نویسنده: محمدعلی مشایخیپور (1)
مقدمه
قرآن به عنوان کتابی جامع و کامل جوابگوی تمامی نیازهای انسانی در عرصههای گوناگون زندگی است. ورود و توجه این کتاب آسمانی به این عرصههای مختلف، خود تأکیدی بر این موضوع است. در جامعهای که بر اساس قرآن و آموزههای اسلامی بنا شده است میباید اقدامات و فعالیتها در عرصههای گوناگون فردی و اجتماعی نیز بر همین اساس منطبق باشند. این موضوع نیازمند رجوع به این آموزهها و شناخت اساسی و بنیادین دستورات و تعالیم الهی در هریک از عرصههای زندگی است؛ از جمله عرصههایی که تداوم حیات جامعهی اسلامی به آن وابسته است و در فرهنگ وحیانی نیز به طور گستردهای مورد توجه قرار گرفته، اطلاعات و امنیت جامعهی اسلامی است. دشمنان اسلام و انقلاب که تداوم حیات جامعهی اسلامی، منافع آنها را به خطر انداخته است و نمیتوانند قدرتافزایی و گسترش روزافزون آن را ببینند، تمامی تلاش خود را مصروف داشتهاند که به هر طریق ممکن و با ایجاد توطئههای داخلی و خارجی به جامعهی اسلامی ضربه بزنند و امنیت و آسایش مردم را به خطر اندازند. وزارت اطلاعات به عنوان سدی محکم و مستحکم میتواند ضمن شناسایی این توطئهها، اقدامات پیشگیرانهی لازم را انجام دهد و با تقویت درونی، نقاط آسیبپذیر را شناسایی و ترمیم کند و آنها را به فرصتهای مناسبی برای پویایی و شکوفایی هرچه بیشتر جامعهی اسلامی مبدل نماید.به طور طبیعی و با عنایت به توجه ویژهی آیات قرآنی به این موضوع میطلبد که اقدامات امنیتساز، به قرآن و آیات قرآنی مستند باشند؛ زیرا اگر این اقدامات بر طبق آموزههای قرآنی عمل شود، قطعاً و بر اساس تأکید خود آیات قرآنی، امنیت جامعهی اسلامی تضمین خواهد شد. برای نیل به این هدف نیازمند اقدامی زیربنایی و بسترساز در این زمینه هستیم؛ از جملهی این اقدامات زیرساختی و زیربنایی، شناخت واژگانی اطلاعات و مفاهیم مرتبط با این واژه است. این پژوهش درصدد است به تشریح و تبیین واژگانیِ واژهی اطلاعات و مفاهیم مرتبط با آن در قرآن کریم بپردازد تا از این طریق، ضمن شناخت دقیق این موضوع، زمینهی مناسبی را برای تبیین و تطبیق فعالیتها و اقدامات اطلاعاتی بر مبنای قرآن و آموزههای قرآنی فراهم آورد. ذکر این نکته لازم است که رویکرد حاکم بر این تحقیق، اطلاعات به معنی اخص و مرتبط با وزارت اطلاعات و سازمانهای اطلاعاتی، وظایف، اقدامات، و فعالیتهای آنهاست. قرآن به مثابهی قانون اساسی اسلام، دربردارندهی کلیات و راهبردهای اساسی برای هدایت انسان و حل مشکلات جامعهی اسلامی است.
مروری اجمالی بر فلسفه و ضرورت شکلگیری وزارت اطلاعات
نگاهی اجمالی بر آموزههای قرآنی و تأملی اندک در حوادث صدر اسلام این نکته را بر ما روشن میکند که هم آموزههای اسلامی بر مقابله به مثل با تهدیدات دشمنان و کشف و خنثیسازی توطئههای آنان تأکید دارد و هم سیرهی عملی ائمهی اطهار (علیهم السّلام) بر ضرورت چنین عملی صحه میگذارد. خداوند در آیهی شصت سورهی انفال به مسلمانان دستور میدهد که برای مقابله با دشمنان هرچه در توان دارید آماده کنید تا بدین وسیله دشمنان خدا را بترسانید و آنها جرأت و جسارت تعرض به شما و جامعهی ایمانی و اسلامی را پیدا نکنند: «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ: هر نیرویی در قدرت دارید برای مقابله با آنها [دشمنان] آماده سازید، و (همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد) تا به وسیلهی آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید» (انفال/60).این آیه دستور آمادهباش همه جانبهی مسلمانان را در برابر دشمنان میدهد؛ از تهیهی هر نوع سلاح، امکانات، و وسایل تا شیوههای تبلیغی حتی شعار و سرود. (قرائتی، 1383، ج. 4، ص. 351؛ طباطبایی، 1417ق، ج. 9، ص. 114). در تعلیل چرایی این امر خود آیه پاسخ میدهد: برای اینکه دشمنان وقتی آمادگی شما را ببینند، از شما خواهند ترسید (تُرْهِبُونَ بِهِ). وقتی سازمانی برای کشف و شناسایی توطئههای دشمنان و اقدامات آنها، به نیروی انسانی کارا و کارآمد و مجهز به امکانات مورد نیاز مجهز باشد، به گونهای که توطئههای آنها را رصد و شناسایی و خنثی کند، آنها قطعاً خواهند ترسید و جرأت و جسارت هر اقدامی را به خود نخواهند داد. اگر دنیا و دشمن ما بداند که اطلاعاتمان قوی است، از ما میترسند. اگر «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ» هست و خواسته باشیم به آن عمل کنیم، به همان دلیل که قایق تندرو و هواپیما اثر دارد، اطلاعات قوی داشتن هم اثر دارد.
امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) در حدیثی میفرمایند: «إِنَّ أعقَلَ النَّاسِ عَبدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَأطَاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ: عاقلترین مردم کسی است که پروردگارش را بشناسد و از او پیروی کند و دشمنان خدا را بشناسد و از آنان نافرمانی کند» (دیلمی، 1408، ص. 337). حضرت در این حدیث ابتدا میفرمایند: «عَرَفَ رَبَّهُ» و بعد: «وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ» هم خدای خودش را بشناسد و از او اطاعت کند: «عَرَفَ رَبَّهُ فَأطَاعَهُ» و هم دشمنشناس باشد: «وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ». آدم باید بداند دشمنان کجا جلسه دارند، چه گفتهاند، و چه شده است که بتواند اقدام پیشگیرانهی متقابلی را انجام دهد که این ضرورتی عقلی و شرعی است.
زمانی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) هجرت کردند و به مدینه رفتند، زنهایی میآمدند و میگفتند: یارسولالله، ما ایمان آورده و هجرت کردهایم. آیه نازل شد که ممکن است اینها عامل نفوذی باشند. اگر کسی میآید و میگوید که من جزو مهاجرین و مسلمانها آمدهام، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) میفرمایند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ: ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که زنان مؤمن (از شوی کافر خود جدا شدهاند) به عنوان مهاجر نزد شما آمدند، آنها را (از نظر ایمان) بیازمایید» (ممتحنه/10). خداوند میفرماید: اگر عدهای «زن» آمدند، و جالب است که نمیگوید «و اذا جاءک المؤمنین»! چون الآن هم دنیا یکی از راههای نفوذیاش زنها هستند. همیشه دولتهای استعمارگر یکی از راههایی که به وسیلهی آن خوب میتوانند نفوذ کنند همین زنها هستند. قرآن میتوانست بگوید: یا رسولالله، حواست جمع باشد، هرکس آمد او را راه ندهی! میفرماید: یا رسولالله، زنها که آمدند، حواست را جمع کن؛ یعنی گاهی وقتها از طریق زنها خبر میگیرند. عنایت قرآن روی اینکه «زن میآید میگوید: یا رسولالله، من از زنان حزباللهی هستم» زیاد است. پس «فَامْتَحِنُوهُنَّ»: یعنی مواظبشان باش.
امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) نیز در تأکید بر ضرورت وجود نیروی اطلاعاتی، در نامهای خطاب به مالک اشتر اینگونه میفرمایند: «وَ ابعَثِ العُیُونَ مِن أهلِ الصِّدقِ وَ الوَفَاءِ عَلیهِم: و جاسوسی راستگو و وفا پیشه بر ایشان بگمار»؛ (نهجالبلاغه، نامهی 53).
خداوند متعال نیز در آیهی چهل سورهی طه جریان تولد حضرت موسی (علیه السّلام) و چگونگی برگشتن او به مادرش را تبیین میکند: «إِذْ تَمْشِی أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن یَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ... (طه/40). مادر موسی، موسی (علیه السّلام) را به دنیا آورد. به فرعون گفته بودند بچهای که به دنیا میآید، کاخ تو را نابود میکند. او هم دستور داده بود همهی بچههایی را که آن سال به دنیا میآمدند بکشند. مادر موسی به این فکر بود که اگر مأمورین فرعون برای کشتن پسرش بیایند، چه کند. خداوند میفرماید: به مادر موسی وحی کردیم بچه را در صندوق بگذارد و در رود بفرستد. خوب، بچه را در صندوق گذاشت و در رودخانه انداخت. آب موسی را میبرد؛ اما موسی را که میبرد، دل مادرش را هم میبرد. موسی یک خواهر کوچک داشت. مادرش گفت: دخترجان، برو عقب رودخانه، ببین این آب بچه را کجا میبرد. این دختربچه انگار کسی بود که به اندازهی تمام سیاستمداران ماهر سیاست میدانست. خواهر موسی، پیامبر هم نبود؛ یک دختر کوچک، ولی بسیار تیز بود. عقب رودخانه میرفت؛ آنقدر رفت که به جایی رسید که دید فرعون با خانمش کنار رودخانه نشستهاند، دارند آب را تماشا میکنند. فرعون صندوقچهای را دید و دستور داد آن را گرفتند و در صندوق را باز کردند و دیدند که بچهی کوچکی در آن است. خواستند که او را بکشند. زن فرعون گفت: نه! زن فرعون عامل نفوذی بود. در دربار از خودیها بود، ایمان داشت؛ ولی ایمانش را کتمان میکرد، تقیه میکرد. گفت: بچه چه کار دارد؟ بالاخره گرسنه است. زنهایی را آوردند. این بچهی کوچک پستان هیچ کس را نگرفت؛ اما این بچه دختر آمد با قیافهای که قرآن قیافهاش را میگوید: «هَل أُدُلُکُم». حالا هی دختر گریه میکرد و لو میرفت. دختر باید خیلی تیز باشد. بچهی شیرخوره که برادرش است، دارد در دریا میرود. الآن دست فرعون و دشمنان افتاده است. اصلاً جیغ نمیزد و گریه نمیکرد، خیلی خودش را نگه داشت. گفت: «هَل أدُلُکُم عَلی مَن یَکفُلُهُ»؛ من زنى را سراغ دارم. نگفت: که مادرم است. اگر میگفت: مادرم است لو میرفت. مادرش هم لو میرفت. گفت: زنی است که شاید بتواند به این بچه شیر دهد. گفتند: بگو بیاید. اگر باز بچه میدوید، لو میرفت. باز اگر مادر هم میدوید، لو میرفت؛ اگر بچهاش را میدید و جیغ میزد، لو میرفت. اینها کار اطلاعاتی است. ما باید اینطوری باشیم. خلاصه مادر آمد و به بچه شیر داد. (قرائتی، ج. 7، ص. 344).
اینها تنها بخش از آیات و روایات بود که ضرورت وجود تشکیلات اطلاعاتی را برای شناسایی و کشف توطئههای دشمنان داخلی و خارجی که برای نابودی جامعهی نوپای اسلامی کمر همت بسته و هم قسم شدهاند که هرجور شده آن را از پای درآورند گوشزد میکند.
اطلاعات و مفاهیم مرتبط با آن در قرآن کریم
شناسایی و تجزیه و تحلیل مفاهیم اطلاعاتی در قرآن کریم به عنوان اقدامی زیربنایی و اساسی در زمینهی تطبیق و تنظیم هرچه بیشتر اقدامات اطلاعاتی با قرآن و آموزهای قرآنی مطرح است؛ از جمله مفاهیم مرتبط در این زمینه میتوان در ابتدا به خود کلمهی اطلاعات و ریشهیابی آن در قرآن اشاره کرد. سپس به مفاهیم مرتبط با آن نظیر: تجسس، علم نبأ، سرّ، امنیت، خبر، عیون، و سماع نیز در صورت مجال زمانی و مکانی پرداخته خواهد شد، وگرنه پرداختن به بقیهی موارد نیاز به نوشتاری جدا از این تحقیق خواهد داشت.الف) معناشناسی واژهی اطلاعات
اطلاعات جمع مؤنث مجازی واژهی اطلاع و از مادهی «طَلَعَ» گرفته شده است. طلع در لغت به معنای آشکار شدن است (قرشی، 1371، ج. 4، ص. 229). معنای کلمهی طلع در عبارت «طِلعَ العَدُوِّ» این است: بر اسرار دشمن واقف شد (ابناثیر، 1367، ج. 3، ص. 133). ویژگی طلوع و مطلع که برای خورشید در نظر گرفته شده است نیز به معنی آشکار شدن است: «طَلَعَ الشّمسُ وَ الکُوکَبُ طُلُوعاً وَ مَطلَعا» (فیروزآبادی، بیتا، ج. 3، ص. 76). راغب معنای مطلع در آیهی پنج سورهی قدر (سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ) و آیهی نود سورهی کهف (حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ...) را مصدر میمی و به معنی محل و موضع طلوع میداند (راغب، بیتا، ج. 2، ص. 522) و کلمهی طلوع بر هر چیز به معنای اشراف بر آن چیز و ظاهر شدن آن است (طباطبایی، 1417، ج. 20، ص. 359)با دقت در معنای کلمهی «طلع» و در تعلیل علت خاصیت طلوع برای خورشید میتوان این ادعا را داشت که شاید چون خورشید خاصیت آشکارسازی و نمایانسازی هر آن چیزی را دارد که شب و تاریکی بر آن سایه افکنده است، به مانند این است که بر آن حقایق پنهانی که زیر چتر شب و تاریکی پنهان شده دست مییابد و آنها را آشکار میسازد؛ بنابراین میتوان عبارت «مطلع الفجر» را که در قرآن به کار رفته، به معنای سپیدهدم و آغاز روشنایی و از بین رفتن تاریکی دانست. «طلع الشمس» نیز به معنای این است که خورشید هر آنچه از مجهولات و تاریکیها باشد از بین میبرد و همهچیز را روشن و آشکار میسازد؛ در نتیجه، به آن چیز علم و آگاهی پیدا میشود.
به میوه، غنچه و گل نیز طلع گفته میشود؛ زیرا مانند خورشید که ظاهر میگردد، اینها نیز از درخت ظاهر میشوند: «وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَةٌ: و از درخت خرما از شکوفهی آن خوشههایی است نزدیک به هم» (انعام/99)؛ «وَ النَّخلَ باسِقاتٍ لَها طَلعٌ نَضیدٌ: و درختان بلندقامت و باردار خرما را که خوشههای روی هم چیده و (در هر خوشه) میوههای روی هم چیده دارند» (ق: 10)؛ «وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ: و در این زراعتها و نخلها که میوههای شیرین و شاداب و رسیده دارند» (شعراء/148)؛ «طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ: شکوفهی آن مانند سرهای شیاطین است» (صافات/65).
«طلع» با رفتن به باب افتعال حالت «إطتلاع» مییابد و هرگاه در باب إفتعال، فاءالفعل ثلاثی، یکی از حروف (ص، ض، ط، ظ) باشد، حرف «ت» در همهی آنها به «ط» تبدیل میشود: طلع- اطّلع و برای اجتناب از ابتدا به ساکن بودن کلمه، همزهی وصل بر سر آن آمده (راغب اصفهانی، 1374، ج. 1، ص. 673) و سپس همزهی وصل ساقط شده و همزهی استفهام بر آن وارد شده و به «إطّلع» تبدیل شده است (طیب، 1378، ج. 8، ص. 479). کلمهی «إطلاع» که مصدر باب افتعال است، به معنای علم و آگاهی و مشرف بودن انسان بر چیزی است (ابنمنظور، بیتا، ج. 8، ص. 236؛ بستانی، 1375، ص. 90؛ طباطبایی، 1417ق، ج. 17، ص. 138) و اطلاعات نیز جمع کلمهی «اطلاع» است؛ یعنی مجموعهای از آگاهیها و دانستنیها و معلومات.
بر این اساس میتوان گفت بین معنای لغوی و اصطلاحی کلمهی «اطلاع» و گزینش و انتخاب عنوان «اطلاعات» برای وزارت اطلاعات، ارتباط وثیق و تنگاتنگی وجود دارد؛ به این معنا که این وزارتخانه با توجه به وظایف ذاتیای که برای او مشخص شده است، مسئولیت جمعآوری اطلاعات و اخبار مرتبط با امنیت جمهوری اسلامی ایران را برعهده دارد تا از این طریق، ضمن بررسی، پردازش و پرورش آنها، به اقدامات متناسب و مؤثری که تأمینکنندهی امنیت جمهوری اسلامی ایران است دست بزند و در واقع، این وزارتخانه جایگاه و محملی برای مجموعهای از اخبار و معلومات و دانستنیها در حوزهی امنیت ملی انقلاب اسلامی ایران است و محتوا با عنوان این وزارتخانه و معنای لغوی و اصلاحی کلمهی «اطلاعات» تطبیق کامل دارد.
بررسی کلمهی اطلاع در قرآن کریم
خود کلمهی اطلاعات در قرآن به کار نرفته است؛ اما مشتقات ریشهی مصدری آن در حدود نوزده بار در قرآن کریم و به صورتهای مختلف، از جمله: ثلاثی و رباعی، معلوم و مجهول، و با متعلقات متعدد به کار رفته است که گوهر معنایی همهی این موارد همان دانستن و علم پیدا کردن و روشن شدن است. به برخی از این موارد در تشریح معنای لغوی و اصطلاحی کلمهی «اطلاع» اشاره شد؛ برخی دیگر را نیز در اینجا بررسی میکنیم:1. قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ * فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاء الْجَحِیمِ (55-54/صافّات):
در این دو آیه، در وصف وضعیت جهنمیان و بهشتیان سخن به میان آمده و در تشریح وضعیت و جایگاه افراد و آشنایی با شرایط و موقعیت آنها از لفظهای مُّطَّلِعُونَ و اطلع استفاده شده است که در واقع، این افراد در جستجوی دوستان خود و علم و آگاهی یافتن به وضعیت آنها هستند؛ نکتهای که در اینجا مشهود است و با تدبری که در این آیات و آیات قبل و بعد به دست میآید این است که افزایش معلومات و دانستنیها باعث افزایش شناخت از افراد مختلف و شناخت حقیقت واقعی افراد، علیرغم وضعیت ظاهری آنها خواهد شد؛ چیزی که اگر تا قبل از این در مورد آن آگاهی پیدا میشد، چه بسا دوستیها را به دشمنی و دشمنیها را به دوستی تبدیل میکرد؛ البته بنای خداوند متعال این است که همانطور که هم در آیات قرآنی و هم در روایات اشاره شده است، حرمت و شأن افراد و حقیقت و بواطن واقعی آنها مخفی بماند و آبروی او حفظ شود و ضمن حفظ حریمها پردهدری نشود و تنها در سرای باقی است که تبلیالسرائر خواهد شد و حقیقت واقعی افراد مشخص خواهد شد.بنابراین، ما به تبعیت از تعالیم اسلام، علیرغم آگاهی از وضعیت افراد، اجازهی عیان کردن هر آنچه از بواطن و شخصیت واقعی آنها میدانیم نداریم و این برای کسانی که از دیگران اطلاعاتی دارند میباید مدنظر قرار گیرد. تنها در جای مناسب و با در نظر گرفتن شرایط، آن هم با رعایت تمام جوانب و در محدودهی خاصی اجازهی چنین کاری را داریم و این موضوع هم در آیات قرآنی به صورت غیرمستقیم مورد تأکید قرار گرفته است.
2. «...وَمَا كَانَ اللّهُ لِیُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلَكِنَّ اللّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاء» (آل عمران/179)؛ «أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» (مریم/78):
موضوع دیگری که متعلق اطلاع قرار گرفته کلمهی غیب است که در این دو آیه به آن اشاره شده است. در آیهی اول، روی سخن با مؤمنان است و بیان میکند که سنت ابتلا در آنان هم جاری است تا آنها نیز به کمال خاص خود برسند و در نتیجه، «مؤمن خالص» از «مؤمن غیر خالص» و «خبیث» از «طیب» جدا و متمایز گردد؛ چون ممکن بود کسی توهم کند که طریق دیگری هم برای جداسازی خبیث از طیب هست و آن این است که خدای تعالی به مؤمنین اعلام کند که چه کسانی خبیثند، که اگر چنین کند، دیگر مؤمنین به خاطر نامشخص بودن خبیثها و بیماردلان و اختلاط مؤمنین با آنها اینقدر دچار دردسر و بلا و محنت نمیشوند، و چرا خدای تعالی چنین نکرد؟ برای دفع این توهم فرمود: علم غیب چیزی نیست که خدای متعال همهی مؤمنین را بر آن آگاه سازد، بلکه خاص خود اوست، و به جز برگزیدگان از رسولانش کسی را از آن بهرهای نیست و اما نامبردگان را چهبسا به وسیلهی وحی آگاه سازد و این است که میفرماید: «وَ ما کانَ اللهُ لِیُطلِعَکُم عَلَ الغَیبِ وَ لکِنَّ اللهَ یَجتَبِی مَن رُسُلِهِ مَن یَشاءُ» (طباطبایی، 1417ق، ج. 4، ص. 79).در این آیه، خداوند متعال با تشریح درست و اصولی مطالب، ما را بر این حقیقت رهنمون میشود که اولاً، حضرت حق، خود اطلاعاتیترین کسی است که میتوان در نظر گرفت و هرکس چنین ادعایی داشته باشد، گزافهای بیش نگفته است «لِیُطلِعَکُم عَلَی الغَیبِ...یَجتَبی؛ أطَّلَعَ الغَیبَ»؛ ثانیاً، این خود انسانها هستند که با تلاش و تحمل سختیها و آزمایشات الهی میتوانند قدرت شناخت حق از باطل را پیدا کنند و بصیرت لازم را در خصوص افراد و مسائل مختلف بیابند: «...یَجتَبی مَن رُسُلِهِ مَن یَشاءُ» و انسانها مأمور به تکلیفند نه وظیفه، و هر چیزی باید در مجاری قانونی و الهی خود جاری باشد و راهش همان میدان عمل است؛ چون کیفرها و پاداشها در مقابل عمل قرار میگیرند؛ علم غیبی بدون عمل در کیفر و پاداش دخلی ندارد (قرشی، 1377، ج. 2، ص. 239)؛ ثالثاً هرکسی، در هر رتبه و مقامی نمیتواند و نباید از هر چیزی اطلاع داشته باشد (یَجتَبی مِن رُسُلِهِ...)، بلکه حیطهبندی اطلاعات و رعایت طبقهبندی و در نظر گرفتن شایستگی و ویژگیهاست که میتواند مجوزی باشد برای برخورداری از اطلاعاتی که سرمنشأ شناخت از دیگران خواهد شد؛ و خامسأ، به تبعیت عملی از آیات قرآنی و مفهوم آنها، تنها برگزیدگان از مؤمنان- آن هم نه هر مؤمن و فرد با ایمانی- و نه دیگرانند که میتوانند به اطلاعاتی که به افراد، اشخاص، و مسائل برمیگردد دست پیدا کنند (أطَّلَعَ الغَیبَ أمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهداً) و برای این کار نیز باید از بین افراد باایمان، معتمدترین و مؤمنترین آنها انتخاب شوند. این مؤمنان و افراد باایمانند که میتوانند در این جایگاه قرار گیرند و نباید اطلاعات در اختیار افراد خبیث و نالایق قرار بگیرد؛ زیرا مؤمنان به مانند کوههای راسخند و طوفان سهمگین حوادث آنها را از پای درنخواهد آورد: «کَالجَبَلِ الرَّاسِخِ، لَا تُحَرِّکُهُ القَوَاصِف» (خوئی، 1358، ج. 15، ص. 65) و نسبت به عهدها و پیمانهایی که بستهاند وفادارند: «وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» (مؤمن/8)؛ «وَمَا كَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُلَّ» (آل عمران/161). در حدیثی زیبا از امام رضا (علیه السّلام) اینگونه بیان شده است: «لَا یَکُونُ المُؤمِنُ مُؤْمِناً حَتَّی یَكُونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِن رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِن نَبِیِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ فَالسُنَّةُ مِنْ رَبِّهِ کِتمَانُ سِرِّهِ..: مؤمن، مؤمن نیست، مگر اینکه سه خصلت در او وجود داشته باشد: خصلتی از پروردگارش و خصلتی از پیامبرش و خصلتی از امامش؛ اما خصلتی که از پروردگار باید داشته باشد رازداری است...» (ابن بابویه، 1378 ق، ج. 1، ص. 257).
در مقابل، انسانهای خبیث و دونپایه به واسطهی ویژگیهای روحی و جسمیای که دارند، شایستگیِ در اختیار گذاشتن و در اختیار داشتن اطلاعات را ندارند؛ زیرا اینگونه افراد نه ایمان مستحکمی دارند و نه دلی پاک و نه ارادهای استوار که بتوانند اسرار را حفظ کنند (مجلسی، 1403 ق، ج. 72، ص. 71؛ کلینی، 1407 ق، ج. 2، ص. 222) و با برخورداری از این ویژگیهاست که میتوان اسرار را حفظ کرد، چیزی که انسانهای خبیث و دونپایه از آن بیبهرهاند. بنابراین، قرآن با جهتدهی مناسب، برخورداری از غیب را منوط و مشروط به شایستگی افراد نموده است و به تبعیت از قرآن این روش باید مدنظر قرار گیرد.
آیهی دیگر که متعلق آن غیب واقع شده: «أطَّلَعَ الغَیبَ...» (مریم/ 78)، با یک استفهام انکاری بر موارد گفته شدهی قبلی نیز مهر تأییدی میزند و این حقیقت را دوباره تکرار میکند که آیا آن کسی که ادعا میکند خداوند با رویگردانی او از دینش مال و فرزند به او عطا میکند: «وَ قَالَ لَاُوتَیَنَّ مالاً وَ وَلَداً» (مریم/ 77)؛ یعنی بزرگی شأنش بر وجهی رسیده که صعود نموده به عالم غیب که خاصهی کبریائی حضرت احدیت است و آن را نظر کرده و دانسته و بدین جهت قسم میخورد که مرا در آخرت مال و فرزند باشد (حسینی، 1363، ج. 8، ص. 219) «أُمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهْداً: یا فراگرفته نزد خدا عهدی و پیمانی» به مدعای خود؛ زیرا علم او به ادعای مذکور از این دو طریق خارج نیست و این آیه این حقیقت را تأکید میکند که نباید برای افرادِ رویگردان از دین و افرادی که عزت و آبروی خود را در سوء استفاده از ابزارها، امکانات و اطلاعات در اختیار خود مییابند امکان دسترسی به اطلاعات وجود داشته باشد؛ یعنی این افراد شایستگیهای لازم را برای دستیابی به حقایق مکتوم ندارند... نکتهی بعدی اینکه رمز حفظ اسرار، وفای به عهد و پیمانهایی است که انسان بسته است و انسانهای عهدشکن نمیتوانند و نباید برای دریافت اطلاعات قابل اعتماد باشند و مؤمنان هستند که میتوانند امانتها و عهدهایی را که بستهاند رعایت نمایند: «الْغَیبَ... عَهْداً».
3. «... وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ...» (مائده/ 13):
خائنه کلمهی دیگری است که در این آیه متعلق کلمهی «اطلع» واقع شده است. خائنه گرچه اسم فاعلی است، در اینجا معنی مصدری دارد و مساوی با خیانت است و در ادبیات عرب، این موضوع سابقه دارد که اسم فاعلی به معنی مصدری میآید؛ مانند: عافیه و خاطیه، و این احتمال را نیز دادهاند که خائنه صفت طائفه است که در تقدیر است و طبق تفسیری که از مفسران در این باره آمده است، منظور از کلمهی «خائنه» خود خیانت یا شخصی خائن و یا گروه خیانتکار است (طبرسی، 1377، ج. 1، ص. 319).نگاهی اجمالی به این آیه نیز این حقیقت را بر ما روشن میسازد که خداوند متعال از همهی افعال و اقوال ما اطلاع دارد و باید محافظ رفتار و گفتار و کردار خود باشیم و این مواظبت، ضمن در پی داشتن رضایت خداوندی، رضایت دیگران را نیز خواهد داشت؛ بسیاری از لغزشهای انسانی ناشی از عدم دقت در گفتار و کردارهای خود بوده است؛ بسیاری از جاسوسان سقوط و گمراهی خود را ناشی از غفلت حتی لحظهای در گفتار و کردار خود میدانند.
در این آیه، در تشریح وضعیت یهود و نصاری به خیانت آنها و آگاهی خداوند از این موضوع اشاره شده است؛ موضوعی که میباید سرلوحهی فعالیتهای اطلاعاتی قرار گیرد. نکتهی دیگر اینکه یهود و نصاری به واسطهی شکستن عهد و پیمانهای خود و خیانتکاری و عدم امانتداری آنها مورد لعنت خداوندی قرار گرفتند و اینها با چنین اعمال و رفتاری خیانتکار تلقی شده و خداوند متعال هم بر این امر مطلع است.
توضیح آنکه در فرهنگ قرآنی امانت سطح وسیعی از امور را شامل میشود و از نظر قرآن و روایات اسلامی محدود به امانتهای مالی نیست و تمام شئون زندگی سیاسی، اجتماعی و اخلاقی و... را شامل میشود؛ تمام نعمتهای مادی و معنوی، اسلام و احکام آن، اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، مسئولیتها، اعضا و نیروهای وجود انسان و... همگی امانتهایی هستند که خداوند در اختیار انسان قرار داده است؛ اسرار و اطلاعاتِ رازهایی که انسان در اختیار دارد نیز امانتند و هیچ فردی حق ندارد در این امانات خیانت، و آنها را فاش کند؛ آنان که در مشاغل اطلاعاتی اشتغال دارند، در حقیقت امانتدار مردمند و اسرار تشکیلاتی به طور امانت در اختیارشان قرار گرفته است. آنان باید دقت کافی به خرج دهند و آگاه باشند که حیات و نابودی یک ملت بسته به حفظ و افشای اسرار سیاسی، نظامی و اقتصادی آن کشور است. گاهی ممکن است افشای یک مسئلهی سیاسی یا نظامی، به خصوص اسرار جنگ چنان ضربهای به کشور وارد کند که هرگز جبران نشود. از طرفی، قرآن کریم بر این حقیقت تأکید دارد که امانت را به اهلش بسپارید: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا...» (نساء/ 58) و یکی از گروههایی که در نگاه قرآن امانتدار تلقی شدهاند مؤمنانند، آنجا که در وصف آنها آمده است: «وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» (مؤمنون/ 8) و در مقابل، منافقان و انسانهای کافر و عصیانگر خیانتکار تلقی شدهاند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در حدیثی در وصف انسانهای منافق میفرمایند: «وَ لِلمُنافِقِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ: إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ، وَ إِذَا وَعَدَ أخلَفَ، وَ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ: منافق سه نشانه دارد: دروغگویی، خیانت در امانت، و خلف وعده» (حمیری، 1413 ق، ص 28).
در آیهی مورد بحث نیز به سبب پیمانشکنی یهود و نصاری و خیانتکاری و عدم وفاداری به میثاقهای بسته شده «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ: ولی به خاطر پیمان شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم» (مائده/ 13)، برچسب خائن بودن بر پیشانی آنها زده شد: «...عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ...» (مائده/ 13). بنابراین، آنچه از مجموع این بحثها در ذیل آیهی فوق میتوان نتیجه گرفت این است که اطلاعات و اسرار به عنوان امانتی هستند که باید به اهلش سپرده و به کسانی که امانتدارند واگذار شود و مؤمنان به واسطهی ویژگیهای ایمانی و اخلاقی برجسته صلاحیت لازم را برای حفظ این اسرار دارند و منافقان و کافران نیز به واسطهی خیانتکاری و عدم امانتداری، فاقد شایستگی و صلاحیت برای این امر هستند؛ بنابراین، با تأسی از فرهنگ قرآنی این مسئولیت خطیر باید به افراد باایمان و دارای صلاحیت سپرده شود، تا خدای ناکرده به واسطهی عدم رعایت این موضوع ضربات و خسارات جبران ناپذیری بر پیکرهی افراد و جامعهی اسلامی وارد نشود که قابل جبران نباشد.
4. «... یا هَامَانُ عَلَى الطِّینِ فَاجْعَلْ لِی صَرْحًا لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِینَ» (قصص/ 38)؛ لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّی لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا...» (غافر/ 37):
در این دو آیه از قرآن، فرعون به عنوان فاعل «اطلع» واقع شده و معنای اطلاع و آگاهی و اشراف بر معنای کلمهی اطلع حاکم است. در این آیات، فرعون از هامان، وزیر خود میخواهد برج بلندی را بسازد تا او بتواند با ارتفاعی که این برج خواهد داشت، به زعم خود به راههای آسمانی دست یابد و از این طریق، خدایی را که موسی (علیه السّلام) ادعا میکند بشناسد. فرعون گمان میکند که از این طریق میتواند خدای موسی (علیه السّلام) را بشناسد. در صورتی که چنین چیزی امکانپذیر نیست و این تفکر، نوعی تفکر فرعونی است «أُطَّلِعُ إلى إِلهِ مُوسی» (قرائتی، 1383، ج 9، ص. 57). قدرت نمایی، عوامفریبی با ژست تحقیق و بررسی، و منحرف کردن افکار عمومی از شیوههای مستکبران است: «فَأُوقِد لِی یا هامانُ...» (همان)؛ یکی از سنتهای سیاستبازان کهنهکار این است که هرگاه حادثهی مهمی برخلاف میل آنها واقع شود، برای «منحرف ساختن افکار عمومی» از آن فوراً دست به کار آفریدن صحنهی تازهای میشوند که افکار تودهها را به خود جلب و از آن حادثهی نامطلوب منحرف کنند (مکارم شیرازی، 1374، ج. 16، ص. 58). امروزه نیز مستکبران از این شیوه برای پیشبرد مقاصد خود استفاده میکنند و در بسیاری از موارد نیز موفق بوده و از همهی ابزارها و امکانات ممکن برای تحقق این هدف بهره بردهاند.قرآن کریم ضمن تشریح داستان حضرت موسی (علیه السّلام) و فرعون در واقع به بخشی از این موارد اشاره کرده است و بر این نکته تأکید میکند که مستکبران نمیتوانند حقایق را بپذیرند و درصدد تحمیل عقاید و افکار خود به دیگران هستند: «ما عَلِمتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیرِی» (قرائتی، 1383، ج 9، ص. 57) چیزی که امروزه نیز با راه انداختن شبکههای عظیم و متنوع تبلیغاتی به خوبی قابل مشاهده است و در ضمن، دشمنان دین خدا نیز با استفاده از امکانات مادی «فُاجعَلْ لی صَرْحاً» در تلاشند از هر طریقی بر اسرار جامعهی اسلامی دست یابند و بدین ترتیب، حیات آن را به خطر بیندازند. راه اندازی سرویسهای جاسوسی در پوششهای مختلف، ابزارهای متنوع و پیشرفتهی جاسوسی و غیره، همه و همه در راستای تحقق اهداف شوم دشمنان که همان نابودی جامعهی اسلامی است ارزیابی میشود و این امر، هم ضرورت دقت و توجه لازم در شناسایی و رصد فعالیتهای دشمنان و برنامهریزی برای اقدام لازم و متناسب را گوشزد مینماید و هم اینکه نشان میدهد در این راستا، باید به هر آنچه از امکانات و تجهیزات مورد نیاز مجهز شد؛ زیرا هرچند همواره دستگیری و پشتیبانی بینظیر خداوندی وجود دارد و نصرت و پیروزی را شامل حال دوستدارانش میگرداند، به تصریح خود آیات قرآنی، بر ضرورت استطاعت به امکانات و ابزار دنیایی («وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...» (انفال/ 60) به منظور کشف اطلاعات و اقدام و پیشگیریهای به موقع و متناسب مورد نیاز تأکید شده است. اگرچه خداوند نصرت خود را نصیب مروّجان و حافظان دینش قرار داده است، نباید از هرگونه اقدامی در تجهیز خود دریغ کنیم.
بنابراین، در جمعبندی مطالب فوق میتوان گفت که بنابر تصریح آیات و روایات، هرکسی نمیتواند حافظ اسرار و اطلاعات، باشد، بلکه برای مجریان امر میباید شرایط و ضوابطی تعریف شود، کمااینکه شرط امانتداری و ایمان باید از شروط اولیه و اساسی آن باشد. همانطور که خداوند متعال دسترسی به اسرار غیبی را مخصوص افراد خاصی قرار داده است، دشمنان، بدخواهان، ظالمان و مستکبران با استفاده از امکانات سختافزاری و نرمافزاری پیشرفته و شیوههای مختلف تبلیغی برای دسترسی به اسرار مسلمانان و شناسایی نقاط قوت و ضعف آنان، به منظور از بین بردن حکومت و جامعهی اسلامی و ترویج و توسعهی امیال و آرزوهای پلید خود استفاده میکنند و جامعهی اطلاعاتی نیز به تأسی از آموزههای وحیانی میباید ضمن آگاهی از حیلههای دشمنان و تقویت ایمان و توکل به خدای متعال، خود را به امکانات سختافزاری و نرمافزاری روزآمد مجهز کند تا بتواند جامعهی اسلامی را از خطرهایی که از ناحیهی دشمنان ایجاد میشود برهاند و دوام و بقای آن را تضمین نماید.
ب) واژهی تجسس در قرآن کریم
معنای لغوی - اصطلاحی تجسس«تجسس» از مادهی (جَسَسَ) و از باب تفعّل در لغت به معنای تفحص و پیگیری در امور مردم است (الخوری، 1889، ص. 237) این کلمه از «جسّ» گرفته شده است. «جسّ» در لغت عربی به معنای شناسایی کردن به صورت پنهان و ظریف است (مصطفوی، بیتا، ج. 2، ص. 87). ابنمنظور در لسان العرب در معنی این واژه این گونه مینویسد: تجسس تفتیش کردن از باطن کارهاست و بیشتر در امور شرّ استعمال میشود و جاسوس کسی است که اسرار ناگفتنی دیگران را در اختیار داشته باشد (ابنمنظور، بیتا، ج 6، ص 38) و با تحسس (حاء) از نظر معنایی نزدیک به هم و به معنای کاوش کردن برای رسیدن به چیزی است و از «حسّ» گرفته شده و چون این کلمه با «جسّ» با (جیم) از نظر معنی به یکدیگر نزدیکند، به نیروهای ادراکی انسان حواس با (جیم) و با (حاء) گفتهاند (طبرسی، 1377، ج. 6، ص. 96).
کلمهی تجسس در قرآن فقط یکبار آن هم در آیهی دوازده سورهی حجرات به کار رفته است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَیحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ».
همانطور که در این آیه مشاهده میشود، به مومنین دستور داده شده است که از سوء ظن، غیبت و تجسس دربارهی دیگر برادران ایمانی دورى کنند. تجسس در این آیه به معنای کسب اطلاعات از لغزشهای مؤمنان به کار رفته و به عنوان یک رذیلت اخلاقی شناخته و از آن پرهیز داده شده است (طبرسی، 1372، ج 9، ص. 205؛ طباطبایی، 1417 ق، ج. 18، ص. 323؛ مکارم شیرازی، 1372، ج. 22، ص. 183).
از نظر اسلام، حفظ حریم خصوصی افراد یک اصل اساسی است و تجسس در حالات خصوصی مردم و تفتیش دربارهی اسرار نهانی آنها کاری مذموم و ناپسند است. هیچ کس حق ندارد در زندگی دیگران تجسس کند و از مسائل و اسرار آنان آگاه شود. حفظ آبرو و حیثیت افراد برای اسلام بسیار مهم است و سوء ظن و تجسس و تفتیش از عقاید این سرمایهی گرانقدر را به خطر میافکند. با وجود این، شاید این شائبه در ذهن به وجود آید که با وجود تأکید صریح قرآن بر پرهیز از تجسس در امور دیگران، چگونه این امر با جمعآوری اطلاعات در دنیای امروزی که جاسوسی نام گرفته است، قابل جمع است؛ ضمن آنکه کلمهی جاسوس از تجسس گرفته شده و اسم فاعل آن است (ابن درید، بیتا، ج. 2، ص. 1207) و به معنای خبرپرسی و خبرخواهی است (دهخدا، 1363، ج. 5، ص. 6458). منظور از جاسوس هم کسی است که صاحب اسرار شرّ باشد و جاسوس همان کسی است که به تجسس از اخبار میپردازد (فیروزآبادی، بیتا، ج. 2، ص. 324). در فرهنگ اصطلاحات سیاسی امروز جهان نیز جاسوسی به معنای گردآوری پنهانی اطلاعات و اسرار نظامی، سیاسی، اقتصادی یا صنعتی، با عناوین غیرواقعی و پنهانی به نفع یکی از دو طرف درگیری است (آقابخشی، 1389، ص. 141).
آیا تجسس در تمام موارد به عنوان عملی ضداخلاقی ممنوع و حرام شمرده میشود و یا موارد و استثنائاتی هم دارد؟ حال آنکه همهی کشورهای دنیا (اعم از: اسلامی و غیر اسلامی) دارای سازمانهای وسیع اطلاعاتی هستند که گاه تمام زندگی افراد را مورد تجسس قرار میدهند و سعی در کشف اسرار آنها دارند.
توضیح آنکه هرچند در قرآن از تجسس پرهیز داده شده و به عنوان رذیلت اخلاقی از آن یاد شده است و درست است که لفظ جاسوس و جاسوسی در آن به کار نرفته است، واژگان و جملاتی در قرآن به کار رفتهاند که بیانگر همین مفهوم سیاسی جاسوسیاند؛ از جمله واژهی «سمّاعون» است که در آیهی 41 سورهی مائده از آن سخن به میان آمده است: «... وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ...». همینطور در آیهی 47 سورهی توبه، خداوند تصریح میکند که در میان شما جاسوسان دشمن وجود دارند «... وَ فیکُم سَمَّاعُونَ لَهُمْ...». قریب به اتفاق مفسران در تفسیر خود، سماعون را به معنای جاسوسان معنی کردهاند. (طبرسی، 1372، ج. 3، ص. 299؛ ابنعربی، بیتا، ج. 2، ص. 622؛ بغوی، 1420، ج. 2، ص. 355؛ بغدادی، 1415 ق، ج. 2، ص. 369).
خداوند در آیهی یک سورهی ممتحنه نیز «تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ... تُسِرُّونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ...» دربارهی جاسوسی هشدار میدهد و میفرماید که اخبار و اسرار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را به دلیل مودتی که بین شما و مشرکان است، به آنان میرسانید که این کار خیانت و گناهی بزرگ است. در روایات تفسیری آمده که آیه دربارهی «حاطب بن ابی بالتعه» است که آماده شدن پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) برای جنگ با مشرکان را به آنان نوشت و موجب آمادهسازی آنان برای جلوگیری از حملات غافلگیرانه شد (طبرسی، 1372، ج. 9، ص. 405).
همینطور خداوند در آیهی بیست سورهی قصص (وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یسْعَى قَالَ یا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ یأْتَمِرُونَ بِكَ لِیقْتُلُوكَ...) از جاسوسی مؤمن آل فرعون به نفع موسی (علیه السّلام) خبر میدهد و میفرماید که مؤمن آل فرعون با حضور در میان فرعونیان و در پیش گرفتن تقیه و مخفی کردن اسلام خود، از نقشههای آنان در مورد حضرت موسی (علیه السّلام) به خصوص نقشهی قتل ایشان آگاه شد و به حضرت موسی (علیه السّلام) خبر داد.
همچنین هدهد از جانب حضرت سلیمان (علیه السّلام) برای جاسوسی از مواضع ملکه سبأ و درباریان مأموریت مییابد که اطلاعات دقیقی از مواضع و واکنش آنان در مورد نامهی سلیمان (علیه السّلام) به دست آورد و به گوش ایشان برساند: «اذْهَبْ بِكِتَابِی هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَیهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا یرْجِعُونَ» (نمل/ 28).
از آیات قرآنی اینطور دریافت میشود که جاسوسی مسلمانان بر ضد کفار و نیز همکاری برخی از سست ایمانها و منافقان علیه مسلمانان، از زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز معمول بوده است. گفتنی است طی تاریخ اسلام، در خصومتهای موجود میان حاکمان مسلمان درون جهان اسلام، جاسوسانی از هر دو طرف مشغول فعالیت بودهاند. سیرهی عملی پیامبران و امام معصوم (علیهم السّلام) نیز بر همین موضوع تأکید دارد. در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) میخوانیم: «کَانَ رَسُولُ الله صلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ إِذَا وَجَّهَ جَیشاً فَأُمَّهُم أَمیرٌ، بَعَثتَ مَعَهُ مَن ثِقَاتِهِ مُن یَتَجَسَّسُ لَهُ خَبَرَهُ: پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) هنگامی که لشکری را میفرستادند و امیری را بر آنها میگماشتند (که ممکن بود گاهی مورد اتهام واقع شود)، همراه او یکی از افراد مورد اعتماد را میفرستادند که اخبار او را جستجو کند و به رسول الله گزارش دهد» (حمیری، 1413، ص. 342).
در نامهی 33 نهج البلاغه میخوانیم که امام علی (علیه السّلام) به قُشَمِ بن عباس، فرماندار مکه چنین مینویسد: «امَّا بَعدُ فَانَّ عَینی بِالمَغرِبَ كَتَبَ الَىَّ یُعلِمُنی أنَّهَ وُجِّهَ إلَى المُوسِمُ اناسٌ مِن اهلِ الشَّامِ، العَمیِ القُلُوبِ... الَّذینَ یَلبِسُونَ الحَقَّ بِالباطِلِ وَ یُطیعُونَ المَخلُوقَ فِی مَعصِیَةِ الخالِقِ... فَاقِم عَلی ما فِی یَدَیکَ قِیامَ الحازِمِ الصَّلِیب: اما بعد، مأمور اطلاعات من در مغرب (شام) برایم نوشته و مرا آگاه ساخته که گروهی از مردم شام به سوی حج گسیل داده شدهاند، گروهی کوردل،... که حق را با باطل میآمیزند و از مخلوق در طریق نافرمانی خالق اطاعت میکنند...؛ بنابراین، مراقب منطقهی خویش باش، مراقبت شخصی دوراندیشی و نیرومند».
در نامهی مالک اشتر نیز اشارهی روشنی به این مطلب دیده میشود که امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) به او دستور میدهند که مأموران اطلاعاتی خود را برای بررسی حال کارمندان و کارکنان مخفیانه بفرستد، به گونهای که آنان احساس کنند همواره چشمهایی از نقطهای نامعلوم مراقب کار آنها است میفرماید: «ثُمَّ تَفَقُّد اعمالَهُم وَ ابعَثِ العُیُونَ مِن اهلِ الصِّدقِ وَالوَفاءِ عَلَیهِم، فَانَّ تَعاهُدُکَ فِی السِّرِّ لامُورِهِم حَدوَةٌ لَهُم عَلی استِعمالِ الامانَةِ وَالرِّفقِ بِالرَّعِیَّة: با فرستادن مأموران مخفی از افراد راستگو و باوفا، اعمال کارمندان و کارکنانت را زیر نظر بگیر؛ زیرا جستجوی مداوم و پنهانی در مورد کارهای آنها سبب میشود که به امانتداری و مدارا کردن خصوص زیردستان تعقیب شود».
در حدیث معروف امام حسین (علیه السّلام) در مورد ماندن محمد حنفیه، برادر آن حضرت آمده است: هنگامی که حضرت آمادهی حرکت از مدینه به مکه و از آنجا به سوی کربلا شد، برادرش محمد حنفیه از ایشان خواست تا همراه وی باشند. امام (علیه السّلام) فرمودند: «وَ أَمَّا أنتَ یَا أَخِى فَلَا عَلَیكَ أَن تُقِیمَ بِالمَدِینَةِ فَتَكُونَ لِى، عَیناً لَا تُخفِى عَنِّى شیئاً مِن أُمورِهِم، أما تو همراه من نیا؛ در مدینه بمان و چشم من در آنجا باش تا چیزی از اخبار آنها (دشمنان) بر من مخفی نماند» (مجلسی، 1403، ج. 44، ص. 329)
بنابراین، با بررسی اجمالی در آیات و روایات اثبات شد که موضوع جاسوسی علیرغم به کار نرفتن لفظ آن در قرآن وجود داشته است؛ ولی باید این نکته را مدنظر قرار داد که به طور طبیعی، هر حکومتی وظیفه دارد کشورش را از شرّ توطئههای دشمنان داخلی و خارجی و جاسوسان دشمن حفظ کند. بیشک، اگر قرار باشد. مسئولین امر با هر پیش آمد و مسئلهای با حسن ظنّ برخورد کنند و هیچگاه در حریم خصوصی افراد وارد نشوند، به زودی گرفتار عواقب این توطئهها خواهد شد؛ زیرا دشمن نیز مرموزانه و با استفاده از شیوههای خاص و دقیق و ظریف و چه بسا با حفظ ظواهر نقشههای خود را عملی میکند، به گونهایی که کشف و شناسایی برخی از این موارد، بجز با تفتیش و تجسس دقیق در حریم خصوصی افراد امکانپذیر نیست؛ زیرا حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است و برای حفظ اهداف بزرگ تر، ضرورت عقلی و شرعی اقتضا میکند که حتی در مواردی تجسس در امور شخصی افراد هم انجام گیرد؛ به بیان دیگر بر اساس قاعدهی فقهی دفع افسد به فاسد و جلوگیری از سقوط مجامعهی اسلامی در مقابل ورود و تجسس در زندگی افراد میتوان چنین کاری را انجام داد و دین اسلام به این کار نیز اجازه داده است و حتی اگر در فلسفهی وجودی دستگاههای اطلاعاتی تأمل اندکی صورت گیرد، این موضوع به خوبی و به روشنی آشکار است.
حتی گاه لازم میشود جاسوسانی را در لباسهای مختلف به میان دشمنان بفرستند و یا در مؤسسات مهم داخلی، افرادی در قالبهای مختلف به کارگرفته شوند تا اگر بذر فتنهای پاشیده شده و توطئهای در حال شکل گرفتن است، پیش از آنکه آتش آن زبانه کشد و مصالح امت را در کام خود فرو برد، در نطفه خفه سازند. البته این به معنی ورود بیقید و شرط در حریم خصوصی افراد نیست، بلکه تنها برای مصالح بالاتر و بنا به تشخیص چنین موضوعی قابل انجام است.
با بررسیای که انجام گرفت، فقط دو واژهی مرتبط با اطلاعات بررسی شد و واژگان دیگری نظیر: خبر، نباً، علیم، عیون، امن، و غیره وجود دارد که بررسی دقیق و تفصیلی آن نیاز به اثری مستقل دارد و در این مجال فرصت پرداختن به آنها وجود ندارد.
نتیجهگیری
با بررسی قرآن کریم در مییابیم که الفاظ و مفاهیمی نظیر: اطلاع، تجسس، خبر، نبأ، سرّ، علم، عیون، و امن از جمله مفاهیم ناظر بر اطلاعات در قرآن کریم هستند. گوهر معنایی مشتقات کلمهی اطلاع که در قرآن به کار رفته، همان آگاهی، علم، و اشراف است و این معنای لغوی و اصلاحی، ارتباط وثیقی با فلسفهی وجودی وزارت اطلاعات و وظایف ذاتی این وزاتخانه دارد. غیب، خائنه، و فرعون از جمله مفاهیمی هستند که متعلق کلمهی اطلاع واقع شدهاند. خداوند متعال آگاهترین و اطلاعاتیترین کسی است که قابل تصور است. حفظ حکومت اسلامی در مقابل توطئهی دشمنان داخلی و خارجی از اهم واجباتی است که حق هرگونه اقدامی، از جمله تجسس را که به عنوان رذیلت اخلاقی از آن یاد میشود ایجاد مینماید امانتداری، ایمان، و توکل بر خداوند از جمله شروط انتخاب و گزینش افراد اطلاعاتی است. حیطهبندی و طبقهبندی، کنترل و نظارت اطلاعات، و استفاده از همهی ظرفیتها، توانمندیها، و امکانات سختافزاری و نرمافزاری برای حفظ دین خدا نیز از جمله مواردی است که مورد تأکید آیات قرآنی قرار دارد.منابع تحقیق :
- قرآن کریم.
- نهج البلاغه
- ابن العربی محمد بن عبدالله بن ابوبکر احکام القرآن، بیجا، بینا، بیتا.
- ابن بابویه، محمد بن علی (1378 ق)، عیون أخبار الرضا، تصحیح: مهدی لاجوردی، تهران.
- ابن درید، محمد بن حسن، جمهره اللغه، بیروت، دارالعلم للملایین، بیتا.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چاپ سوم، بیروت، دارصادر، بیتا.
- آقابخشی، علیاکبر (1389). مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار.
- بستانی، فواد افرام (1375). فرهنگ ابجدی، چاپ دوم، تهران، اسلامی.
- بغدادی، علاءالدین (1415 ق) لباب التاویل فی معانی التنزیل، تحقیق: تصحیح محمد علی شاهین، بیروت، دار الکتب العلمیة.
- بغوی، حسین بن مسعود (1420 ق)، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق عبدالرزاق المهدی بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین (1363)، تفسیر اثناعشری، تهران، میقات.
- حمیری، عبدالله بن جعفر (1413 ق)، قرب الإسناد، قم، مؤسسهی آل البیت.
- الخوری الشرتونی، سعید (1889)، اقرب الاموارد فی فصح العربیه والشوارد، بیروت، بینا.
- دیلمی، حسن بن محمد (1408 ق)، أعلام الدین، قم، مؤسسهی آل البیت.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1374). مفردات ألفاظ القرآن، چاپ دوم، تهران، مرتضوی.
- طباطبایی، سید محمدحسین (1417 ق). المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
- طبرسی، فضل بن حسن (1372). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو.
- طبرسی، فضل بن حسن (1377). جوامع الجوامع، تهران، دانشگاه تهران.
- طیب، سید عبد الحسین (1372)، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، تهران، اسلام.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ دوم، قم، هجرت، بیتا.
- فیروزآبادی، محمد بن یعقوب القاموس المحیط، بیروت، بیتا.
- قرائتی، محسن (1383). تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
- قرشی، سید علی اکبر (1377)، تفسیر احسن الحدیث، چاپ سوم، تهران، بنیاد بعثت.
- قرشی، علی اکبر (1371)، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم.
- کلینی، محمد یعقوب (1407 ق)، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران دارالكتب الإسلامیه.
- مجلسی، محمدباقر (1403 ق.) بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
- محمدی ری شهری محمد (1383)، خاطرهها، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- مصطفوی، حسن (1374). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، چاپ سوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.
- مکارم شیرازی، ناصر (1374). تسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیة.
- خوئی، میرزا حبیب اله (1358). منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، چاپ چهارم، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1358.
پینوشتها:
1- مدرس و پژوهشگر
منبع مقاله :چیتسازان، امیرحسین، (1388)، آموزش عالی درگسترهی تاریخ و تمدن اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.