تأثيرات جنگ خليج فارس (1996-1990) بر اسلام گرايي در عربستان سعودي
روحانيون صحوه سلمان العوده و سفر الحوالي خطابه هاي پر حرارتي را ارائه دادند که دولت را به خاطر اجازه دادن به ارتش کفر براي استقرار در خاک سعودي مورد انتقاد قرار مي داد.محبوبيت آنها به سرعت افزايش يافته و تعداد بسيار زيادي از نوارهاي ضبط شده آنها در سراسر کشور منتشر گرديد. (1) آنها که آشکارا با رژيم مخالفت مي کردند، نا رضايتي عمومي را عمده کردند و از اعتباري بسيار فراتر و بيشتر از روحانيون رسمي برخوردار گرديدند. دانشگاه ها- از اژدهاي اوليه صحوه- داراي زمينه هاي فراوان عضو گيري براي نارضايتي سياسي بودند. روشنفکران در گروه هاي کوچکي گردهم مي آمدند که توسط اساتيد اسلام گرا براي بحث درباره امور ملت سازماندهي شده بودند. (2)
در مارس 1991، تعدادي يک تقاضانامه نوشتند که نهايتاً به امضا بيش از 400 روشنفکر ديني رسيد- در ميان آنها اعضا نهادهاي رسمي و همه وعاظ برجسته اصلاح طلب وجود داشت- و به ملک فهد ارسال گرديد. در سپتامبر 1992، 107 عالم ديني يک «اندرزنامه» (مذکره نصيحه) کوچک تري را تدارک ديدند. اسلام گراها طي اين اندرزنامه دو سري تقاضا را تدوين نمودند: اول حاکميت قانون، مشارکت سياسي و احترام به بشر (همان طور که شريعت تعريف کرده است)؛ دوم کنترل مؤثر نهادهاي ديني بر دولت و جامعه.
تصميم سال 1993 اسلام گرايان براي تأسيس «کميته دفاع از حقوق شرعيه » (CDLR) عکس العمل تند حکومت را برانگيخت، به نحوي که در سال 1994 منجر به دستگيري الحوالي و العوده گرديد. واکنش پيروان آنها- تجمع اعتراض آميز در زادگاه العوده يعني بريده (3)- موج ديگري از دستگيري ها را موجب شد. اغلب اعضاي کميته دفاع از حقوق شرعيه زنداني شدند؛ محمد المسعري و سعد الفقيه، به لندن يعني جايي که شعبه اي از جنبش در تبعيد را در آن تأسيس کردند، فرار کردند.
اين روند سياسي شدن در کل بر عرصه فعاليت هاي اسلام گراها، به ويژه معترضين که در دهه 80 به طور گسترده اي از دخالت در امور سياسي اجتناب کردند (4)، تأثير گذاشت. بحران خليج فارس با تهاجم سياست ملي و بين المللي بر آستانه درب آنها ، حفظ انزواي خود انگيخته و موضع غير سياسي آنها را بسيار مشکل تر کرد. (5) حکومت با ممانعت از صحوه، موجب مباحثات سياسي در ميان آنها شد (6) که - بر اساس تحقيق به عمل آمده توسط يکي از اعضاي پيشين جريان معترضين در رياض متمرکز بر اين بود که آيا وجوه مشخص رفتار دولت متضمن تکفير بوده است يا نه. پس از آنکه صحوه «اندرزنامه» (مذکره نصيحه) خود را در سال 1992 ارائه داد، بحث بر اين متمرکز شد که آيا خاندان حاکم کافرند يا نه. (7) در سال 1994- بعد از واقعه بريده- مسئله به موضوع اختلاف انگيز اينکه آيا علماي ديني رسمي نيز به روشي غير اسلامي عمل مي کرده اند، کشيده شد. راديکال ترين عناصر جريان تحقيق و بررسي در اوايل 1994 به اين نتيجه رسيدند که آنها از ديگر معترضين جدا شده و به صفوف جهادي ها پيوستند. (8) همچنين ابو محمد المقديسي يک ايدئولوگ اسلام گراي اردني الاصل بر سياسي شدن برخي معترضين مفيد و مؤثر واقع گرديد (9) او که در پيشاور پاکستان مستقر بود، ارتباطي با بقاياي جنبش جهيمان داشته و مرتباً به عربستان سفر مي کرد. (10) جهادي ها- به ويژه اسامه بن لادن، رهبر بلامنازع آنها از دهه 80- نيز عميقاً تحت تأثير جنگ خليج فارس قرار گرفتند. بن لادن به لحاظ ايدئولوژيک اصلاً يک صحوه اي بود که ديدگاه هايش توسط الحوالي شکل گرفت. (11) اما تهاجم به کويت، عدم پذيرش پيشنهاد او توسط عربستان سعودي مبني بر فراخواني مجاهدين براي دفاع از کشور در مقابل و به ويژه استقرار نيروهاي ايالات متحده يک تکان (شوک) سه جانبه وارد آورده و نداي بيداري را موجب گرديد. او در سال 1991 با انتقاد از رژيم سعودي و اتحاد آن با ايالات متحده که شدت نيز مي يافت، به سودان رفته و در سال 1994، تابعيت عربستان سعودي از وي سلب گشت. بن لادن در جهاتي بسيار فراتر از جهت گيري اوليه صحوه اي خود حرکت کرد و به ايالات متحده به عنوان اولين مانع تغيير سياسي در منطقه و حتي تهديد مستقيم نظامي عليه امت اسلامي مي نگريست. در اواسط دهه 90، نقد رژيم هاي منطقه ديگر کفايت نکرد و لذا به اين نتيجه رسيد که يک مقابله مستقيم جهاني با ايالات متحده مورد نياز مي باشد. (12) خلاصه کلام اينکه ، جنگ خليج فارس فرآيندي را دامن زد که طي آن جهادي ها هم نسبت به رژيم سعودي منتقدتر شده و هم به شکل آشکارتري نسبت به ايالات متحده خصومت ورزيدند.
نمايان ترين علامت اسلام گرايي خشونت آميز در دهه 90 با حملات بر اهداف ايالات متحده آمريکا رخ نمود. در 13 نوامبر 1995، يک اتومبيل بمب گذاري شده در يکي از تأسيسات گارد ملي سعودي در مرکز رياض منفجر شد که 5 آمريکايي و 2 هندي کشته و 60 زخمي بر جاي گذاشت. در 22 آوريل 1996، 4 مظنون اين حادثه در تلويزيون اين کشور ظاهر و اعتراف نمودند که يک ماه بعد مجازات شدند. سه تن از آنها جهادي با تجربه جنگي در افغانستان و بوسني بودند؛ چهارمي يک معترض ناراضي بود که بعداً پس از ترک جريان تحقيق و بررسي معترضين، خود در رياض و در اواخر 1994 جهادي شده بود.(13) هيچ کدام از آنها ادعاي عضويت در گروه يا سازمان خاصي را نکردند، ليکن آنها گفتند که تحت نفوذ و تأثير ابو محمد المقديسي، محمد المسعري و بن لادن قرار داشته اند. تا اين تاريخ هيچ مدرک عيني و بيّني از دخالت بن لادن به دست نيامده؛ اين فرضيه که القاعده در اين واقعه دست داشته ، به نظر مي رسد اساساً مبني بر اين باشد که وي (بن لادن) در مصاحبه هاي بعدي خود مبارزان را مورد تمجيد قرار داد.
بمب گذاري ماه ژوئن سال 1996 در پايگاه آمريکا در الخبر در آن 19 آمريکايي کشته و تقريباً 400 تن از مردم با مليتهاي مختلف زخمي شدند، هنوز در هاله اي از ابهام است. اگرچه مقامات سعودي ادعا کردند ه افرادي را در اين ارتباط مجازات کرده اند، ليکن هويت مرتکبين اين عمليات هرگز محرز نگشت و بحث هاي قابل ملاحظه اي بر سر اينکه آيا اين عمليات توسط عناصر وابسته به القاعده و يا با يک گروه شيعه مرتبط به ايران، انجام شد، وجود دارد. اگرچه شکي نيست که هر دو اين وقايع در روند راديکال کردن مخالفين اسلام گرا با جنگ خليج فارس در سال 1991 آغاز شد، از برجستگي خاصي برخوردارند. (14)
حبس و تبعيد (1999-1996)
همچنين در اوايل دهه 90، رژيم به دنبال شقاق در صفوف صحوه از طريق ترويج جنبش مدخليسم (16) بود. ديدگاه هاي مدخلي تقريباً انعکاسي از مواضع نهاد وهابيت يعني: تسليم و اطاعت بلاشرط از مقامات ديني و سياسي و محکوم کردن روحانيون سياست زده و بدعت گذار صحوه بود. اگرچه مريدان المدخلي با تقليد از صحوه از نوار کاست، برگزاري کنفرانس ها و بعداً پايگاه هاي اينترنتي براي رساندن پيامشان بهره گرفتند تا به اين وسيله با مخالفين خودشان به شکلي مؤثرتر از نهاد ديني مقابله نمايد. در 1994 مدخلي ها تعدادي از صحوي ها (از جمله افرادي را از مقر اصلي شان در بريده) به کيش خود درآوردند. (17)
معترضين نسبت به اين اقدام تند و تنبيهي در جهت عکس واکنش نشان دادند. بعضي مجدداً به طور دسته جمعي از سياست کشيدند و به تمرکز اوليه و اصلي خود بر محافظه کاري و سختگيري اجتماعي رجوع نمودند. با آزادي از زندان معترضين سياسي شده و برجسته اغلب يا به جهادي ها در افغانستان پيوستند و يا از بازيگران اصلي جنبش ميانه روتر اسلام گراي ليبرال در اواخر دهه 90 شدند. نهايتاً بسياري از جهادي ها درحالي که يک شبکه عضو گيري و جمع آوري منابع مالي در عربستان سعودي داشتند، (18) به طور داوطلبانه تبعيد در افغانستان، يعني جايي که بن لادن در سال 1996 براي ايجاد مجدد کمپ هاي آموزشي بازگشته بود، را برگزيدند. آنها تا سقوط طالبان در نوامبر 2001 بازنگشتند.
شکل دهي مجدد به عرصه اسلام گرايي
معترضين متعدد (همچون منصور النقيدان و مشاري الزايدي) و اصلاح طلبان (از جمله عبدالعزيز القاسم و عبدالله الحامد) آشکارا عقايد قديمي خود را مورد بررسي ونقد قرار داده، قرائت هاي ليبرال تري از متون مقدس در فرايند مراجعه(بازنگري) را ارائه کردند. آنها به رغم تفاوت ها و اختلافات مهم و پرمعني، حق يک نگرش جديد از اسلام گرايي را شکل دادند.
العوده، القرني و الحوالي، از رهبران قبلي صحوه، لحن انتقادي خود نسبت به دولت را نرم تر کرده و رژيم نيز تساهل و مدارا با آنها را آغاز کرد. در واقع با بي اعتباري وسيع نهاد رسمي ديني، همکاري صحوي ها از سوي حاکماني که سخت نيازمند مشروعيت ديني بودند، بسيار ارزشمند محسوب شد.
يک فرايند جديد اسلام گرايي راديکال- که اغلب به عنوان سلفي جهادي (19) معرفي مي شد، حول علماي صحوي سابق از قبيل ناصر الفهد، حمود الشعيبي و علي الخضير بروز کرد. آنها که بدواً در بريده مستقر بودند، پيرواني را از ميان جهادي ها و معترضين به خود جذب نمودند. رهبر و ايدئولوگ آنها الفقيه بعد از آزادي از زندان در سلا 1997 درکانون توجهات قرار گرفت. آنها با مخالفت ميانه روي در حال ظهور رهبران صحوه به بسياري از ليبرال هاي سعودي انگ کفر زدند و همه را به جهاد عليه يهود و نصاري فراخوانده، حملات 11 سپتامبر را توجيه کردند و مورد تمجيد و تکريم قرار دادند و نيز استفاده از سلاح هاي کشتار جمعي عليه کفار را مجاز شمردند. رژيم در سال هاي 2003-2002؛ زماني که انتقادات آنها صريحاً متوجه دولت شد، درصدد ساکت نمودن آنها برآمد.
وقايع 11 سپتامبر درست در زماني که اين فرايند در جريان بود، اتفاق افتاد ولي در حقيقت به اين فرايند سرعت و شدت بخشيد. هر جرياني دليل مضاعفي را براي تدام مسيرش داشت: اسلام گرايان جديد به اين نتيجه رسيدند که قرائت روشنگرانه و مترقي از متون مقدس از هر زمان ديگري ضروري تر به نظر مي رسد؛ رهبران پيشين صحوه تصميم گرفتند ميان رژيم و اسلام گرايان راديکال ميانجي گري کنند. وعاظ سلفي- جهادي در حملات و پيامدهاي آنها توجيهات بيشتري براي لحن ضد غربي و نيز تهديدات جديد عليه اهداف و منافع غربي در عربستان سعودي، مي ديدند.
پي نوشت :
1. تصاوير سلمان العوده و سفر الحوالي در اوايل دهه 90 در منبع پيشين موجود است.
2. گروه بين المللي بحران، رياض.
3. از اين واقعه به عنوان انتفاضه ي بريده ي (يا قيام بريده) ياد مي شود. عنوان قيام به اين واقعه از آنجا که تنها 200 تا 300 نفر خيابان ها را بند آوردند، شايد اغراق باشد ولي در عين حال (به اين خاطر نام قيام به آن داده اند) که عربستان از دهه 60 تا به حال شاهد واقعه اي مانند آن نبوده است.
4. گروه جهيمان داراي تمايلات و آرمان سياسي بود. اما پيروان او که پس از برخورد تند و خشن باقي ماندند، اغلب به شيوه زندگي انزواگرايانه و درون گرايانه روي آوردند و طرح سياسي مشخص نيز نداشتند.
5. نظر به محافظه کاري اجتماعي افراطي شان، بسياري از معترضين تلويزيون، روزنامه و راديو را که عامل گناه مي دانستند، تحريم کردند.
6. گروه بين المللي بحران، رياض. بن لادن خود چنين اظهار داشت: وقتي حکومت سعودي از ظلم به همه نداهاي علما و نداي آن کساني که به اسلام فرا مي خواندند، تجاوز نمود، به ويژه پس از آنکه حکومت از فعاليت شيخ سلمان العوده و شيخ سفر الحالي و برخي ديگر از علما براي انجام بخش کوچکي از وظيفه من مبني بر سفارش به حق و ممانعت از باطل، جلوگيري نمود، خود را تحت فشار ديدم. به نقل از منبع زير:
Daniel Benjamin And Steven Simon, The Age of Sacred Terror (New York, 2002), P.108.
7. گروه بين الملي بحران،رياض.
8. در ميان آنهايي که اين جريان معترضين را ترک کردند عبدالعزيز المعثم و سعد العتيبي وجود داشتند. المعثم همراه با سه تن ديگر به اتهام انجام عمليات بمب گذاري نوامبر 1995 رياض محکوم و مجازات گرديد. العتيبي فعلاً يکي ازاعضاي برجسته القاعده در شبه جزيره عربستان مي باشد.
9. المقديسي متولد 1959 از پدر و مادر اردني، فلسطيني الاصل در کويت که در همانجا بزرگ شد. در سال 1980 تحت نفوذ اعضاي جماعه ي السلفية المحتسبه ي درآمد. او قبل ازرفتن به افغانستان در مدينه دو سال دروس علوم ديني خواند (اوايل دهه 80) کتاب سال 1984 او تحت عنوان «آيين ابراهيم» (ملت ابراهيم) که دکترين جهاد مبتني بر نظر علماي وهابي قرن نوزدهم را تدوين نمود. او را به مرتبه ايدئولوگ برجسته جهادي رسانيد. طي نيمه دوم دهه 80، او در پيشاور جايي که در بسيج عرب ها براي جهاد در افغانستان نقش محوري ايفا کرد، مستقر شد؛ همچنين به طور مرتب اعضاي جماعه ي السلفيه ي المحتسبه ي را در صحاري عربستان ملاقات مي نمود. در سال 1990 يا 1991 کتاب «نمايش آشکار ماهيت کفر آميز دولت سعودي» را چاپ نمود که به شکلي گسترده در عربستان منتشر شد و خشم آل سعود را عليه او برانگيخت. در سال 1992 از پيشاور به اردن رفته ورهبر راديکال «بيعت الايمان» شد. از سال 1996 کم و بيش به طور دائم در زندان بوده است.
10. گروه بين المللي بحران، رياض.
11. حتي در 1994، در نامه سرگشاده و بسيار بدش به ملک فهد به دنبال ترغيب- و نه اجبار- رژيم سعودي براي تغيير سياست هايش بود.
12. در سال 1996 وي بيانيه خود مبني بر جنگ عليه ايالات متحده را صادر نمود.
13. گروه بين المللي بحران جده.
14. J.Teitelbaum, "Holier Than Thou: Saudi Arabias, Islamic Opposition", Washington Instiute for Near East Policy. 2000.
15. در 14 اکتبر 2003، رهبر جنبش اصلاحات اسلامي در عربستان سعودي، سعد الفقيه، از پيروان خود خواست در مقابل برج پادشاهي (مملکه ي ) در رياض که محل برگزاري يک کنفرانس حقوق بشر بود، دست به تظاهرات بزنند. طبق گزارشات صدها تن به اين تظاهرات پيوستند که موجب تعجب ناظران شده و منجر به آن شد که برخي به اين نتيجه برسند که حضور سازمان ها در عربستان سعودي از آنچه قبلاً تصورش مي رفت قوي تر بوده است. (مصاحبه گروه بين المللي بحران با يک تحليل گرسعودي، لندن، جولاي 2004). برخي ديگر موافق اين رأي نبودند و اشاره مي دانستند که همه آنهايي که حضور داشتند به آن هدف نرسيدند، معترضين نه از اصلاحات اسلامي در عربستان سعودي و نه از نام سعد الفقيه، حرفي نمي زدند بلکه به جاي آن خواستار آزادي زندانيان سياسي شدند و اين به خاطر آن بود که بسياري از شرکت کنندگان از بستگان زندانيان بودند.
16. که پس از شيخ ربيع المدخلي اين نام بر آن گذاشته شد.
17. مصاحبه باگروه بين المللي بحران- رياض.
18. يوسف العابري، هماهنگ کننده القاعده در عربستان سعودي که در مي 2003 کشته شد، پس از بازگشت از سودان در سال 1994، به رغم حبس هاي مکرر، هرگز از کشور خارج نشد. گفته مي شود که او به عنوان يک عنصر عضو گير و تأمين کننده مالي نقش مهمي را ايفا نموده است.
19.سلفي- جهادي تعريفي نه چندان دقيق از ديدگاهي است که از الهيات وهابي براي هواداري و توسل به خشونت مدد مي جويد ، در نتيجه ، اين ديدگاه براي فعاليت جهادي هاي سعودي يک چارچوب پيچيده تر خداشناسانه فراهم آورد .
/س