردم و اسرار نهانی آنان هستند، و نیز در مورد نحوه برخورد حاکم و مسئول جامعه اسلامی با عیوب و اسرار مردم، و برخورد با کسانی که درصدد یافتن و آشکار کردن اسرار مردم هستند، میفرمایند:
«ولیکن ابعد رعیتک منک، واشنؤهم عندک، اطلبهم لمعایب الناس، فان فی الناس عیوبا، الوالی احق من سترها، فلا تکشفن عما غاب عنک منها، فانما علیک تطهیر ما ظهر لک، والله یحکم علی ما غاب عنک، فاستر العورة ما استطعت» (نهج البلاغه، نامه53). باید آنها که نسبت به مردم عیبجو هستند، از تو دورتر باشند؛ زیرا مردم عیبهایی دارند که والی و مسئول، در پوشاندن آن عیبها از همه سزاوارتر است. درصدد مباش که عیب پنهانی آنها را به دست آوری، بلکه وظیفه تو آن است که آنچه برایت ظاهر گشته، تطهیر کنی و آنچه از تو مخفی است، خدا دربارهی آن حکم میکند. بنابراین، تا آنجا که توانایی داری، عیبهای مردم را پنهان ساز.
امام علی (علیه السلام) در این بخش از نامه خود به مالک اشتر، ابتدا به او دستور میدهد که به عنوان مسئول و کارگزار حکومت اسلامی، از میدان دادن به افرادی که درصدد ظاهر کردن عیبهای مخفی مردم هستند، پرهیز کند و سپس به مالک اشتر توصیه میفرماید که خود او نیز از تلاش برای پیدا کردن و آشکار نمودن عیبهای مخفی مردم و اسرار آنها پرهیز نماید و سعی در پوشاندن آنها داشته باشد.
5. در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) میخوانیم که فرمود: «تتّبع العیوب من أقبح العیوب و شرّ السیئات» جستجو کردن از عیب دیگران از زشتترین عیوب و بدترین گناهان است. (غررالحکم، 1360، ج3: 1386، حدیث 4581).
6. امام علی (علیه السلام) در حدیث دیگری میفرماید: «من بحث عن أسرار غیره أظهر الله أسراره؛ کسی که از اسرار دیگران تفتیش کند، خداوند اسرار او را برملا میسازد». (همان، ج371: 5، حدیث 8799).
7. در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است: «من تتّبع خفیات العیوب حرمّه الله مودات القلوب»؛ کسی که در جستجوی عیوب پنهانی دیگران باشد، خداوند او را از دوستی دلهای مردم، محروم میسازد. (همان، حدیث8800).
8. از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که به یکی از یارانش میفرماید: «لاتفتّش النّاس عن أدیانهم فتبقی بلاصدیق؛ درباره عقاید مردم تفتیش نکن که بی دوست خواهی ماند». (بحارالانوار، 1413، ج75: 253). چرا که غالب مردم عیوب و اشکالاتی در عقیده (یا در عمل) دارند که هرگاه پنهان بماند و عمل به ظاهر حال بشود، دوستی مردم با یکدیگر میسّر است، در غیر این صورت انسان بدون دوست و تنها میماند.
انگیزه و عوامل تجسس
سرچشمههای این رذیله اخلاقی یعنی تجسس و تفتیش در احوال و اسرار دیگران، بسیار و در محورهای ذیل قابل اشاره و احصاء است:تجسّس کردن از حال درونی افراد، از ثمرات سوء ظن و گمان بد است. برای این که قلب انسان، با بدبین شدن تنها قانع نمیشود و فرد را وادار میسازد، در مورد افراد و اسرار و رازهایشان تحقیق و جستجو کند که نتیجه این تحقیق سرگرم شدن فرد به عیبجویی و تجسّس است و منتشر کردن آنها باعث رسوایی میگردد. (نراقی، جلد 278: 2).
براین اساس هرگاه سوءظن و بدگمانی جای خود را به حسُن ظن بدهد، تفتیش پیرامون عیوب دیگران پدیدار نخواهد شد. به همین دلیل در آیه دوازده سوره حجرات، نهی از تجسّس به دنبال نهی از سوءظن قرار گرفته است.
در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز آمده است: «شرّ الناس الظانّون و شر الظانّین المتجسّسون...»؛ بدترین مردم سوءظن برندگانند و بدترین سوءظن برندگان، تفتیش کنندگانند. (نوری طبرسی، 1365، ج9: 147).
آلودگی به گناهان و عیوب مختلف یکی دیگر از عوامل جستجوگری در حال دیگران است؛ چرا که افراد آلوده و پُرعیب میخواهند همتایانی پیدا کنند و از این طریق به خود آرامش کاذب دهند.
علاوه بر آن گاهی شخص به خاطر رذایل اخلاقی که در اوست به ویژه بخل، حسد و در اثر غرور و خودخواهی، تحریک میشود و درصدد برملا کردن زشتیهای دیگران است و تلاش میکند اگر خود نمیتواند به دیگران برسد، لااقل آنها را از مرتبهشان به پایین بکشد. (موسوی لاری، 1345: 89).
حَسد و کینهتوزی و عداوت و تکبّر و خود برتربینی هر کدام میتواند عاملی برای جستجوگری باشد تا طرف مقابل را از درجه اعتبار بیندازد، و زهر کینه و عداوت خود را بریزد.
ضعف ایمان نیز یکی از مهمترین عوامل پدیدار نمودن صفات رذیله و از جمله تفتیش در حا ل دیگران است، زیرا انسان سست ایمان، احترامی برای آبرو و حیثیت دیگران قائل نیست و به آسانی به حریم زندگی خصوصی افراد تجاوز میکند و در واقع گروهی هستند که به زبان ایمان آوردهاند، ولی ایمان در دل و قلب آنها وارد نشده است. (سوره حجرات، آیه14).
نتایج و آثار منفی تجسس
جستجوگری در کار دیگران آثار منفی بسیاری در زندگی فردی و اجتماعی دارد. شخصی که همت و تلاش خود را در جهت زیر نظر گرفتن اطرافیان خود صرف میکند تا نقطه ضعفی از آنها بیابد، به طور قطع، فرصت کافی برای بررسی اعمال و رفتار خویش پیدا نمیکند و بدین وسیله از رفتن به راه پاکی و وارستگی باز میماند.این عدم تزکیه از یک سو و غیبت یا مسخره و استهزایی که در پی یافتن عیوب و نواقص دیگران مرتکب میشود از سوی دیگر، ثمرهای جز تفرقه و به هم خوردن روابط دوستی نمیتواند داشته باشد. بنابراین کسی که شیوهاش عیبجویی است، نمیتواند برای خود دوستان واقعی بیابد و از سرچشمه عواطف و احساساتشان سیراب گردد. (فیض کاشانی، 1417ق، ج4: 238).
مردم از جستجوگری که به حریم زندگی شخصی و اسرار آنها هجوم میبرد، متنفر میشوند و چنین کسی را متجاوز، بیشرم و بیشخصیّت میدانند، از همه بدتر آن که به فرموده پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) «من أذاع فاحشه کان کمبتدئها، و من غیر مؤمنا بشیء لم یمت حتی یرتکبه» خود فرد جستجوگر یقیناً در گذر زمان، مبتلای به آن عیوب خواهد شد. (کلینی، 1375، ج2: 356).
در واقع غالب مردم دارای نقاط ضعف و عیوبی هستند که چنانچه مستور بماند، میتوانند با هم زندگی کنند، ولی آشکار شدن عیوب پنهانی سبب بدبینی و بیاعتمادی نسبت به هر کس خواهد شد، و همین امر اصول و بنیان امور اجتماعی را از هم متلاشی میسازد. چرا که بر طبق حدیث مذکور تفتیش در حال دیگران، سبب بدبینی به همه و از دست دادن تمام دوستان میشود.
نکته دیگر آن که جستجو و تفتیش درباره عقائد و اسرار و عیوب دیگران، سبب کینهتوزی و عداوت در صحنه اجتماع و گاه منجر به بروز اختلافات و درگیریهای شدید میشود. براین اساس، به منظور سلامت جامعه و تحقق امنیت و آرامش، لازم است از این امر به شدت پرهیز گردد؛ چرا که بسیاری از مردم در اینگونه موارد مقابله به مثل میکنند، یعنی تلاش دارند به اسرار زندگی و عیوب پنهانی تفتیش کنندگان پی ببرند و آن را برملا سازند. شاید حدیثی که میگوید: «من بحث عن أسرار غیره أظهر الله أسراره؛ کسی که از اسرار دیگران جستجو کند، خداوند اسرار او را فاش میکند». (غررالحکم، ج371: 5، حدیث 8799). و روایت دیگری که بیان داشته: «من کشف حجاب أخیه انکشف عورات بیته؛ کسی که پرده از اسرار دیگران بردارد، اسرار خانه او فاش خواهد شد». اشاره به همین معنی، یا تأکید به اثر وضعی و مجازات الهی این عمل در دنیا باشد. (همان).
در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار آمده است: «من تطلّع علی أسرار جاره انتهکت أسراره؛ کسی که تفتیش از اسرار همسایه خود کند، پرده اسرار او پاره میشود». (همان، ح8799).
براین اساس، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر عدم جواز تجسس نامشروع تصریح دارد و میفرماید:
«از گمان بد بپرهیزید، زیرا سوءظن دروغترین سخنهاست و از افشاگری عیبهای یکدیگر برحذر باشید و همیشه خویش را بنده خدا به شمار آورید». (بخاری، بیتا، 185/18).
در مورد جواز تجسس مشروع نیز که در ادامه به صورت مستقل بیان خواهد شد، روایات فراوان است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ احد دو مأمور اطلاعاتی فرستاد تا از کم و کیف لشگر قریش خبر بیاورند و چون وارد احد شد حباب بن منذر را مخفیانه به سراغ آنها فرستاد تا جمعیت دشمن را تخمین بزند و فرمود هنگامی که برای من خبری میآوری آشکارا در میان مسلمانان بازگو مکن، مگر آن که تعداد آنها را کم بینی. (واقدی، بیتا، 206/2 و 207).
موارد جواز تجسّس
در صورتی که بر مجموع آیات و روایات مربوط به موضوع تجسس و جستجوگری اندیشه و دقت شود، آشکار میگردد که قلمرو و محدوده این تحریم فقط اسرار، عیوب و لغزشهای شخصی و خانوادگی است که با مصالح عمومی جامعه هیچگونه ارتباطی ندارد. اما مسایل و اموری که به مصالح عمومی جامعه و حفظ نظام مسلمین وابستگی دارند، لازم است در چارچوب قوانین و مقررات مورد بازرسی و مراقبت قرار بگیرد.دولت اسلامی موظف است مدیران، مسئولان، کارمندان و مأموران دولتی و اوضاع و احوال قشرهای مختلف جامعه و مشکلات و نیازمندیهای همگانی مردم را تحت نظر و مراقبت دقیق قرار بدهند.
عقل و شرع هر دو، مصالح عمومی کشور و مردم را بر آزادیهای فردی ترجیح میدهند و اهتمام به حفظ نظام مسلمین را از واجبات مهم میدانند. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت تجسّس و جستجوگری در تمام موارد به عنوان یک عمل ضد اخلاقی ممنوع و حرام شمرده نمیشود و موارد و استثنائاتی هم دارد که مهمترین آنها وجود تشکیلات اطلاعاتی است که در همه کشورهای دنیا اعم از اسلامی و غیراسلامی به صورت گسترده و فعال وجود دارد و گاه تمام زندگی افراد را مورد تجسّس قرار میدهند و سعی در کشف اسرار آنها دارند.
بدیهی است دولت جمهوری اسلامی ایران و هر نظام حکومتی موظف است کشور خویش را از مجموعه تهدیدات و توطئههای دشمنان داخلی و خارجی و جاسوسان حفظ نماید و برای انجام رسالت خویش، اخبار و اطلاعات به روز و کافی را نسبت به اوضاع کشور و حتی دولتها و ملتهای بیگانه، و اهداف و برنامههایی که دارند، به دست آورد؛ حتی میبایست در گردآوری اخبار و گزارشهای مربوط به تحرکات آنان و توطئهها و تلاشهای بدخواهان نظام و جاسوسان، کوشا و جدی بوده و به هیچ وجه با حسن ظن برخورد نکند.
بدون شک اگر مسئولان و مدیران هر جامعه به هر پیش آمدی با حُسن ظن بنگرند، به تدریج گرفتار عواقب دردناک توطئههای منافقان داخلی و دشمنان خارجی خواهند شد، زیرا برنامههای دشمنان و توطئههای آنان بسیار پنهان و مرموز بوده و کاملاً ظواهر را حفظ میکنند، و تنها از طریق تفتیش و تجسّس دقیق و آگاهانه میتوان، بر آن توطئهها دست یافت و آنها را خنثی نمود.
در چنین مواردی است که میبایست، حُسن ظن را کنار گذاشت، و با سوء ظن به هر پدیده نگریست و برای حفظ اهداف کلان و والاتر یعنی مصالح و منافع ملی به تجسّس و جستجوگری پرداخت. تجسسی که امکان دارد در فرآیند آن برخی افراد سالم و بیگناه نیز مورد سوءظن واقع شوند و در اسرار زندگی آنها تفتیش به عمل میآید؛ ولی بدیهی است برای نظارت و کنترل همه جانبه چارهای جز جستجوی وسیع در تمام مواردی که احتمال آن وجود دارد، نمیباشد. حتی در برخی موارد ضرورت مییابد، افرادی در لباس مختلف به میان دشمنان فرستاده شوند یا در نهادها و مؤسسات مهم داخلی، افرادی به عنوان کارمند و کارگر و ... به کار گرفته شوند تا اگر بذر فتنهای پاشیده شد و توطئهای در حال شکل گرفتن بود، آن را مهار سازند. البته مفهوم این سخن این نیست که این امر بهانهای بود برای دخالت در زندگی خصوصی همه افراد و افشای اسراری که هیچگونه ارتباطی با مصالح و منافع ملی ندارد، در آیات قرآن و روایات اسلامی اشارات روشنی به این مسئله شده است. در آیه 47 سوره توبه، آمده است، در میان شما جاسوسان دشمن وجود دارند (و فیکم سماّعون لهم)، باید مراقب آنها باشید.
آیات قرآن کریم به صراحت تأکید دارد که این مسئله در عصر انبیای گذشته نیز وجود داشته است و گاه به صورت اعجازآمیز حتی از پرندگان برای آگاهی از اوضاع مناطق دوردست مانند آنچه در داستان سلیمان و هدهد آمده، استفاده میکردند.
داستان تفتیش زنی که اخبار مدینه را در آستانه جریان فتح مکّه برای ابوسفیان میبرد و به وسیله حضرت علی (علیه السلام) با شمشیر تهدید شد تا آنجا که مجبور گشت نامه منافقان را که در بین موهای خود پنهان کرده بود، بیرون بیاورد و تحویل دهد (مکارم، 1375، ج10، ص404) و ماجرای استخبار حذیفه در جنگ احزاب از وضع دشمن و نفوذ در قلب لشکر آنها و آوردن اخبار برای رسول الله، در تاریخ اسلام معروف است. (همان)
در حدیثی از امام رضا (علیه السلام) آمده است: «کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اذا بعث جیشا فاتّهم أمیرا- یا فأتّهم أمیرا- بعث معهم من ثقاته من یتجسّس له خبره؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که لشکری را میفرستاد و امیری بر آنها میگماشت (که ممکن بود گاهی مورد اتهام واقع شود) همراه او یکی از افراد مورد اعتماد را میفرستاد تا اخبار او را جستجو کرده و به پیامبر گزارش دهد. (وسائل الشیعه، 1403، ج11: حدیث4).
در نامه 33 نهج البلاغه نیز میخوانیم که امام علی (علیه السلام) به قُشَم بن عباس فرماندار مکه چنین مینویسد: «أمّا بعد فان عینی بالمغرب کتب الی یعلمنی انّه وجه الی الموسم اناس من اهل الشّام، العمی القلوب ... الذین یلبسون الحق بالباطل و یطیعون المخلوق فی معصیه الخالق... فأقم علی ما فی یدیک قیام الحازم الصّلیب؛ مأمور اطلاعات من در مغرب (شام) برایم نوشته و مرا آگاه ساخته که گروهی از مردم شام به سوی حج گسیل داده شدهاند، گروهی کوردل... که حق را با باطل میآمیزند، و از مخلوق در طریق نافرمانی خالق اطاعت میکنند... بنابراین مراقب منطقه خویش باش».
در حدیث دیگری از انس بن مالک نقل شده است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بَسبُسه (سیره ابن هشام، ج2: 265)، شخصی از یارانش را به عنوان مأمور اطلاعاتی فرستاد تا خبرهایی از قافله ابوسفیان برای او بیاورد. (سجستانی، بیتا، حدیث 2618).
در نامه مالک اشتر نیز اشاره روشنی به این مطلب دیده میشود که امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام) به او دستور میدهد که مأموران اطلاعاتی خود را برای بررسی حال کارمندان و کارکنان، مخفیانه بفرستد به گونهای که آنان احساس کنند که دائماً چشمهایی از نقطه نامعلوم مراقب کار آنها است. ایشان میفرماید: «ثم تفقّد اعمالهم، وابعث العیون من اهل الصدّق والوفاء علیهم، فان تعاهدک فی السّر لامورهم حدوده لهم علی استعمال الأمانه، و الرّفق بالرّعیة»؛ با فرستادن مأموران مخفی از افراد راستگو و باوفا، اعمال کارمندان و کارکنان را زیر نظر بگیر، زیرا جستجوی مداوم و پنهانی نسبت به کارهای آنها سبب میشود که به امانتداری و مدارا کردن نسبت به زیردستان تعقیب شود. (نهج البلاغه، نامه53).
در حدیث معروف امام حسین (علیه السلام) در مورد ماندن محمد حنفیه، برادر آن حضرت چنین آمده است: هنگامی که حضرت آماده حرکت از مدینه به مکّه و از آنجا به سوی کربلا شد، برادرش محمد از آن حضرت خواست تا همراه وی باشد، امام (علیه السلام) فرمود: «أمّا أنت فلا، علیک أن تقیم بالمدینه و تکون لی عینا لاتخف عنّی شیئا من امورهم؛ امّا تو همراه من نیا، در مدینه بمان و چشم من در آنجا باش تا چیزی از اخبار دشمنان بر من مخفی نماند». (قرشی، 1386، ج2: 263).
نکته حائز اهمیت دیگر در مورد ضرورت تجسس و جستجوگری، مدیریت جامعه و نظارت و کنترل دولتمردان، مسئولان، مدیران، کارمندان و مأموران دولتی و اوضاع و احوال اقشار مختلف مردم است تا در این مسیر مشکلات و نیازمندیهای همگانی جامعه تحت نظر و مراقبت دقیق قرار گیرد.
به منظور آن که کنترل و نظارت و مهمتر از آن مسأله گردآوری اخبار و اطلاعات، دچار آشفتگی و هرج و مرج نگردد؛ ضرورت دارد این مسئولیت در چارچوب قوانین اسلامی به نهادها و مجموعههای شایسته و عادلی که از همه جهات دارای صلاحیت باشد، واگذار شود.
در همین راستا، امروزه در تمام ادارات و مؤسسات مهم، دستگاهها و سازمانهایی به نام بازرسی وجود دارد که کار آنها نظارت بر اعمال کارمندان و کارکنان، جلوگیری از حیف و میلها و کنترل حسن انجام وظیفه از سوی آنان میباشد.
بدیهی است کار آنها تجسّس در زندگی شخصی کارمندان و کارکنان نیست، بلکه نظارت آنان بر امور مربوط به انجام وظایف اجتماعی و رعایت مصالح امّت است و اگر چنین سازمانهایی به کلّی برچیده شود یا افراد ناصالح در آن قرار بگیرند، ممکن است فساد، سراسر اجتماع را بگیرد. سازمانهای بازرسی برخلاف تشکیلات اطلاعاتی که مخفیانه کار میکنند، آشکارا و شناخته شده درباره مسائلی که مشکوک به نظر میرسد؛ تجسّس مینمایند تا اگر خلافی واقع شده، کشف شود و خلافکار به دست عدالت سپرده شود.
مورد مهم دیگری که تجسّس و تفتیش در آن از نظر عقلانی، نه تنها ممنوع نیست؛ بلکه لازم شمرده میشود؛ تجسّس در مسائل شخصی سرنوشت ساز است. کسی که میخواهد همسری برای خود انتخاب کند یا شریکی برای معامله برگزیند یا کارمندی برای یک مؤسسه حساس، استخدام کند؛ به یقین بدون تفحص و تجسّس و تحقیق چنین کاری را انجام نمیدهد و عقل و شرع به او اجازه میدهد که وضعیت و ویژگی افراد را از دوستان و همسایگان جستجو کند، یا شخصاً از دور و نزدیک مراقب او باشد تا اطمینان حاصل کند که این فرد شخص صالحی است و برای هدفی که دارد، مناسب است.
به یقین این جستجوگری نیز از موضوع تجسّس حرام، خارج است؛ ولی هرگز نباید اینگونه مسائل بهانهای برای ورود به زندگی خصوصی افراد باشد. مسأله مهم آن است که هرگونه افراط و تفریط در این مسأله سبب انحراف از تعلیمات اصیل اسلام است. در واقع نه میتوان به بهانه حرمت تجسّس، از تحقیق و تفحص در مسایل سرنوشتساز جامعه اسلامی دور ماند و منافع ملی را در برابر توطئههای بدخواهان نظام، بیدفاع ساخت؛ و نه میتوان به بهانه مصالح امّت، به زندگی خصوصی مردم که هیچ ارتباطی با آن امور ندارد، هجوم برد؛ هر دو اشتباه و خارج از محدوده قوانین و مقررات اسلام است.
رابطه تجسس و جاسوسی
دو واژه جاسوسی و تجسس هم خانواده و از یک ریشه، هستند. هر دو واژه از ریشه «جسّ» به معنای شناسایی کردن به صورت پنهان و ظریف است. (مصطفوی، 1297، ج2: 87) در لغتنامه دهخدا جاسوس خبرچین و جستجو کننده خبر برای بدی است. (دهخدا، 1361، واژه جاسوس).در فرهنگ قرآنی از این ماده، واژه تجسس به معنای خاصی به کار رفته است؛ همانطور که بیان شد، این واژه یک بار و آن هم در آیه 12 سوره حجرات، به معنای کسب اطلاعات از لغزشهای مؤمنان به کار رفته و به عنوان رذایل اخلاقی شناسایی و از آن پرهیز داده شده است. (طبرسی، 1406ق، ج9-10: 205؛ طباطبایی، 1394، ج18: 323).
از این آیه و کاربرد آن به دست میآید که تجسس مرتبط با مسایل علوم اجتماعی و در حوزه روان شناختی اجتماعی قرار دارد و در اخلاق تربیتی و اجتماعی از آن سخن به میان میآید. پس تجسس، فعل و گاه صفتی در برخی از انسانهاست که با فضولی و سرکشی در زندگی و حریم خصوصی دیگران ارتباط دارد. اسلام تجسس را به عنوان یک فعل زشت ضد اخلاقی و گناه معرفی کرده و بر حرمت تجسس در سوره حجرات تأکید دارد.
جاسوسی در لغت، به معنای جستجو کننده خبر، و خبرپرسی آمده است و مترادف با تجسس میباشد. (دهخدا، 1361، ج5: 6458، واژه جاسوسی). اما در اصطلاح، جاسوسی جرمی علیه امنیت است که در آن مقام یا مأمور دولتی که نقشهها، اسناد، مدارک و تصمیمات محرمانه و مهم را در اختیار دارد و یا کسی که به هر نحو حتی با سرقت به آن دست یافته است؛ آن را با علم به مهم و محرمانه بودن در اختیار کسی قرار دهد که میداند فاقد صلاحیت است.
در فرهنگ اصطلاحات سیاسی امروز جهان، جاسوسی به معنای گردآوری پنهانی اطلاعات و اسرار نظامی، سیاسی، اقتصادی یا صنعتی، با عناوین غیرواقعی و پنهانی به نفع یکی از دو طرف درگیری است. (ولیدی، 3، 106/1373و107).
حقوقدانان معتقدند: «جاسوس به شخصی اطلاق میشود که در پوششهای متقلبانه به نفع دشمن درصدد تفحص پیرامون اسرار یا تحصیل اطلاعات و مدارک و اسناد مربوط به تواناییهای نظامی، اقتصادی و فرهنگی یک کشور و انعکاس آنها به کشور دشمن باشد». (همان)
تفسیر منهج الصادقین، شأن نزول آیه 27 سوره انفال، (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِکُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ- ای مؤمنین در کار دین به خدا و رسول خیانت نکنید و به امانتهای یکدیگر خیانت نکنید، در حالی که زشتی خیانت را میدانید) را جاسوسی عنوان نموده و گفته است: «جبرییل نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و مکان ابوسفیان را گفت تا به جنگ علیه او و طرفدارانش بپردازد ولی یکی از منافقان اطلاع یافت و ابوسفیان را از آمدن مسلمانان خبردار کرد». (فیض کاشانی، 1417، 182/4و183).
البته واژه جاسوس و جاسوسی در واژگان قرآنی و اصطلاحات فرهنگ قرآن، مشاهده نمیشود، ولی مفهوم سیاسی آن با جملاتی همچون «تسرّون إلیهم بالموده»، «تلقون إلیهم بالموده»، «یا ایها الذین آمنوا لاتتولَّوا» و مانند آن در قرآن به کار رفته است. پس میتوان گفت که مفهوم اصطلاحی جاسوسی در فرهنگ قرآنی و اندیشه سیاسی قرآن وجود دارد.
در فقه اجتماعی اسلام، یکی از مهمترین حقوق شهروندی، مراعات حریم خصوصی افراد است که هرگونه تجسس نسبت به آن به عنوان عمل زشت و ضد اخلاقی، ناپسند شمرده شده و به عنوان عمل غیرقانونی، گناه و جرم دانسته شده است.
اما در فقه سیاسی نیز جاسوسی علیه نظام اسلامی و به نفع دشمنان دین و امت، موجب قرار گرفتن شخص جاسوس در شمار ظالمان است. (سوره توبه، آیات 23 و47) و جاسوس به عنوان شخصی خائن (سوره انفال، آیه27). و گمراه (سوره ممتحنه، آیه1) در دنیا و آخرت مستحق مجازات کیفری است؛ چرا که خداوند برای جاسوسی علیه اسلام و امت اسلام، حکم خواری و ذلت در دنیا (سوره مائده، آیه41) و در آخرت به عنوان گناه کبیره، وعده عذاب الیم (سوره بقره، آیات 8 تا 10) و عذاب عظیم (سوره مائده، آیه41) داده است. همچنین فقه سیاسی اسلام براساس این آیات و روایات معتبر، مجازاتهای سنگینی را برای جاسوسان در نظر گرفته است.
پیشینه جاسوسی در آیات قرآن
آیات گرانقدر قرآن کریم حکایتگر آن است که از دیرباز جاسوسی به مفهوم اصطلاحی آن یعنی خبرگیری و خبررسانی نهان از اوضاع شخص یا جامعه به نفع دشمنان، گاه علیه حق و مسلمانان و گاه به نفع حق و مسلمانان در جریان بوده است.خداوند در آیه 20 سوره قصص از جاسوسی مؤمن آل فرعون به نفع حضرت موسی (علیه السلام) خبر میدهد و میفرماید که مؤمن آل فرعون با حضور در میان فرعونیان و در پیش گرفتن تقیه و مخفی کردن اسلام خود، از نقشه دشمنان نسبت به حضرت موسی (علیه السلام) و طراحی قتل وی آگاه شده و به حضرت موسی (علیه السلام) اطلاعرسانی نمود.
همچنین هدهد از جانب حضرت سلیمان (علیه السلام) برای جاسوسی از عملکرد ملکه سبا و درباریان مأموریت مییابد و موظف میشود تا اطلاعات دقیقی از مواضع و واکنش آنان نسبت به نامه حضرت سلیمان (علیه السلام) به دست آورده و به گوش ایشان برساند. (سوره نمل، آیه28).
براساس شأن نزولها و روایات تفسیری قرآن، به نظر میرسد خداوند در آیه 10 سوره تحریم سخن از جاسوسی همسران نوح (علیه السلام) و لوط (علیه السلام) علیه آنان به میان آورده است؛ زیرا همسران ایشان برای دشمنان کافر و تبهکار گزارش اطلاعاتی را فراهم کرده و رازها و اسرار آن حضرات را به گوش دشمنان میرساند. (طبرسی، 1406، ج9-10: 479).
در دوره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی از مسلمانان (سوره انفال، آیه 27؛ سوره ممتحنه، آیه1) و منافقان (سوره بقره، آیات 8و9؛ سوره آل عمران، آیه28؛ سوره انفال، آیه27؛ سوره توبه، آیات 45و47)، برای کافران مشرک جاسوسی میکردند و اطلاعات و گزارشهایی را درباره اوضاع مسلمانان به گوش دشمنان میرساندند. همچنین در این دوره برخی از یهودیان که در بین مسلمانان زندگی میکردند، به جاسوسی به نفع دیگر یهودیان که در خیبر و قلعههای دیگر زندگی میکردند، میپرداختند. (سوره مائده، آیه41).
براین اساس مبرهن و آشکار است که تجسس در احوالات شخصی و حریم خصوصی مردمان، امری ناپسند و ضداخلاقی است و یک مسلمان میبایست از آن پرهیز کند؛ زیرا از نظر قرآن گناهی بزرگ است که در دنیا خواری و در آخرت عذاب را برای شخص گناهکار به همراه خواهد داشت. اما جاسوسی به نفع امت اسلام و احقاق عدالت و حقوق نه تنها امری جایز است بلکه برای آمادگی علیه دشمنان امری بایسته و لازم است. (سوره انفال، آیه60).
امام علی (علیه السلام) میفرماید: «در هر ناحیه از سرزمین حکومت، جاسوسهایی بگمار، سپس خبرهایی را که به دست میآوری برای ما بفرست». (ابن ابی الحدید، 1385ق، 130).
ابنراشد رئیس قبیله بنی ناجسه از حکومت کنارهگیری کرد؛ امام به عبدالله بن فعین دستور داد تا مخفیانه وی را زیر نظر داشته باشد و اطلاعات به دست آمده را گزارش دهد. (همان، 120).
جاسوسی در فقه سیاسی اسلام
در فقه و حقوق سیاسی قرآن و اسلام، جاسوسی به عنوان مفهومی معرفی شد که ناظر به فعالیت کسی است که پنهانی یا تحت عنوان نادرست به گردآوری اطلاعات به نفع دشمن میپردازد؛ چنین فردی با شرایطی که در فقه و حقوق مقرر است، به عنوان مجرم شناخته میشود و بسته به نوع فعالیت، محکومیتهایی برای او منظور میگردد.همانطور که بیان شد، واژه جاسوس و جاسوسی و مشتقات آن جز در حوزه فقه اجتماعی یعنی تجسس در احوالات مردم، در قرآن به کار نرفته است؛ ولی واژگان و جملاتی در قرآن به کار رفته که بیانگر همین مفهوم اصطلاح سیاسی جاسوسی است. از جمله واژگان و اصطلاحاتی که برای معنای جاسوسی به کار رفته، واژه «سمّاعون» است که در آیه 41 سوره مائده از آن سخن به میان آمده است. مفسران قرآن از جمله شیخ طبرسی در مجمع البیان و فخر رازی در کتاب تفسیر کبیر خود سماعون را به معنای جاسوسان تعبیر کردهاند. (طبرسی، 1406ق، ج5-6: 55) فخر رازی، 87: 1371).
صاحب مجمع البیان در ذیل آیه 41 سوره مائده مینویسد که منظور از «سمّاعون» در این آیه همان منافقان و یهود و مقصود از «لقوم آخرین» یهودیان خیبر هستند که در حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبودند؛ ولی همین منافقان و گروهی از یهودیان برایشان جاسوسی میکردند (همان، ج3-4، ص 301).
خداوند در آیه نخست سوره ممتحنه در جمله «تلقون إلیهم بالمودة» نسبت به چاپلوسی هشدار میدهد و میفرماید که اخبار و اسرار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به دلیل مودتی که بین شما و مشرکان است به آنان میرسانید که این کار خیانت و گناهی بزرگ است. در روایات تفسیری آمده است که این آیه درباره «حاطب بن ابی بلتعه» است که آماده شدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای جنگ با مشرکان را به آنان نوشت و زمینهساز آمادگی مشرکان برای جلوگیری از حملات غافلگیرانه شد. (همان، ج9-10: 405). پس از فاش شدن ماجرا، حاطب چنین عذر طلبید که من مانند دیگر مهاجرین از قریش نیستم، اگر با آنان همکاری نمیکردم، خویشاوندانم در امان نبودند. او تأکید کرد که جاسوسیاش به سبب کفر و ارتداد و حتی رضای به کفر نبود. عمر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست تا اجازه دهد جای وی را بگیرد، اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یادآور شد که وی از حاضران در جنگ بدر بوده است؛ و از گناه وی درگذشت. (بخاری، بیتا، ج1094: 3).
علاوه بر اصطلاحی که تحت عنوان سماع وجود دارد و به معنای تجسس و تحقیق در اخبار و حالات است؛ در زبان عربی برای بیان مفهوم جاسوس، واژهی پر کاربرد دیگر، واژه «عین» به معنای همان جاسوس است که براساس استعارهگیری از مفهوم «چشم» ساخته شده است. (طریحی، 1365، 346/4).
حضرت علی (علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر به صراحت عیون را معرفی میفرمایند: «ثم تفقد اعمالهم و ابعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیهم فانّ تعاهدک فی السر لامورهم حدوده لهم علی استعمال الامانه و الرفق بالرعیه». (نهج البلاغه، عهدنامه مالک اشتر، ص1011و1012).
«پس در کارهایشان کاوش و رسیدگی کن و جستجوگرها و جاسوسانی راستکار و وفادار بر آنان بگمار؛ زیرا خبرگیری و بازرسی نهایی تو در کارهای آنها سبب وادار نمودن ایشان بر امانتداری و مدارا نمودن و نرمی با رعیت است...».
در تاریخ اسلام کسانی که عین بودند و به فعالیت جاسوسی میپرداختند، در برخی موارد اشخاصی عادی بودند که به صورت موردی و کوتاه مدت به این عمل گمارده میشدند؛ گاه افرادی با مهارتهای خبرگیری بودند که به صورت مقطعی برای انجام دادن مأموریتی خاص، به محل مأموریت خود میرفتند و گاه جاسوسانی حرفهای بودند که در محل مأموریت خود نفوذ میکردند و میتوانستند در پوششی که برای طرف مقابل، خودی به نظر میآمد، مأموریت خود را انجام دهند. جاسوسان در مأموریت کوتاه مدت و بلندمدت، از پوششهای موجه استفاده میکردند؛ یکی از شایعترین این پوششها، معرفی کردن خود در لباس تجار بود. ابوجعفر منصور برای جلوگیری از فعالیت جاسوسان در لباس تجار چارهای جز آن ندید که بازار را از مرکز شهر بغداد به محلهی کرخ منتقل کند تا اگر نمیتواند جاسوسان را بشناسد، دست کم امکان خبرگیری آنها را محدود کند. (طبری، 1362، ج653: 7).
برخی مواقع نیز جاسوسان در لباس درویشان و فقیران ظاهر میشدند؛ این پوشش به اندازهای برای جاسوسی شیوع داشت که گفته میشود طی سالها، بسیاری از درویشان واقعی، قربانی سوء تفاهم گشتند و به عنوان جاسوس کشته شدند. (قلقشندی، 1903، ج7، ص262، ج68: 8؛ نوبری، 1365، ج31: 90).
با آنکه وظیفه اصلی جاسوس رساندن خبر از نهان دشمن بود، اما گاه کارکردهای دیگری نیز برای او مفروض بود؛ از جمله برخی جاسوسان وظیفه داشتند که در صفوف دشمن رخنه کنند و بدون آنکه مقصد خود را آشکار سازند، در لباس خودی به تضعیف سازماندهی آنان بپردازند. (کاشف الغطاء، 1379، ج2: 400) یا موضع خصمانهی خود را بر شماری از خواص آشکار کنند و آنان را به وعده و فریب به همکاری با دشمن فرا خوانند. (ذهبی، 1410ق، ج13: 45).
براین اساس، جاسوسان نزد مسلمانان دارای بار معنایی منفی بوده، و در غالب مواردی که از جاسوس سخن به میان میآمده، ناظر به فعالیتهای جاسوسی دشمنان بر ضد مسلمانان است. سفیان بن عینیه معتقد بود آیهای که در قرآن کریم به ذکر جاسوس پرداخته آیهی 41 از سوره مائده است که ناظر به استراق سمع بوده است. (ابن عربی، 1387ق، ج2: 124؛ سمعانی، 1390، ج2: 38). در سیره نبوی موارد متعددی از مسئله جاسوسی کفار بر ضد مسلمانان از همان عصر ظهور اسلام مصداق داشته است. در حدیثی به روایت حارثه بن مضرب، فرات بن حیان به عنوان جاسوس ابوسفیان معرفی شده است؛ وی آنگاه که رابطهاش را مشرکان برملا شد. نزد انصار ادعا کرد که من مسلمانم، اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود که ما دربارهی کسانی چون فرات، آنان را به «ایمانهم» وامیگذاریم. (حاکم نیشابوری، 1335، ج2: 126).
حدیث دیگری به روایت سلمه بن اکوع، نقل شده است که جاسوسی از مشرکان نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، چندی نزد حضرت و صحابه بود و ناگهان گریخت؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: او را بیابند و به قتل رسانند. (بخاری، بیتا، ج3: 1110).
علاوه بر جاسوسی مسلمانان بر ضد کفار و نیز همکاری برخی از سست ایمانها و منافقان علیه مسلمانان، گفتنی است طی تاریخ اسلام، در خصومتهای موجود میان حاکمان مسلمان درون جهان اسلام نیز، جاسوسانی از هر دو طرف مشغول فعالیت بودهاند، ولی آنچه در منافع فقهی غالباً مورد بررسی قرار گرفته، جاسوسی برای کفار بوده است.
در احوال امام علی (علیه السلام) نمونههایی دیده میشود که آن حضرت جاسوسانی از سوی اردوی معاویه یا اردوی خوارج را شناسایی کردهاند، ولی رفتار آن حضرت با این جاسوسان بردبارانه بوده است. (طبرسی، 1386ق، ج357: 1؛ ابن شهر آشوب، بیتا، ج329: 1).
نتیجهگیری
ساحت مقدس اسلام، ارزش و اهمیت وافری برای مسأله احساس آرامش و امنیت مردم در تمام شئون زندگی و امور داخلیشان قائل است و حفظ حریم مردم و نگهداری اسرار آنان را واجب شمرده و تجسس از مسایل درونی زندگانی و رفتار پنهانی آنان را تحریم نموده است. تحریمی که قلمرو و محدوده آن تنها اسرار، عیوب و لغزشهای شخصی و خانوادگی است و با مصالح عمومی جامعه هیچگونه ارتباطی ندارد.این در حالی است که در مقابل، مسائل و اموری هم موجود است که به منافع ملی و حفظ نظام مسلمین وابستگی دارند و به ناچار در چارچوب قوانین و مقررات ویژهای تحت نظارت و کنترل قرار میگیرند. پس تجسس هرچند به نفسه کرداری زشت و ناپسند است و مرتکب آن مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفته است؛ اما نهی از تجسس مطلق نیست و از این نظر که در بردارنده مصالح و منافع هست یا خیر؛ به اقسامی تقسیم میشود:
تجسس و جستجوگری به صرف آگاهی از احوال اشخاص و بدون انگیزه عقلایی انجام شود.
با نیت و قصدی ناپسند همچون هتک حرمت، اشاعه فحشا، آزردن افراد، براندازی و یا تضعیف حکومت اسلامی انجام گیرد.
تجسس با قصد و انگیزه سالم صورت پذیرد که خود به دو گونه قابل تقسیم است:
الف) غرض و هدفی لازم و ضروری در میان باشد مانند حفظ حکومت اسلامی در مقابله با بدخواهان، برطرف کردن زمینههای گمراهی از جوامع اسلامی، آگاهی از چگونگی کارکرد کارگزاران، آگاهی از وضعیت نیروها و تجهیزات دشمن و ...
ب) هدفی راجح و با ارزش ولی غیر لازم در میان باشد؛ مانند یافتن افراد صلاحیتدار، آگاهی از دانشهای روز، کشف نیازهای اجتماعی و ... (مکارم شیرازی، 1375، ج10: 398).
دو قسم اول و دوم همان تجسسهای نامشروع است و در حرمت آن و جایی که مورد تجسس، عیوب باشد؛ جای تردیدی نیست.
قسم سوم با دو گونهاش همان تجسسهای مشروع است که مرتکب با نیتی پاک و انگیزهای سالم به آن عمل میکند و با استفاده از قرآن و سنت، حکم آنها به دست میآید.
و اما جاسوسی نیز هم خانواده با تجسس و از ریشه «جسّ» به معنای شناسایی کردن به صورت پنهان و ظریف است و به دو قسم مشروع و نامشروع تقسیم میشود.
اگر جاسوسی به نفع امت اسلام و احقاق عدالت و آمادگی علیه دشمنان باشد، امری بایسته و لازم است. (سوره انفال، آیه60) و در صورتی که به سود دشمن و علیه نظام اسلامی خبرچینی صورت گیرد، مستحق مجازات و کیفر است.
در مجازات جاسوس میان فقهاء اختلاف است. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که مجازات جاسوس قتل است. (نوری طبرسی، 11، 98/1365). در قرآن کریم هم از جاسوسی به خیانت به خدا و پیامبر تعبیر شده است. (سوره انفال، آیه27).
منابع فقهی به منظور حفظ نظام اسلامی از خطر جاسوسان داخلی و خارجی، هوشیاری و مراقبت کامل را توصیه نموده و تأکید دارد جامعه اسلامی در صورت دستیابی به جاسوسان و اثبات جرمشان، آنان را به مجازات برسانند. البته مواردی هم هست که جاسوس علیرغم آن که مستحق مجازات و کیفر است؛ ولی اعمالی انجام میدهد و یا شرایطی پدیدار میگردد که کاهش دهنده مجازات است. به طور مثال پذیرش اسلام از سوی جاسوسان غیرمسلمان و همکاری جاسوسان و ارائه اطلاعات درباره کشف اسرار مربوط به دشمن میتواند، باعث عفو و تخفیف مجازات شود.
عمل جستجوگران و مأموران تجسس، فعالیتی خطیر و سرنوشتساز است که با جان و آبروی مردم سر و کار دارد و جستجوگر میبایست در محدوده وظایف خویش عمل کند و فردی خردمند و صاحب بصیرت باشد تا به ژرفا و کنه امور دست یابد و روند حرکت دقیق به سوی اهداف تعیین شده را تسریع نماید.
پینوشتها:
1- دانشجوی دکتری کلام.
منابع تحقیق :* قرآن کریم
* نهج البلاغه.
* امام علی (علیه السلام)، غررالحکم و درر الکلم، شرح جمال الدین محمد خوانساری (1360)، دانشگاه تهران.
* ابن ابی الحدید، محمد ابوالفضل ابراهیم (1385ق)، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه.
* ابن أثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، تحقیق طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، مؤسسه اسماعیلیان، قم.
* ابن عربی، محمدبن علی (1387ق)، احکام القرآن، عیسی البابی، مصر.
* ابن شهر آشوب، محمدبن علی (بیتا)، مناقب آل ابی طالب، بیروت.
* ابن منظور، محمدبن مکرم (1408ق)، لسان العرب، ج2، چاپ دوم، دارالاحیا التراث العربی، بیروت.
* السمعانی، ابن مظفر (1390)، تفسیر القرآن، دارالکتب العلمیه، (بیجا).
* اردبیلی، احمدبن محمد (1362)، زبده البیان، عطایی، تهران.
* بخاری، ابوعبدالله محمدبن اسماعیل (بیتا)، صحیح بخاری، طبعه الشعب.
* حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله (1335)، المستدرک علی صحیحین فی الحدیث، النصر الحدیثه، ریاض.
* حر عاملی، محمدبن الحسین (1403)، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، اسلامیه، تهران.
* حجاج، مسلم (بیتا)، صحیح مسلم، دارالتراث العربی، بیروت.
* حجتی، علی (1379)، تجسس، آوند دانش، تهران.
* دهخدا، علی اکبر (1361)، لغت نامه فارسی، دانشگاه تهران، تهران.
* ذهبی، محمدبن احمد (1410ق)، تاریخ الاسلام، دارالکتاب عربی، بیروت.
* سجستانی، ابو داوود سلیمان بن الاشعث (بیتا)، سنن ابوداوود، دارالفکر، بیروت.
* شهید ثانی، زین الدین بن علی (1380)، کشف الریبه، مکتب الاعلام الاسلامی الحوزه العلمیه بقم، قم.
* طباطبائی، سیدمحمد حسین (1394ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
* طبری، محمدبن جریر (1362)، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، اساطیر، تهران.
* طبرسی، علی بن فضل (1406ق)، مجمع البیان، دارالمعرفه، بیروت.
* طبرسی، احمدبن علی (1386ق)، الاحتجاج طبرسی، نعمان، بیروت.
* طریحی، فخرالدین (1365)، مجمع البحرین، مرتضوی، تهران.
* فخر رازی، محمدبن عمر (1371)، تفسیر کبیر، علی اصغر حلبی، اساطیر، تهران.
* فیض کاشانی (1417ق)، المحجه البیضاء تصحیح علی اکبر غفاری، نشر دفتر انتشارات اسلامی.
* قرشی، باقر شریف (1386)، حیاه الحسین، انصاریان، قم.
* قلقشندی، احمدبن علی (1903)، صبح الاعشی، الکبری الامیریه، مصر.
* کاشف الغطاء جعفربن خضر (1379)، کشف الغطاء بوستان کتاب، قم.
* کلینی، یعقوب (1375)، اصول کافی، تعلیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامی، تهران.
* متقی هندی، علی بن حسام الدین (1409ق)، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، الرساله، بیروت.
* مصطفوی، حسن (1297)، التحقیق فی کلمات القرآن، وزارت ارشاد، تهران.
* مجلسی، محمدباقر، (1413)، بحارالانوار، دارالاضواء، بیروت.
* مکارم شیرازی، ناصر (1375)، پیام قرآن، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، قم.
* موسوی لاری، سیدمجتبی (1345)، بررسی مشکلات اخلاقی و روانی، دفتر انتشارات اسلامی.
* مهدوی کنی، محمدرضا (1390)، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، تهران.
* نراقی، ملامهدی (بیتا، جامع السعادات، تصحیح سید محمد کلانتر، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات بیروت.
* نوری طبرسی، میرزا حسین (1365)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، موسسه آل البیت، قم.
* نویری، شهاب الدین (1365)، نهایه الأرب، ترجمه محمود دامغانی، سپهر، تهران.
* ولیدی، محمد صالح (1373)، حقوق جزای اختصاصی، نشر داد، تهران.
* واقدی، ابوعبدالله محمدبن عمر (بیتا)، المغازی، دار المعارف، قاهره.